آیا ماموریت برچیدن دولت موقت بود؟ آیا واقعا استرداد شاه و هراس از تکرار کودتای ۲۸ مرداد مسئلهی واقعی دانشجویان بود؟
روز یکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۵۸ دانشجویان مسلمان پیرو خط امام به سفارت آمریکا در تهران هجوم میبرند، سفارتخانه را اشغال و کارکنان آن را به گروگان میگیرند. این جملهی خبریِ آشنا، تمام دو سه ماه گذشته در ذهنم مدام تکرار میشود. پیشتر طی دو مطلب درباره واکنش نمایندههای دور اول مجلس شورای اسلامی به این موضوع در یک سال پس از رخداد آن و بعد درخواست قطع صدور نفت توسط دانشجویان مستقر در سفارت سخن گفتهام و از اینکه در نهایت این ماجرا به نفع کدام کشور تمام میشود. اما غور در روزنامههای اصلی آن دوران پرسش مهمتری را در ذهنم ایجاد میکند، اینکه آیا اصلا ورود شاه به آمریکا و تقاضای استرداد و محاکمه او انگیزه اصلی دانشجویان پیرو خط امام برای اشغال سفارت است؟ و به پاسخی عجیب دست مییابم، پاسخی که باور رایج در این رابطه را به کلی برهم میریزد و روشن میکند که: ماموریت اصلی، دولت مهندس بازرگان و برچیده شدن آن است و نه استرداد و محاکمه شاه، این دو دیگر به مصداق «چون که صد آید نود هم پیش ماست» در درجات بعدی جای میگیرند، به اضافه اینکه هراس از تکرار کودتایی چون ۲۸ مرداد، نیز مسئلهای است که اصلا بعدها در توجیه اشغال سفارت مطرح میشود! گزارش تاریخی پیش رو نشان میدهد که گروههای تندروی مخالف دولت موقت چگونه از سفر شاه به آمریکا، به عنوان دستاویزی برای کوبیدن دولت بهره بردند، آنان در کوتاهمدت به هدفشان رسیدند، دولت موقت استعفا کرد؛ اما عواقب اقدامشان همچنان چنگالهای تحریم را بر گریبان جامعه منگنه کرده است.
۱۴ روز تعلل برای چه بود؟
شامگاه دوشنبه سیام آبان ۵۸ شاه برای معالجه وارد آمریکا میشود، دانشجوها روز یکشنبه ۱۳ آبان به سفارت حمله میکنند. در اینجا این پرسش پیش میآید که اگر هدف، اعتراض به آمریکا برای پناه دادن به شاه است، چرا با ۱۴ روز تعلل؟ جالب اینجاست که جز در دو سه روز اول اصلا خبر ورود شاه به آمریکا سرخط خبرهای روزنامهها نیست، حجم خبرهای مهم مملکت از جمله درگیریهای کردستان، تدوین قانون اساسی، مجلس خبرگان، ترکمصحرا، و… آنقدر زیاد است که دیگر نوبت به این ماجرا نمیرسد.
اتفاقا خبری هم از اعتراض گروههای داخلی از جمله دانشجویان، دستکم در روزنامه کیهان نیست. در روزهای نخست از بین مقامها و گروههای غیردولتی فقط آیتالله خلخالی، قاضی شرع وقت، به صراحت به این ماجرا واکنش نشان میدهد. او طی یک مصاحبه تلفنی با روزنامه کیهان مورخ پنجشنبه ۳ آبان ۵۸ از مسلمانان آمریکا میخواهد که در مقابل بیمارستانی که شاه در آن بستری است تظاهرات کنند و البته با همه شهرتش به تندروی آنقدر به قوانین بینالمللی آگاهی دارد که تاکید کند تظاهرات به صورت مسالمتآمیز انجام گیرد: «این موجود خونآشام نباید در بیمارستان استراحت کند من از تمام ایرانیان، اعراب، فلسطینیها و سایر مسلمانان میخواهم که تظاهرات مسالمتآمیزی در مقابل بیمارستان برپا کنند و شاه مخلوع ایران را در آرامش رها نکنند.»
