از آن‌جایی که مسوولان برنامه تلویزیونی «پرگار» خواسته‌اند اگر نقطه‌نظر یا سخن دیگری در ارتباط با گفت‌وگوی تلویزیونی با جناب دکتر سروش باشد؛ در اختیار کاربران گرامی قرار داده شود، نکات اجمالی زیر را اضافه می‌کنم. با تصریح به علاقه قلبی و احترام عمیق به شخص ایشان و تجلیل از حسن نیّت و قصد خدمت و تلاش و تدبّرشان در تبیین حقیقت، اما هرچند ایشان عزیزند، حقیقت عزیزتر و پاسداری از آن برای کسی که چنان برداشت‌هایی را نادرست می‌داند، مهم‌تر است.

مطابق تئوری «رویاهای رسولانه»، تمام قرآن در عالم رویا بر پیامبر اسلام مکشوف شده است و رمز رویا را جز با خواب‌گردانی نتوان گشود و از این رو کلیه شارحان و مفسران در ۱۴ قرن گذشته به خطا رفته و اشارات رویا را به جای تأویل، با کلام بیداری فهم و تفسیر کرده‌اند. به نظرم، حداقل از بُعد «درون دینی»، این تئوری تعارضات عدیده و آشکاری با متن قرآن پیدا می‌کند که ذیلا به برخی از آنان اشاره می‌کنم:
۱ـ زبان رویأ، زبان رمز و تأویل است که برای خود شخص هم مبهم و مشتبه می‌نماید، چه رسد به دیگران، همچنان‌که رموز ماه و خورشید و یازده ستاره در «رؤیای یوسف»، نه برای او آشکار بود و نه برای پدرش یعقوب، همین قدر دریافتند که باید رمزی الهی در آن رویا باشد که تأویل (تحقق) آن در آینده به «مشیّت الهی» آشکار گردد، که البته حدود سه دهه بعد تحقق یافت. آری یوسف به تعلیم الهی به تأویل رویاها آگاهی یافت، اما صرف‌نظر از چنین استثناهایی، تعلیم او ربطی به ابلاغ رسالت آشکار توحیدی‌اش نداشت. همچنان ‌که رویای ابراهیم در ذبح اسماعیل امری شخصی بود. به پیامبر اسلام نیز برحسب قرآن در مواردی اندک، خداوند آگاهی‌هایی در رویا القاء کرده بود؛ هم‌چون بازگشت به مسجدالحرام (فتح ۲۶) یا شجره خبیثه (اسراء ۶۰) که این استثناها نیز مستقل از کتاب و رسالت آشکار او بوده است.
آن‌چه پیامبر اسلام عرضه کرد، «کتاب مبین» یا «قرآن مبین» نام گرفته است، ماموریت او «ابلاغ مبین» و «انذار مبین»، آن هم به زبان ساده و آشکار (بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ) بوده است. مشتقات کلمه مبین مثل: بینات و تبیین و مستبین و … بیش از ۲۵۰ بار و عمدتاً درباره قرآن و آیات الهی، به کار رفته است. خداوند آیاتش را برای توده‌های مردم، نه به زبان رویا، بلکه به ساده‌ترین شکل تفصیل داده و بیان کرده و ۶ بار تاکید کرده است قرآن (به استثنای متشابهات) برای تذکر آسان شده است.
۲ـ پیامبر اسلام، هم‌چون سایر پیامبران، «رسالت» داشت و مامور «ابلاغ» آشکار آن به توده‌های مردم بود، قرآن در ۲۵ آیه به چنین رسالتی از سوی آفریدگار عالم تاکید کرده است. در تئوری «رویاهای رسولانه»، ۱۴ قرن است هیچ مفسری توفیق نیافته بر گوشه‌ای از رموز آن رویا پی ببرد، جناب سروش نیز تاکنون هیچ یک از نمادهای چنان رویایی را نگشوده و این مهم را به آیندگان حواله داده است. باید دید جایگاه رسالت در این تئوری کجاست و هزاران شهید به خون خفته‌ای که آن پیام را با خون‌شان آبیاری و سبز کردند، چه بانگ بیداری از آن انذار شنیدند که اینک باید سراغ خواب‌گردان بگردیم؟
۳ـ در آیات موسوم به «تحدّی»، قرآن بارها منکران را به همراه شریکان و پشتیبان‌شان به عرضه سوره‌ای مشابه این کتاب (در ابعاد فرا زمانی، فرا مکانی، شامل تاریخ گذشته، وضع حال، سرنوشت آینده، آیات خدا در طبیعت و شریعت و هدایت) فرا خوانده است. البته کسانی به میدان آمده‌اند، اما جز رسوایی دستاوردی نداشته‌اند. باید دید جایگاه این آیات در تئوری «رویاهای رسولانه» چگونه تبیین می‌گردد؟ آیا رویاهای مشابهی باید نقل می‌کردند، یا سخنانی هم‌سنگ آن؟
