زیتون ـ محمدرضا سرداری: ترور (Terror) ) یا قتل (assassination) محسن فخریزاده که رسانههای غربی او را «پدر برنامه هسته ای ایران» خواندهاند؛ موجی از واکنشها را در داخل و حتی خارج از ایران به دنبال داشته است. در آمریکا و اروپا، این عملیات که به اسرائیل نسبت داده شده با اعتراض طرفداران صلح و دیپلماسی روبرو شده است. چهرههایی چون «جان برنان» رئیس سازمان سی آی ای در دوره باراک اوباما و همچنین سناتور دمکرات «برنی سندرز» چنین اقدامی را در جهت «تخریب دیپلماسی» توصیف کردهاند. یک سخنگوی اتحادیه اروپا نیز چنین اقدامی را مجرمانه و نقض حقوق بشر خوانده است.
واکنشها در داخل ایران اما از هماهنگی و همصدایی برخوردار نیست. چه در میان مقامات امنیتی و نظامی و چه در میان چهرههای سیاسی، واکنشهای متفاوتی نسبت به این اتفاق بروز کرده است. در میان این واکنشها، دو محور بیش از همه برجسته شده است. یکی زیر سئوال رفتن نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و طرح موضوع وجود حفرههایی برای نفوذ در ساختار اطلاعاتی کشور و دیگری انتخاب میان «انتقام سخت» از اسرائیل یا ادامه «صبر استراتژیک».
روایتهای متناقض از عملیات ترور فخری زاده
از ابتدای انتشار خبر کشته شدن محسن فخریزاده تا کنون، روایت عملیات ترور بارها از سوی رسانههای نزدیک به سپاه و چهرههای نزدیک به وی تغییر کرده است. ابتدا گفته شد که وی در اثر اصابت گلوله تک تیراندازان کشته شده است. به روایت جواد موگویی، مستندساز «ارزشی»، یک خودروی سانتافه با چهار سرنشین، چهار موتور سوار و دو تک تیرانداز در این عملیات حضور داشتند. ابتدا به خودروی فخریزاده شلیک میشود. پس از اصابت چند گلوله به دست و پای وی از خودرو پیاده میشود. سپس اسکورت بعدی از راه میرسد و یکی از محافظین خود را روی فخریزاده انداخته و هم زمان تیراندازان به سمت او و تیم حفاظت شلیک میکنند. در این حمله بر اساس این روایت تعدادی نیز مجروح میشوند.
روایت فریدون عباسی، فعال سیاسی اصولگرا با این روایت تناقض دارد. او به نقل از محافظان فخریزاده گفته است پس از شلیک به سمت خودروی حامل مقتول، خودروی وی کمی دور از نیسان متوقف میشود. فخریزاده بدون آن که گلولهای به وی اصابت کرده باشد از خودرو به اتفاق همسرش پیاده شده تا اینکه محافظی خود رو را به روی او میاندازد. محافظ در اثر شلیک تیراندازان کشته شده و سپس فخری زاده مورد اصابت گلوله قرار میگیرد. اما فرزند محسن فخریزاده کشته شدن محافظ را رد کرده و میگوید او تیر خورده اما در قید حیات است.
تازه ترین گزارش خبرگزاری فارس نیز روایتی نزدیک به اظهارات سردار دهقان و فرزند فخریزاده دارد. بر اساس این گزارش خودروی ضد گلوله فخریزاده پس از اصابت چند گلوله متوقف میشود. وی در حالی که متوجه شلیک به خودرو نشده، به تصور این که اشکالی در موتور به وجود آمده یا مانع خارجی به خودرو اصابت کرده از خودرو پیاده شده تا این که از سوی تیربار اتومات مستقر روی نیسان به سمت وی شلیک شده و چند گلوله به پهلو و پشت وی اصابت میکند. به گزارش فارس در این عملیات هیچ عامل انسانی نقش نداشته و همه تیربارها به صورت خودکار و با کنترل از راه دور شلیک میکردند.
