علی شریعتی (۱۳۱۲-۱۳۵۶) و غلامعباس توسلی (۱۳۱۴-۱۳۹۹) دو روستازاده با استعداد از کاهک سبزوار و رشتخوار از توابع خراسان بودند که توانستند با همت و تلاش فراوان و شکوفا ساختن استعدادشان به تدریج خود را بالا بکشند و نقشی سازنده در آینده میهنشان ایفا کنند.
هر دو با استفاده از بورس دولتی ویژه شاگردان اول به فرانسه رفتند و رشته تازه تاسیس جامعهشناسی در دانشگاه «سوربن» پاریس را، که به تازگی از فلسفه منشعب شده بود، برگزیدند.
هر دو تمایل به نهضت ملی شادروان دکتر مصدق، نهضت مقاومت ملی ( پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲) و نهضت آزادی ایران (تاسیس ۱۳۴۰) داشتند و به همین دلیل در پاریس با هم آشنا و نزدیک شدند.
هر دو تمایلات دینی و تعلق به اسلام نوگرای منطبق با مقتضیات زمانه و علم و دانش داشتند و این همفکری نیز پیوندشان را مستحکمتر کرد. با این تفاوت که دکتر شریعتی بیشتر نظریهپرداز سیاسی و ایدئولوژیک بود و در مدت اقامت در فرانسه بیش از درس و دانشگاه، به کنفدراسیون دانشجویان مبارز ایرانی و نوشتن مقالات در نشریه آن میپرداخت و با شرکت درمحافل و تظاهرات جنبش آزادیبخش الجزایر و ایجاد ارتباط با شخصیتهای سیاسی و فلسفی خود را میساخت، و دکتر توسلی توجه و تمرکزش بیشتر معطوف به کارهای علمی و تحقیقات آکادمیک برای تاسیس این رشته در ایران آینده بود.
هر دو با همان تفاوت سنی، در سالهای ۱۳۴۳ و ۱۳۴۵ به ایران بازگشتند و به کار تدریس در دانشگاه پرداختند؛ شریعتی (پس ازدستگیری در مرز و آزادی از زندان) در دانشگاه مشهد و توسلی در دانشگاه ملی و تهران و دانشسرای عالی مشغول به کار شدند.
اولین آشنایی نگارنده با دکتر توسلی پس از اولین سخنرانی دکتر شریعتی در انجمنهای اسلامی دانشجویی تهران، در دانشکده پزشکی دانشگاه ملی ایران بود. دکتر توسلی گویا در آنزمان استاد و مشغول تاسیس آن رشته در دانشکده ادبیات آن دانشگاه بود.
پس از خاتمه سخنرانی، که طبق معمول، استادان و دانشجویان در محوطه بیرون از سالن گرد آمده و سئوالات تمامنشدنیشان را مطرح میکردند، آن دو را دیدم که پس از چندین سال دوری، یکدیگر را در آغوش گرفته و با گرمی و صمیمیت احوالپرسی میکردند.
دکتر شریعتی او را به من، که از دانشجویان دعوتکننده او به آن مراسم بودم، معرفی کرد و سوابقشان در پاریس و نزدیکیهای سیاسی و دینی و همفکری ایشان با پدر را شرح داد. از آن زمان به بعد بود که ارتباطمان با دکتر توسلی شکل گرفت.
دومین سخنرانی دکتر شریعتی تحت عنوان «اگزیستانسیالیزم» درتالار بزرگ «ابوریحان» دانشگاه ملی مورد استقبال صدها دانشجو از دانشگاههای مختلف قرار گرفت و از آن به بعد بود که سیل دعوت از مراکز متعدد آموزشی تهران و شهرستانها، از جمله نفت آبادان، شیراز، جندیشاپوراهواز، بازرگانی تهران و … برای ایراد سخنرانی به طرف دکتر سرازیر شد و با استقبال فوقالعاده نسل جوان از اندیشههای نوگرایانه او ناگزیر مهاجرت به تهران و اقامت به همراه پدرش در آپارتمانی روبروی حسینیه ارشاد گردید.
