توضیح: این متن نخستین بار در «ایندیپندت» منتشر شده و توسط «شقایق مشتاق» برای «زیتون» ترجمه شده است.
***
در جنگ جهانی دوم، رهبران متفقین سالها پیش از پایان جنگ، برای جهان پس از جنگ برنامه ریزی کردند که در نتیجه آن سازمان ملل متحد ایجاد شد. امروز ما نیز باید برنامه ریزی مشابهی برای خاور میانه داشته باشیم.
خاورمیانه بارها دستخوش کابوسها و توهماتی شده که جای واقعیتهای مصیبت بار و تراژدیهای در حال گسترشی که سرزمینهای عربی را بلعیده، گرفته است. از کابل (در افغانستان) تا سواحل مدیترانه و پائینتر از آن در صحرای سینا، یمن و تمامی لیبی، تلاشها برای صلحی پایدار در شرایطی انجام میشود که ملتها و کشورهای بیشتری دست به حملات هوایی و هجوم به یکدیگر میزنند. حمام خونی واقعی است، و هنوز هیچ کس برای آینده و عصر پس از داعش برنامهای ندارد. با محاسبات من، در حال حاضر یازده نیروی هوایی از کشورهای مختلف، پنج کشور مسلمان را به منظور «کاهش دادن و از بین بردن» دشمنانشان بمباران میکنند. اما پس از آنچه پیش خواهد آمد؟
یک دوست قدیمی من (که اگر بخواهید بدانید یک مسلمان سنی است) در تعطیلات آخر هفته موضوع را به خوبی برایم تشریح کرد. او گفت: «اسلام از داعش میترسد، اما داعش از اسلام هراسی ندارد.»
تاریخ به ما میگوید که ۱۰۰ سال است مردم این منطقه پر شکوه و جلال و در عین حال پر خطر، به دنبال عدالت بودهاند و تنها بیعدالتی و ظلم نصیبشان شده است.
اشغال توسط خارجیها و نمایندگانشان، فساد و دیکتاتوری – از سوی شکنجه گران – ارزشی را از ایشان ستاند که میلیونها نفر در خیزش بزرگ عربی در سال ۲۰۱۱ (بهار عربی) خواهان آن بودند: (و آن ارزش چیزی نبود جز) کرامت انسانی. حال ما با این مسئله چه میکنیم؟ چرا هرگز به این بیعدالتی بزرگ تاریخی که باعث این زلزله انسانی شده نمیپردازیم؟
در عوض (این پرداختن به مسئله)، ما ملتمس ارتشهای خیالی هستیم – انگار که ارتشهای حقیقی به اندازه کافی ترسناک نیستند. ما خواب ۳۵۰۰۰ پاسدار سپاه پاسداران ایران در سوریه را میبینیم، در حالی که آنها شاید نهایتا هزار نفر باشند – همینطور ۲۰۰۰۰ افغان شیعه هزاره و انبوهی از شبه نظامیان شیعه عراقی در سوریه ۱۰، ۰۰۰ نیروی حزب الله– و پیش از همه اینها، ما ارتش ارواح ۷۰۰۰۰ نفری دیوید کامرون را که آماده به مبارزه برای دموکراسی هستند، فراموش میکنیم. به ما میگویند که ترکها آماده حمله به سوریهاند، اما آنها نمیخواهند حمله کنند. پس از آن هزاران نفر سرباز عربستان سعودی، سلطنت دوست داشتنی ما در منطقه خلیج (فارس) آماده اعزام برای جنگ با داعش هستند و این در حالی است که ایشان احتمالا باید مرسدسهای لیموزین مجهز به تهویه هوای مطبوع خود را پشت خط مقدم پارک کنند! و همینطور روسها، من تعجب میکنم چرا هنوز هیچکس پیشنهاد نکرده که آنها سرمای خود را با چکمههایشان به سوریه بیاورند!
اینها دیوانگی است. اروپاییها با وحشت به عبور یک میلیون پناهنده از مرزهاشان واکنش نشان میدهند – و جالب است بدانیم که مجارستان فکر میکند مدافع مرزهای سرزمین مسیحیت است، اما در این میان هیچ کس پیشنهادی مبنی بر رسیدگی به مشکلات اصلی این مردم بیچاره ندارد. ما ترکیه را به جلوگیری از هجوم پناهندگان و پناهجویان به اروپا متقاعد کردیم، اما هیچ برنامه ریزی بلند مدتی برای خاور میانهای جدید که تعداد پناهجویان را کاهش دهد نداریم.