نکته مهمتر در این گزارش کشته نشدن هیچ از محافظان و همراهان فخریزاده است. فارس گزارش کرده که تنها یکی از محافظین وی مجروح شده است. این گزارش البته با بازتاب زیادی روبرو شده و تعدادی از کاربران این خبرگزاری پرسشها و ابهامات زیادی را پیرامون این گزارش مطرح کردهاند. از جمله آن که گزارشهای اولیه حکایت از کشته شدن تعدادی از مهاجمین داشت یا اینکه با وجود ضد گلوله بودن خودرو چرا شیشه جلوی خودرو آسیب دیده و بالاخره چطور تیربار خودکار هدف را تشخیص داده و فقط به سمت او شلیک کرده است.
اما مهمترین ابهام در این گزارش پیاده شدن مقتول از خودرو است، در حالی وی که در خودرو تنها نبوده و دو محافظ نیز در خودرو حامل وی بودند؛ چرا وی از خودرو پیاده شده و چرا تاکنون همسر وی که گفته میشود در آن زمان درون خودرو بوده در این باره سکوت کرده است.
حفرههای اطلاعاتی
بسیاری از مقامات سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی معتقدند که علت اصلی موفقیت چنین عملیاتی، نفوذ در دستگاههای اطلاعاتی است. نخستین مقامی که به وجود حفره های اطلاعاتی در دستگاه های اطلاعاتی اعتراف کرده حسین دهقان، مشاور آیتالله خامنهای در صنایع دفاعی بود. وی که اخیرا خود را نامزد انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ کرده، همچنین گفته است تیم حفاظتی فخریزاده در سطوح بالا بوده و خودروهای متناسب در اختیار وی قرار داشته است.
محمد اسماعیل کوثری جانشین قرارگاه ثارالله تهران نیز نفوذ اسرائیل در نهادهای اطلاعاتی کشور را تایید کرده و گفته است اسرائیل عدهای از ماموران اطلاعاتی به قول وی نادان را با پول میخرد و عامل خویش میکند و این موضوع از رهبر جمهوری اسلامی نیز پوشیده نیست.
روزنامه جوان، نزدیک به سپاه پاسداران نیز اظهاراتی مشابه کوثری را منعکس کرده و ترور فخریزاده را نتیجه حفره اطلاعاتی و امنیتی دانسته است. این روزنامه همچنین دستگاههای امنیتی را به بیعملی متهم کرده است.
محسن رضایی فرمانده پیشین سپاه نیز این ترور را نشانه ضعف سازمانهای اطلاعاتی کشور دانسته اما از حسن روحانی خواسته تا جلوی این اقدامات را بگیرد. تاکنون هیچ یک از مقامات دولت درباره وجود ضعف در دستگاههای اطلاعاتی کشور واکنشی از خویش نشان ندادهاند.
بیشتر بخوانید:
اسرائیل: مرد دوم القاعده را در تهران کشتیم
قتل یا «ترور شبیه سمپاتهای موساد»
حسن عباسی؛ جاسوس اسرائیل یا تخریبچی قرارگاه عمار
«جاسوس-پاسداران» در جمهوری اسلامی
با این وجود برخی فعالان طرفدار دولت در شبکه های اجتماعی به وجود عناصر نفوذی موساد در سازمانهای اطلاعاتی با ظاهری ارزشی و حزباللهی اشاره میکنند. اما اصولگرایان حاکم بر مجلس ایجاد حفره اطلاعاتی را به فعالیت بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی نسبت داده و از این رو بدنبال تصویب طرحی برای اخراج بازرسان از تاسیسات هستهای هستند.
صبر استراتریک یا انتقام سخت
اختلاف نظر میان مقامات جمهوری اسلامی در اساس واکنشی که باید به این عملیات منتسب به اسرائیل داشته باشند نیز دیده میشود. مواضع دولت در این زمینه نسبتا هماهنگ و متحد است. روحانی گفته که جمهوری اسلامی قصد ندارد در زمین اسرائیل بازی کند و پاسخ به آن را به زمان مناسبی موکول خواهد کرد.