بحث استرداد و محاکمه شاه در ایران را چه کسی برای نخستین بار مطرح کرد؟
به عنوان واکنش رسمی به خبر ورود شاه به آمریکا، وزارت خارجه دولت موقت به ریاست دکتر ابراهیم یزدی بلافاصله مراتب اعتراض خود را به دولت آمریکا اعلام میکند. بنا به گزارش کیهان در روز چهارشنبه دوم آبان ۵۸ سخنگوی وزارت امور خارجه در واکنش به خبر ورود شاه به آمریکا، اعلام میکند: «ما از سفر شاه مخلوع بامداد دیروز [سهشنبه یکم آبان ۱۳۵۸] به نیویورک برای معالجه اطلاع یافتیم و دولت جمهوری اسامی ایران همیشه مخالفت خود را با سفر شاه مخلوع به آمریکا به مقامات این کشور اعلام کرده است ولی چون گفته میشود که شاه مخلوع برای معالجه بیماری صعبالعلاجی به نیویورک رفته است بنابراین وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران از مقامات مسئول آمریکایی این تعهد را گرفته است که شاه و فرح در مدت اقامتشان در آمریکا اقدام به انجام هیچگونه فعالیت سیاسی نکنند.»
جالب اینجاست که اتفاقا این مقامات دولتیاند که برای نخستین بار بحث استرداد و محاکمه شاه را در ایران پیش میکشند و نه مقامها و گروههای سیاسی دیگر از جمله دانشجویان مسلمان و… فردای ورود شاه به آمریکا [سهشنبه یکم آبان ۵۸] جمال شمیرانی، نماینده ایران در سازمان ملل متحد در این رابطه میگوید: «اگر او به دلایل پزشکی اینجاست من امیدوارم زنده بماند تا در محاکمه برای جنایاتی که علیه مردم ایران مرتکب شده است شرکت کند […] وی در پاسخ این سوال که آیا ایران خواستار تحویل حکمران سابق خواهد شد گفت: انتظار دارد در صورت کوشش شاه برای اقامت در ایالات متحده دولت ایران کلیه اقدامات لازمه را به عمل آورد.» (کیهان؛ پنجشنبه ۳ آبان ۱۳۵۸)
چند روز بعد نیز منصور فرهنگ وابسته فرهنگی سفارت ایران در واشنگتن در مصاحبهای با آسوشیتدپرس این بحث را مطرح میکند. او میگوید که با معالجه شاه مخالف نیست «بلکه خواهان آن است که وی بهبود یافته و برای محاکمه به ایران برگردانده شود…» (کیهان شنبه ۵ آبان ۵۸ ص ۲)
تا به اینجای کار جز دولتیان گروه دیگری ماجرای استرداد و محاکمه شاه را مطرح نکرده و یا اصلا این مسئله دغدغهای برای گروههای مختلف نبوده است.
بحث کودتا را اول چه کسی مطرح کرد؟
امروز تقریبا همه دانشجویانی که در ماجرای اشغال سفارت حضور داشتند، به قطعیت میگویند که هراس از تکرار کودتای ۱۳۳۲ بزرگترین انگیزهای بود که آنان را وادار به اشغال سفارت کرد؛ انگیزهای که در لابهلای روزنامههای آن روزها دستکم در میان همین دانشجویان ردی از آن نمییابید. بحث کودتا اصلا ترس آن روزهای آنها نیست، چون هم تقریبا بیماری لاعلاج شاه برای همه مسجل شده و هم اینکه دانشجویان حتی در اطلاعیههای نخستشان پس از اشغال سفارت اصلا به چنین انگیزهای اشاره نمیکنند. اما جالب است بدانید که اساسا این فرضیه نامربوط را نخستین بار خبرگزاری تاس مسکو مطرح میکند، سه روز پس از ورود شاه به آمریکا (پنجشنبه ۳ آبان ۱۳۵۸) کیهان به نقل از خبرگزاری تاس مسکو مینویسد: «دادن ویزا به شاه مخلوع ایران از جانب واشنگتن چشمپوشی واضح اقدامات محافل نزدیک به شاه برای سرنگون کردن حکومت جدید ایران است.» این خبرگزاری در گزارشش کوچکترین اشارهای به بیماری شاه نمیکند. پنج روز پس از آن نیز، کامفروص۱ [کانون مبارزه علیه فراماسونری و امپریالیسم و صهیونیسم] که ساختاری کاملا چپگرا دارد طی اطلاعیهای همان ادعا را تکرار میکند و مینویسد: «شاه مخلوع در آمریکا سرگرم تدارک مقدمات کودتاست.»
