«این تازه اول داستان است»؛ نامه‌ای به مهدی کروبی

سیداحمد نیک‌جو

شیخ عزیز، شجاع و سرافراز ؛ جناب آقای کروبی

این مکتوب را کسی می‌نگارد که برای آخرین بار در شامگاه یکی از شب‌های پس از ۲۲ خرداد ۸۸ در دفتر حزب اعتماد ملی در شهرک غرب تهران توانست شما را از نزدیک ببیند و دست پدرانه‌یتانرا بر دوش خویش لمس کند، و اکنون سال‌هاست که خداوند منان را میخواند برای سلامت و طول عمرتان، و توفیق دیداری مجدد را انتظار می‌کشد.

از درون زندان بزرگ و فراخ ایران‌زمین بر شما که محصور زندانی کوچک‌تر هستید، سلام و درود می‌فرستم و بابت تحمل رنج ده‌ساله‌ی حصر غیرقانونی و غیرشرعی و غیرانسانی خدا قوت عرض می‌کنم و از آن یگانه‌ی بی‌همتا، توفیق جهاد در راهش را برای همه‌یمان طلب و آرزو می‌کنم.

آنچه که به بنده این جسارت را داد تا مکتوبی برایتان بنویسم آن است که روزگار را خطرناک، شرایط را پیچیده، و هر کنشی از جانب منتقدین و مخالفینِ استبداد دینی حاکم بر کشور را حساس و تعیین‌کننده می‌بینم و بر همین اساس، مواردی را تقدیم می‌کنم و امیدوارم نوشته‌ی فرزند کوچک‌تان را به حساب سیاه‌مشقی بگذارید که از سر نگرانی و دغدغه نسبت به آینده‌ی کشور و آبرو و اعتبار شما نگاشته شده، و جسارت او را با بزرگی و سعه‌ی صدر همیشگی‌تان ببخشید.

مدتی است که هر از گاهی، عکس و خبری از ملاقات برخی افراد با حضرت‌عالی در رسانههامنتشر می‌شود و پس از آن کلمات و جملاتی به‌نقل از شما منتشر می‌شود که خواننده‌ای که مواضع صریح و محکم شما را در این سال‌ها دنبال کرده باشد دچار تعجب و تردید می‌کند، کما اینکه در اکثر قریب به اتفاق موارد، توضیح و تکذیب خانواده‌ی محترم جنابعالی را در پی داشته است. کمتر از دو ماه پیش مطلبی نوشتم با عنوان «مدافعان اصلاحات چینی و شیخ آزاده» و در ضمن آن برخی نگرانی‌ها را بیان نمودم. اکنون، و پس از انتشار گزارشی از دیدار برخی اعضای حزب کارگزاران با جنابعالی، گمان می‌کنم که باید برخی نکات را، ضمن تفصیل بیشتر، در درون چشم‌انداز وسیع‌تری قرار داده و به عرض برسانم تا تحلیل جامع‌تری به‌دست آید و چراغ راه آینده شود.

گزارشی که با عنوان «کروبی خطاب به اصلاح طلبان و مردم: نگذارید فردی مانند احمدی‌نژاد در سال ۱۴۰۰ رییس جمهور شود/ گزارش سردبیر مجله «آگاهی نو» از تازه ترین دیدگاه‌های سیاسی مهدی کروبی»، و به‌قلم محمد قوچانی منتشر شده، نه‌تنها ملغمه‌ای از خلاف‌گویی و تحریف تاریخ است، بلکه مهم‌تر از این‌ها، در تعارض است با مفاد نامه‌ها و بیانیه‌های درخشان شما در این سال‌ها. در ادامه هر یک از این موارد را شرح خواهم داد، اما پیش از آن مقدماتی خواهم آورد تا زمینه‌ی بحث روشن‌تر شود.

۱– اختلاف‌نظر شما با آقای خاتمی و همراهان و همفکران او، دست‌کم از مجلس ششم آغاز شد و در ماجرای تحصن مجلس ششم و انتخابات مجلس هفتم شدت گرفت و در انتخابات سال ۸۴ به اوج خود رسید و سبب خروج جنابعالی از مجمع روحانیون و تشکیل حزب اعتماد ملی گردید. کم و کیف و جزییات این اختلافات نیز در این دو دهه کمابیش منتشر شده و تقریباً بر کسی پوشیده نیست. اگرچه حزب کارگزاران سازندگی نیز با سایر اصلاح‌طلبان اختلافاتی داشته و دارد، اما به ضرسقاطع می‌توان گفت که اختلافات کارگزاران شباهت ناچیزی دارد بهانتقادات شما به اصلاح‌طلبان، و اینکه اکنون در تلاش‌اند تا در پشت شما سنگر بگیرند و به سایر اصلاح‌طلبان بتازند، فقط فرصت‌طلبی و سوءاستفاده از اعتبار شماست برای آنکه مطامع و مواضع نامشروع و آبروباخته‌یخود را دوباره احیا کنند. دلیل این ادعا در ادامه روشن‌تر خواهد شد.

