هر چقدر تأسفبار اما خیلی غریب نیست چرا که باز بزنگاهی بود! باز وقتش بود که دست کسی از آستین کسی در بیاید. دستی و آستینی از بیشمارانی که در قبای خودیهاست و هر روز انگار خودیتر و محرمتر و نزدیکتر به دل و دیدهی صاحبان قدرت!
فکر میکنم بیشترمان نه فقط نگران که شوربختانه منتظر بودیم. چرا؟ چون درست چهل سال است در وسط یک معرکهی بینظیر، معرکهی دلخواه آن دستهای پوشیده در آستین خودیها و آن چهرههای نورانی هستیم که صاحبانشان در لباسهای مقدس از یونیفورم نظامی تا عبای روحانی ایضا میان مهمترین دفتر و دیوانها در رفتوآمد هستند تا کی، کِی نوبت هنرنماییاش برسد. البته که کشوری مانند ایران را نمیتوان با جاسوس و نفوذی برانداخت؛ اما این خطر مدام است که در هر بزنگاه نفسگیری یکی از این افعیها را به میان معرکه بیاندازند و آنوقت میماند که میداندار کیست و تدبیر چیست!
اینبار هم نگرانی همه از این بابتها بود. میان هنگامهای که آمریکای بیصاحب و معطل میان رفتن ترامپ و آمدن بایدن باقی ناو و ناوچههایش را «در اقدامی تحریک آمیز» ـ بعضی وقتها از اینگونه عبارات استفاده میشود ـ به منطقه مشتعل ما راهی کرده است. وقت و هنگامی است که پمپئو و نتانیاهو نیمهشبانه و سراسیمه خود را در دامن فراخ بن سلمان میاندازند تا ببیند کدام کارت را تا فرصتی هست میتوانند بازی کنند! و همه می بینیم از روزی که آن باخت و این برد رقم خورده است چگونه اپوزیسیون ِ مثلا برانداز دخیل بسته به ترامپ، در سکوت ناشی از افسردگی، چشمان پر التماسش را میان تلآویو و واشنگتن به دو دو انداخته ست! و شاهد بودیم که از اینسو همپیمانان داخلی این مجموعه، چگونه نگران از اینکه نکند بایدن واقعا امکانی برای تفاهم، صلح و یا اندکی ارامش برای مردم ایران بهوجود آمده باشد، گریبان خویش را چاک میکنند که اگر موشک مرگ بر اسرائیلی دم دست ندارند، اگر دستگیری مفصلی از شهروندان نمیتوانند راه بیاندازند، عنقریب یک اعدام سیاسی دیگر صورت بدهند. خوب تلاشهای همیشه هماهنگشان ثمر داد یکی از شاهکارهایشان را که برای یکی از روزهای مبادا شاید هم مبادای بزرگتری گذاشته بودند، رو کردند و محسن فخریزاده دانشمند هستهای را ترور کردند، به امید احیای همه آن آرزوها و امیدها که نگران از کف رفتنشان هستند و کشتن آن فرصتها که نگران رسیدنشان.
حالا آغاز شده و شدت میگیرد نعرههای تقاص و تلافی و مسابقه رجز خوانی توسط مسئول و غیر مسئول. از نخستین دقایق آغاز کردند البته پس از رشته تأیید و تکذیبهای محکم و با اطمینان و سرانجام بر باد همیشگی. از اظهارات نبوغآمیز جناب سلامی فرمانده سپاه پاسداران که فرموده بودند، صهیونیستها خودشان میدانند که ما کجا به آنها پاسخ دادهایم! تا فرمایشات شگفتیآفرین امیر حاتمی وزیر دفاع محترم که با چه افتخاری توضیح میداد که دشمن قسمخورده ی شناختهشده، معاونش را به دلیل چه امتیازاتی ترور کرده است و فقط مانده بود آفرین بگوید به اینهمه دقت و کاردانی بهنوعی که بی اختیار میخواستی بگویی پس خاک بر سرتان. همهی اینها انسان را از باقیمانده نبوغی که میتواند در راه باشد میترساند.