اطلاعیهای سراسر از ادبیات کمونیستی:
«جرثومه خیانت و جنایت و تبهکاری چپاولگران قرن، فراماسون بزرگ، سرسپرده و جیرهخوار امپریالیسم، نوکر خانهزاد صهیونیسم به همکاری و همدستی صهیونیستهای آمریکایی و اسرائیلی به مهد و گهواره امپریالیسم جهانی وارد شده است. پرچمداران دفاع از آزادی و حقوق بشر از نوع کارتری و آمریکایی این ضد بشر را به بهانه دلسوزی و معالجه نزد خود پذیرا شدهاند. زود است که فراماسونهای فراری و سرمایهداران وابسته، ضد انقلابیون به گرد این غده سرطانی جمع شده و خرج توطئه و کودتا علیه انقلاب آزادیبخش ایران را پیریزی نمایند. بدیهی است ناوگانهای آمریکا مزین به پرچمهای پوسیده آزادی و حقوق بشر، آنان را در جهت تحقق این توطئه همراهی و یاری خواهند نمود. فراماسونها، ستون پنجم امپریالیسم در ایران برای چنین روزی روزشماری میکنند. دوست دشمن ما، دشمن ماست. از امپریالیسم آمریکا جز توطئه علیه نهضتهای آزادیبخش انتظار دیگری نمیرود در این حال ادامه روابط با دولت آمریکا با هیچ قانون و قاموسی قابل تعبیر و تفسیر نیست. سکوت و عدم قاطعیت دولت در این زمینه قلوب فرد فرد ملت ایران را به درد میآورد. هشدار ما این است که خط امام را دنبال کنید که فرمود «ادامه روابط با آمریکا برای ما چه سودی دارد. الهی این روابط هرچه زودتر قطع شود» و اکنون زمان قطع رابطه با آمریکاست.» (کیهان، سهشنبه ۸ آبان ۱۳۵۸)
فراخوان آیتالله منتظری و انتقاد از دولت
درست سه روز پس از ورود شاه به آمریکا، آیتالله منتظری امام جمعه وقت تهران مردم را برای شرکت در راهپیمایی و اعلام همبستگی با امام خمینی در روز جمعه ۴ آذر ۵۸ فرامیخواند. اگر بحث شاه و استرداد و محاکمه او مسئله اصلی این روزهای مملکت باشد، ایشان باید در اطلاعیهاش به آن بپردازد، اما در این اطلاعیه هیچ اشارهای به ورود شاه به آمریکا نشده و در عوض سیاست گام به گام دولت موقت مورد انتقاد قرار میگیرد و نظریهپردازان آن سازشکار قلمداد میشوند: «ملت مستضعف همان سان که با قطره قطره خون خود نهال انقلاب را به ثمر نشاند و وسوسههای سازشکاران و فرصتطلبان و تئوریسینهای تحول گام به گام را وقعی ننها و با لبیک به ندای رهبر قاطع خود در میان خون و گلوله راه خود را به سوی انقلاب گشود در ادامه رسالت انقلابی خود همانطور که صدها بار با تظاهرات گسترده و مشتهای گرهاش نشان داد، همچنان گوش به فرمان رهبر قاطع و مصمم خود آماده هر نوع ایثار و فداکاری جهت خنثی کردن توطئههای امپریالیسم میباشد. توطئههایی که به منظور سد کردن حرکت پرشتاب انقلاب اسلامی ایران که به عنوان سرفصل دیگر انقلابهای گسترده کنونی جهان گشته است، هر روز به شکل نوینی بروز میکند…» (کیهان پنجشنبه ۳ آبان ۱۳۵۸)
جالب اینجاست که در شعارهای سرداده شده در این راهپیمایی (روز جمعه ۴ آبان ۵۸ برگزار) هم اصلا خبری از درخواست استرداد شاه و یا اعتراض به این ماجرا نیست؛ «ما مسلمانان مجاهد آزادهایم/ دست بیعت با خمینی دادهایم» «رهبری خمینی اساس وحدت ماست/ خمینی بتشکن امام امت ماست»، «بستگی امام و خلق/ ادامه مسیر حق»، «انقلاب، انقلاب هرگز وقفه ندارد/ آمریکا، شوروی فتنه اثر ندارد» (کیهان؛ شنبه ۵ آبان ۵۸). حتی آیتالله منتظری در خطبههای نماز جمعه اشارهای به این قضیه نمیکنند. تنها پس از راهپیمایی و تجمع مردم در دانشگاه تهران دکتر بهشتی نایبرئیس مجلس خبرگان و عضو شورای انقلاب در خلال سخنان مفصلشان چند جملهای را هم به این ماجرا اختصاص میدهند: «… در این چند روزه آمریکا دشمن سرسخت ما را در آغوش خود جا داده و نمیدانم واقعا مریض شده یا خود را به تمارض زده است انشاءالله که بیماریای است که دیگر در برابرش مقاومتی نخواهد داشت البته اگر میشد او را زنده به ایران بیاوریم بهتر بود. ملت ایران خواهان دوستی و روابط انسانی با تمام ملتهای دنیاست. دولت آمریکا هماکنون میزبان دشمن دیرینه خلق ما میباشد، دولت آمریکا بایستی وضع خود را در برابر ملت و دولت ایران هرچه زودتر روشن کند مبادا این دولت جهانخوار تصور کند که ملت ما به خاطر مسائل اقتصادی در برابر این اهانت بزرگ به آرمان ملت ما سکوت میکند.»