شما در سال ۸۴ دست به یک انتخاب مهم زدید و بازیِ پشت‌پرده را با نام‌بردن از فرزند رهبری به سطح جامعه آورده و احکام انتصابی رهبری را پس دادید. به‌گواهی سخنانی از شما، که توسط افراد معتبر و موثق نقل شده، و در توضیحاتی که فرزند گرامی‌تان، آقای دکتر کروبی، در خرداد امسال ارائه کردند نیز مستتر بود، حدود دو سال پیش از انتخابات ۸۸ به این تحلیل رسیده بودید که نظام در حال پوست‌اندازی ماهوی است و ورود نظامیان به سیاست و اقتصاد، حاکی از برنامه‌ی وسیع‌تری است در جهت استحاله‌ی ماهیت نظام، و انتخابات سال ۸۸ صحت این تحلیل را عیان ساخت. گذشت آن ایام تا سال ۹۲ و نیز سال‌های پس از آن، که به‌تدریج بر همگان مسجل شد که نظام مطلقاً بنای کوتاه‌آمدن در برابر مطالبات مردمی، و بازگشت از نقطه‌ی عطف ۸۸ را ندارد و صرفاً به کارگزاری نیاز دارد تا برخی از گره‌های سیاست خارجی را بگشاید بدون آنکه گشایش ولو مختصری در داخل ایجاد کند یا به دولتِ منتخب اجازه دهد تا بهره‌ای سیاسی از آن گرهگشاییببرد و فضای تنگ امنیتی را تنفس‌پذیرتر کرده و دست رانت‌خواران و مفسدین را از بیت‌المال کوتاه کند. حزب کارگزاران اما با این تنگ‌نظری‌های حکومت و حبس‌ها و محدودیت‌های روزافزون مشکل چندانی نداشت و اگر به تفاریق صدایی از آنها بیرون می‌آمد، عمدتاً محدود به انتقاداتی محافظه‌کارانه بود که از علت‌العلل مسائل چشم می‌پوشید و بزک‌کردنِ عقب‌روی‌ها و عهدشکنیهایدولت روحانی را در دستور کار داشت. اما در هجمه و تخریب (و نه نقد) به روشنفکری دینی سنگ تمام گذاشتند، تا بدانجا که صدای اندیشمند آرام و متینی چون محمد مجتهد شبستری نیز درآمد و از آن حمله‌های عنیف به‌شکوه آمد؛ یا در تخفیف و تخطئه‌ی جنبش سبز، نه‌تنها از «هیچ» کاری فروگذار نکردند، بلکه تهمت‌هایی زدند که حتی یک دانشجوی تازه‌کار علوم انسانی نیز بی‌مایهبودنآن را می‌فهمد و درمی‌یابد که گفتنِ چنین تهمت‌هایی جز عیان‌کردن بی‌سوادی و غرض‌ورزی گوینده نیست. ولی لابد خوش‌خدمتی به نیروهای امنیتی بیش از این می‌ارزید که کسی زیر تیتر «دلقک‌هاچریک می‌شوند» بنویسد: «نئومارکسیسم هم به صورت جنبش عدالتخواه در میان اصولگرایان و به شکل جنبش سبز در میان اصلاح‌طلبان ظهور کرده است».

شیخ بزرگوار!

نمی‌دانم میزان دسترسی شما به نشریات در این سالها در چه حدی بوده است، اما به شما اطمینان می‌دهم که این فقط یک مورد است از میان انبوهی از موارد. در سال‌های اخیر، ارتباطات و هماهنگی این دسته افراد با نیروهای امنیتی را نه فقط بر اساس تحلیل محتوای مواضع‌شان می‌شد حدس زد، که اخباری نیز در محافل سیاسی در جریان بود که به این تحلیل قوت می‌بخشید. در ادامه به برخی موارد دیگر نیز اشاره خواهم کرد.

۲– تا آنجا که به خاطر دارم، پس از دوره‌ی فترتِ بعد از انتخابات مجلس چهارم، و پس از پیروزی در انتخابات ۷۶، شما همواره معتقد به بهره‌گیری از ظرفیت انتخابات بوده‌اید، چه در قالب ثبت‌نام و تحمیل هزینه‌ی رد صلاحیت به حکومت، و چه در قالب عرضه‌ی لیست در انتخابات و ورود به نهادهای انتخابی. اما بهتر و دقیق‌تر از بنده می‌دانید و لمس کرده‌اید که بعد از ۸۸، کشتی‌بان را سیاستی دیگر آمده است، چنان‌که به هدم و حذفِ تمام عیارِ جمهوریت برخاسته است، و اگر گشایشی ظاهری چون انتخابات ۹۲ رخ می‌دهد، مطمئن است که گلوگاه‌های اصلی اقتصاد و سیاست کشور را چنان در اختیار گرفته، و نیروهای نظامی-امنیتی را چنان بر سایر اجزای مدیریتی کشور مسلط گردانیده، که منتخبین مردم جز در حیطه‌ای ازپیش مشخص، و جز در منطقه‌الفراغی که حکومت مجاز دانسته، قادر به انجام کاری نیسند؛ آنانی هم که ساز مخالف می‌زنند را یا به فساد آلوده می‌کند تا با تهدیدات قضایی و امنیتی وادار به عقب‌نشینی می‌سازد، و به‌تدریج آنان را نیز به‌نوبت از قطار پیاده می‌کند تا نهایتاً فقط کسانی بمانند که صورت اصلاح‌طلبی را دارند اما از سیرت آن کمترین بهره‌ای نبرده‌اند. عملکرد فراکسیون امید مجلس قبل به‌اندازه‌ی کافی گویاست. اگر می‌بینید که کارگزاران سازندگی نیز به فراکسیون امید طعنه می‌زند، مساله در رویکرد آنان نیست، بلکه در میزان سهمی است که این حزب مطالبه می‌کرد. نگاهی به لیست این حزب برای انتخابات مجلس ۹۸، و افراد دست‌چندمِ فهرستشده در آن، به‌خوبی گویای «نوع» دغدغه‌ی کارگزارانی‌هاست.

گمان مبرید که سخت‌گیری حکومت در ورود افراد، منحصر در نهادهای اصلی حاکمیتی‌ست. امیدوارم اطرافیان گرامیتان چند هفته‌ی پایانی زندگی مرحوم سهیل گوهری را برایتان روایت کنند تا بدانید که این محدودیت‌ها حتی در مورد منصبی حاشیه‌ای مثل مسئولیت روابط عمومی یک باشگاه فوتبال نیز اعمال می‌شود (در این خصوص می‌توانید از آقای حجت نظری نیز پرس‌وجوکنید).

