موضوع اعدامهای گسترده زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ یکی از تلخترین، مناقشه برانگیزترین و تاسفآورترین رخدادهایی ممکن در تاریخ معاصر ایران است که آثار مخرب روحی و روانی آن به سادگی از حافظه تاریخی خانوادههای اعدام شدگان و جامعهمدنی ایران پاک نخواهد شد.
بیتردید یگانه معترضی که در آن شرایط بحرانی روزهای پایانی جنگ، پای اعتراض به این کشتار دهشتبار ایستاد و جایگاه سیاسی خود را بهخطر انداخت و پیامدهای تلخ این اعتراض آشکار را بهجان خرید، مرحوم «آیتالله حسینعلی منتظری» بود که در آن هنگام شخصیت شماره دو و مقبول کشور و جانشین رهبری جمهوری اسلامی بود.
غیر از اعتراض آشکار آیتالله منتظری در آن دوران، هیچ صدای اعتراض دیگری به صورت علنی در درون کشور شنیده نشد و شخصیتهای سیاسی هر کدام به دلایلی درباره این رخداد تاسف برانگیز سکوت پیشه کردند.
موضوع تابستان ۶۷ موضوعی است که دیر یا زود باید در شرایطی منصفانه به آن رسیدگی شود. خاطرات آیتالله منتظری درباره اعدامها شاید تا این لحظه مستدلترین و تنها سند قابل دسترس درباره این موضوع است سندی که در آن از قول آیتالله ذکر شده که بسیاری از اعضای هیات دولت و ریاست جمهوری وقت نیز از این اتفاق بیخبر بودهاند. براساس همین خاطرات میتوان دریافت که آمران، عاملان و آگاهان از این موضوع چه کسانی بودند و حتی گروهی سه نفره نیز در این میان به «هیات مرگ» معروف شدهاند.
بسیاری از خانوادههای زندانیان سیاسی اعدام شده و سازمانهای حقوق بشری و عفو بینالملل سالهاست که به دنبال شاهدان و اسناد این رخداد میگردند و پروندههای متعددی نیز علیه بانیان آن اعدامها در مراجع گوناگون قضایی در جهان گشوده شده است به این امید که روزی بتوانند متهمان این رخداد را پای میز محاکمه بکشانند و به احتمال بسیار افراد بسیاری هم به عنوان مطلع و آگاه به این دادگاهها احضار خواهند شد.
در این پرونده بخوانید:
- نیل هیکس: تنها مدرک بیانیه عفو بینالملل این است که موسوی نخستوزیر بوده
- کشتار ۶۷، میرحسین موسوی و سازمان عفو بینالملل | طاها پارسا
- کشتار ۶۷؛ اگر جای میرحسین بودم | علی کشتگر
- از نگاهی دیگر: میرحسین موسوی و اعدامهای سال ۶۷ | محمدرضا سرداری
- نیل هیکس: معلوم نیست نامه ما به دست میرحسین موسوی رسیده باشد
- مقام ارشد عفو بینالملل: مصاحبه تلویزیون اتریش با موسوی اتهامی را ثابت نمیکند
- مغالطهی دروغ و تحریف عفو بینالملل دربارهی موضع موسوی پیرامون اعدامهای ۶۷
در میان آمران و عاملان این اعدامها اما، یک نام که جزو آمران و عاملان نیست و ضمن محکوم کردن اعدامهای سال ۶۷ از زمان وقوع آن اظهار بی اطلاعی کرده، «میرحسین موسوی» نخست وزیر دولت جمهوری اسلامی ایران است که گاه بیش سایرین در این واقعه به گوش میخورد.
موسوی در سال ۱۳۸۹ و تنها چند ماه پیش از دستگیری و روانه حصر شدن، ضمن محکوم کردن این کشتار ضدبشری از زمان شروع اعدامها اظهار بیاطلاعی کرد و گفت که بالاخره باید روزی به این پرونده رسیدگی، ابهامات آن برطرف و با آمران و عاملان آن برخورد قضایی شود.
اما چرا منتقدان به موسوی که معتقدند او اطلاعداشتن خود را انکار میکند درست بعد از رخدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ یاد وارد کردن این اتهامات به او افتادند؟ چرا به مدت ۲۰ سال از سال ۱۳۶۸ که موسوی از عرصه سیاسی کشور بیرون رانده شد تا سال ۸۸ که پا به کارزار انتخابات ریاست جمهوری نهاد و در برابر نامزد جریان صاحب قدرت در نظام ایستاد، هیچکس یادش نبود که این اتهام را به او وارد کند؟
از طرفی بسیاری از همین منتقدان بابت تکمیل این پرونده و ثبت مستندات به خاطرات آیتالله منتظری استناد میکنند اما آنجایی که منتظری تاکید میکند، دولت از اعدامها بیخبر بوده ــ مورد تائید آنان نیست؟
اما نکتهای که پس از وارد شدن این اتهامها به میرحسین در بحبوحهی سالهای ۱۳۸۸ و ۸۹ بیشتر قابل توجه است این است که وارد کردن این اتهامها صرفا به قصد تخریب او است و دستگیری و راهی حصر شدن موسوی به همراه همسرش «زهرا کاظمی (رهنورد)» و «مهدی کروبی» باعث نشد که از شدت این حملات کاسته شود.
محصور شدن موسوی باعث شد که او نتواند در شرایطی عادی و منصفانه که همانا دسترسی به تریبون و شواهد و اسناد مربوط با سال ۶۷ است، قرار بگیرد و با استناد به دیدهها و شنیدههای شخصی و احتمالا اسناد و مدارکی که دارد از خود دفاع کند اما با این وجود ــ اتهامزنندگان با اینکه میدانند او چنین شرایطی ندارد، باز هم از تکرار اتهامات خود دست بر نمیدارند و همین نکته نشان میدهد که قصد آنان نه روشن شدن «اهداف حقوقی» که رسیدن به «اغراض سیاسی» است.
با وجود تمام احترامی که برای میرحسین موسوی بهخاطر آنچه در این سالها بر او گذشت قائلیم اما طبیعی است که او بهعنوان یکی از مسئولان ارشد نظام باید بابت اعدامهای سال ۶۸ مورد پرسش قرار گیرد و وظیفه دارد هر آنچه میداند را برای روشن شدن افکار همگانی جامعه بر زبان آورد اما در چنین شرایطی چطور میتوان از او انتظار داشت که بتواند به این موارد اشاره کند؟
نکته دیگر در رفتار برخی اتهامزنندگان به موسوی این است که نام او را بهعنوان کسی که از موضوع خبر داشته و آن را انکار کرده بیش از آمران و عاملان اعدامها بر زبان میآورند و نوع برخورد غلیظ سیاسی و شدت بغض آشکار آنان از پرچمدار «جنبش سبز« به حدی است که او را گناهکارتر از آمران و عاملان اعدامها نشان میدهند و برای این تخریب، آمادهی هرگونه ایفای نقشی در مقابل دوربینهای خبرگزاریها هستند.
این درحالی است که تعدادی از مقامهای پیشین و کنونی عفو بینالملل هیچکدام از اسناد و ادلهی اتهامزنندگان به موسوی را کافی و قابل استناد برای وارد کردن اتهامها نمیدانند و برخی از این «فعالنماهای حقوقبشر» وقتی نتوانستند برای وارد بودن اتهامهایشان دلیل قانعکننده بیاورند با چنگ زدن بر وجدان عمومی جامعه، بغض و گریه در مقابل دوربینها و رفتارهایی از این دست ــ تلاش کرده و میکنند که خود را بیش از همه حامی اعدام شدگان و حامیان خانوادههای آنان نشان دهند در حالی که ضد و نقیض بودن اظهارات و صحبتهای درگوشیشان حین برنامه زنده با مجری شبکههای خبری، دستشان را بیش از پیش برای مخاطبان رو کرده و ثابت شده که قصد آنان نه حقوق بشری که تنها سیاسی و برای تخریب میرحسین موسوی است چرا که میدانند او هنوز پایگاه اجتماعی و محبوبیت و مقبولیت گستردهای در میان مردم ایران دارد
3 پاسخ
نویسنده مقاله در بسیاری از موارد به اطلاعات غلط استناد کرده است. مثلا آیت الله منتظری در تابستان و در سال ۶۷ هرگز به شکل علنی بر علیه اعدام ها اقدامی نکرده بود. ایشان به شکل غیرعلنی برای روح الله خمینی نامه نوشته اند و اعضای هیئت مرگ تهران را برای توقف اعدام ها فرا خوانده اند. این اقدامی مثال زدنی از یکی از مسئولین جمهوری اسلامی است. اما نه تنها شهادت بستگان اعدام شدگان موید آن است که در طی مراجعات مکرر آنان به بیت منتظری اطلاعاتی به آنها داده نشده است، بلکه خود آیت الله منتظری در ملاقات با اعضای هیئت مرگ تهران صریحا می گویند که اگر به خاطر امام و نظام نبود موضوع را علنی می کردند. در خاطرات خود نیز صراحتا بر این نکته تاکید می کنند که انتشار نامه های ایشان به خمینی بخشی از غائله بر کناری بوده است. علاوه بر آن در سالهای بسیار دور همه ارکان نظام برای مشارکت در این کشتار مسئول دانسته شده بودند. به نوشته های و شکایت نامه های بستگان اعدام شدگان مراجعه کنید. از همین رو درست این است که نویسندگان به اطلاعات قابل استناد تکیه و بر اساس آنها تحلیل نمایند.
اینطور که به نظر میرسد هیچ سند معتبری در دست نیست که نشان دهد که اصلا این اعدامها اتفاق افتاده و در ضمن همانطور که در ماجرای نوید افکاری دیدیم، هر آعدامی جنایت محسوب نمیشود. اگر هم به فرض
محال تعدادی اعدام شده باشند ممکن است که مربوط به قوههای دیگر بوده که تا امروز ناشناخته میباشند. این تفکیک قوا از اصول اولیه مردم سالاری دینی است. آنچه الان مهم است این نیست که چه کسی میدانسته یا خیر. مهم این است که تحقیق شود آیا این افراد با توجه به قوانین شرع مقدس و بر اساس آیات اللهی اعدام شده اند که در اینصورت تخلفی انجام نشده و اصلا جنایتی صورت نگرفته است و دانستن و یا ندانستن اهمیتی ندارد. ولی در کل تمام این برنامه اعدامها ساختگی است و در حقیقت هیچ آعدامی صورت نگرفته و این برنامهها فقط برای تخریب میرحسین موسوی است.
یعنی همه اینها خواب و خیال بوده؟
نامه منتظری هم توهم بوده ؟
مجاهدین خلق هم وجود خارجی نداشتند
آخوندها هم به حکومت نرسیدند
ما هم اصحاب کهف هستیم و الان داریم خواب می بینیم
دیدگاهها بستهاند.