سر و کله دانشجویان پیدا میشود اما نه برای اعتراض به آمریکا!
از روز سوم آبان ۵۸ کمکم سر و کله دانشجویان مسلمان پیدا میشود، اما نه برای اعتراض به آمریکا و درخواست استرداد و محاکمه شاه و یا بیان هراس از امکان تکرار کودتایی آمریکایی، بلکه در انتقاد از دولت موقت.
کیهان روز پنجشنبه سوم آبان ۱۳۵۸ (ص ۹) نامه سرگشاده انجمنهای اسلامی و سازمانهای دانشجویان مسلمان دانشگاههای تهران خطاب به شورای انقلاب را منتشر میکند؛ نامهای با عنوان «چرا با مردم حرف نمیزنید؟» که در سرتاسر آن دولت موقت به باد تندترین انتقادها گرفته شده، بخشی از نامه به این شرح است:
«… ناگهان میهمانان ناخوانده از مکتبی دیگر، دولتمردانی ناآشنای به مکتب شهیدان راه، با رفتاری اجنبیپرستانه نه دشمن، که دوستان نادان ما، به له کردن لالههای روییده بر سرزمینمان پرداختند. انقلاب معظم ملتی و مکتبی را به بازیچه سیاست بازاری و فرقهای خویش تبدیل کردند و از گردبادی که در هم میپیچید و از جای میکند، هرزه بادهایی موسمی ساختند که اگر ادامه یابد نه تنها کشور و انقلاب که به قول امام، اسلام دفن خواهد گردید. آقایان شورای انقلاب! که در رأس شورای ملت و به نمایندگی از خلق ایران بر مسند تفکر و نظریهپردازی انقلاب و مکتب آن تکیه زدهاید و مشغول حراست و حفاظت از دستاوردهای مکتب و انقلاب هستید، مگر شما زبان آزادی و میزان استقلال همهجانبه مملکت و انقلاب ما نمیباشید؟ شما عصا و شمشیر دست کیستید؟ مگر نمیبینید که در چشم رهبر، خارها و در گلویش استخوانها، چگونه سکوت حسرتبار و صبر علیوار را گزیده است؟ مگر تمیز «شریح»های دروغین و طلحه و زبیرهای وارث انقلاب از خط پاک و انقلابی امام بر شما تیره شده است؟ دریغ! چرا با مردم حرف نمیزنید؟ چرا به مردم نمیگویید که اسلام و اسلامیت چه لطمهها دیده؟ و چرا دست به دامن مردم نمیزنید تا به شما نشان دهند که اسلام و انقلاب چیست؟ و در کجاست؟ و خط امام که در خط مشی خیال سپردهاید چه میخواهد و چه عمل میکند؟ تا به شما بگویند که چرا امام تنهاست؟ و مردم تنهایاند؟ و شهیدان به خون خفتهشان تبعیدند؟ و چرا هرجای مملکتمان ربزهای برای خیل شاگردان ابوذر گردیده و کاخهای سبز محافظهکاران و لیبرالمنشهای غربزده برافراشته شده است؟ امام به مردم آموخته است که اعتمادبهنفس داشته باشند و با ۲ اصل اسلامیت و وحدت کلمهشان استعمار و استبداد را از پای درآورند و در ادامه آن باید که استثمار را ریشهکن نمایند. ولی شما بیایید استقلال سیاسی و فرهنگی مملکت را بیابید؛ استقلال اقتصادی را بیابید، انقلاب را و مردم و اسلام را دریابید. فریادهای خروشان شهیدان را که ترسیم و ارائه نظامش بر عهده شما گذاشته شده است. مگر آیه فوق در نظرتان نبوده است؟ این آقایان دولت! که رسالت عظیم انقلاب و اسلام یعنی دفاع از حقوق محرومین و تلاش جهت ریشهکنی هرگونه استثمار و روابط ظالمانه اقتصادی و یا حداقل تثبیت نکردن نهادهای ضدمردمی و ضداسلامی از جمله قدرت ندادن به فئودالها و سرمایهدارها را از یاد بردهاند!… مملکت ما جولانگه بازی ایشان گردیده که مستقل عمل نمایند و زور بگویند و بر امام تهمت ببندند و برای خویش پلیس و ساواک شخصی مهیا کرده و محرومین ما را محرومتر و کشاورزان ما را به روز سیاهتر بنشانند. (که از آن جملهاند گردانندگان وزارت کشاورزی کنونی ما!)»