اما در مجلس و میان نظامیان و نزدیکان رهبر مواضع متنوعی دیده میشود. از حمله موشکی به بندر حیفا در اسرائیل که جدیترین تهدیدی است که از سوی نماینده آیت الله خامنهای در کیهان مطرح شده تا حواله کردن انتقام به آخرت از سوی رئیس مجلس. با این وجود مجلس با ۲۳۲ رای موافق دو فوریت طرح خروج از برجام و ان.پی.تی را تصویب کرد، هرچند به نظر نمیرسد این طرح بدون تایید رهبر جمهوری اسلامی به جایی برسد.
اسماعیل کوثری، جانشین قرارگاه ثارالله خواستار پرهیز از «برخورد احساسی» با این ترور شده و همسو با دولت موضعگیری کرده است.
نگاه مماشاتگرایانه با این ترور البته صرفا از سوی دولت نیست، بلکه در مواضع مقاماتی از سپاه نیز دیده می شود. اسماعیل کوثری، جانشین قرارگاه ثارالله خواستار پرهیز از «برخورد احساسی» با این ترور شده و همسو با دولت موضعگیری کرده است. به گفته وی زمان انتقام را مسئولان باید تعیین کنند.
در مجموع اظهارات مقامات ارشد نظام نشان از آن دارد که سیاست نظام گذر از این ماجرا و تلاش برای پرهیز از تنش دست کم تا روی کار آمدن دولت جدید آمریکا است. به باور ناظران، جمهوری اسلامی در شرایط کنونی در جایگاهی نیست که بتواند پاسخی نظامی به اسرائیل بدهد. هر چند که ممکن است برای راضی نگه داشتن برخی چهرههای داخلی قدری از تعهدات هستهای خویش عدول کند.
سازمان های اطلاعاتی جمهوری اسلامی و آینده آن
پس از یک سلسله خرابکاری و ترور در کشور که همگی به موساد نسبت داده می شد؛ ترور محسن فخری زاده که به گفته مقامات جمهوری اسلامی یکی از بالاترین سطوح حفاظتی را داشته است؛ اکنون این پرسش مطرح است که موساد تا کجا در دستگاه های اطلاعاتی جمهوری اسلامی نفوذ کرده است و آیا این امکان وجود دارد تا چهرههای دیگری نیز مورد هدف قرار گیرند؟
پس از دستور امنیتی حسن روحانی، مقامات وزارت اطلاعات اعلام کردند که به سرنخهایی از این عملیات رسیدهاند که پس از تکمیل تحقیقات نتایج آن را منتشر خواهد کرد. مجلس نیز در نشستی غیرعلنی و بدون حضور وزیر اطلاعات به بررسی نحوهی به قتل رسیدن محسن فخری زاده پرداخته است. اما پرسش اینجا است که اگر چنین عملیات پیچیده ای با همکاری عوامل نفوذی صورت گرفته است؛ نیروهای اطلاعاتی چطور قادرند این عوامل را شناسایی و پاکسازی کنند؟
تا کنون نه محمود علوی، وزیر اطلاعات و نه حسین طائب، رییس سازمان اطلاعات سپاه درباره این عملیات اظهارنظری نکردهاند. اما سوابق نشان میدهد که این دو نیروی اطلاعاتی بارها علیه یکدیگر وارد عمل شده و یا از یکدیگر مچگیری کردهاند. یکی از موارد آن ترور «دانشمندان هستهای» در سال ۲۰۱۰ بود که به بازداشت مازیار ابراهیمی و تعدادی بیگناه دیگر منجر شد. ابراهیمی که از سوی سازمان اطلاعات سپاه بازداشت و متهم به ترور شده بود؛ نهایتا با دخالت وزارت اطلاعات آزاد شد. این اتفاق زمانی رخ داد که مسئولان وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه از یک جناح سیاسی و نزدیک به رهبر بودند.مورد دیگر سرقت اسناد هسته ای ایران در سال ۹۶ است، درست در زمانی که اطلاعات سپاه تعدادی از فعالان محیط زیست را به اتهام جاسوسی برای اسرائیل بازداشت کرد؛ این پرونده هم محل اختلاف وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه و هنوز در هالهای از ابهام است و جمهوری اسلامی حتی از پذیرش وقوع آن نیز سرباز زده است.
