از نگاهی دیگر: میرحسین موسوی و اعدام‌های سال ۶۷

محمدرضا سرداری

این روزها واژه هایی چون اعدام، عفو بین الملل و میرحسین موسوی زیاد گفته و شنیده شده است. شاید اگر خبر اعدام ناگهانی قهرمان کشتی نوجوانان ایران توسط دستگاه عدلیه جمهوری اسلامی نبود؛ این سه واژه همچنان در فضای رسانه ها جلوه گری می کردند. با این حال خبر به دار آویختن نوید مظلوم چندان هم از واقعه ای که در سال ۶۷ اما در خفا رخ داد؛ بیگانه نیست. همان طور که یک فعال اصلاح طلب خطاب به رئیس قوه قضاییه؛ که خود یکی از مباشران اصلی قتل عام زندانیان در سال ۶۷ است؛ گفته که اعدام نوید افکاری هم از جنس اعدام های مرداد سال ۶۷ است. اعدام هایی که همچون اعدام نوید در ماه حرام محرم صورت گرفت و حتی وساطت قائم مقام وقت رهبر جمهوری اسلامی نیز مانع از ادامه کار جنایتکاران نشد.

اما در این میان هنوز برای بسیاری روشن نیست که دعوای لفظی میان سازمان عفو بین الملل و برخی از فعالان جنبش سبز و نزدیکان میرحسین موسوی دقیقا بر سر چیست؟ عفو بین الملل چه ادعایی کرده که هواداران میر حسین موسوی را بر آشفته است و این برآشفتگی تا چه میزان وارد و تا چه میزان وارد نیست.

به‌طور خلاصه و عریان، سازمان عفو بین الملل میر حسین موسوی را متهم کرده که از روند اعدام ها اطلاع داشته اما در دوره نخست وزیری خویش آن را توجیه و سپس پنهانکاری کرده است. این سازمان دو سند در این زمینه  ارائه می‌دهد. نخست نامه ای که این سازمان برای وزارت دادگستری ایران در اواخر مرداد آن سال نوشته و دوم مصاحبه موسوی با یک شبکه اتریشی درباره عملیات فروغ جاویدان مجاهدین و پاتک جمهوری اسلامی به آن در عملیاتی به نام مرصاد.

در نگاهی بی‌طرفانه و عاری از حب و بغض می‌‌توان گفت بی خبری موسوی از اعدام ها از ابتدای شروع آن امری محال است، مگر این که مخالفان سازمان عفو بین الملل مستنداتی ارائه کنند که میر حسین موسوی از زمان شروع اعدام ها یعنی از تقریبا ۵ تا ۱۰ مرداد تا زمان وصول نامه عفوبین الملل بر سر کار خویش حاضر نبوده و هیچ خبری به او نرسیده است.

اکبر گنجی روزنامه نگار در زمان حیات هاشمی رفسنجانی یادداشتی درباره اطلاع وی از اعدام های ۶۷ نوشت و در آن مسائلی را مطرح کرد که اگر تنها نام هاشمی را با نام موسوی جابجا کنیم تمام آن گزاره ها درباره موسوی نیز صدق می کند. میر حسین موسوی نه تنها از جایگاه نخست وزیری، بلکه از جایگاه عضو جلسه سران قوا نمی تواند از این واقعه بزرگ بی اطلاع باشد مگر آن که ادعا کنیم چنین موضوع با اهمیتی در جلسه سران قوا طرح نشده است. بر اساس تحقیقی که گنجی انجام داده از زمان شروع اعدام ها تا پایان آن یعنی از ۸ مرداد تا ۲۶ شهریور، ۱۴ نشست میان سران قوا برگزار شده است. آیا در این جلسات موسوی غایب بوده یا از محتوای آن بی اطلاع بوده است؟ موسوی خود این گزاره را رد کرده است.