۱۹ سال بعد محسن میردامادی، از دانشجویان اشغالکننده سفارت، نیز در مصاحبهای به همه مسائل یادشده در نامه فوق به عنوان مشکلات مملکت در آن برهه اشاره میکند ولی با این تفاوت بزرگ که به جای «دولت موقت» حالا مسئول همه آن مسائل را «آمریکا» میداند و میگوید به همین خاطر به سفارت حمله شد! در حالی که در آن نامه سرگشاده در سال ۵۸ دولت موقت مسبب همه اینهاست: «زمینه موضوع به این صورت بود که در اولین سال پس از پیروزی انقلاب و حتی از همان ماهها و روزهای آغاز پیروزی انقلاب که حکومت طاغوت فرو ریخته بود اما هنوز حاکمیت انقلاب فاقد تشکیلات اقتدار و توان لازم برای اداره کشور بود، از یک سو استانهای مرزی کشور دستخوش حرکتهای جداییطلبانه شدند و از سوی دیگر در سایر استانها گروههای ریز و درشت ضدانقلاب دست به آشوب و فتنه زدند. اعتصاب و تحصن و درگیری و اغتشاش در ادارات و کارخانهها و دیگر جاها امری عادی و روزانه شده بود. شواهد و قرائنی در دست داشتیم که این وضع طبیعی نیست. این احساس در بین دانشجویان وجود داشت که این کارها که صورت میگیرد نباید ناهماهنگ و خود به خودی باشد. به نظر میرسید این کارها باید از جایی هدایت شود و این تصور به طور جدی در بین دوستان وجود داشت که این کارها به نحوی مستقیم یا غیرمستقیم به وسیله امریکا هدایت می شود و به این دلیل بود که بحث اشغال سفارت امریکا پیش آمد به عنوان مرکزی که اگر اشغال شود کل توطئهها از بین خواهد رفت و همینطور هم شد. به طوری که وقتی سفارت اشغال شد تمام اینگونه برنامهها تعطیل شد و شور و شوقی گسترده در مملکت به وجود آمد که همه چیز را تحت الشعاع قرار داد.» (مصاحبه محسن میردامادی با هفتهنامه عصر ما، ۱۳ آبان ۷۷)»
معلوم نیست چطور پس از سالها نظر دانشجویان اشغالکننده سفارت این همه تغییر کرده و به جای دولت موقت، آمریکا را مسئول همه آن مسائل میخوانند! آیا نمیخواهند اقدامشان را موجه جلوه دهند؟!