ترور یا قتل سیاسی
مناقشه دیگری که کشته شدن محسن فخری زاده ایجاد کرده، دعوا بر سر واژه «ترور» یا «به قتل رسیدن» اوست. عمادالدین باقی، فعال رسانه ای و حقوق بشر از کسانی که به جای واژه ترور واژه قتل را بکار میبرند؛ شدیدا انتقاد کرده و آنان را مدافع کشته شدن فخری زاده خوانده است. اما برخی فعالان و رسانه های خارج از کشور می گویند تعریف ترور و قتل سیاسی در ادبیات انگلیسی متفاوت است در حالی که در ایران کاربرد این واژه بار سیاسی دارد. از این رو معتقدند عملیاتی که در آن صرفا فردی کشته شود، با عملیات تروریستی که وحشت و ترس در سطح گسترده ایجاد می کند متفاوت است.
لغت نامه آکسفورد نیز تعریف جداگانه ای از قتل سیاسی و ترور دارد. در این لغت نامه از کشته شدن جان اف کندی به عنوان یک فعل تروریستی یاد نشده است و ترور را وحشت افکنی وسیع تعریف کرده است. اما به نظر می رسد اختلاف بر سر این دو فعل حتی در میان انگلیسی زبانان نیز همچنان جاری است.
7 پاسخ
” مدت هاست که یک جمله کلیشه ای ورد زبان برخی تحلیل گران مخصوصا خارج نشینها و تریبون داران به ظاهر بر انداز یا اپوزسیون جمهوری اسلامی شده است و آن این واژه است … حذف نیروی سوخته…. این واژه ترکیبی نیروی سوخته گاها به عمد وبه ظاهر جهت تخریب خود رژیم و فرد حذف شده خیلی کاربرد عوامانه وپپولیسمی دارد … در صورتی که در این مورد اخیر وموارو بسیاری دیگر این واژه به عمد به جای واژه حذف کلید اسرار یا فرمت غیر بازگشت حافظه ومدارک مستدل و واقعی که درمعرض افشا قرار میگیرند هستند . بسیاری از کشورهای مهم اروپایی بیم لو رفتن اطلاعات فروش تکنولوژی که توسط فرد واسطه از خود آنها خریداری شده هراساندند واز بکار گرفتن واژه خزف نیروی سوخته به منظور القا ی سوختگی فرد ترور شده نیس اسرائیل ابایی ندارند”
تهرانی…..
-نقل قولی از همسر فخریزاده: شوهرم در هنگام حمله، خودش رانندگی میکرد
-شمخانی: دستگاههای امنیتی ما از محل سوءقصد به فخریزاده مطلع بودند
-هوشنگ امیراحمدی: شاید جریانهای داخلی مخالف سپاه پاسداران در ترور فخریزاده دست داشته باشند
-تنها یکی از محافظین وی مجروح شده است.
-خبرگزاری فارس: فخری زاده با مسلسل کنترل از راه دور ترور شد
-فرمانده کل سپاه قدس: دانشمند ما را با گلولههای آمریکایی هدف قرار دادند
اگر کسی فهمید که چی شده؟
مجلس سگواری اسلامی (مجلس شورای اسلامی) صبح یکشنبه ۹ آذر، دو روز پس از ترور حاج محسن فخریزاده، در یک جلسه غیرعلنی این رویداد را بررسی کرد. جزئیات این جلسه غیرعلنی فاش نشد.