ما بارها و بارها از شما خوانده‌ایم که از «اصلاحات ساختاری» سخن گفته‌اید، یعنی همچنان که به مشی خشونت‌آمیز و نتیجه‌گیری یک‌شبه معتقد نیستید، اما به‌درستی معتقدید که اصلاحات باید به مرکز و کانون بحران معطوف شود و به‌جای «رویکرد»ها، به «ساختار»هایی توجه کند که زاینده و تشدیدکننده‌ی بحران مشروعیت و ناکارآمدی‌اند. هیچ‌یک از نامه‌ها و بیانیه‌های ارزشمندی که در این سال‌ها منتشر کرده‌اید از این نکته‌ی دقیق خالی نیست، و همین امر موجب می‌شد که هر کدام از آنها، چون خونی تازه در کالبد علاقه‌مندان و هواداران جنبش سبز، و بلکه بسیاری از ایرانیان دلسوز این کشور، جاری شود و مایه‌ی قوت قلب گردد، و امید را زنده نگاه دارد که هنوز صداهایی هست که از «درون» است نه «بیرون»، «آزاده» است نه «وابسته»، و به‌جای کج‌راهه‌های قدیمی که به بن‌بست امروز منتهی شده، آدرس درست می‌دهد.

اما خوب است که بپرسیم اینانی که اخیراً به دیدار شما آمده و گزارش آن را منتشر کرده‌اند را چه نسبتی است با این مواضع شما؟!

این چند جمله‌ای که برای‌تان نقل می‌کنم را ملاحظه بفرمایید. پس از انتخابات بهمن ۹۸، غلامحسین کرباسچی، خشم ناشی از شکست سنگین حزب متبوعش و عریان‌شدنِ کم‌وزنی سیاسی جریانش را بر سر مصطفی تاجزاده می‌ریزد و از درِ انکار چیزهایی وارد می‌شود که خواننده گمان می‌کند ایشان به تازگی از فرنگ برگشته و خاطرات سفرش را واگویی می‌کند:

«انتخابات این دوره به نظرم این‌طور نیست که جناب تاجزاده میفرمایند، اینکه مهندسی انتخاب داشته باشیم، اصلاً بنده چنین نگاهی ندارم. تصویر ایشان این است که یک نفر یا جماعتیچندنفره آن بالا نشستهاند و مهندسی کردند. نگاه من این است که در جمهوری اسلامی دو جناح وجود دارد که این دو جناح در کش و قوس هستند، گاهی اوقات در هر یک از این جناح‌ها عدهای باهم پیوند می‌خورند ودرواقع سَیَلانی دارد و عدهای از یک جناح جدا میشوند و به دیگری میپیوندند و بالعکس. این دو جناح فعال هستند، یکسری از آنها در ارتباط با نهادهای حاکمیتیفعالیت میکنند که تلاششان این است تا با ارتباطاتی که دارند، نهادهای انتخاباتی را هم تحتتأثیر قرار بدهند که ایشان نام آن را مهندسی انتخابات می‌گذارد ولی درواقع یک فعالیت سیاسی‌ست. حال ممکن است اینها در سپاه پاسداران، جهاد سازندگی، نمایندگی ولی فقیه، دانشگاهها،نماز جمعه وباشند. بالاخره مجموعههایی مانند حزب مؤتلفه و جبهه پایداری هستند یا همین تشکیلات حزب الله اخیرا میتوان جنبش عدالت‌خواه را در نظر داشت».

در ادامه نیز با نهایت صراحت می‌گوید که اعتقاد ندارد که سپاه و نیروهای نظامی در انتخابات مداخله کرده و می‌کنند، بلکه آنان از حق شهروندی‌شان برای شرکت در انتخابات استفاده می‌کنند و طبیعی است که دوستان و رفقایی هم در سپاه داشته باشند! آیا بهتر از این می‌توان دخالت و مهندسی نظامیان در انتخابات را بزک کرد؟ بعید است که کسی بتواند باور کند که اینها برای رضای خدا همراه و دلسوز جنابعالی شده‌اند؛ شما که از سال ۸۴ تا امروز زبان صریحی در مخالفت با مداخلات غیرقانونی نظامیان داشته‌اید. امیدوارم خانواده‌ی معززتان متن کامل این مناظره را در اختیارتان قرار بدهند تا بهتر دریابید که همکارانِ اصلاح‌طلبِ نیروهای امنیتی با کدام فرمان و به سمت کدام مقصد در حرکت‌اند.

اگر مایل‌اید که جمع‌بندی حزب کارگزاران را از تجربه‌ی 22 ساله‌ی اصلاحات بدانید، توجه جنابعالی را به جملاتی جلب می‌کنم که حسین مرعشی قریب به سه ماه پیش، در گفتگو با روزنامه همشهری، بیان کرد:

«من تصور می‌کنم با تجربه‌های تلخ و شیرینی که ما از ۷۶ تا‌کنون داشته‌ایم عجالتا در بحث توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی نمی‌توانیم به یک تفاهم ملی برسیم که همه قبول داشته باشند و جلو برویم… از نظر من شاید بهتر این است که اصلاح‌طلبان و نظام به یک جمع‌بندی جدیدی برسند. ما یک حداقلی برای اصلاحات تعریف کنیم و این حداقل را در بحث توسعه اقتصادی و اجتماعی‌ای که می‌توانیم بر سر آن با نظام تفاهم کنیم، جلو ببریم. مثل تجربه چین، مگر در چین دمکراسی هست؟ مگر آزادی در چین به مفهوم غرب وجود دارد؟ خیر، یک سیستم بسته کمونیستی چین را اداره می‌کند اما ۴۰ سال مکرر است که رشد اقتصادی ۸ درصد را تجربه می‌کنداشکال از زمانی شروع شد که ما نتوانستیم خودمان را با قدرت تنظیم کنیم، ما همان گروهی هستیم که توانستیم دو تا ۲۰میلیون برای آقای خاتمی از مردم رأی بگیریم و توانستیم در نظام او را به‌عنوان یک رئیس‌جمهورموفق جا بیندازیم، ما همان گروهی هستیم که می‌توانستیم دو‌سوم مجلس ششم را بگیریم، چرا وقتی که ما می‌توانستیم همه این کارها را انجام دهیم، امروز به نقطه‌ای رسیده‌ایم که یک فراکسیون ۱۰نفره هم در مجلس یازدهم نداریم؟ این نقص کار ماست، ‌حتی نقص کار آقای ناطق و امثالهم استتأکید می‌کنم [رییس جمهور بعدی[ حتما باید بتواند با رهبری هماهنگ باشد. به عقیده من رئیس‌جمهور آینده باید دارای دو ظرفیت باشد. او هم باید بتواند قدرت رهبری را پشت دولت بیاورد. از سوی دیگر باید بتواند کارشناسان و مدیران دولتی و خصوصی را برای بهبود شرایط پای کار بیاورد».