شروع اعتراضهای حزب جمهوری اسلامی
روز سهشنبه هشتم آبان ۱۳۵۸ جامعه روحانیت مبارز تهران که اتفاقا موسوی خوئینیها، رهبر معنوی دانشجویان اشغالکننده سفارت نیز جزو موسسان و اعضای شورای مرکزی آن است، با صدور اطلاعیهای از مردم دعوت میکند که در مراسم نماز عید قربان که روز پنجشنبه (۱۰ آبان) به امامت آیتالله منتظری در ترمینال خزانه تهران برگزار میشود، شرکت کنند. حزب جمهوری اسلامی نیز بلافاصله با انتشار اطلاعیهای از این فراخوان استقبال میکند و ضمنا مردم را برای راهپیمایی در روز نماز عید قربان فرامیخواند تا با این کار انزجار خود را به سیاستهای آمریکا نشان دهند و جالب اینجاست که در این اطلاعیه هم پناه دادن به شاه در اولویت نیست و در مرحله دوم مطرح میشود! «… و هم با راهپیمایی خود بعد از نماز عید نهایت انزجار و تنفر خود را نسبت به سیاستهای استعماری دولتهای انگلیس و آمریکا در دستگیری جوانان مسلمان و مبارز و پناه دادن به شاه قاتل که دستهایش خون عزیزترین جوانان این آب و خاک رنگین است اعلام خواهیم داشت.» (کیهان، سهشنبه ۸ آبان ۱۳۵۸)
در آغاز این گردهمایی که انگیزه اصلی آن برگزاری نخستین نماز عید قربان در اولین سال استقرار جمهوری اسلامی است بنا به گزارش کیهان (شنبه ۱۲ آبان ۵۸) نزدیک به دو میلیون نفر از مردم شرکت میکنند… نکته تاملبرانگیز در این مراسم اینجاست که در شروع آن بخشی از سخنان ضبطشده امام خمینی در رد غرب و غربزدگی از بلندگو برای حاضران پخش میشود: «تا غرب راه به اینجا دارد، شما به استقلال خودتان نمیرسید، و تا این غربزدهها که در همه جا موجودند از این مملکت نروند و یا اصلاح نشوند ما به استقلال نخواهیم رسید. غرب به ما یک چیزی که مفید به حال ما باشد نخواهد داد و نداده است. غرب هرچه به این طرف فرستاده است آنهایی بوده که برای خودش مفید نبوده است، حالا مضر به حال ما باشد یا نباشد مطرح نیست»
پس از پخش این بخش از سخنان امام، حجتالاسلام هاشمینژاد، نماینده وقت مشهد برای حاضران سخنرانی میکند. او در سخنانش پس از اعلام اینکه مردم برای اعلام انزجار نسبت به سیاستهای آمریکا بعد از نماز از ترمینال خزانه تا میدان شوش راهپیمایی خواهند کرد، به مسائل دیگر ملکت از جمله مجلس خبرگان و انتقادهای واردشده به آن، مسئله کردستان، حج و… میپردازد بدون اینکه تقاضایی حتی نزدیک به استرداد شاه و محاکمه او مطرح کند. که باز معلوم است که چقدر این مسئله در میان ماجراهای بسیار مملکت گم و بیاهمیت است.
پس از هاشمینژاد، آیتالله منتظری نیز در خلال خطبههای نماز عید قربان که از حضرت ابراهیم و نمرود و… سخن میگوید، در مورد عزیمت شاه به آمریکا تنها به یک جمله بسنده میکند: «… ما این جنایت دیگر آمریکا را که به شاه مخلوع پناه داده و از او میزبانی میکند به شدت مورد تقبیح قرار میدهیم…»
پس از اتمام این خطبهها جمعیت در حالی که شعارهایی علیه آمریکا، صهیونیزم و امپریالیزم سرمیدهند مقارن ظهر به میدان شوش میرسند. قطعنامه سیزدهمادهای این اجتماع مقارن ساعت ۱۲.۳۰ از پشت بلندگوهای سیار قرائت میشود. باز هم نکته تأملبرانگیز در این ۱۳ ماده: به جز بند نخست آن که اعتراض به آمریکا به خاطر پناه دادن به شاه است و درخواست از این دولت برای استرداد شاه به منظور محاکمه در ایران، سه بند ۴، ۵ و ۱۰ علنا به سیاستهای دولت موقت اعتراض میکند؛ چیزی که نشان میدهد چه میزان تنظیمکنندگان آن که احتمالا همان جامعه روحانیت مبارز با عضویت موسوی خوئینیها و یا بخشی از حزب جمهوری اسلامی است، با دولت زاویه دارند.
«۴- از دولت میخواهیم که قاطعانه در برابر موج هرج و مرجی که عوامل ضدانقلاب ایجاد مینماید اقدام نموده و هشدار میدهیم که ملت ایثارگر ما برای حفظ دستاوردهای انقلاب خود اینگونه توطئهها را خنثی خواهد نمود.
۵- ما سیاستهای پلید استعماری جهانخواران به ویژه آمریکا و صهیونیستها را در کردستان محکوم کرده، ضمن هشدار به دولت در مورد عدم سازش با توطئهگران و خائنین که مسلم به کردستان بسنده نخواهند کرد از خواهران و برادران مسلمان کرد میخواهیم که اتکای به خداوند قهار و دیگر برادران مسلمان خود در اقصینقاط ایران همگام با برادران پاسدار و ارتشی به پاکسازی منطقه از دست متجاسرین بپردازند […].
