هنوز از اندوه مرگ خنیاگر موسیقی و ادب و فرهنگ دیرپای ایران زنده یاد محمدرضا شجریان رها نشدهایم که تألم خبر مرگ عزیزی دیگر از مردان بزرگ این یار یعنی دکتر غلامعباس توسلی رسید.
با نام غلامعباس توسلی در سالهای انقلاب (و شاید اندکی پیش از پیروزی) آشنا شدم. در سالهای نخستین و به ویژه در دوران چهار ساله مجلس اول، هم با نام و شخصیت و سابقه و اندیشههای او بیشتر آشنا شدم و هم به تدریج عملا نیز ارتباط و همفکری و همراهی و همکاری جدی فیمابین پدید آمد.
در مجلس اول شماری از دوستان نماینده عملا در قالب یک فراکسیون اقلیت فعالیت میکردیم و در هفته یکبار جلسهای برای گفتوگو و تبادل نظر در باره موضوعات مجلس و نیز به طور کلی مسائل اجتماعی و سیاسی مملکتی داشتیم. پس از پایان مجلس، همان ترکیب با حضور چند نفر از یاران نویافته در بیرون از مجلس ادامه یافت. البته این جلسات در دو هفته یک بار بود و هر بار نیز در خانهای یکی از اعضا و همراه با صرف شام. یکی از این افراد جدید این جلسات فکری-سیاسی غلامعباس توسلی بود. آن جلسات برکات زیادی داشت و یکی از آن برکات، جلسات سالانه بزرگداشت شریعتی و طالقانی بود که از سال ۱۳۶۴ تا اواسط دهه هفتاد در خانهای در تهران برگزار می شد و توسلی یکی از سخنرانان آن مراسمها بود.
توسلی از دوستان قدیم دکتر شریعتی بود که همراه با دکتر پوران شریعت رضوی (همسر علی شریعتی) در سوربن پاریس درس خوانده و سپس به ایران بازگشته بود. توسلی سالیانی دراز استاد مسلم و عالیرتبه جامعهشناسی دانشگاه تهران بود. هزاران دانشجوی این رشته از او بهرهها بردهاند. هرچند عضو شاخص نهضت آزادی ایران بود ولی عملا شخصیت فرهنگی و علمی او بر سیمای سیاسیاش غلبه داشت. نویسنده بود. او دارای آثار تألیفی و ترجمهای پر شمار است.
حدود بیست سال پیش به بیماری سرطان دچار شد. بارها به دیدارش رفتم و یا او به دیدارم آمد. یک بار، که از زندان به مرخصی آمده بودم، با پیشنهاد جناب عبدالله نوری به عیادتش رفتیم. سخت تکیده بود و بیحال و بیتوان. به زحمت ساعتی روی تخت نشست. اما بعدتر در خارج از کشور اطلاع یافتم که حال و احوالش بهتر شده و جسته گریخته از حضورش در مجامع و فعالیتهای فرهنگی و سیاسیاش خبرهایی میرسید. خوشحال بودم از این بهبود احوال.
در هرحال خبر درگذشت این دوستِ دوستداشتنی و استاد فرهیخته دانشگاه را به خانوادهاش و به یارانش در نهضت آزادی و به انبوه شاگردان و به خیل دوستانش تسلیت میگویم و برای آن بزرگ غفران الهی و برای بازماندگان شکیبایی و پاداش نیکو آرزو میکنم. یک بار زنده یاد مهندس سحابی در نامهای از ایران برای من (و دو دوست دیگر) نومیدانه نوشته بود: ممکن است دیدار به قیامت باشد؛ ظاهرا دیدارها با یاران دیرین دارد به قیامت میافتد. رو بار سفر بند که یاران همه رفتند. جز سحابی و توسلی، محمد نصرالهی و خانمها محبی و اعظم طالقانی از آن جلسات به سرای دیگر رخت کشیدهاند. با این حال جای خرسندی است که یاران سفرکرده در این ۱۲ سال غربتنشینی، عمری تقریبا بلند و با برکت داشتهاند. برای یاران در قید حیات آرزوی سلامتی و عمری بلند و همراه با برکت آرزو میکنم.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…