دوباره از محضرتان می‌پرسم که کسانی که در تحلیل‌شان از وضعیت کشور به چنین عقب‌رفت و پس‌روی‌ای رسیده‌اند و مدل استبداد چینی را مدنظر دارند کجا، جنابعالی و مواضع ستودنی‌تان در مورد اصلاحات ساختاری کجا؟!

۳– محمد قوچانی در نوشته‌ای با عنوان «کروبی خطاب به اصلاح طلبان و مردم: نگذارید فردی مانند احمدی‌نژاد در سال ۱۴۰۰ رییس جمهور شود/ گزارش سردبیر مجله «آگاهی نو» از تازه ترین دیدگاه‌های سیاسی مهدی کروبی» گزارشی از دیدگاه‌های شما عرضه کرده که هر کسی که کمترین آشنایی‌ای با شما داشته باشد ظن قوی خواهد داشت که این گزارش، که آمیزه‌ای است از دروغ و نیز جعل و تحریف تاریخ، جملاتی از یک گفتگوی مفصل‌تر را گزینش کرده و به‌نحو «هدف‌مند» گزینش کرده تا تصویری از مهدی کروبی به‌دست آید که انگار با نویسنده‌ی بیانیه‌های ده‌ساله‌ی اخیر به‌کلی متفاوت است.

در این گزینش هدف‌مند، ماجرای انتخابات ۸۴ به‌گونه‌ای روایت شده که فقط به اختلافات شما با اصلاح‌طلبان پیش از برگزاری انتخابات می‌پردازد و از تقلب صورت‌گرفته در آن انتخابات، و اعتراض محکم و جدی شما تماماً چشم می‌پوشد و با جملاتی خنثی، و بلکه تحریف‌آمیز، از کنار آن می‌گذرد، گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته. او می‌نویسد:

«کروبی اما تنها با سیصد هزار رای از راهیابی به دوره دوم انتخابات باز ماندکروبی گرچه انتخابات را در عمل واگذار کرد اما در نظر مردم ستاره‌ی غیرمنتظره آن انتخابات بود که با بیش از پنج میلیون رای تا ساعت‌ها پس از رای‌گیری نفر اول یا دوم بود و به همین جهت آن شب راحت خوابید اما صبح که برخاست با فاصله کمی نفر سوم شده بود». بدین شکل و با تردستی، دست‌کاری صورت‌گرفته در آراء را نادیده می‌گذارد و هیچ ذکری از اعتراض شما به‌میان نمی‌آید، و این آیا دلیلی جز کسب و حفظ رضایت کارفرمایان نویسنده‌ی گزارش دارد؟

به انتخابات ۸۸ که می‌رسد، ماجرا از این هم جالب‌تر می‌شود؛ انگار نه انگار که شیخ مهدی کروبی اولین کسی بود که بر آن تقلب عریان شورید و سطر آخر نامه‌اش این بود که «این تازه اول داستان است». قوچانی ماجرا را تماماً عادی جلوه می‌دهد و آن را به یک خطای محاسباتی ساده فرومی‌کاهد:

«همه آنها در موقعیتی گرفتار شده بودند که محاسبه‌اش را نکرده بودند: حذف رئیس‌جمهور مستقر در میانه کار و راه، کار آسانی نیست چه در کف جامعه و چه در سطح حاکمیت، چه در ایران و چه در دیگر کشورهای جهان این مبارزه‌ای سخت است. چنان‌که اصولگرایان با همه‌یتوش و توان خود در سال ۱۳۹۶ نتوانستند رئیس‌جمهور مستقر؛ حسن روحانی را برکنار کنند و «۸۸ برعکس» هم در سال «۹۶» موفق نشد».

از نظر قوچانی، کل ماجرای انتخابات ۸۸ در یک محاسبه‌ی اشتباه خلاصه می‌شود! نشان به آن نشان که اصولگرایان هم همین اشتباه را در سال ۹۶ مرتکب شدند! باور کنیم که این شعبده‌بازی او هیچ علتی ندارد؟! اما او در اینجا نیز متوقف نمی‌شود و تمام آنچه پس از تقلب و کودتای خرداد ۸۸ رخ داد را محدود می‌کند به اینکه:

«واکنش اصلاح‌طلبان به نتایج انتخابات سال ۱۳۸۸ مانند واکنش مهدی کروبی به انتخابات ۱۳۸۴ نبود. آنان به جای تلاش برای حفظ داشته‌های سیاسی و اجتماعی، تشکیلاتی، حزبی و مدنی و رسانه‌ای خود به ریسک بزرگی دست زدند و سیاست را از جامعه مدنی به کف خیابان آوردند و اگرچه به لحاظ عِده و عُده هم نقش و توانی در به صحنه آوردن مردم به خیابان نداشتند به علت ناآگاهی از توان خود در اداره اعتراضات اجتماعی و شاید اندکی جامعه‌زدگی و خیال‌پردازیسیاسی به مسئولیت خود به‌عنوان یک سیاستمدار در بازگشت از خیابان به جامعه مدنی هم عمل نکردند».

توهم زیرکی نزد نویسنده، شاید ناآشنایان به وقایع تاریخی را بفریبد، اما برای آنان که آن دوران را زیسته‌اند و بی‌حیایی حکومت در دست‌بردن به آراء ملت و سرکوب و به‌خون‌کشیدنشان را به‌عینهدیده و رنج و فشار و خفقان آن روزگار را با گوشت و پوست لمس کرده‌اند، این میزان از تزویر و تحریف، آن هم به‌نام اصلاحات، بخشودنی و فراموش‌کردنی نیست.

