شجریان علیه حقارت

مهدی نوربخش

در مورد استاد سربلند و استثنائی موسیقی کشور، محمدرضا شجریان، حرف‌های زیادی زده شده و مقالات متعددی به رشته تحریر آمده است. یک دسته از این بحث‌ها در مورد موسیقی و هنر جاودانه اوست. اثر موسیقی و آواز استاد محمدرضا شجریان بدون شک از مرزهای کشور ما گذشته و جهانی شده است. دنیای بیرون، به موسیقی و هنر سرآمد او به‌شکل یک میراث بزرگ فرهنگی ایران زمین نگاه می‌کند. بیست و سه سال بیش، یعنی در سال ۱۹۹۹، یونسکو (UNESCO) مدال طلایی پیکاسو (Golden Picasso Medal) را به‌عنوان یک هنرمند ممتاز بین‌المللی به‌او اهدا کرد. با درگذشت او، موسیقی او برای چندین ساعت در مراکز مختلف این سازمان خصوصا در پاریس به‌صدا در آمد. در گذشت او به‌عنوان یک خبرجهانی در وال استریت جورنال، بلومبرگ، گاردین، خبرگزاری فرانسه، ان پی آر (NPR) و….مخابره شد. ان پی آر در امریکا در مقاله‌ای با عنوان «یک صدا از ایران: خواننده استاد(Master)، محمد رضا شجریان، درگذشت.» در وصف این هنرمند ملی و اثرات جاودانه اش نوشت. تسلیت شخصیت های جهانی به‌مناسبت درگذشت او از عمق تاثیر او بر فرهنگ موسیقی جهانی پرده بر می‌دارد.

در مورد شخصیت او هم بسیار گفته و نوشته شده است. سید محمود دعایی که بر جنازه مطهر او نماز گذارد گفت، «استاد شجریان بسیار فروتن بود.» این ادعای محمود دعایی توسط بسیاری در صحنه هنر و اجتماع کشور تکرار شد. شاگردان او گفتند و نوشتند که یکشنبه‌ها استاد پذیرای تعلیم شاگردان خود از زنان و مردان به‌صپرت جداگانه بود. شاگردان او برای تلمذ از مکتب استاذ هیچ بهایی پرداخت نمی‌کردند. این کلاس‌ها برای سال‌های متوالی برقرار بود و بسیاری از خوانندگان محبوب فعلی وطن مانند سراج شاگرد او بوده‌اند. آن‌ها می‌گویند او با چه عشق و ذوقی سر کلاس‌ها حاضر می‌شد. گروهی از سفرهای استاد نوشته‌اند و عکس‌هایی از او بر سر سفره محیط‌بانان دریاچه ارومیه انتشار داده‌اند. خبر در گذشت او هزاران‌ نفر  را به‌خیابان‌های پایتخت کشید و پیش از رسیدن جنازه مطهر او به توس در مقبره فردوسی، هزاران نفر منتظر شدند تا او را در سفر آخرش او را بدرقه کنند. استاد محمد رضا شجریان برای مردم ما به‌یک سرمایه فرهنگی ملی و اسطوره تبدیل شده است.