اما! و علیرغم این نگرانی باید امیدوار بود که حکومت ایران که قطعا خوب میداند چرا در چنین موقعیت ویژهای یکی از بیشمار نفوذیهای پنهان زیر نقابهای رنگارنگ دست به چنین حرکت بزرگی زده است، بسیار محتاط و عاقلانه عمل کند.
شک نیست که برخورد با چنین تروریسم وقیحانهای را نمیتوان نادیده گرفت اما قطعا هیچ حرکت شتابزده و صرفا تهییجی هرگز پاسخ درستی نیست بهویژه در شرایطی چنین خطیر و بحرانی که در مجموعه جهان آمادگی نادیده گرفتن هر جنایتی و وارونه جلوه دادن هر واقعیتی اگر حکم اولیا باشد، وجود دارد.
حاکمان ایران اگر ذرهای به امنیت و مصلحت کشور میاندیشند باید منتظر بمانند تا روند جابجایی رسمی قدرت در کاخ سفید طی شود. همان امری که دارو دسته خارجی و داخلی باند نتانیاهو، ترامپ را به این عصبیت رسانده است.
در اینکه دارو دسته ویرانگر آنسو و اینسوی کره، قطعا نگران ارامکوها و و عین الاسدها هستند، شکی نیست و میتوانند در این نگرانی ها بمانند و ارام نداشته باشند. اما ایران اگر این دوران پر از توطئههای داخلی و خارجی را به دوران استقرار ریاست جمهوری جدید امریکا پیوند ندهد، قطعا اصلیترین نگرانی این باندها را از میان برخواهد داشت.
هیچ شک نباید داشت که این جریان شریر هزینه چنین اقدام خطیری را که بر خلاف ترور سردار سلیمانی با ریسک بهخطر انداختن مهرههای داخلی بسیار ذیقیمتی همراه است، به این امید پذیرفته است که امکان اجراهای پلانهای بعدی را برای او فراهم کند. پلانهایی که به بهانه اقدام تلافیجویانه ایران، اینبار دیگر آشکارا و با حمایت باند هنوز حاکم بر کاخ سفید بتواند اجرایی کند.
بهانههای بیمنطقی که میشود با تکیه بر یک مانور دریایی یا آزمایش موشکی به دست هر زنگی مستی بیاید. یعنی همه امید چنین نیروی مخربی در احتمال به کارگیری هر حرکتی از جانب ایران است که بتواند با منطق پمپئو و نتانیاهو و تأیید همیشگی متوسلان ایرانیالاصلشان انتقام نام بگیرد و راست یا دروغ تهدید منافع آمریکا و وابستهگان سیاسی نظامیشان در منطقه نامگذاری شود.
همه این نگرانیها و هشدارها به این معنا نیست که آمریکا یا اسرائیل قادر هستند در برخورد با ایران به موفقیت قاطعی دست پیدا کنند یا نبردی را به پایان ببرند. میتواند چنین درگیریهایی کشور بزرگی مانند ایران را سالیان سال درگیر جنگ و ناآرامی کند و هر از گاه ضربات کاری هم بر منافع آنها بزند. اما ایران اینک فرصتی دارد که بخشی از بارهای سنگینی را که عمدتا بر دوش مردم خسته و نگران است، بر زمین بگذارد و به تکرار اما ناچار میگویم که این همان احتمالی است حال نتانیاهو و امیران سرسپرده منطقه را بد کرده است.
از سوی دیگر این دروغ نیست که مردم ایران امروز دیگر مردم دوران جنگ تحمیلی نیستند. نه آن امیدها را به اینده دارند و نه آن پیوندها را با حکومت. کشاندن چنین مردمی به سختیهایی بیش از این با این توجیه که جریان مقابل بر حق نیست، یا نیرویی معینی جان بر کف وجود دارد، دشمنی با ایران و ایرانی است. باری، دریغ است ایران که ویران شود…
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…