۱۰- دولت باید پاسخ دهد که چرا بر اساس خواست ملت هیات بررسی علل و عوامل و نارساییهای انتخابات شوراها و عدم استقبال مردم از این انتخابات تشکیل نشده و یا به انحلال شوراهایی که غیراصولی و مبتنی بر اکثریت رای مردم نیست نپرداخته است. دولت باید بداند که چنین شوراهایی قادر به انجام مسئولیت خود نخواهد بود و خودبهخود از بین خواهد رفت.»
شعارهای سرداده شده در این راهپیمایی نیز پرسشبرانگیز است از این جهت که هیچکدام علیه شوروی نیست: «آمریکا، آمریکا دشمن خلق مایی – منافق، منافق در خط آمریکایی»، «آمریکا، اسرائیل ننگ به نیرنگتان – خون شهیدان ما میچکد از چنگتان»، «خبرگان، خبرگان حامی مستضعفان»، «آمریکا، انگلیس یاور مستکبران»، «محصل، دانشجو سنگر تو کلاس است»، «مرگ بر این کارتر و مهمان او»
در خطبههای نماز جمعه روز بعد نیز که به امامت آیتالله منتظری در دانشگاه تهران برگزار میشود، نه تنها موضوع اصلی آمریکا و پناه دادن به شاه نیست بلکه حتی کوچکترین اشارهای به آن نمیشود. بحث اصلی در این خطبهها عراق است و انتقاد از سیاستهای این کشور در قبال ایران.
ملاقاتی که پیراهن عثمان شد
مخالفان دولت موقت که تاکنون نتوانستهاند راه به جایی ببرند در این میان یک دستاویز حسابی پیدا میکنند و آن ملاقات مهندس بازرگان با برژینسکی، معاون امنیت ملی کارتر است. این ملاقات در الجزایر رخ میدهد زمانی که مهندس بازرگان در رأس یک هیات ایرانی شامل دکتر چمران (وزیر دفاع)، دکتر یزدی (وزیر خارجه)، سرلشکر شاکر (رئیس ستاد مشترک)، مجتهد شبستری و رئیس اداره ششم سیاسی به منظور شرکت در بیستوپنجمین سالگرد جشن استقلال الجزایر به این کشور سفر کردهاند. بحث اصلی این دیدار بر سر قراردادهایی است که ایران و آمریکا از رژیم گذشته داشتهاند، قراردادهای خرید تجهیزات نظامی که شاه سالها مجدانه پیگیرش بود و حالا اگر قرار است آنها نقض و یا تعلیق شوند، باید تکلیف تعمیر و یا نیاز احتمالی به قطعات یدکیشان مشخص گردد، سرنوشت پرداختهایشان همینطور. هنوز نزدیک به ۱۲ میلیارد دلار از پول نفت ایران در بانکهای آمریکاست، پس زدن زیر میز و قطع رابطه در چنین شرایطی مضرترین حالت ممکن برای ایران است؛ اتفاقی که البته به زودی در پی اقدام دانشجویان پیرو خط امام رخ میدهد و از آن ۱۲ میلیارد تنها ۲ میلیارد و ۸۸۰ میلیون نصیب ایران میشود.
به هر روی، قصد ندارم راجع به چرایی این ملاقات صحبت کنم که وقتی سفارت کشوری در ایران باز است، منعی برای مذاکره با آن کشور وجود ندارد، و انتقاد از این ملاقات دستکم امروز دیگر مثل روز روشن است که تا چه میزان نابخردانه است. اما چگونه این ماجرا دستاویر مخالفان دولت در آن روزها میشود؟
کیهان روز شنبه ۱۲ آبان با تیتر «سفر موفقیتآمیز نخستوزیر و همراهان به الجزایر» در صفحه سوم خود به طور مفصل گزارشی مثبت از این سفر و ملاقات با برژینسکی منتشر میکند.
بر اساس این گزارش بعد از ظهر روز جمعه ۱۱ آبان ۱۳۵۸، ملاقات با برژینسکی به مدت ۸۵ دقیقه در هتل محل اقامت مهندس بازرگان به طول میانجامد. طرفهای ایرانی حاضر در این ملاقات عبارتاند از مهندس بازرگان، دکتر یزدی و دکتر چمران.
