سوریه و ونزوئلا: دو پلتفرم سرکوب

احسان ابراهیمی

سخنان اخیر محمدرضا باهنر درباره نگرانی جدی حکومت از اعتراضات آبان ۹۸ که منجر به سرکوب خونین آن توسط حکومت شد، نشان داد حکومت و رهبر آن و اپوزیسیون ملی (نه استمدادطلبان و متوسلین به ساکن فعلی کاخ سفید) بر سر یک نکته توافق دارند: ورود حکومت به مرحله «پیشاسقوط».

در مطالعات گذار به دموکراسی، وضعیت حکومت غالب را در چند مرحله شناسایی می‌کنند و یکی از مراحل آن «پیشاگذار» یا «پیشاسقوط» نام دارد. در این مرحله، حکومت در بحران کارآمدی و مشروعیت فرو رفته است ولی بدنه و ‌رأس سرکوب همچنان اراده و توان سرکوب را دارند. همچنین تلاش می شود تمام ناهماهنگی ها و یا حضور صداهای ناهمراه با سرکوب در ‌رأس حکومت حذف شوند و یکپارچگی طبقه حاکم تضمین گردد. تمام این سیاست‌ها در ایران امروز و توسط رأس قدرت در حال انجام است و روند تبدیل حکومت به یک الیگارشی تمام عیار پس از اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ سرعتی شدید گرفته است. پایان این روند، انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ است و با برگزاری انتصاباتی رسوا و بدون حضور مردم، کار تسخیر نهاد بی جان اجرا نیز برای حکومت یکسره می شود و «آرایش نظامی» میان مردم و حکومت شکل تام خود را پیدا می کند. در راستای فهم آنچه در آینده رخ خواهد داد نگاه به دو پلتفرم اجرایی سرکوب یاری رسان خواهد بود.

۱- سوریه:
جدا از تمام اختلاف نظرها راجع به آنچه در سوریه گذشت و اینکه کدام سوی ماجرا شروع کننده جنگ داخلی و حضور داعش و دخالت خارجی است، آنچه برای بحث ما لازم است، اجرای مدلی است که بشار اسد به راهنمایی/دستور و حضور ایران برای چیرگی در اعتراضات اولیه و سپس جنگ داخلی به کار گرفت. سرکوبی که در سوریه رخ داد چهار سطح عمده و کلان داشت: سرکوب اعتراضات و سوق دادن آن به سوی جنگ داخلی؛ سپس وارد کردن نیروهای طرفدار رژیم به جنگ؛ رخنه در میان رهبران مخالف و ایجاد تنش و اختلاف میانشان و نهایتاً یکسره کردن کار با حضور نظامی یک قدرت فائقه نظامی یعنی نیروی هوایی روسیه. سوریه، آزمایشگاه و یا بهتر بگویم پایلوتی بود برای امتحان و تست این مدل سرکوب برای استفاده های آتی از جمله در ایران. تمام شواهد و قرائن حاکی است موفقیت اسد در سوریه، الگویی است که رهبر جمهوری اسلامی و طبقه حاکم وفادار به وی همان را در ایران اجرایی خواهند کرد. تفاوت عمده در این میان، قدرت نظامی جمهوری اسلامی است که نیاز علنی و حضور فیزیکی کشور ثالث را به تأخیر خواهند انداخت ولی این به معنای حذف این کمک نخواهد بود. اگر بنا به هر دلیلی توان نظامی حکومت تحلیل رود یا روند سرکوب طولانی شود، حضور کشور ثالث ضروری خواهد شد و حکومت ابایی برای بکار گیری آن نخواهد داشت.

۲- ونزوئلا:

آنچه در ونزوئلای مادورو رخ داد، بنظر بحرانی برای تمام تئوریهای گذار ایجاد کرده است. تمام آنچه برای گذار نیاز است در این کشور مهیا بود: اعتراضات مردمی با حضور رهبر محلی، مشروعیت ملی و پشتیبانی خارجی و تداوم اعتراضات. این سه ویژگی مهم در گذار اما در این کشور همچنان عقیم باقی مانده و نظام رسمی سیاسی با اتکا به ارتش و یکدست کردن رأس و بدنه سرکوب، با وجود بحران عمیق کارآمدی و مشروعیت توانسته کشمکش داخلی را به نحوی فرساینده، به نفع هیچکدام از طرفین، مستحیل و مستهلک کند. این اتفاق در «مدیریت سقوط» برای نظام جمهوری اسلامی نیز الگویی روشن و کارآمد بدست داده است. طرفه اینکه برای ایرانیان، پس از جنبش سبز و حذف سیاسی و رسمی رهبران آن توسط حکومت سرکوب، رهبری محلی مخالفان تا اطلاع ثانوی منتفی و بحران اتحاد در میان مخالفان نیز جدی است و نقش تخریبی خود را ایفا می کند. حال آنکه در ونزوئلا، این دو بحران در میان مخالفان وجود نداشت و تنها اخیراً اختلافاتی بروز کرده است. با وجود تمام نکات مهم، لازم و کافی در موضوع ونزوئلا برای تحقق تام گذار، تعویق آن برگی است آموزنده در دستان رهبران جمهوری اسلامی. اما چگونه مادورو توانست چنین کند؟ شراکت رهبران اصلی ارتش در منافع اقتصادی حکومت؛ رساندن حداقلی از آب و غذا به مردم؛ توسل به روسیه، چین و ایران برای نیازهای نظامی / امنیتی سرکوب از جمله تدابیری بود که مادورو برای تعویق سقوط اتخاذ کرد. همین روندها برای رهبر جمهوری اسلامی نیز الگویی روشن جهت تعویق و تعلیق گام نهایی سقوط خواهد بود.