اما حقیقت بی‌تاب‌تر از آن است که در پسِ جملات کذابان پنهان بماند و تاب مستوری ندارد؛ نویسنده، گرچه تلاش کرده تا خود را در لوای حمایت از شیخ مهدی کروبی پنهان کند، اما نتیجه‌یکار او کیفرخواستی است شبیه آنچه که در تمام این ۱۱ سال از رسانه‌های حکومتی بیرون آمده، و یکی از متهمان اصلی آن شیخ شجاع ماست! بله، نه‌تنها «واکنش اصلاح‌طلبان به نتایج انتخابات سال ۱۳۸۸ مانند واکنش مهدی کروبی به انتخابات ۱۳۸۴ نبود»، بلکه واکنش خود مهدی کروبی نیز «مانند واکنش مهدی کروبی به انتخابات ۱۳۸۴ نبود»! او رنج ۱۰ سال حصر را به‌جان خریده تا صدایش همچنان بلند و رسا باشد، و هنوز از مواضعش کوتاه نیامده، و با ایمانی راسخ، تنها خواسته‌اش از حکومت جور برگزاری دادگاهی «علنی» است تا باز هم حقیقت را فریاد بزند؛ همو که در سال ۹۵، در نامه‌ای به حسن روحانی نوشت:

«خوشبختانه ایستادگی و مقاومت اقشار مختلف مردم بویژه دانشجویان، فعالان سیاسی و حقوق بشری در حوادث ۸۸ و نیز آگاهی بخشی رسانه‌های آزاد درس بزرگی به کسانی داد که برخلاف اهداف شهدای انقلاب و جنگ و اندیشه امام رای مردم را زینتی بیش نمی‌دانند و می‌خواستند به‌ناممردم و به‌کام خود سرنوشت انتخابات‌ها را به گونه‌ای دیگر رقم زننداینجانب در سال ۸۸ با آگاهی از مسائل درون حکومت به میدان آمدم و در مناظره‌ای از موانع و مشکلات گفتم و ایستادگی در مقابل آنان را در ردیف جهاد فی سبیل الله دانستم. پس از اعلان نتایج مضحک انتخابات ۸۸، در مقابل این حرکت خطرناک که ریشه آن از انتخابات ۸۴ نشات گرفته بود و هدفی جز نابودی جمهوریت و اسلامیت نظام نداشت، ایستادم و گفتم «تازه این اول داستان است.» چرا که سکوت در مقابل زیادخواهی ارباب قدرت را، به معنای مشارکت در پروژه‌ی جمهوری‌زدایی و اسلام‌زدایینظام می‌دانستم و با علم به هزینه سنگین آن، در کنار مردم ماندم و به یاری خداوند خواهم ماند. ایستادگی و مقاومت در قبال نگرش‌های مستبدانه، تنها راه اصلاح و بازگشت به مسیر قانون است. از تهدیدها، تهمت‌ها، ناسزاها و آزارها نهراسیدم و نمی‌هراسم؛ به جرم هویدا کردن اسرار و دفاع از حقوق و آزادی‌های مردم، بارها خانه و کاشانه‌ام را ویران کردند، مورد ضرب و شتم قرار گرفتم،‌ همه‌ی نزدیکانم را تحت فشار قرار دادند و حتی یکی از فرزندانم را دستگیر و تا حد مرگ کتک زدند. بی‌حرمتی‌ها را به جان خریدم و گفتم: فرزند احمدم و صدایم خفه نمی‌شود“».

اما نویسنده‌ی گزارش آن قدر خود را به دروغ و جعل آلوده کرده که دیگر ابایی از ادامه‌ی مسیر نیز نداشته باشد. لذا می‌گوید:

«کروبی... گرچه می‌‌گوید اول از رهبری جریان اصلاحات گله دارد آن گاه از حاکمیت، اما نه می‌خواهد مقابل این بایستد و نه مقابل آن».

برای کسی که گزارش او را از ابتدا خوانده، این بخش‌هایش دیگر تعجب‌برانگیز نیست، چرا که می‌داند «المامور معذور»! ولی در عین حال به‌یاد دارد که کروبی در برابر اتهام نانجیبی، نوشت که چه کسی مستحق این صفت است؛ به‌یاد دارد که کروبی دو سال پیش، نامه‌ای خطاب به مجلس خبرگان نوشته و از آنان بابت مدح و ثنای رهبری، و عدم نظارت بر دستگاه‌های عریض و طویلِ تحت نظر او به‌تندی انتقاد کرد؛ به‌یاد دارد که او سال گذشته در نامه‌ای نوشت که رهبری «فاقد شرط تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافى» بوده و «بدون شک هیچ یک از شرایط و صفات احراز مسئولیت رهبری را بر اساس قانون اساسی» را ندارد. اما نویسنده‌ی گزارش معتقد است «کروبی نه می‌خواهد مقابل این بایستد و نه مقابل آن»!

در این گزارش اکثر اتفاقات مربوط به دوران ۸۸ تا امروز و دیدگاه‌های جنابعالی سانسور می‌شود و تنها بخش‌هایی از آن، به‌شکلی جاعلانه گزینش می‌شود که در خدمت هدف نهایی امنیتی‌هاییاست که نویسنده با آنها در هماهنگی است. خلاصه اینکه، شیخ عزیز! اینان بر اساس مطامعی به سراغ شما آمده‌اند و خیالات خامی در سر دارند که انشالله در سایه‌ی لطف و فضل پروردگار محقق نشود.