۴ـ از واژه‌های بسیار متعارف قرآن که با مشتقاتش نزدیک به ۳۰۰ بار در این کتاب تکرار شده، «نزول» و «تنزیل» است، نزول قرآن به معنای پایین آوردن سطح پیام پروردگار جهان، در حدّ درک و فهم بشری و گیرنده‌های حواس اوست، مکانیسم نزول این حقایق در «شب قدر» را قرآن به زبانی سربسته و رمزگونه، که حقیقت آن به مصداق «وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ»، برای شخص پیامبر هم پوشیده بود، در سوره‌های قدر و دُخان بیان کرده است. از مفاد این دو سوره و از اجماع مسلمانان می‌توان فهمید خداوند حقایقی را که به تدریج مکتوب و مدوّن شد، مستقل از تأثیرگذاری ظرف ذهنی حامل و گیرنده (فرشته واسطه وحی و پیامبر) به ‌طور خالص برای هدایت بشریت نازل کرده است (قیامه ۱۶، طه ۱۱۴ و جن ۲۷ و ۲۸)، اصرار قرآن بر این است که آن حقایق را خدا بر زبان پیامبر میسّر و جاری کرده است، نه آن که تلقی و برداشت او چنان بوده باشد (مریم ۹۷ و دخان ۵۸). حال آنکه «تئوری روایت رسول» یا «رویاهای رسولانه»، این امر را در حدّ برداشت‌های ذهنی یک انسان، هرچند بیدار دل، با تمام ویژگی‌های محدود بشری، که پیام را در قالب ظرف ذهنی خویش فهمیده است، پایین می‌آورد.
۵ـ در تئوری روایت یا رویا، خود شخص است که به اختیار، احوالات خواب یا بیداری‌اش را هم‌چون از سفر برگشته‌ای برای دیگران روایت می‌کند، اما پیامبر بارها در جواب کسانی که مطالبه تغییر یا جابه‌جایی آیات می‌کردند، به صراحت پاسخ داده است که «من از جانب خویش توان هیچ تغییری ندارم، من فقط از آن‌چه از سوی پروردگار بر من وحی می‌شود پیروی می‌کنم» (یونس ۱۵ و ۱۶، اعراف ۱۰۶ و ۲۰۳ و ۸ آیه دیگر). تلاوت قرآن نیز در اختیار نازل کننده بوده و از پیامبر فقط خواسته شده: «هر وقت ما خواندیم، خواندن ما را دنبال کن» (قیامه ۱۸).
۶ـ هدف اصلی نزول قرآن، «مردم» (ناس) و پیامبر واسطه‌ای برای ابلاغ بوده است. به او گفته شده: «ما این کتاب را به حق (نه خواب و خیال)، به‌خاطر «مردم» بر تو نازل کردیم (زمر۴۱) و این که: «این کتاب (حقایقی) تنزیل یافته از سوی رب‌العالمین، به واسطه روح‌الامین (فرشته وحی) بر قلب تو است تا به زبانی آشکار و روان (نه رمزگونه و نمادین) از هشداردهندگان باشی (شعراء ۱۹۲). هدایت‌گر توده‌های مردم (ناس) بودن قرآن، از فرازهای مکرر قرآن است؛ چگونه رویاهایی که نمادهای آن پس از ۱۴ قرن هم‌چنان برای مفسرین نامکشوف مانده، اینک خواب‌گزارانی باید تا آن را برای توده‌های مردم بگشایند و خواب چه هشداری می‌توانسته داشته باشد؟
۷ـ مومنان به حقانیت قرآن بر این باورند که ‌خالق «طبیعت» همان نازل کننده «شریعت» است و آیات تکوینی با آیات تشریعی به یک آبشخور اشاره دارند. پس اگر نظم حیرت‌آوری در اجزای طبیعت وجود دارد که دانشمندان را یقین بر آن، به بالا بردن بنای رفیع علم تشویق می‌کند، آیات تشریعی نیز اگر از جانب همان خدا باشد، نمی‌تواند هم‌چون گفتار و نوشتار بشری، فارغ از نظم و قاعده در الفاظ و کلمات و قابلیت نظم آماری و عدد و رقم باشد. کشفیات چند دهه اخیر از نظم عددی در الفاظ و حروف قرآن، که عمدتاً مرهون ابزار کامپیوتری و امکان جستجو در متن دیجیتالی این کتاب است، حقایق شگفت‌آور و انکارناپذیری را آشکار کرده است که مطلقا نمی‌توان آن را با «تئوری روایت انگاری قرآن» یا «تئوری رویا پنداری» توضیح داد. نه پیامبر مکرم اسلام اهل ریاضیات و آمار بود و نه مسلمانان صدر اسلام بر الفبای این علوم آشنایی داشتند.
۸ـ عمده آیات استنادی مبتکر محترم تئوری «رویا پنداری قرآن»، مرتبط با موضوع قیامت و عالم رستاخیز است که هنوز تحقّق نیافته و دانش آن ماورای علم فیزیک فعلی است. زبان قرآن در بیان این امور به تصریح آیه ۷ سوره آل عمران، زبان «تشبیه» است و این بخش از قرآن را که شامل پدیده‌های ناشناخته‌ای از دنیای فعلی نیز هست، «آیات متشابهات» و بقیه قرآن را «محکمات» نامیده‌اند.
