در روزگار قدیم، فیل سفید هدیهای بود که پادشاهان جنوب شرقی آسیا به همتایان خارجی خود اعطا میکردند. هزینهی نگهداری از فیلهای سفید به قدری زیاد بود که جز دردسر برای صاحبان جدید خود دستاوردی به همراه نداشت. از طرفی هزینهی هنگفتی که در طول سالها صرف آنها شده بود باعث میشد تا از بین بردن این فیلهای سفیدِ بیفایده تصمیم راحتی نباشد.
بعدها نظریهپردازان و سرمایهگذاران دوران مدرن با استفاده از این پدیده اصطلاحی ساختند تا داراییها و پدیدههایی را توصیف کنند که حفظ آنها، بدون آنکه مقصود اولیه و مورد انتظار را برآورده کنند، هزینهی زیادی روی دست صاحبانشان میگذارد. برای نمونه، شهری را در نظر بگیرید که برای میزبانی جام جهانی یا المپیک مجبور به احداث ورزشگاههای متعدد و غولآسایی شده است. پس از برگزاری تورنمنت، نه دلیلی برای حفظ آن ورزشگاهها دارد و نه جمعیت یا رویداد قابل اعتنایی برای استفاده و پر کردن آنها! اما هزینهی هنگفتی که برای ساخت و نگهداری از این زیرساختها پرداخت کرده و میکند، آنها را تبدیل به فیلهای سفیدی کرده که خلاص شدن از شرّ آنها به ارادهای بزرگ نیاز دارد تا جامعه را از هزینههای بیفایدهاش رها بخشد.
این موضوع به عرصهی سیاست هم قابل تسرّی است. چه بسیار نظامهایی که یک استراتژی، سیاست یا تصمیم را چنان به موضوعی حیثیتی تبدیل میکنند که رهایی از آن بعدها به کشتن فیل سفید میمانَد. تعداد این فیلهای سفید در نظامهای ایدئولوژیک مذهبی و غیرمذهبی به سبب حیثیتی شدن تصمیمهای کلان طبیعتاً بیشتر است و هر چه میگذرد، فیلهای سفید این نظامها هم فربهتر میشوند. جنگ تحمیلی یکی از همین فیلهای سفید را در دههی اول استقرار جمهوری اسلامی متولد کرد. هر چه دفاع از خاک میهن واجب و شکوهمند بود، ادامهی جنگ پس از آزادی خرمشهر توجیهی نداشت و پدیدهی جنگ را تبدیل به فیل سفید بزرگی کرد که هرچقدر هزینهاش بیشتر، دستاوردش کمتر میشد. از طرفی حیثیتی شدن موضوع جنگ حتی در محافل آکادمیک و رسانهای، از بین بردن این فیل سفید را سخت و سختتر میکرد تا جایی که پذیرش آتشبس که به خودیِ خود اتفاقی شیرین برای جوامع درگیر جنگ است، به جام زهر تبدیل شد.
آمریکاستیزی شاید فربهترین فیل سفید جمهوری اسلامی در چهار دههی اخیر بوده است. در حالیکه دولت موقّت مهندس بازرگان به درستی سیاست موازنهی منفی را سرلوحهی امور خارجهی کشور قرار داده بود، اشتباه استراتژیک دانشجویان پیرو خط امام (که بیشترشان بعدها ردای اصلاحطلبی بر تن کردند) در اشغال سفارت آمریکا، فیل سفیدی را متولد کرد که هزینهاش تا امروز گریبان مردم را رها نکرده است؛ به نحوی که حتی فیلسازان سابق (اصلاحطلبانِ خطامامی) نیز زورشان به فیلبانانِ بعدی برای مهار این فیل سفید نمیرسد. هرچند در طول این چهار دهه نقاط عطفی میتوانست این فیل سفید را از بین ببرد، گاه فیلبانان داخلی و گاه فیلسواران آمریکایی آن را از مرگ نجات داده و هزینهی نگهداری از آن را همچنان بر دوش مردم ایران نگه داشتهاند. شاید طلاییترین فرصت برای جامعهی ما در دورهی اوباما-کری به وجود آمد تا با تغییر دادن نظر فیلبانانِ داخلی و سپس تعویض دولت در سال ۹۲ شرایط را برای کشتن فیل سفید مهیا کنند. صد افسوس که بازیگوشی برخی از فیلبانانِ در سایه از یک طرف و روی کار آمدن ترامپ در آمریکا که سرِ پیری هوای فیلسواری به سرش زده بود از طرف دیگر، این فیل سفیدِ زمینخورده را دوباره بلند و بر دوش مردم سوار کرد. حال با خروش مردم آمریکا و انتخاب بایدن به عنوان رییس جمهور این کشور شاید آخرین فرصت برای ایران به وجود آمده است. نه اینکه بایدن فیلسواری بلد نباشد، بلکه اینبار شرایط ذهنی دولت جدید آمریکا در تقارن با دولت ترامپ «میتواند» بستری را فراهم سازد تا پیش از آنکه در آیندهای کابوسوار فیلبانانِ داخلی و فیلسوارانِ خارجی در جنگی خونین به جان یکدیگر بیفتند و یا جامعه از سنگینیِ این فیل سفیدِ فربه به کما برود آن را بکشند.
شاید پس از آن فرصتی مهیا شود تا فیلهای سفید دیگری که در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، حقوقی و … پروار شدهاند نیز کشته شده و از دوش مردم بر زمین بیفتند. حجاب اجباری، نظارت استصوابی، سانسور دگراندیشی، وجود نهادهای غیر قابل نظارتِ حاکمیتی و رسانههای غیرمستقل نمونههایی از این فیلهای سفیدند که چه بسا کشتن هر یک از آنها به دیگری وابسته باشد. آیا این بار فیلبانان به مردم اجازه میدهند تا پیش از افتادن در دامِ جنگ و خشونت و تحریم که ترامپیستها در تدارکاش بوده و هستند، فیلهای سفید پرهزینه و بیفایده را برای همیشه از بین ببرند؟
3 پاسخ
با سلام حرف هایتان درست است فقط یک اشتباه دارد بازرگان به هیچ وجه طرفدار توازن در سیاست خارجی نبود بازرگان مثل مصدق نبود او کاملا طرفدار آمریکا بود آمریکایی که به امید رفتن خمبنی به قم و حکومت بازرگان و جبهه ملی ازحمایت شاه دست کشیده وتغییر رژیم را پذیرفته بود
با سلام. قربانت گردم. این فیلهای سفید در زندگی و مغز ما رخنه کرده و جا خوش کرده اند. چه ترامپت، چه بایدن، چه مولا، و چه ملاّ فرقی نمیکند. مردم ما به دنبال نان، بزرگان به دنبال زر، و نو اندیش و دگر اندیش هنوز به دنبال واقعه کربلا و اندیشههای شریعتی و مطهری هستند. آزادی و دمکراسی برای ما فقط یک خواب و خیال است
با سلام، مقاله جالبی بود( گرچه ممکن است با برخی از موارد مطروحه موافقت کامل نداشته باشم)
اگر به تجربه دیگر کشورهای با نظام های ایدیولوژیک مسلک مانند چین یا شوروی نگاه کنیم می بینیم که تنها زمانی راه باز شده، که عمده فیل بانان یا عوض شده اند و یا با زور مخالفان فیل بانی که تعدادشان بتدریج زیاد شده کنار گذاشته شده است. در چین بعد از مرگ مائو سیاست درهای باز در پیش گرفته شد و در شوروی نیز نظام کمونیستی سابق -در بستر فضای باز سیاسی و فضای باز اقتصادی پیگیر توسط گورباچف- توسط برخی رهبران جدید که متوجه ناکار آمدی آن شده بودند طی یک فرایند توام با خشونت منحل شد.
اما در کشور خودمان باید دید تعداد فیل بانان قدرتمند مُصِر به فیل بانی چقدر است.
به گمانم و به حسب ظاهر هنوز عِده و عُده آنهایی که در سپهر سیاسی کشور تاثیر گذار و تعیین کننده هستند کم نیستند. شاید باید منتظر ماند تا بتدریج نسل جدید با نگرش و رویکرد بهتر و عملگرا تر ظاهر شوند.
دیدگاهها بستهاند.