در این پرونده بخوانید:

پس از حوادث سال ۸۸، یک فایل صوتی ۲۶ دقیقه ای از میرحسین موسوی منتشر شد که در آن وی به اعدام های دهه ۶۰ و به ویژه اعدام های دسته‌جمعی سال ۶۷ به طور مشخص پرداخته است. با تجزیه و تحلیل این فایل می توان داده هایی را استخراج کرد که از سوی موسوی بیان شده و بدون پیش‌داوری می توان نتیجه گیری کرد که وی از ماجرا اطلاع داشته است. موسوی در این فایل به چند نکته اشاره می کند:

– وی از صدور حکمی از سوی خمینی برای برخورد با زندانیان مجاهدی که به گفته وی قصد شورش داشته‌اند مطلع بوده اما می گوید متن حکم را ندیده است!
– چند روز پس از آغاز اعدام ها موضوع در جلسه سران سه قوه مطرح می شود و علی خامنه ای رئیس جمهور وقت موضوع را مطرح می کند و می گوید این مانند آب سیاهی است که دارد روی نظام ریخته می شود و باید با آن برخورد کرد.
– موسوی ابتدا می گوید که سران قوا از جزییات اعدام ها خبر نداشتند اما کمی جلوتر عنوان می کند حتی اسم برخی اعدام شدگان نیز در جلسه سران قوا و حتی جزییات بازجویی ها در هیات مرگ در جلسه سران قوا مطرح شده است.
– به گفته موسوی نه تنها دولت وی در آن ماجرا دخالتی نداشته و مخالف بوده، بلکه همه سران سه قوه نیز با اعدام ها مخالف بوده اند. آیا این گفته موسوی تایید نمی کند که شخص رهبر جمهوری اسلامی و فرزندش پشت اعدام های دست جمعی قرار داشتند؟
– موسوی خود به پنهان‌کاری خویش در این پرونده به صراحت اشاره می کند و می گوید باز کردن این پرونده تالی فاسد دارد و از این رو در این سال ها کوشیده تا از کنارش رد شود و دلیل آن را پیچیدگی موضوع و احتمال درگیر شدن بسیاری در این موضوع ذکر می کند زیرا به قول وی ورود به آن پایانی نخواهد داشت. وی سپس به احتمال بهره برداری اپوزیسیون جمهوری اسلامی از باز شدن این پرونده اشاره می کند اما در عین حال معتقد است که باید روزی به این موضوع رسیدگی کرد.
– موسوی صراحتا می گوید همه مسئولان نظام در زمینه ملاحظاتی دارند. حتی آیت الله منتظری نیز با ملاحظه درباره اعدام های سال ۶۷ سخن گفته است.
– موسوی در این فایل صوتی حتی مصاحبه خویش با تلویزیون اتریش در توجیه اعدام های سال ۶۷ را نیز تایید کرده. در حالی که مخالفان سازمان عفو بین الملل همچنان آن را سندی مخدوش می خوانند. موسوی در این فایل می گوید: «اخیرا شنیدم در خبرا گفتند که من گفتم که اینان شورش می خواستند بکنند و هر نظامی باید برخورد امنیتی خودش را بکند. من در آن موقع موظف بودم تا از کلیت نظام به عنوان نخست وزیر دفاع کنم.»

– موسوی در نهایت می گوید که پس از شروع اعدام ها از قضیه مطلع شده و چه شخص وی و چه دولت اطلاعی از برنامه ریزی برای این اعدام ها نداشته اند و وقتی مسئولان نظام از ابعاد قضیه مطلع شده اند؛ اعدام ها را متوقف کردند.

پذیرش بی اطلاع بودن موسوی از نحوه شروع این واقعه مهم تنها در صورتی ممکن است که توضیحات روشنی از سوی شخص وی یا افراد مطلع در آن زمان داده شود. در غیر این صورت هیچ عقل سلیمی چنین ادعایی را نمی پذیرد. مدافعان موسوی می گویند اگر هم بپذیریم وی مطلع بوده اما با چنین تصمیمی از ابتدا مخالفت کرده و کوشیده تا مانع اجرای آن شود. در این زمینه نیز هیچ مستندی ارائه نشده که چه اقداماتی از سوی موسوی صورت گرفته؛ با چه کسانی مذاکره کرده، استعفای وی در شهریور ماه که با مخالفت خمینی منتفی شد چه ارتباطی با آن ماجرا داشته و بالاخره چرا پس از گذشت سال ها از این جنایت دست کم تا انتخابات سال ۸۸ هیچ جا اشاره ای بدان نکرده و به قول خویش از کنارش رد شده است. البته در گزارش عفو بین الملل نیز ادعا نشده که موسوی از حامیان و مجریان این طرح بوده و تنها اتهام وی سکوت و پنهانکاری است.