۴– بنده نهایت احترام را برای خانواده‌ی محترم حضرتعالی قائلم، چرا که آنان نیز هم‌دوش شما در این سالها ایستاده‌اند و تحمل این دشواری‌های ظالمانه‌ای که بر شما روا داشته شده، بی‌همراهیآنها میسر نمی‌بود. علاوه بر این، همسر و فرزندان جنابعالی نیز متاسفانه از آسیب‌ها و مضایقاین دوران بی‌نصیب نماندند. همچنان‌که در یادداشت «مدافعان اصلاحات چینی و شیخ آزاده»آورده‌ام، دل‌نگرانی این عزیزان نسبت به سلامت جسم و جان حضرتعالی حتماً به‌جا و لازم و ضروری است. ولی در کنار این، می‌طلبد که حساسیت و احتیاط بیشتری نسبت به حرمت و شأنشما نیز داشته باشند. جنابعالی، در سایه‌ی لطف و فضل الهی، و به‌قیمت تحمل دشواری‌هایفراوان، توانسته‌اید سرمایه‌ی انسانی عظیمی برای جنبش آزادی‌خواهی ایران جمع کنید و حفظ این سرمایه‌ی گرانقدر، حتماً به دقت نظر و احتیاط خانواده‌ی محترم و عزیز شما نیز نیاز دارد. چندان مناسب نیست که دیدارهایی با شما صورت گیرد و تنها روایت موجود از آن، گزارشاتی نظیر گزارش فوق‌الذکر باشد که ذکر خطاها و دروغ‌های آن در بالا رفت. در منظر عموم جامعه، این امر حمل بر تایید و تصدیق آن اکاذیب می‌شود؛ یا اینکه دیداری با شما صورت گیرد و فردی از حضار سخن کذبی را به جنابعالی نسبت دهد و تکذیب و توضیح آن با تاخیر فراوان صورت گیرد. خصوصاً که همسر مکرمه‌ی جنابعالی، سرکار خانم کروبی، خود فردی مطلع و آگاه، و با سابقه‌ی طولانی فعالیت سیاسی هستند و بهتر از امثال بنده، اهمیت توجه به این جزییات و ظرایف را می‌دانند. خداوند بر توفیقات این بزرگواران بیفزاید.

۵- پس از اعتراضات دی ماه سال ۹۶ به این‌سو، و خصوصاً پس از کشتار بی‌سابقه‌ی معترضان آبان ۹۸، جریانات برانداز و خصوصاً سلطنت‌طلبانی که رویای بازگشت به این سرزمین را در سر دارند، صدای بلندتر و حق‌به‌جانب‌تری پیدا کرده و بهنحوی کاملاً سازماندهی‌شده، و به کمک شبکه‌های ماهواره‌ای و رسانه‌های مکتوب و تصویری مجازی‌ای که به‌خدمت گرفته‌اند، و با استفاده از همراهی برخی دول غربی، هجمه‌ای سنگین را سامان داده‌اند برای آنکه نشان دهند «هیچ» راه و مسیری برای تغییر وضع موجود از داخل فراهم نیست و آنها تنها امید تغییر و تنها منجیان کشورند! حکومت نیز با تصلب روزافزون، و به مدد سرکوب گسترده، سعی در انتقال پیام مشابهی دارد و تغییرخواهان داخلی را ناتوان از کمترین اثرگذاری نشان دهد. همچنین در پی آن است که فرایند جانشینی در راس هرم قدرت را، با کمترین مزاحمتی به‌سرانجام برساند. اصلاح‌طلبان نیز به‌سهم خود بر این آتش دمیده‌اند و با تکرار اشتباهات گذشته و اصرار بر تداوم آن، بر سر حیثیت و آبروی اصلاحات قمار کرده و آن را باخته‌اند، و در این راه اعتبار و آبروی محصوران عزیز را نیز بی‌مهابا خرج کرده‌اند. چنان‌که امروز به جایی رسیده‌ایم که در کوچه و خیابان کمتر کسی هست که با شنیدن نام اصلاح‌طلبی، چهره درهم نکشد و طعنه یا ناسزایی زیر لب نگوید.

این سه جریان، هر کدام به‌شیوه‌ی خود، مردمِ به‌جان‌آمده و در نانِ شب مانده را به سمتی سوق داده و می‌دهند که جز به نیروی خارجی چشم ندوزد (امیدوارم اطرافیان، شما را در جریان قرار داده باشند که بخش‌هایی از مردم، چقدر مایل بودند که مجدداً فرد نابخردی مثل ترامپ بر مسند ریاست جمهوری ایالات متحده بنشیند، چراکه معتقد بودند که فقط اوست که حریف اینان است!).

از سوی دیگر، ما هواداران جنبش سبز، که در این سال‌ها صدای‌مان نه در حکومت شنیده می‌شد و نه در میان اصلاح‌طلبان گوش شنوایی می‌یافت، متاسفانه (و به دلایل مختلف) نه عِده و عُده‌ی قابل‌توجهی داریم و نه سازماندهی مناسب. تنها سرمایه‌ی ما «آبرو»ییبوده و هست که بخشی از آن مرهون ایستادگی و مقاومت فرزندان این سرزمین بر سر موضع برحق‌شان پس از سال ۸۸ است (و درستی آن در این سالها بر همگان عیان گردید)، و بخش دیگر این سرمایه مدیون شجاعت و مقاومت جنابعالی، آقای مهندس موسوی و سرکار خانم رهنورد است.

پروژه‌ی اصلی براندازان این است که «تمام» امیدها به داخل را از بین برده و بر این توهم تاکید کنند که «همه‌ی اینها سروته یک کرباس‌اند». حکومت نیز، از آنجا که تاکنون در حذف یا اعتبارزدایی از اصلاح‌طلبان داخل تقریباً موفق عمل کرده، و برآوردش این است که نیروهای خارجی توان موثری برای تغییر در داخل را ندارند، بسیار مایل است که این پروژهی براندازان موفق باشد تا «معدود» سرمایه‌های داخلی که می‌تواند پتانسیل هدایت و پیش‌بری تغییرات بنیادین باشد را نابود کند. ازاین‌رو، حفظ این سرمایه‌ی اجتماعی، و به‌کارگیری هوشمندانه و سنجیده‌ی آن واجب‌ترین وظیفه‌ای است که بر عهده‌ی همگی ماست، آن هم در شرایطی که به‌نظر می‌رسد که برنامه‌هاییجدی، با لجستیکی موثر، برای هر یک از محصورین تدارک دیده شده است.