شریعتی سالن زیر زمین حسینیه ارشاد را به مرکز فعالیتهای فرهنگی دانشجویان در رشته های مختلف اختصاص داد و از جمله از دکتر توسلی برای ایراد سخنرانیهای هفتگی در باره موضوعات روانشناسی دعوت به عمل آورد و تا تابستان سال۱۳۵۲ که دستگیر شد، دکتر توسلی از سخنرانان ثابت آن مرکز به شمار میرفت.
اجرای نمایشنامه «سربداران» توسط شاگردان شریعتی، پس از اعدام رهبران مجاهدین اولیه تصمیم نظام استبداد سلطنتی برای تعطیل حسینیه را قطعی کرد و ساواک برای همیشه مهر پایانی به فعالیتهای فرهنگی آن مرکز نواندیشی دینی و سایر مراکز زد.
از آن به بعد ارتباط بنده با دکتر توسلی بیشتر در جلسات نهضت آزادی یا محافل تحقیقات قرآنی، که بیشتر در منزل شخصی خودش برگزار میشد، برقرار میشد تا سال ۱۳۵۶ که با هم همسایه شدیم و دامنه ارتباطاتمان به همسر و فرزندانمان نیز کشیده شد.
از دکتر توسلی سه فرزند برومند باقی مانده است؛ پسرشان دکتر وحید در سال ۱۳۶۹مدال نقره المپیاد فیزیک را گرفت و اینک مقیم کانادا و مشغول تحقیقات است، دخترشان دکتر افسانه امروز استاد جامعهشناسی و جانشین پدر شده، و آزاده دختر کوچک او، که اخیرا فوق لیسانس گرفته است، در سالهای بیماری به همراه همسر وفادار و مهربان دکتر توسلی، با صبر و بردباری در خدمت او بودهاند.
اگر دکتر شریعتی به عنوان معلم انقلاب و نظریهپرداز اسلام نوگرا با نوشته ها و سخنرانیهای پرشورش در حسینیه ارشاد و دانشگاههای ایران نقش بزرگی پیش از انقلاب ایفا کرد، دکتر توسلی به عنوان پایهگذار و پیشکسوت جامعهشناسی و موسس انجمن جامعهشناسان ایران، هرچند در سال ۱۳۷۶ به دلیل عضویت در شورای مرکزی نهضت آزادی ایران از دانشگاه تهران اخراج گردید، اما توانست در تربیت چندین هزار دانشجوی جامعهشناسی ایران نقش بسیار مهمی ایفا کند.
شریعتی و توسلی هر دو از نقشآفرینان مهم وطن بودند که آثار فکریشان همچون شجره طیبهای تا نسلها بر و بار خواهد داد. خداوند جایگاه هر دو آنان را متعالی سازد و با مغفرت و رحمت خویش آنها را به دارالسلام و رضوانش رهبری نماید.
2 پاسخ
باعرض سلام ، این دوست محترمی که نتیجه این دو پیشگامان جامعه را درحکومت فعلی میبینند ازیک درس تاریخ غافل مانده اند. ایشان باید “مذهب علیه مذهب” دکترشریعتی را بدقت بخوانند. مصلحان تاریخ همچون جرقه های امیدو روشنی بخش تاریخ بوده اند که تنها دردلها ی انسانهای بیداروجویای حق وحقیقت زنده مانده اند ونهضت هایشان بلافاصاله درتقابل نظم حاکم قرارمیگرفتندو به حاشیه میرفتند وبیرق آزادگی را بدست مصلح بعدی میسپردند تااززمین بردارد.
با سلام و عرض احترام. نتیجه تحصیل و تفکر این دو پیشگام جامعه شناسی که هر دو از نقش افرینان مهم وطن بودند همین نظام مقدس اسلامی شد که میبینم. با آرزو شما موافقم که انشاله خداوند با رحمت خویش آنان را هم به دارالسلام رهبری فرماید.
دیدگاهها بستهاند.