ما مردم نامحرم هستیم والا میکروفونهای اسرائیل و آمریکا روسیه و چین و حتا ترکیه دارند گوش میکنند. و دوربینهاشان فیلم میگیرند و چه بسا ما چند ساعت دیگر آنرا ببینیم و بشنویم. من از این جنوب تهران هم به مردم گروگانگرفته ایران که جنب نمی خورد و حاضر نیست هزینه آزاد شدنش را نه تنها از این نظام بلکه از دین و ایمان سیاسی بپردازد بنا بر این صد چندان آن هزینه را هر روز و هر شب دارد می پردازد. و هم از این حکومت میپرسم که اصلا مسئله فلسطین به ما چه مربوط است. و اگر علی شما در عربستان در یک نیم روز سر هفتصد یهودی را می برد و و پیر و جوان و حتا دوست عایشه بچه سال را به ما که ایرزانی هستیم چه ربطی دارد که پیرو او باشیم. اگر شما مردم با من نویسنده ی این سطور موافقید، یا موافق شده اید که به ما مربوط نیست که «اسرائیل را صحنه ی روزگار حذف کنیم»، چرا در این ۴۲ سال همگیتان به میدان نیامده اید. نگاه کنید به تمامی کشورهائی که به دموکراسی رسیدند چگونه برای بدست آوردن ملیت و شرافت و آزادیشان فرهنگشان و مدرن شدنشان هزینه دادند. من پیرمرد سالها ست هشدار میدهم که گروه گروه به میدان آمدن، کامیوندار را، معلم را، پرستار را، بازاری را، دانشجو را، کارگر را، کارمند را، بازنشسته را، مالباخته را طبقه فقیر را، طبقه متوسط را و…تنها گذاشته اید حاصلش همان حمام های خونی می شود که دیدیم. مردم ایران باید یکپارچه به خیابان بیاید. ما نباید منتظر آن ده یا دوازده میلون ایرانی خارج از کشور باشیم. آنها منتظرند تا ما کاری بکنیم و آب و جارو، و فرش قرمز بیندازیم تا آنها نزول اجلال کنند. اگر اینطور نبود آن همه گروه و دسته در خارج از کشور همدیگر را نمی جویدند. مجاهدین خلق اگر حتا یک ذره هنوز ایرانیند باید خودشان را منحل کنند، چرا که نامشان در ایران چندش آور است. و نام دیگری برگزینند و با دیگران از سر گفتگو بر آیند، رضا پهلوی باید محکم و استوار یک قدم اساسی جلوتر بیاید و او هم بپذیرد که شاه بازی در ایران تمام شده. اصلا اگر هم مردم نسبت به دوران شاه افسوس و فراغی دارند و حتا با احترام به آن دوران نگاه می کنند، اما واقعیت این است که مردم اینرا فهمیده اند که این حکومت ضد بشری اگر هم ریشه در قرآن و نبوت محمدی و و لایت علوی دارد نتیجه سلطان بازی و استبداد و اتوکراسی شاه است. البته من شخصا همیشه به شاهان پهلوی به دیده احترام نگریسته ام، اما بر این باورم که هم رضا شاه و هم محمد رضا شاه اشتباهات جانکاهی کردند. درست مثل راننده ای که خوب رانندگی می کند اما چند کد مهم را نمی داند و به دره سرنگون می شود. این حکومت ضد بشری هم که اگر از ریشه هایش پائین رویم و به ژرفای آن برسیم به دریاهائی از خون ایرانیان و مصریان و هندیان و…بر می خوریم که برای تحمیل اسلام و بیمار کردن به اجبار ساکنان این سرزمینها چه جنایتهایی و چه تجاوزاتی و چه گردن زدنهائی که نکردند. باز به نظر من هر ایرانی باید در ذهن خودش یک تصفیه حساب وجدانی و تاریخی با اسلام و تشیع بکند. باید یک پرسش اساسی از خودش بکند: چرا مسلمان، چگکونه مسلمان شده ام، و چرا مسلمان مانده ایم، برای کدام کیفیت این دین من باید مسلمان بمانم!؟
باید ایرانیت، سکولاریته و خصوصا لائیسیته در ذهن هر ایرانی نضج بگیرد و به صورت یک هدف مشخص در آید. باید تاریخ گذشته و حال ایران مورد دانش و سپس تجزیه و تحلیل هر ایرانی واقع شود. در غیر این صورت ما از یک حکومت استبدادی ،دیکتاتوری و جنایتکار و ضد ایرانی به حکومتی بدتر خواهیم غلطید، چنانکه غلطیده ایم.