لابد به استحضار حضرتعالی رسانده‌اند که در طول تابستان گذشته، فعالیت‌های رسانه‌ای شدیدی از طرف گروه ایران عفو بین‌الملل، و به تبع آن سایر رسانه‌های خارجی، در جریان بوده تا با استناداتی دروغین، نام مهندس موسوی را در اعدام‌های سال ۶۷ برجسته کنند و در این راه، ابایی از این هم نداشتند که نام مسئولین و مباشرین اصلی آن ماجرا را ، که امروز در مصادر قضایی و امنیتی حضور دارند، به‌حاشیه ببرند؛ گویی که تمام ماجرا، از صدر تا ذیل، بر عهده‌ی مهندس موسوی بوده است. برای رسیدن به این مقصود، از هیچ بی‌انصافی و ناجوانمردی‌ای نیز دریغ نکردند. از این جالب‌تر آنکه شواهدی در دست هست که برخی از عواملی که در دمیدن بر تنور این دروغگویی نقشی فعال ایفا کردند، اکانت‌هایی بودند که به‌نحوی از سوی نیروهای امنیتی داخلی هدایت می‌شده‌اند.

به‌نظر می‌رسد که در مورد حضرتعالی پروژه‌ی دیگری از طرف نیروهای امنیتی طراحی شده است. حکومت از سویی به‌لحاظ میزان مقبولیت و مشروعیت، و نیز ناتوانی در تامین معیشتی مردم (خصوصاً در شرایط همه‌گیری ویروس کرونا) در یکی از بدترین شرایط ۴ دهه‌ی اخیر است، و از سوی دیگر به‌لحاظ فشارهای خارجی، بابت تصمیم‌های غلط و ماجراجویی‌ها و مداخلات نادرست و خلاف امنیت و منافع ملی در منطقه و جهان، به‌صورت بی‌سابقه‌ای خود را در معرض آسیب می‌بیند. در کنار این، روز موعود تعیین جانشین رهبری را نیز چندان دور نمی‌بیند و در نتیجه بر آن است که این مخمصه‌های داخلی و خارجی را به‌نحوی مدیریت کند تا این فرایند با حداقل هزینه طی شود و رهبر بعدی با کمترین مانع و آسیب بر مصدر قدرت بنشیند.

در مورد شرایط خارجی، امیدوار است تا با روی کار آمدن دولت بایدن بتواند، با حفظ پرستیژ و ظاهرِ مقاومت‌گرانه، مجدداً وارد مذاکره با امریکا شود و کمی از فشارهای خارجی بکاهد (که به‌نظرمحاسبه‌ای است با درصد خطای بالا). در مورد وضعیت داخلی کشور نیز، اگرچه امیدوار است تا نتیجه‌ی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ مانند انتخابات مجلس ۹۸  باشد و افرادی هم‌سو، بی‌اثر و بی‌خطر بر سر کار باشند تا در روز موعود جانشینی، موی دماغ نشوند، اما در عین حال از تکرار مشارکت بسیار پایین در انتخابات مجلس ۹۸ نیز نگران است و همت‌اش را بر آن قرار داده تا بدون آنکه کوچکترین گشایش یا تجدیدنظری در سیاست‌های ایران‌سوزش انجام دهد، برخی نیروهای داخلی را، به‌زور تهدید یا تطمیع، و یا با سوارشدن بر خطاهای تحلیلی‌شان، وارد انتخابات کند تا بلکه از وقوع مجدد افتضاح بهمن ۹۸ جلوگیری کند.

از قضا بسیاری از کسانی که در این ایام به دیدار جنابعالی آمده‌اند، در زمره‌ی همین‌هایی هستند که از درِ همکاری با حکومت و نیروهای امنیتی درآمده‌اند ولو به قیمت اینکه «مخدوم بی‌عنایت» شوند. تلاش این نمایندگان دستگاه‌های امنیتی معطوف به آن است که جنابعالی را نیز وارد این بازی کنند و بی‌هیچ هزینه‌ای، و بدون کمترین عقب‌نشینی‌، و بی ذره‌ای بازگشت به سمت ملت، پروژه‌ی اصلی را تا نهایت مطلوب خود به‌پیش برانند. نقلقول کذب اسماعیل دوستی از شما، و مهم‌تر از آن، گزارش اخیر قوچانی از دیدارش با جنابعالی، از برجسته‌ترین تلاش‌هاست برای آنکه پای شما به یک بازی‌ باز شود که هیچ سودی برای ملت ندارد و فقط هزینه‌زاست: هم اعتبار شما را نزد بخش‌های مهمی از جامعه مخدوش می‌کند و هم خوراک تبلیغاتی دیگری به براندازان می‌دهد که بر طبل «اینها همه با هم‌اند» بکوبند و آبروی انباشته‌شده در این سالهای عسرت را ناجوانمردانه لگدمال کنند.

حتماً و قطعاً کسی چون شیخ مهدی کروبی، با دهه‌ها تجربه‌ی فعالیت سیاسی در بالاترین سطوح‌اش، بسیار هشیارتر و زیرکتر و دوراندیش‌تر از آن است که کمترینی چون بنده بخواهد اینها را به او گوشزد کند. همه‌ی این سخنان را به‌حساب نگرانی فرزندی کوچک بگذارید که هم به شما علاقه‌مند است و هم نگران آینده‌ی این مرز و بوم، و عزت و رفاه و امنیت مردمان‌اش. رجاء واثقدارم که مهدی کروبی فرزند احمد، این گردنه را نیز با صلابت و صداقت همیشگی‌اش، به‌سلامتخواهد گذراند و پشت مطالبات مردم بی‌پناه با قامتی استوار خواهد ایستاد.

این نوشته به درازا کشید و شاید تصدیع بیش از این به‌صلاح نباشد. اما اگر عمر و توفیقی بود، در فرصتی دیگر عرض خواهم کرد که چرا باید از موضع یک اصلاح‌طلب راستین و معتقد به اصلاحات ساختاری و بنیادین، هر انتخابات فرمایشی و بی‌محتوا را تحریم کرد.