موضوع دیگری که مخالفان سازمان عفو بین الملل مطرح می کنند؛ پرسشگری از میرحسین موسوی در شرایطی است که ۱۰ سال است به‌خاطر دفاع از حقوق مردم و اصلاحات ساختاری در حصر خانگی بسر می برد و امکان دفاع از خویش را ندارد. مخالفان می گویند چرا این سازمان مدافع حقوق بشر به‌جای آنکه یقه اشخاصی را بگیرد که مباشران اعدام ها بوده و اکنون نیز در مسندهای بالای نظام نشسته اند؛ قصد دارد تا نقش موسوی را در آن جنایت برجسته نماید. برای چنین پرسشی نیز پاسخ منطقی وجود دارد. شاید عفو بین الملل عامدانه موسوی را نشانه رفته چون وی تنها شاهد زنده آن جنایت است که می تواند صادقانه درباره آن سخن بگوید و رازهای نگفته ای را بر ملا سازد. از جمع عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبرهاشمی رفسنجانی، سید علی خامنه ای و میرحسین موسوی ۲ تن در قید حیات نیستند و یکی نیز رهبر جمهوری اسلامی است و نمی توان از او و همچنین مباشران آن جنایت که هنوز در حاشیه امن قدرت حضور دارند انتظار داشت سر از این راز مگو بردارند. اما از موسوی که بیش از یک دهه بر سر حقوق مردم ایستاده طبعا انتظار می رود تا همچنان که خود وعده داده بود درباره این بخش تاریک از تاریخ سخن بیشتری بگوید. البته شاید گفته شود موسوی قادر نیست در شرایط حصر درباره چنین واقعه ای لب بگشاید. نگارنده اطلاعی از جزییات شرایط محصورین ندارد اما شاید موسوی همانطور که بیانیه محکومیت سرکوب اعتراضات ابان سال گذشته را از درون حصر بیرون داد؛ در این زمینه نیز بتواند به ابهامات پاسخ دهد و بابی تازه را بگشاید.

البته شاید موسوی در این زمینه معذوراتی داشته باشد و آن اشاره به نقش کلیدی آیت الله خمینی و فرزندش احمد در صدور حکم اعدام ها و پافشاری آنان بر اجرای آن است. گزاره ای که از خاطرات آیت الله منتظری و گفته های موسوی اردبیلی رئیس وقت شورای عالی قضایی که مهدی خزعلی آن را نقل قول کرده می توان درک کرد. «من مخالف بودم. حتی سه بار نامه نوشتم، فرمودند که اینها دروغ می‌گویند و سر موضع هستند. من عرض کردم من به این مطلب نرسیدم و فرمودند ما رسیده‌ایم! و نهایتا با حکم خاص به افراد خاص کار انجام شد. من در آن اعدام­‌ها دخالتی نداشتم.» از واژه «فرمودند» در نقل قول موسوی اردبیلی می توان درک کرد که مخاطب موسوی اردبیلی مقامی ارشدتر از وی است که یا خمینی است یا فرزندش احمد. از این رو بیان این راز از سوی میر حسین موسوی شاید به ضرر بیت بنیانگذار جمهوری اسلامی از یک سو و به نفع مباشران آن جنایت تمام شود تا برای فرار از مسئولیت خویش را پشت خمینی پنهان کنند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

4 پاسخ

  1. این نوشته یک اشتباه خیلی کوچک دارد
    می نویسد: «موسوی ده سال است بر سر دفاع از حقوق مردم ایستاده است»
    اصلا چنین نیست. میرحسین موسوی بازیچه رفسنجانی در جنگ قدرت و ثروت بین سیدعلی خامنه ای و علی اکبر هاشمی رفسنجانی بوده و بقیه زندگی اش را بر سر این قمار رفسنجانی نهاده است.
    بقیه حرفها و استدلالها همه اضافی و حدس و گمان است.
    میرحسین موسوی تنها در یک دادگاه عادلانه می تواند در برابر گواهان آن جنایت آشکار رازهای مگو و نقش خودش را بگشاید.
    از او چنین جسارت و توانی سراغ نداریم که خودش دست به قلم ببرد و همین امروز بنویسد. این البته راه بهتری است برای این که به جای انتظار از عفو بین الملل خودش به خودش «اعاده حیثیت» کند.

  2. چیزهایی هست من نمی فهمم . چیزهاییکه از درون ترا خالی میکنند و مرتب از خودت سئوال میکنی : یعنی به عقلشان نمیرسد ؟ ممکن است فراموش کرده باشند ؟!
    میدانم که خانم زهرا رهنورد و جناب موسوی در بند هستند . در بند جلاّد . و تا در بند جلّاد هستند ، خودم را در کنار آنها می بینم .
    امّا اصرار بر روشن شدن حقایق ، راه های خاص خود را می طلبد . می خواهیم دیگر این جنایات تکرار نشود . میخواهیم درخت دروغ برای همیشه در این ملک ریشه کن گردد . دیدیم رفسنجانی و بهشتی در حذف دیگران چه اصراری داشتند . بهشتی اول حذف شد و رفسنجانی در اوایل نهمین دهه عمرش .احمد خمینی خیلی احساس زرنگی میکرد . عمرش را در خدمت رفسنجانی گذراند ، در اندیشه روز واقعه . آنروز رسید ، اما پی آمدهایش احمد آقا را هم خیلی زود برد .مرگ های عجیب و غریب همه این سالها و بسیاری اتفاقات دیگر را همه میدانند ( سرنوشت کیانوری خیلی زرنگ و افسران ارتش و حتی سپاه ) . یک سئوال ساده : قبول ، نه آقای موسوی و نه آقای رفسنجانی و نه آقای اردبیلی و نه حتی بسیاری از فرماندهان سپاه و اطلاعات از اعدامهای سالهای ۶۰ تا ۶۷ خبر نداشتند ( در رابطه با مخالفین حکومت ) . این حضرات و از جمله همین آقای موسوی و همسرشان و آقای کروبی و خیل اصلاح طلبان طلبکار از اعدام بهاییان هم خبر نداشتند ؟ . چند صد ( چند هزارش را نمیدانم ) آدم – زن ، کودک ، مرد ، جوان و پیر – را که نه کاری با سیاست داشتند و نه اهل مخفی کاری و امثالهم بودند ،را گرفتند و به مظلومانه ترین شکل ممکن سر به نیست کردند . گناهشان : بهایی بودن بود . در خانواده بهایی بدنیا آمده بودند . همانطور که به ما شیعیان علی ابن ابی طالب گفته شده است که ما برحقیم و به بهشت میرویم ، به آنها هم بزرگانشان همین را گفته بودند . هنوز هم که هنوز است ، ظاهرآ چپ و راست ، انقلابی و ضد انقلاب مصلحت نمیدانند که از حقوق این هموطنان ما ، اسمی برزبان بیاورند . چرا ؟ .

  3. هر کس هر زمان دارد از چه چیزی دفاع می کند؟ نوریزاد گفت گریبان خود را گرفتم موسوی نگفت.ایران همه مشکلش این است.روشنفکرش سیاست باز است. سیاست کار اش از پز روشنفکری دست نمی کشد.آهای روشنفکر دیوانه دست از بلغور کردن افکار جوامع دیگر بردار. دست از دفاع از سیاست کار ها بردار. دست از پارتی بازی برای خودت تا بروی بالای ابرهای سروری بردار.

  4. انقلاب ایران پر از حوادث ناشیانه و احساسی و تربیت در کنج خانه هاست که با زندگی کلاسیک و مدرن هم خوانی ندارد. بدین جهت انقلاب بر دوش کسانی افتاد که هیچ سهمی از مقاومت در برابراستبداد نداشتند فقط بخاطر آزادی از زیر یوغ زنجیر های کنترل مالی و آموزشی به میدان آمدند و فضای تغییر عقلی را به فضای تغییر احساسی بدل کردند.
    این شد جنگ اسلام کلاسیک سازگار با نظم نوین جهانی با اسلام سنتی مبتنی بر علمیت و فقاهت بدون پاسخ گو همان ابتدا رخ دهد . با توسل به مردم عامی و واکسن شده دین احساسی سنگر خردمندی دینی را فتح کند.
    در این زمان پرداختن به گذشته با حب و بغض کمکی به ارمان خواهی کشته شدگان نمی کند فقط باید بخشید و وارد میز مزاکره شد

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان قدیمی که سابقه جنگ و خدمت در رده بالای سپاه را

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده مردم از انقلابی که

ادامه »

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که جهان در آن قرار دارد.

ادامه »