۱- یکی از معدود شخصیتهایی که تغییرات فکری و سیاسی خود را طی سالیان استقرار جمهوری اسلامی انکار نمیکند و از اقرار به اشتباهات سیاسی گذشتهاش ابایی ندارد، از قول یکی از فرزندان جوانش نقل میکرد به او گفته بود: «پدر! این تغییرات و اصلاحاتی که در دیدگاههای شما ایجاد شده، خوب است و اصلاحاتی که میخواهید بشوید و بکنید بهتر است، اشکال از ماست که عمر نوح نداریم!» (نقل به مضمون)
۲- یک دانشمند/عبارت مشهور آلمانی میگوید*:
من نمیدانم که آیا بهتر خواهد شد یا نه، اگر تغییر کند. اما اگر بایستی بهتر شود، باید تغییر کند!
حکایت امروز مجلس ماست. حتی اگر برتریهای شخصیتی، هویتی و سابقهٔ محمدرضا عارف را نادیده بگیرم و صرفاً به گریههای نماز جمعهٔ ۲۹ خرداد ۸۸ گیر دهیم، واقعیت این است که مجالس هشتم و نهم، به ریاست لاریجانی هیچ گلی به سر مملکت نزدند و نتوانستند از اهرم نظارتی خود برای جلوگیری از فساد دولت احمدینژاد استفاده کنند و بلکه در مواردی با او همراه شدند و گاهی هم از او پیشی گرفتند. فساد، مخصوصاً فساد نهادینه شده، تنها مخلوق مجریان فاسد و قانون گریز نیست، بلکه محصول تبانی ناظر و مجری است.
۳- مجلس دهم، به نسبت مجلس نهم، نسبتاً پاکسازی شده است. حدود ۷۵ درصد نمایندگان مجلس قبلی در مجلس فعلی حضور ندارند. تغییر در اعضا مجلس معنادار است. چه دلیلی دارد که رئیس مجلس و هیات رئیسه به شکل معناداری عوض نشوند؟ اگر این تغییر معنادار نباشد، چه استقبالی از رای مردم شده است و مردم در کوتاه مدت چه اثری از آراء خود در اصلاح قوهٔ مقننه میبینند؟ دراز مدتش را چه کسی میتواند تضمین و تامین کند در حالی که سال آینده انتخابات ریاست جمهوری در پیش است؟
۴- مجلس ششم را به یاد بیاورید و اصلاحیهٔ مهم و جنجالی قانون مطبوعات. اگر محمدرضا خاتمی رئیس مجلس بود، دقیقاً به خاطر آنکه تجربه و تعامل کروبی را نداشت، بعید بود تن به فرمان رهبری بدهد و چیزی به نام «حکم حکومتی» بشناسد و بر زبان بیاورد. گاهی معنی اصلاحات حذف همین اصطلاحات فراقانونی از ادبیات سیاسی است. گاهی اصلاح یعنی تعاملات نادرست گذشته واحکام حکومتی پیشین را نادیده بگیریم و قدرت حاکمه را در فشار بگذاریم و قدرت مردم را به رخ حکومت بکشیم و خواستهٔ اصلاحی مردم را پیش ببریم.
۵- تغییرات و اصلاحات در مشی و هویت سیاسی علی لاریجانی بر کسی پوشیده نیست. اما گاهی مشکل همان «هویت» است. مجلسی که اکثریت آن تحول خواه و اصلاح طلباند، باید هویت و اصالت خودش را داشته باشد تا مردم هم به تاثیر رای خود ایمان بیاورند و «امید»وار بشوند. در غیراین صورت باید شاهد تکرار احمدی نژادهای عوام فریبی باشیم که سرمایهای جز ناامیدی مردم ندارند.
——–
*این عبارت از دانشمند آلمانی گئورگ کریستوف لیشتنبرگ (۱۷۹۹-۱۷۴۲) است، که از فرط تکرار، ضرب المثل شده است و به زبان های دیگر هم راه یافته است. عبارت آلمانی آن به این شکل است:
„Ich weiss nicht, ob es besser wird, wenn es anders wird. Aber es muss anders werden, wenn es besser werden soll.“