یکی از مهمترین خصیصه های این حکومت یکپارچگی جنایتکاری و خیانت پیشه گی به ایران است. یعنی اگر خوب نگاه کنیم بهترینشان جنایکارترین است. این حکومت دوپا دارد که در جهت خیانت و جنایت و تخریب و غارت و تجاوز به ایران و ایرانی پیش می رود. حالا ممکن است یکی مثل خاتمی و روحانی و ظریف لبخند هم بزند و دیگری مثل احمدی نژاد بیمار روانی هم باشد و هر بار برای شکر خوردن دعای ظهور بخواند و دیگری مثل رفسنجانی خودش را پراگماتیک بنمایاند و یا همانند خامنه ای بی لکنت زبان خونخوار و خونآشام باشد و بی هیچ پرده پوشی آنرا بنمایاند اما همگی در تخریب ایران، در کشتار ایرانیان در تروریسم و تروریست پروری در آدمکش پروری از هر نظر کوشا باشند. از نظر مادیات و غارت کشور و تخریب ایران و ایرانیت و معنویاتش مثل اخلاق وجدانیات و خانواده و پاکی و درستی و…من از خواننده تقاضا می کنم به این ناب بودن جنایتکاری عمومی بین دولتمردان روحانیون و مداحان و طلاب و سربازان امام زمان و فرماندهانشان توجه کند. اگر چه ممکن است این دیگاه من منتشر نشود اما دست کم سانسور کننده آنرا خوانده است.
در اینجا و در پایان این نوشته می خواهم توجه شما را به این جلب کنم که آیت الله ها و مداحان و مسلمان و کل آنهائی که از زمان استقرار و تشکیل کشور و حکومت اسرائیل مرگ برش گفتندو خواهان تخریبش شدند، آنها یی که در این ۴۲ سال و با پیروی از ملایان و مد احان و خصوصا خمینی و خامنه ای و کل روحانیت و مداحان و طلاب که خواهان «حذف اسرائیل از صحنه ی روزگار» شدند، پرچم آمریکا و اسرائیل سوزاندند و با پاچه های ورمالیده از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند، و هر کدامشان با رانده شدن از حکومت یا فربه شدن از غارت ثروت ملی به همان آمریکا و اروپا که زیر چتر جودئوکریستیانها « حکومتهای یهودی مسیحی » ست پناهنده سیاسی، رفاهی، شهروندی و یا علمی و تکنولوژیکی و در این پانزده سال گذشته بیشتر پناهنده سیاسی شدند و آقا و آقا زاده هاشان را به امریکا و اروپا فرستادند، با ایران چه کردند؟! آنها حتما و صددرصد رفتنی هستند. اما این رفتنٍ صددرصد اینان، رفتنی وحشتناک است! هم برای خودشان و هم برای ایران! چرا؟ برای اینکه اولا من که در این جنوب شهر تهران زندگی میکنم و با بسیار سروکار دارم می بینم تا اندازه این خشم و عصبانیت و حتا کینه ی مردم نه تنها نسبت به این نظام بلکه نسبت به کل روحانیت و مداحان و طلاب در چه درجه و حدوصف ناشدنی است. حتا تصور آن روز تصوری دهشتناک است اما حتمی ست! دوما این نطام ضد بشری نه تنها این چهل و دوسال را بر ایران و ایرانی حرام و سوگوار کرده نه تنها تخریب کرده و… بلکه آینده ایران را نیز تخریب کرده. یعنی اگر ایران حتا خواهان ساخت بمب اتم هم بود و آنرا می ساخت اما برای نابودی اسرائیل نبود برای حسینیه کردن کاخ سفید و کاخ الیزه نبود (اینرا من خودم از روحانیون و از یکی از تئوریسینهای حکومت که الان نامش را فراموش کردم شنیدم! چرا نام یکیشان یادم آمد حسن عباسی) بله اصلا نه شاید بلکه به طور قطع اسرائیل با دوستی هزاره ای یهودیان حتا پشتیبان ایران هم می بود! اما حالا بعد از سرنگونی این نظام اهریمنی، ایران ما مورد سوء ضن است برای دهها و شاید بیش از صد سال آینده. یعنی کشور ما می رود تا زیر مراقبت و مواظبت و کنترل شدید قدرتهای بزرگ و حتا شاید قدرتهای منطقه قرار گیرد. من از سایت زیتون تقاضا می کنم تا این نظر را منتشر کند. شاید کمکی به آگاهی و خودآگاهی دوستان اصلاحطبتان بشود.
آنچه را نوشتم از سر درد است. درد ایران. تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال. مرد ۸۶ ساله از تهران
۰
دیدگاهها بستهاند.