پروردگار منان را خاضعانه می‌خوانم تا بر طول عمر و سربلندی شما بیفزاید و عزتِ دفاع از حقوق ملت و پایداری بر حق و حقیقت را تا پایان عمر شریف‌تان از شما دریغ نکند.

ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین.

ارادتمند و دوستدار شما

سید احمد نیک‌جو

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

4 پاسخ

  1. اصلاح ساختاری برای جلوگیری از هرج و مرج خیلی هم خوب است اما یک شرط بزرگ دارد و ان رضایت جبهه مقابل است که دلسوزانه به میهن و منافع ملی فکر کنند و دست از عقاید احمقانه حاکم بردارند ” شاخ امریکا را شکستن و ایه نازل کردن که امریکا درحال فروپاشی است و ما کمر امریکا را شکسته ایم و از این دست یاوه گوئیها را کنار بگذارند و سعی کنند واقعیت را همانطور که هست ببینند” شجاعت این را داشته باشند که به مردم بگویند خیالات و تصورات ما غلط از اب درامد و هر قدر که ضرر داده ایم از امروز جلویش را بگیریم ” مردم را مانند برپائی انقلاب مشارکت دهیم و طرحی نو دراندازیم” انقلابی جاافتاده تر از انقلاب۵۷″ اما افسوس ” از انجائی که رهبر ادم فرهیخته و وارسته ای نیست به همان اندازه افق دیدش محدود ” خواسته هایش غیر معقول” لذت میبرد از شعارها و داد و هوارهای مشتی لات و لوت و دور و برش را احاطه کرده اند مشتی کوتوله سیاسی که با راهنمائیهای جهت دارشان مخ ایشان را تیلیت کرده اند! شجاعتش خلاصه شده در بددهنی و فحش به هرکس که مثل او فکر نمیکند و تا اخر عمرش هم نخواهد فهمید که رهبر منتخب مجلس خبرگان هیچگاه رهبری مثل خمینی نخواهد شد که مردم انتخابش کردند! اگر ایشان حواسش از روز اول جمع بود و سعی میکرد که بجای خمینی شدن خودش باشد و توان قضاوت صحیح که لازمه رهبریست را در خودش هر چه بیشتر افزایش دهد شاید امروز هم خودش اسوده تر بود و هم مردم” بهر حال نمیدانم باید برای بخت بد خودمان تاسف بخوریم یا به احوالات این جناب که عمر عزیز خودش و ما را بباد داد” اینروزها هر وقت به صورت او نگاه میکنم غلظت خشم و نفرت را در چشمانش عیان تر مبینم ! هیچ نشانه ای از عشق و امید در چهره اش مشاهده نمیکنم!در نهایت این اوست که باخت داده ” مردم ایرانی و ایران زنده جاودانه تاریخ ” و همیشه مانند ققنوس که از خاکسترش برمیخیزد” من هنوز هم به معجزه اعتقاد دارم.

  2. نویسنده این مقاله چه توقعی از کروبی دارد. او به اصلاح این حکومت اعتقاد دارد و شرکت درانتخابات لازمه اصلاحطلبی درچارچوب این حکومت است. چرا مهندس موسوی و دکتر رهنورد از این اظهارات و دیدارها نمی‌کنند؟ کروبی اگر از خامنه ای رودست نمیخورد، همان کروبی بود که در دفاع از خمینی جنایتکار و حکم قتل عام زندانیان در سال ۶۷، به آقای منتظری بدترین اهانتها را کرد. مواضع فعلی کروبی را دقیقا الیاس حضرتی اجرا میکند. از شرکای جرم حکومت قدیس نسازید.
    درمورد محمد قوچانی، او را به تعهدش به اطلاعات سپاه بعد از رهایی از زندان عمل میکند. به جای این فرد مفلوک، یقه حسین طائب و اطلاعات سپاه را بگیریم.

  3. نویسنده محترم یک نکته کلیدى را نادیده گرفته است و آن نهاد رهبرى است. خوشبینانه از رهبر بعدى صحبت میکند. در تمامى جمهورى ها نفر اول کشور رئیس جمهور است که با رأى مستقیم مردم انتخاب میشود. به قول مرحوم بازرگان ” رداى رهبرى فقط برازنده شخص امام خمینى بود” و بس.

  4. این نوشته در حد سیاه مشق هم نیست.
    سیاه مشق نویس چشم امید به کسی بسته که خود به حکم حکومتی ولی فقیه را از تریبون مجلس رسمیت بخشید. انظامنتظار اصلاحات تعریف نشده ساختاری از ایشان، بجاست؟
    ولایت فقیه روی همه استبدادها را سفید کرده و تنها روی کشور دوست عده ای از اصلاح طلبان یعنی عربستان باقی مانده تا سفید شود. لذا خوف سیاه مشق نویس از بزعم وی استبداد چینی بلا موضوع است. در نظام مقدس ایشان ضد علم حاکم است، رهنمون شدن کشور تحت سلطه خرافه و ضد علم به جایگاه امروزین چین ناممکن مینماید.
    انتظار میرفت سیاه مشق نویس مقصود خود از اصلاحات ساختاری را بیشتر توضیح میداد. تا ببینیم کدام ساختارها با کدام برنامه قرار است اصلاح شوند؟ آیا با عریضه نویسی به شیوخ قوم میشود اصلاح ساختاری کرد؟ اصلاح ساختاری آدرس مشخص و راهکار مشخص دارد. و اسم اینکه بجای عارف کسی مثل تاج زاده یا امثال وی وارد مجلس شود حتی اصلاح آبکی هم نیست چه رسد به ساختاری.
    سیاه مشق نویس متوجه نیست که مردم ایران از جناحین که هیچ از همه نمادهای دینی رویگردان شده و شیخ اصلاحات که هیچ حتی میر حسین هم آب رفته نمی تواند به جوی بازگرداند.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »