Categories: یادداشت

چه‌کسانی از اعدام‌های ۶۷ اطلاع داشتند؟

ادعا شده است که میرحسین موسوی موافق اعدام‌های تابستان ۶۷ نبوده و با صدور فرمان کشتار همدلی نداشته است. او مدعی است که در جلسه سران قوا، زمانی که از این اعدام‌ها مطلع می‌شوند، همگی با آن مخالف بوده‌اند. برخی شواهد می‌تواند موید این باشد که برخی از سران قوا با این فرمان موافق نبودند.
جلسه سران قوا در آن زمان شامل اکبر هاشمی رفسنجانی، علی خامنه‌ای، عبدالکریم موسوی اردبیلی و میر حسین موسوی بوده است. گاه احمد خمینی هم در این جلسات شرکت می‌کرده است. احتمالا با توجه به خطیر بودن شرایط در آن دوران، بحران در خلیج فارس، پایان جنگ ایران و عراق و عملیات مجاهدین در غرب احمد خمینی حضور بیشتری در این جلسات داشته است. پس به گمان من منطقی است که فرض کنیم جلسات سران قوا در آن دوران شامل پنج نفر بوده است. وضعیت هر کدام را نسبت به صدور فرمان خمینی مبنی بر کشتار زندانیان سیاسی و اجرای بی کم و کاست آن از طرف مجریان فرمان را بررسی می‌کنیم.

احمد خمینی، پسر روح‌الله خمینی:
تمام اسناد موجود نشان از آن دارد که احمد خمینی و برخی از افراد در دفتر خمینی از صدور فرمان و مکاتبات و مذاکراتی که برای اجرائی کردن این فرمان شده است خبر داشته و نقشی فعال در آن ایفا کرده‌اند. مثلا احمد خمینی پس از تماس موسوی اردبیلی در مورد چگونگی اجرای فرمان در مراکز استان و شهرستان‌ها چنین می‌نویسد (از خاطرات آیت‌الله منتظری، نشر ناشران اروپا):

بسمه ‌تعالی
پدر بزرگوار حضرت امام پس از عرض سلام آیت‌الله موسوی اردبیلی در مورد حکم اخیر حضرتعالی درباره منافقین ابهاماتی داشتند که تلفنی در سه سؤال مطرح کردند.
1- آیا این حکم مربوط است به آنهایی که در زندانها بوده‌اند و محاکمه شده‌اند و محکوم به اعدام گشته‌اند ولی تغییر موضع نداده‌اند و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرا نشده است یا آنهاییکه حتی محاکمه هم نشده‌اند محکوم به اعدام‌اند.
2- آیا منافقینی که قبلاً محکوم به زمان محدودی شده‌اند مقداری از زندان شان، را هم کشیده‌اند ولی بر سر موضع نفاق می‌باشند محکوم به اعدام می‌باشند.
3- در مورد رسیدگی به وضع منافقین آیا پرونده‌های منافقینی که در شهرستانهایی که خود استقلال قضایی دارند و تابع مرکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود می‌توانند مستقلاً عمل کنند.
فرزند شما احمد

پاسخ روح‌الله خمینی از طریق احمد به موسوی اردبیلی داده می‌شود:

بسمه تعالی
در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید. در مورد رسیدگی به وضع پرونده‌ها در هر صورت که حکم سریع ‌تر انجام گردد، همان مورد نظر است.
روح‌الله الموسوی الخمینی

علاوه بر آن احمد در جریان نامه‌های اعتراضی آیت‌الله منتظری هم بوده و نامه نگاری‌ها میان وی و خمینی را مدیریت می‌کند.
پس می‌توان با تردید بسیار اندک قبول کرد که احمد خمینی با فرمان پدرش هم همدلی داشته و هم مساعی لازم را برای اجرای کامل آن کرده است.

علی خامنه‌ای، رئیس جمهور (۱۳۶۰-۱۳۶۸) و ولی فقیه (۱۳۶۸ تا کنون):
علی خامنه‌ای در اغلب سخنرانی‌های خود پس از کشتار، به تصریح یا اشاره از این کشتار حمایت کرده است. اما آیا او در زمان وقوع کشتار از آن مطلع بوده و در صورت اطلاع با آن همدل و مساعی خود را در جهت اجرائی کردن این حکم انجام داده است؟
خاطرات حسینعلی منتظری موید آن است که او در حالی که احتمالا کشتار چپ‌ها در جریان بوده، برای اعتراض و یا چاره اندیشی به وی مراجعه کرده است (از خاطرات آیت‌الله منتظری، نشر ناشران اروپا):

بعد از مدتی یک نامه از امام گرفتند برای افراد غیر مذهبی که در زندان بودند. … اتفاقا این نامه به دست آقای خامنه‌ای رسیده بود … به دنبال مراجعه خانواده‌های آنان [زندانیان]، ایشان با متصدیان صحبت کرده بود که این چه کاری است که می‌خواهید بکنید دست نگه دارید. بعد ایشان آمد قم پیش من با عصبانیت گفت: از امام چنین نامه‌ای گرفته‌اند و می‌خواهند اینها را تند تند اعدام کنند.

پس می‌توان قبول کرد که شواهدی وجود دارد که علی خامنه‌ای در مرحله‌ای با این فرمان همدل نبوده است و یا چنین ادعائی کرده و مدعی شده که این زحمت را به خود داده است که به مجریان بگوید دست نگه دارید و برای اعتراض به منتظری مراجعه کرده است.
هر چند تاریخ این دیدار مشخص نیست، اما احتمالا پس از خاتمه کشتار مجاهدین در اواخر مرداد و به احتمال بسیار زیاد پس از پنجم شهریور است که کشتار چپ‌ها در زندان اوین و گوهردشت آغاز شده است.
خامنه‌ای در حضور منتظری مدعی شده است که از صدور فرمان کشتار مجاهدین و اجرای این فرمان در مرداد ماه بی خبر بوده است. هر چند منتظری در عدم اطلاع او دچار تردید است.
اما خامنه‌ای به مهمترین مشخصه کشتار تابستان ۶۷ که بنا بود از انظار عمومی و به ویژه بستگان زندانیان سیاسی پنهان نگاهداشته شود کاملا پایبند باقی ماند و پس از آن هم با شدت از آن دفاع کرده است.

عبدالکریم موسوی اردبیلی، رئیس شورایعالی قضائی (۱۳۶۰-۱۳۶۸):
موسوی اردبیلی رئیس شورایعالی قضائی و اعضای این شورا از همان آغاز از صدور فرمان کشتار اطلاع دارند چون برای اجرا به آنان ابلاغ شده است.
در بالا (بخش مربوط به احمد خمینی) سئوال‌های موسوی اردبیلی را در مورد چگونگی اجرای فرمان خمینی آورده‌ام که نشان می‌دهد که او از فرمان اطلاع داشته و شواهد کافی وجود دارد که در اجرای کامل آن همه مساعی خود را انجام داده است. اما آیا او با این فرمان همدل و موافق بوده است؟
منتظری در دیدار با اعضای هیئت مرگ تهران در اینمورد صحبت می‌کند (متن پیاده شده نوار منتشر شده از این دیدار توسط همنشین بهار):

متاسفانه بدبختی ما این است که دستگاه قضایی ما در رأس‌ اش شخصی [عبدالکریم موسوی اردبیلی] قرار گرفته که خودش با این چیزها مخالف است، وی می‌آید آن جور شعار می‌دهد و وقتی هم که می‌خواهد از امام سؤال بکنه، به جای اینکه بروند پیش امام و بگویند آقا به این وسعت مصلحت نیست و ضرر دارد، می‌نویسد حالا توی استان‌ها اعدام کنیم یا توی شهرستان‌ها؛ این سؤال را از امام می‌کنه. این بدبختی ما است که در راس دستگاه قضایی ما، بی ‌رو در بایستی، همچین شخصی قرار گرفته ‌است.
این مسئله که آقای موسوی اردبیلی که من می‌دونم خودش از همه لیبرال تره، تو نماز جمعه می‌گه که همه اینها باید اعدام بشن، خودش از همه مخالف تره و بعد تو نماز جمعه میگن منافق زندانی اعدام باید بشه. ما که می‌دونیم اینها جو دارند درست می‌کنند. حتی منم که حرف می‌زنم میگن آی، اینم داره از منافقین حمایت می‌کنه….
آیت‌الله منتظری: آقای مرعشی تلفن می‌کنه آقای منتظری بیاد [با امام حرف بزنه]. من گفتم من نامه نوشتم. اینقدر دیگه شجاعت داشتم که نامه برای شورای عالی قضاییه هم فرستادم. میگن پاشو برو پیش امام. میگم من چرا برم؟ شورای عالی قضاییه هستین [شما، خب] اگه مخالفین شما برین.
..
مرتضی اشراقی: درسته…متاسفانه…
برین شورای عالی قضایی معرکه بگیرین. مرده شورشون ببره، به من متوسل می‌شه میگم من نامه نوشتم به امام رضا…
رئیسی: اونها خودشون رو کشیدن کنار
اشراقی: [تکرار می‌کنه] اونها خودشون رو کشیدن کنار
آیت‌الله منتظری: بگین شورای عالی قضایی مگر شما مسئول نیستین؟ خب بیایین جواب بدین.
ابراهیم رئیسی: آخه شورایی که همه‌اش میرند دنبال درس و بحث و… (حرف‌ها تو هم میره و مفهوم نیست)
آیت‌الله منتظری: بدبختی ما اینه. دستگاه قضایی ما، که آقای موسوی اردبیلی هنری که می‌کنه اینه بگه آقا، آیا در مرکز استان اینا رو اعدام کنیم یا همین جا تو همین شهر خودمون؟
عضو هیئت مرگ: حالا اگه شورا که مسئول این کار است بیافته جلو و کنترل کنه… تو همه کارا [این جوریه]
مرتضی اشراقی: حالا قرار شده ظرف چند روز آینده، [اینجور که] جلسه بوده و تصمیم گرفتند، اگه آقای رئیسی جزئیاتش را بگند بهتره..

بر اساس شهادت های حسینعلی منتظری به نظر می‌رسد که رئیس شورایعالی قضائی و اعضای این شورا با فرمان خمینی همدل و موافق نیستند، اما همه شواهد موید آن است که موسوی اردبیلی به عنوان رئیس شورایعالی قضائی همه مساعی خود را در اجرای موثر و کامل فرمان خمینی انجام داده است.
علاوه بر آن وی تا آخر عمر خود هیچ نکته‌ای از اسرار این جنایت هولناک را افشا نکرد.

اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس و قدرتمند ترین فرد پس از خمینی (۱۳۶۰ تا ۱۳۷۲):
پس از قتل بهشتی در تیرماه ۱۳۶۰، هاشمی رفسنجانی به عنوان قدرتمند ترین فرد پس از خمینی دارای اختیارات و امکانات بسیاری است. خاطرات وی موید آن است که همه ارکان حکومت، از رئیس جمهور، رئیس شورایعالی قضائی و نخست وزیر گرفته تا فرماندهان سپاه، دادستان انقلاب تهران و خلاصه همه برای مشورت و رهنمود به وی مراجعه می‌کنند. علاوه بر آن به سفارش خمینی، محل سکونت هاشمی به مجاورت بیت خمینی منتقل می شود و به گفته هاشمی روزانه و گاه چندین بار در روز احمد خمینی برای مشورت به او مراجعه می‌کند.
از همین رو، به رغم آنکه سندی در دسترس نیست، بسیار بعید است که هاشمی در طراحی و صدور فرمان کشتار زندانیان سیاسی و مدیریت مخالفت‌های احتمالی با آن طرف مشورت روح‌الله خمینی و پسرش احمد قرار نگرفته باشد.
علاوه بر آن تا کنون حتی شهادت لفظی کسانی مانند منتظری هم در مورد مخالفت وی با این کشتار وجود ندارد و احتمالا روح‌الله خمینی به همراه وی، که در آن زمان عملا نفر دوم مملکت بود، و احمد خمینی که بواسطه نفوذ وی بر تصمیمات پدرش از موقعیتی استثنائی برخوردار بود، طراحان اصلی این کشتار بوده‌اند.

میر حسین موسوی، نخست وزیر (۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸):
میرحسین موسوی هر چند مهمترین مسئول اجرائی کشور بود، به ویژه از پشتیبانی کامل روح‌الله خمینی و بیت وی برخوردار بود و براساس قانون اساسی مصوب ۱۳۵۸ در صورت فوت یا برکناری رئیس جمهور از اعضای سه نفره شورای ریاست جمهوری در کنار رئیس مجلس و رئیس شورایعالی قضائی بود، اما به نظر می‌رسد که مانند خامنه‌ای در زمان حیات خمینی در حلقه ثانویه قدرت قرار داشته است.
اینکه موسوی از کشتار خبر داشته است، در پرده‌ای از ابهام قرار دارد. اما اگر به مورد منتظری و خامنه‌ای مراجعه کنیم، هر دو اینها گزارش مراجعات خانواده‌های زندانیان سیاسی به بیت یا دفتر آنان برای یافتن اطلاعاتی از وضعیت عزیزان خود را دریافت کرده بودند. از همین رو منطقی است که فرض کنیم که میر حسین موسوی هم از این مراجعات به دفتر خود گزارشی را دریافت کرده باشد. آیا او اقدامی در این زمینه انجام داده است؟ آیا خواسته بستگان اعدام شدگان برای او اهمیتی داشته است؟
میر حسین موسوی مدعی است که او با فرمان خمینی همدل و موافق نبوده است. من تمایل دارم که این گفته میرحسین موسوی را، شاید تنها به این دلیل ساده که ده‌ سال است که در بازداشت خانگی بسر می‌برد، باور کنم. اما هیچ سند جدی و هیچ شهادتی در این مورد وجود ندارد. روشن نیست که آیا او اقداماتی در جلوگیری از ادامه کشتار انجام داده است یا خیر.
نیکی محجوب در مطلبی در بی‌بی‌سی فارسی با عنوان  «آیا میر حسین موسوی از اعدام‌های سال ۶۷ با خبر بود» می‌نویسد: «میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت، که پس از اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ در حصر خانگی است، در انتخابات آن سال پس از نزدیک به دو دهه سکوت در واکنش به اعدام‌های تابستان ۶۷ گفت: “بنده به هیچ وجه نه نقشی داشتم نه اطلاعی.” آقای موسوی در فایل صوتی که از او در سال ۱۳۸۹ منتشر شد نیز عنوان کرد: “زمانی که این اتفاق افتاد، چند روز گذشته بود که در جلسه سران، آقای خامنه‌ای اطلاع دادند.” در بخش دیگری از سخنان آقای موسوی می‌گوید: «آن وقت موظف بودم از کلیت نظام به عنوان نخست وزیر دفاع کنم».”

میر حسین موسوی نیز مانند همه مسئولان حکومتی به مهمترین مشخصه کشتار تابستان ۶۷ که بنا بود از انظار عمومی و به ویژه بستگان زندانیان سیاسی پنهان نگاهداشته شود کاملا پایبند باقی ماند. پس از آن هم با دفاع از کلیت نظام در سیاست پرده پوشی و انکار مشارکت کرده است.

ابلاغ و اجرای فرمان:
اعضای هیئت‌های مرگ بنا بر دستور خمینی سه نفر هستند. ۱) قاضی شرع؛ ۲) دادستان انقلاب یا دادیار و ۳) نماینده وزارت اطلاعات. خمینی در فرمان خود قاضی شرع و دادستان هیئت مرگ تهران را معین می‌کند.
فرمان خمینی پس از صدور برای اجرا به رئیس شورایعالی قضائی ابلاغ شده است. دلیل ابلاغ این حکم این است که سیستم قضائی لازم است قضات شرع و دادستان انقلاب یا دادیار را برای عضویت در هیئت‌های مرگ مراکز استان‌ و شهرستان‌ها منصوب کند. موسوی اردبیلی پس از دریافت فرمان کشتار و پس از آنکه ابهامات خود را با احمد خمینی در میان گذاشته و احمد خمینی هم پاسخ روح‌الله خمینی را ابلاغ کرده است، به رغم عدم همدلی با این فرمان (به روایت آیت‌الله منتظری)، مجدانه در جهت انجام وظایف خود اقدام کرده است.

اما این نکته نادانسته باقی مانده است که فرمان خمینی چگونه به وزارت اطلاعات برای انتصاب نماینده اطلاعات در هیئت‌های مرگ ابلاغ شده است؟ چند امکان قابل بررسی است:
1- دفتر خمینی مستقیما این افراد را منصوب کرده است.
2- فرمان خمینی مستقیما به وزیر اطلاعات ابلاغ شده است و رئیس جمهور و نخست وزیر بی خبر نگاهداشته شده بودند.
3- مورد دوم با این تفاوت که رئیس جمهور و نخست وزیر از صدور و ابلاغ آن به وزیر اطلاعات مطلع شده بودند.
4- فرمان به میرحسین موسوی، علی خامنه‌ای یا هر دو جهت اجرا ابلاغ شده است.
احتمال وقوع مورد اول با توجه به رویه موجود و اینکه حکم برای اجرا در مراکز استان و شهرستان‌ها به عوض مداخله مستقیم دفتر خمینی برای اجرا به موسوی اردبیلی ابلاغ شده است بسیار نا محتمل است.
مورد دوم محتمل است، اما هیچ سندی برای آن وجود ندارد. در عین حال به نظر می‌رسد در موارد مهم دستورات دفتر خمینی حتی اگر مستقیما برای وزیر مربوطه ارسال شده باشد، برای اطلاع رئیس جمهور و نخست وزیر نیز ارسال شده است.

در شرایط عادی مورد سوم محتمل و سابقه آن وجود داشته است. اما ممکن است به دلیل پنهان‌کاری در اجرای این فرمان علی خامنه‌ای و میر حسین موسوی از زنجیره مکاتبات حذف شده باشند. هر چند یک ناظر شکاک خرده خواهد گفت که در حالی که نزدیکترین متحدان میر حسین موسوی (از جمله اعضا ارشد مجاهدین انقلاب اسلامی) نقش‌های کلیدی در وزارت اطلاعات داشتند، چگونه امکان داشت که این انتصابات از چشم متحدان وی و وی پنهان نگاهداشته شود؟
مورد چهارم روش معمول کار در جمهوری اسلامی بوده است. هر چند علی خامنه‌ای مدعی است که در حین اجرای فرمان از آن مطلع شده است و موسوی نیز مدعی است که خبر کشتار را از علی خامنه‌ای شنیده است. اگر گفته‌های این دو را بپذیریم، مورد چهارم نیز درست نیست.
هر چند شواهد نشان می‌دهد که اسناد بسیار زیادی از دروغگوئی مسئولین جمهوری اسلامی وجود داشته و دارد و نمی‌توان به گفته‌های آنان اعتماد کرد.

نتیجه گیری:
الف: مواضع و عملکرد اعضای جلسه سران قوا:

– اسناد کافی وجود دارد که احمد خمینی نه تنها از این کشتار از همان ابتدا مطلع بودند، بلکه به احتمال غریب به یقین در تشویق و حمایت از روح‌الله خمینی در صدور این فرمان نقش اصلی ایفا کرده و سپس مساعی بسیاری را در اجرائی شدن کامل این نقشه و کشتار انجام داده است.
– در عین فقدان سند، بنا بر پیشینه موجود، به احتمال بسیار زیاد اکبر هاشمی رفسنجانی از همان ابتدا نه تنها در جریان صدور این فرمان بوده، بلکه با توجه به روابط بسیار نزدیک میان وی و احمد خمینی و نفوذ این دو بر روح‌الله خمینی او نیز از طراحان این کشتار بوده است.
– اسنادی محدودی وجود دارد که یک تن از اعضای این جلسه، عبدالکریم موسوی اردبیلی، هر چند احتمالا در صدور این فرمان نقشی نداشته است و پس از صدور نیز با آن همدل و به قول منتظری و اعضای هیئت مرگ تهران با آن مخالف بوده است. در عین حال اسناد متعددی وجود دارد که وی تمام مساعی خود را برای اجرائی شدن کامل این فرمان انجام داده است.
– اسنادی محدودی وجود دارد که علی خامنه‌ای نه تنها موضوع را در جلسه سران مطرح کرده است (جالب توجه است که میر حسین موسوی مدعی است که خبر صدور این فرمان و اجرائی شدن کشتار نه از طرف احمد خمینی، اکبر هاشمی رفسنجانی و یا عبدالکریم موسوی اردبیلی که از آغاز در جریان بوده‌اند بلکه از طرف علی خامنه‌ای که شاید از ابتدا در جریان نبوده است در جلسه سران قوا مطرح شده است)، بلکه برای اعتراض به این کشتار در عین حال که خواستار دست نگاهداشتن مجریان فرمان شده بود برای طرح اعتراض خود به حسینعلی منتظری مراجعه کرده است.
– در عین فقدان سند، میر حسین موسوی، مدعی است که با این فرمان همدل و موافق نبوده است و از صدور و اجرائی شدن این فرمان تنها چند روز پس از این اتفاق مطلع شده است. اما به عنوان نخست وزیر موظف بوده است که از ارکان نظام دفاع کند.
می‌توان با اطمینان کامل مدعی شد که همه اعضای این جلسه به یکی از مهمترین مشخصه‌ها برای موفقیت آمیز بودن این طرح جنایتکارانه یعنی سکوت در فضای عمومی، از جمله بی خبر نگاهداشتن بستگان قربانیان، کاملا وفادار باقی ماندند. از همین رو شریک جرم محسوب می‌شوند.
می‌توان با اطمینان مدعی شد که پس از اتمام کشتار و تا به امروز اعضای جلسه سران قوا، برای حفظ کیان نظام و اعتقاد راسخ به امام خمینی از این کشتار دفاع کرده و یا از دادن اطلاعات در مورد آن شانه خالی کرده و به همین دلیل در تداوم جنایت سهیم هستند.