ما چرندیاتی در مورد رنجی که از بزرگترین حرکت پناهندگان از زمان جنگ دوم جهانی کشیدهایم میگوییم. اما در حقیقت، در جنگ جهانی دوم (در جنگی واقعی)، رهبران متفقین چند سال پیش از پایان جنگ برای جهان پس از جنگ برنامه ریزی کردند و سازمان ملل متحد را تدارک دیدند. من تا امروز و هرچه گشتهام هیچ واکنش و سخنی از سوی حتی یک عرب و یا یک رهبر در جهان نیافتم که در مورد خاورمیانه پس از درگیریها و وضعیت آن صحبت کرده باشد. چرا ما نمیتوانیم از پیش برای آن وضعیت برنامه ریزی کنیم؟
در پایان جنگ جهانی اول – جنگی که امپراتوری عثمانی را نابود کرد و چندی بعد نیز آخرین خلیفه را از میان برداشت – بسیاری از سیاسیون آمریکایی در وضعیت سقوط امپراطوری و وجود نهادهای غیر دولتی در آن زمان (که بعدها به به مبلغان مذهبی تغییر ماهیت دادند) ایده یک ملت بزرگ عربی را پیگیری میکردند و دنبال آن بودند. ملتی که در آن مسلمانان، مسیحیان، یهودیان و دیگر اقلیتها بتوانند شهروندان سرزمینی باشند که مرزهای آن از مراکش تا مرزهای بین النهرین و ایران (که در حال حاضر مرز رسمی ایران و عراق است) کشیده شده باشد. البته آمریکاییها نگاه ویلسونی (منتسب به وودرو ویلسون رئیس جمهور وقت آمریکا) را به کناری نهادند و این در حالی بود که استرالیاییها و فرانسویها برنامههای دیگری داشتند و برای به کرسی نشاندن حرف و خواست خود اقدام میکردند.
بنابراین قرن تحقیر توسط اشغالگران غربی و قصابان و جلادان محلی که مردم این سرزمین را از افتخارات خود محروم میکردند، آغاز شد. وحال، پس از ۱۰۰ سال، ما خلافتی ترسناک و مخوف را در اعلی درجه خود، مانند ابولا در اقصی نقاط جهان در حال گسترش میبینیم. اما آنچه که مردم بیچاره خاور میانه در حال حاضر بدان نیاز دارند حملات هوایی بیشتر نیست، بلکه پژوهشی علمی و با مبنا از کسانی است که هنوز در آنجا زندگی میکنند – و کسانی که از آنجا گریخته اند– و دریافتن این مطلب که آنها در چگونه میهنی میخواهند زندگی کنند؟
چه نهادها و رژیم حقوقی میبایست جایگزین دژهای شکسته و از بین رفته خاورمیانه قدیمی شوند؟ به عنوان مثال چه چیزی باید جایگزین سخنوران فرومایه تلویزیون های عربی بشود که برای همه چیز جوابی دارند و بسیاری از ایشان توسط حاکمان عرب خلیج (فارس) حمایت میشود؟ یک دوست قدیمی من (که اگر بخواهید بدانید یک مسلمان سنی است) در تعطیلات آخر هفته موضوع را به خوبی برایم تشریح کرد. او گفت: «اسلام از داعش میترسد، اما داعش از اسلام هراسی ندارد.»
پس برای شروع، چرا برای یک خاورمیانه جدید که وابسته به نفت و گاز نیست – هرچند آنها وجود دارند – بلکه بر تحصیلات و آموزش متکی است، برنامه ریزی نکنیم؟ رویکرد خود را نه به کاخ های دیکتاتورها که بر دانشگاهها و نه بر شکنجه گاهها که بر کتابخانهها متمرکز کنیم؟ اسلام در قلب دانشگاه های باستانی در خاورمیانه گسترده شده است. فضیلت و کمال تماما در اختیار اسلام نیست – ایمان و دیانت خودشان با دانش افزایش یافته و غنی میشوند.
عدالت از آموزش میآید. و عدالت و تنها عدالت، داعش و دولت اسلامی و اندیشههایی اینچنین را نابود میکند. این ممکن است شبه موعظه باشد، اما گمان میکنم که این نظر چونان که برای اعراب و یهودیان ساکن اسپانیا، در اندلس در ۷۰۰ سال پیش مهم به نظر آمد (و تمدن ساز شد) مهم به نظر بیاید. (گرچه ما در نهایت ایشان را از آن سرزمینها بیرون راندیم.)
من پیشتر نیز اشاره کردهام که ابوظبی، فارغ از دیوانگیهای (حکومت) دوبی، نیاز ویژهاش را برای یک دانشگاه طراز اول برای شهروندانش به اثبات رسانده است. در سراسر خاورمیانه، فقدان آموزش – سیاستی که توسط دیکتاتورها چونان سرطانی گسترش یافته – وجود و حضور و بروز دارد. عدم وجود آموزش در واقع چون مادهای مخرب گسترش مییابد. به دهها هزار کودک پناهنده سوری در لبنان بنگرید که روزی بدون آموزش و بدون اینکه بهرهای از این آموزشها به فرزندان خود بتوانند بدهند، به ویرانههای موجود در مملکت خود باز خواهند گشت.
من نمیتوانم کلیشههای قدیمی چون انتظار تا «هنگامی که تفنگها خاموش شوند» (صبر کنیم تا جنگ پایان پذیرد و سپس تصمیم گیری کنیم) را بپذیرم. مدارس و دانشگاهها بسیار کشندهتر از هرگونه بمباران هوایی برای داعش و دولت اسلامی هستند. اینگونه باید با این کابوس مقابله کرد.
لینک مطلب اصلی:
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…