جناب دکتر سروش برای توجیه این آیات متوسل به رویا و مدعی شده است تنها از طریق خواب‌گزاری است که می‌توان آن‌ها را فهم کرد؛ حال آن که زبان استعاره، مجاز، تمثیل، تشبیه، تجسیم و تصویر ـ که اتفاقا خود قرآن در غنا بخشیدن به این فنون ادبی در زبان عرب نقش بنیادین داشته است ـ آسان‌تر می‌تواند ما را به فهم آن‌چه دور از دانش فعلی است، نزدیک کند و اگر استعاره و مجاز اعتبار نداشته باشد، به طریق اولی رویا نیز اعتباری ندارد.
اتفاقا در خود قرآن آمده است که بسیاری از اشارات و بشارات بهشتی، به زبان «تمثیل»، در تشبیه به ملموسات و محسوسات بشری بیان شده است (رعد ۳۵ و محمد ۱۵). در این صورت چه ضرورتی بر انتقال آن به عالم رویاست؟ وقتی قرآن به صراحت می‌گوید: «هیچ نفسی نمی‌تواند واقعیت چشم روشنی‌های پاداش الهی را که از درک بشری پنهان است، دریابد» (سجده ۱۷)، بدیهی است که منظور شراب طهور و شاهد حوری و باغ و بوستانی در دسترس در دنیا نیست که به خواب‌گردان نیاز داشته باشیم.
۹ـ «خواب‌گزاری» ترجمه فارسی «تعبیر خواب» در زبان عربی است که فقط یک بار در قرآن، آن ‌هم از ذهن و زبان فرعون خطاب به درباریانش، برای بازگشایی گره خوابی که دیده بود، آمده است. «تعبیر» با عبرت هم‌‌ریشه است و بر «عبور» از ظاهر دلالت می‌کند. اما قرآن همواره در مورد «رویا»، واژه «تأویل» را به کار برده است که معنای «وقوع خارجی یک خبر و نتیجه یا علت غایی» دارد، مثل تأویل قیامت یا وعده‌های دیگر قرآن، یوسف در تأویل خواب دو یار زندانی یا فرعون مصر نیز دقیقا بر وقوع اتفاقی در آینده خبر می‌داد، نه تفسیر معضلات معرفتی و هدایتی و اصولا تأویل امری توضیحی و از قبیل شرح و تفسیر نیست. آیا اصطلاح تأویل متن یا «خواب‌گزاری» برای فهم آیات قرآن با فرهنگ این کتاب بیگانه و بدعتی در دین نیست؟
۱۰ـ این حقیقت را قرآن به وضوح بیان کرده است که تأویل «متشابهات» قرآنی را فقط خدا می‌داند و راسخون در علم، با فروتنی تمام در برابر اقیانوسی از مجهولات، با قطره علمی که دارند، اعتراف به نادانی و تمنّای رحمت ربوبی برای محفوظ ماندن از لغزش معرفتی می‌کنند (آل عمران۷).
امام علی «راسخون در علم» را کسانی شمرده که به ناآگاهی و ناتوانی از کنار زدن پرده‌های غیب اعتراف کرده‌اند و از کوشش و ادعای گشودن آن‌چه در حیطه دانششان نیست، بی‌نیاز شده‌اند. خداوند نیز اعتراف آنان به عجزشان از گشودن این پرده‌ها را ستوده و دلیل رسوخشان در علم شمرده است.
سخن را با مناجاتی از مولوی، هم‌چون زیره به کرمان، به  استاد مثنوی پژوهی، جناب سروش هدیه می‌کنم:
قطره‌ای دانش که بخشیدی ز پیش

متصل گردان به دریاهای خویش
قطره ای علم است اندر جان من

وارهانش از هوا وز خاک تن
پیش از آن کاین خاک‌ها خَسفش کنند

پیش از این کاین بادها نَسفش کنند

Recent Posts

به همه ی اشکال خشونت علیه زنان پایان دهید

در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…

۱۴ آذر ۱۴۰۳

ابلاغ «قانون حجاب و عفاف» دستور سرکوب کل جامعه است

بیانیه‌ی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور

۱۴ آذر ۱۴۰۳

آرزوزدگی در تحلیل سیاست خارجی

رسانه‌های گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور…

۱۴ آذر ۱۴۰۳

سلوک انحصاری، سلوک همه‌گانی

نقدی بر کتاب «روایت سروش از سهراب »

۱۴ آذر ۱۴۰۳

مروری بر زندگی سیاسی طاهر احمدزاده

زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…

۰۹ آذر ۱۴۰۳