اما آنچه کمتر به‌آن پرداخته شده است ستیز استاد شجریان با خودکامگی و خشونت است. در تاریخ بیش از یکصد ساله کشور ما حقارت، بخشی از فرهنگ سیاسی در صحنه سیاست کشور ما شده است. خودکامگان دائما به تحقیر مردم روی آورده و مردم ما کرارا در مقابل این تحقیر از خود واکنش نشان داده‌اند. در مقابل حقارت خارجی در کشور ما، جنبش تنباکو و جنبش مشروطیت شکل گرفت. پیش از آن میرزا تقی خان امیر کبیر در مقابله با حقارت نفوذ بیگانگان در دربار ناصر الدین شاه نهایتا جان خودرا بر کف دست گذاشت. مصدق، معلم و قهرمان ملی مبارزه با استعمار، در مقابل حقارت نفوذ بیگانگان در صنعت نفت کشور و نفوذ سیاسی آمریکا بر شاه ایستاده و نهایتا در حصر جان خود را فدای مصالح کشور کرد. انقلاب اسلامی در کشور ما در مقابل حقارت یک دولت خودکامه و دست‌نشانده شکل گرفت و هویت پیدا کرد. اما مجددا و این‌بار بخشی از روحانیون با حکومتی امتیاز‌خواه و امتیاز‌طلب که فقط به طبقه خاصی در کشور تکیه می‌کرد به  تحقیر  مردم و ایجاد حقارت اجتماعی در این کشور روی آوردند. مردم ما با انقلاب می‌خواستند به حقارت و تسلط خودکامگی در کشور پایان داده و از امتیازاتی که حقوق و شرافت انسانی برای همه شهروندان در زیر یک نظام دموکراتیک و جمهوری قائل میشد بهره گرفته و خود برای شکل دادن به سرنوشت کشور و آینده آن تصمیم بگیرند. نظام ولایت فقیه که اصولش بر صغیر بودن مردم و لزوم وکالت مردم توسط طبقه خاصی برای نمایندگی آن‌هت در ایجاد و هدایت یک حکومت تکیه دارد، مجددا بر خوار کردن و ایجاد حس حقارت توسط طبقه خاصی از روحانیون در جامعه  استوار شد. نظارت استصوابی برای غربال نمایندگان مردم در این نوع حکومت، اصولا به ایجاد و شکل‌گیری یک حقارت بزرگ سیاسی کمک کرده است. خودکامگی در این نظام و استبدادی که سوء مدیریت، فساد و تباهی می‌آفریند، همه به تحقیر مردم و ایجاد حس یک حقارت بزرگ اجتماعی منتهی شده است.

در تاریخ بعد از انقلاب، زنده‌یاد مهندس مهدی بازرگان در مقابل این حقارت بزرگ سیاسی ایستاد و رهبران جنبش سبز با قبول حصر و ایستادگی خود در مقابل نظامی خودکامه که به تحقیر مردم خو گرفته است، حاضر نشده اند این حقارت سیاسی را بپذیرند.

استاد محمد رضا شجریان نیز  در مقابل این حقارت سیاسی به‌پا خواست. در زمان او نظام خودکامه به‌غیر از تخفیف و تحقیر مردم در سلب حق انتخاب به خشونت هم بیش از پیش روی آورده تا نشان دهد که برای جان شهروندان این کشور کوچکترین ارزشی قائل نیست. احمدی‌نژاد تباه و فاسد که مهره این نظام برای ایجاد یک قدرت یکدست خودکامه بود، بعد از تقلب انتخاباتی در سال ۱۳۸۸، مردم مخالف این جفای انتخاباتی را «خس و خاشاک » نامید. استاد شجریان در جواب این تحقیر، باو پاسخ داد که او از همین خس و خاشاک و حامی آنهاست. او حقارت مسلط توسط یک نظام خودکامه را قبول نکرد و خواست که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران موسیقی اورا پخش نکند. او حاضر نشد با هنر فروشی خود حقارت این نظام را بپذیرد و به‌جای آن، او که همیشه با مردم بود، این‌بار  مستقیم و فعالانه‌ در سیاست همراه مردم شد و در عمق روان، روح و دل‌های مردم جای گرفت.

استاد شجریان تا پایان عمر پر عزتش با این نظام خودکامه کنار نیامد و حاضر نشد یک هنرمند حکومتی باشد. او مردم را به‌جای حکومت اننخاب کرد و این‌بار این هنرمند بزرگ ملی و فرهنگ‌ساز، صفحه زرین دیگری در تاریخ کشور ما به دفتر مبارزه با حقارتی که استبداد و خودکامگی می‌آفریند، افزود.

روح پر فتوح این هنرمند ملی که اثرش بیش از پنج دهه بر هویت ایرانی ما سایه افکنده و آنرا شکل داده است قرین رحمت پاک ایزدی باد.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه می‌پردازم. به امید مانایی صلح، جنگ حتا حوصله‌ای برای نگارش و خواندن اینگونه مطالب نخواهد

ادامه »

در جهان امروز، رادیکال‌های فکری اغلب به چهار جریانِ عمده رادیکالِ راستِ سکولار، رادیکالِ چپِ سکولار، رادیکالِ بنیادگرای مذهبی و رادیکال عرفانی دسته‌بندی می‌شوند.

ادامه »

آقای خاتمی، بسیار کوشید اصلاحات مورد نظر خود را به عنوان یک روش برای اصلاح و بهبود جمهوری اسلامی در

ادامه »