ب: کیش شخصیت روح‌الله خمینی:
اسناد موجود از جمله خاطرات منتظری نشان می‌دهد که چگونه کیش شخصیت خمینی همه مسئولان نظام را مرعوب کرده است. آنچه که توسط خمینی و از طریق بیت وی معین می‌شود، حتی به رغم مخالفت و عدم همدلی مسئولان نظام با آن لازم الاجرا است. آنان جرات ابراز مخالفت خود با خمینی را ندارند.
به سخنان اعضای شورایعالی قضائی و حتی منتظری نگاه کنید، همه گواه یک ترس نهادینه شده در میان مسئولان است. موقعیت خمینی شاید تنها با موقعیت آدولف هیتلر، جوزف استالین و فرانسیسکو فرانکو قابل مقایسه باشد.
این جمله منتظری در ملاقات با اعضای هیئت مرگ تهران به تنهائی شاهد این ترس نهادینه شده است: «آقای مرعشی تلفن می‌کنه آقای منتظری بیاد [با امام حرف بزنه]. من گفتم من نامه نوشتم. اینقدر دیگه شجاعت داشتم که نامه برای شورای عالی قضاییه هم فرستادم. میگن پاشو برو پیش امام. میگم من چرا برم؟ شورای عالی قضاییه هستین [شما، خب] اگه مخالفین شما برین»

وضعیت غم ‌انگیز را شاهد هستیم که قائم مقام رهبری برای ارسال نامه به شورایعالی قضائی باید از خود شجاعت مثال زدنی نشان دهد! اما قائم مقام رهبری همانند اعضای شورایعالی قضائی جسارت آنرا ندارد که برای دیدار با خمینی راهی تهران شده تا مانع مرگ هزاران زندانی شود.
از همین رو می‌توان پذیرفت که سران نظام، حتی اگر با فرمان خمینی موافق و همدل نبودند، تعللی در اجرای این فرمان نداشته‌اند.

ج: ابلاغ حکم به وزارت اطلاعات:
نحوه ابلاغ فرمان خمینی به وزارت اطلاعات در پرده ابهام باقی مانده است. اصلاح طلبان امروز که نقشی بزرگ در وزارت اطلاعات آن زمان داشتند می‌توانند با انتشار اسناد به روشن شدن این ابهام کمک کنند.

کلام آخر:
آنچه در جلسه مرداد ۱۳۶۷ بین آیت‌الله منتظری و اعضای هیئت مرگ تهران رد و بدل شده، حیرت آور است. گویا هیچ کدام از حاضران با این فرمان همدل نیستند و دوست دارند کسی آستین بالا بزند و “امام” را راضی کند که با فرمانی اجرای فرمان کشتار را متوقف و وظیفه کشتن زندانیان سیاسی را از دوش‌ مقلدان و مریدان بردارد. ما در آن تابستان شوم شاهد نهایت ابتذال شر بودیم: مسئولانی که بنا بر وظیفه خود در فرمانبرداری از قائد و پیشوای خود و ظاهرا به رغم عدم همدلی “بزرگ ترین جنایت تاریخ معاصر ایران” را انجام دادند.

Recent Posts

به همه ی اشکال خشونت علیه زنان پایان دهید

در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…

۱۴ آذر ۱۴۰۳

ابلاغ «قانون حجاب و عفاف» دستور سرکوب کل جامعه است

بیانیه‌ی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور

۱۴ آذر ۱۴۰۳

آرزوزدگی در تحلیل سیاست خارجی

رسانه‌های گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور…

۱۴ آذر ۱۴۰۳

سلوک انحصاری، سلوک همه‌گانی

نقدی بر کتاب «روایت سروش از سهراب »

۱۴ آذر ۱۴۰۳

مروری بر زندگی سیاسی طاهر احمدزاده

زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…

۰۹ آذر ۱۴۰۳