اما پرسش مهم و نهایی این است که چگونه می توان روند اوضاع را به گونه ای تغییر داد که کشور سوریه ای و ونزوئلایی نشود؟ بنظر می رسد پاسخی قطعی و سرراست برای این پرسش نتوان تمهید کرد اما تلاش برای ایجاد شکاف در طبقه حاکم؛ نفی هرگونه حضور نیروی خارجی در روند تحولات؛ پافشاری بر روندهای ملی و خشونت پرهیز؛ پذیرش تکثر جامعه ایرانی و دوری از ادبیات تفرقه افکن و نفرت پراکن؛ تاکید بر نیروهای داخل و همراستا شدن نیروهای خارج با تحولات و مدیریت داخلی اعتراضات؛ گفتگو با افکار عمومی کشورهای خارجی برای سنگین کردن هزینه حضور تخریبی حکومتهایشان در تحولات ایران و … بتواند شدت و حدت سرکوب و خون‌ریزی را کاهش دهد.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

4 پاسخ

  1. در همان پاراگراف اول شخص خودش را یک اپوزسیون ملی دانسته که معلوم نیست که چه کسی و با چه راهی این عنوان و لقب را کسب کرده و در عین حال هرکه مثل او نیاندیشد را مانند تکفیری ها منتسب به متوسلین به ترامپ دانسته است.
    نتیجه این خود حق مطلق پنداری، جزم اندیشی و تکفیر هر آنکه جز او می اندیشد، چنان جناح اصلاح طلب -که روزی یکی از مهم ترین جریانات تاثیرگذار سپهر سیاسی بوده است- را به حاشیه رانده است و از آن جز کاریکاتوری نگذاشته است. روزی در عالم سیاست ایران، افراد را با عنوان طاغوتی و روزی با عنوان اسلام آمریکایی و آخوند انگلیسی و … تکفیر می کردند و امروز عناوین ویرانی طلب و ترامپی! شاید فحش های سیاسی عوض شده است ولی همان راه را رفته است.

    ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی / کین ره که تو میروی به ترکستان است

  2. در مقابل حکومتهای فاشیستی که قشری از مردم (خواه زیاد خواه متوسط؛ که به نظر من اندازه آن در ایران امروز متوسط است و گواه آن تظاهرات سلیمانی و غیره است) را با پروپاگاندا و مغزشویی همراه خود دارد، صحبت از قیام ملی و مدنی لطیفه ای بیش نیست، مانند آن است که بگوییم مردم آلمان باید بر علیه نازیها قیام ملی می کردند. بنابراین و با توجه به خطری که حکومتهای فاشیست بر علیه همسایگان (علی الخصوص) و تمامی دنیا دارند وقوع جنگ حتمی و واجب است؛ حال نیایید بگویید که جمهوری اسلامی فاشیست نیست و . . . به تمامی فاشیست است و از فاشیست هم متاسفانه بدتر است و روز به روز هم بدتر می شود.

  3. نویسنده محترم مقایسه نظام ولایت فقیه که اسلاف شما یعنی ابراهیم یزدی و قطب زاده و حسن آیت به زور به حلق مردم چپاندند با نظام ونزوئلا و حتی سوریه مثال مع الفارق است. کمی مطالعه خود را پیرامون منطقه خاورمیانه عمیق تر کنید! اخوان المسلمین، فدائیان اسلام، حجتیه، داعش و … همگی محصول لیبرالیسمی است که شما در مقابلش سجده می کنید!
    توصیه میکنم کتب نویسنده آلمانی میشائیل لودرس در باره تحولات خاورمیانه را بخوانید: آنکه باد کاشت ( جلد اول)، طوفان برمی دارد( جلد دوم) و جلد سوم هم آمده است

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه می‌پردازم. به امید مانایی صلح، جنگ حتا حوصله‌ای برای نگارش و خواندن اینگونه مطالب نخواهد

ادامه »

در جهان امروز، رادیکال‌های فکری اغلب به چهار جریانِ عمده رادیکالِ راستِ سکولار، رادیکالِ چپِ سکولار، رادیکالِ بنیادگرای مذهبی و رادیکال عرفانی دسته‌بندی می‌شوند.

ادامه »

آقای خاتمی، بسیار کوشید اصلاحات مورد نظر خود را به عنوان یک روش برای اصلاح و بهبود جمهوری اسلامی در

ادامه »