مهندس بازرگان شامگاه جمعه ۱۱ آبان ۵۸ در گفتوگوی کوتاهی با خبرگزاری پارس درباره این ملاقات میگوید: «در مذاکراتی که صریحا و روشن با برژینسکی مشاور ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا در امور امنیت آمریکا داشتم اعلام کردم که باید روش خود درباره ایران را نسبت به دوران شاه مخلوع تغییر دهد… دو روز قبل از عزیمت من به الجزایر کاردار سفارت آمریکا در تهران به من اطلاع داد که برژینسکی مایل است هنگام اقامت من در الجزایر ملاقات و مذاکراتی انجام دهد و امروز این دیدار و گفتوگو انجام شد… در این مذاکرات موضوع قراردهای گذشته ایران با آمریکا و نیز چگونگی مناسبات و روابط در کشور مطرح شده است. برژینسکی رئوس مطالب طرحشده را برای مشورت یا مقامات واشنگتن یادداشت کرده و قرار است پس از انجام این مشاوره، رئوس موضوع از طریق کاردار سفارت آمریکا در تهران دنبال شود.»
مهندس بازرگان در پاسخ به پرسشی در رابطه با چگونگی اقامت شاه در آمریکا اظهار میدارد: «آمریکاییها میگویند که این مسئله صد درصد انسانی و به هیچوجه جنبه سیاسی ندارد. آنها میگویند که آمریکا به هیچ وجه منالوجوه استفاده سیاسی از شاه به عمل نخواهد آورد و مذاکرات سیاسی نیز با وی انجام نمیگیرد، زیرا شاه شخص مریضی است که به آمریکا پناه آورده است. البته این اظهاری است که آمریکاییان کردهاند.»
تا اینجای کار ظاهرا مشکلی وجود ندارد، احساساتی برانگیخته نشده و کسی به خاطر اینکه دولت به وظایف طبیعی خود عمل کرده مضطرب نشده است، اما ماجرا از جایی پیچیده میشود که حزب جمهوری اسلامی روز دوازدهم آبان یعنی یک روز پس از ملاقات مهندس بازرگان با برژینسکی طی بیانیهای که پیشنویس آن به قلم محمود قندی عضو واحد سیاسی حزب و شهید باهنر نوشته میشود، (دانشجویان و گروگانها ص ۱۹۵) از دولت توضیح میخواهد و همین میشود جرقه ماجرا. حزب جمهوری اسلامی بیانیه خود را فردای آن روز (یکشنبه ۱۳ آبان ۵۸) در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر میکند:
«دیروز [شنبه ۱۲ آبان ۵۸] حزب جمهوری اسلامی در رابطه با خبر تماس آقای مهندس بازرگان با برژینسکی مشاور امنیتی کارتر سوالاتی را مطرح ساخت و از آقای مهندس بازرگان توضیح خواست. متن این درخواست چنین است:
بسمهتعالی
در روزهایی که رهبر انقلاب شدیدترین حملات را به امپریالیستهای جهانخوار به سرکردگی آمریکا آغاز کرده است و در مقطعی از انقلاب خونبارمان که آمریکا و انگلستان و متحدان پلیدشان، بزرگترین توطئهها را برای خلق ما میریزند، و هر روز با دسیسهای تازه به مصاف انقلاب میآیند. و در روزهایی که عطر خون تازه جوانان شهید ما گواه خونخواری ابرقدرتی است که برای حفظ منافع خود حاضر است تمام جهان را به قتلگاهی نظیر میدان شهدا مبدل سازد، و در روزهایی که مشتهای برافراشته خلق ما، با یاد بتشکنی ابراهیم جنایات آمریکا را فریاد میکشد، و فریاد برمیکشد «مرگ بر دولتمردان آمریکا و انگلستان و اسرائیل»!! و در روزهایی که صهیونیستها و امپریالیستها محمدرضا را به به آمریکا میآورند تا شکرگزار نوکری سابق او باشند. شما آقای مهندس بازرگان! به عنوان نخستوزیر دولت موقت انقلاب، در الجزایر با برژینسکی به گفتوگو نشستید، و ملت ما نمیداند، نیاز این ارتباط در لحظاتی که ما در پی آنیم تا هرگونه ارتباط غیرعادلانه و بردهساز را با جهانخواران بگسلیم از کجا برمیخیزد. برژینسکی مشاور امنیتی کارتر است و مسئول حفظ منافع این ابرقدرت جهنمی. و یادمان باشد که مشاوران امنیتی رؤسای جمهور آمریکا، بزرگترین سهم را در قتل و کشتارهای جهان سوم داشتهاند از این رو ما ضمن اینکه معتقد به گسترش شعاع عمل سیاست خارجی ایران هستیم ناگزیریم از شما بخواهیم که نقاط مبهمی [را که] اینک برای ما و همه خواهران و برادران هموطن ما مطرح است روشن کنید:
۱- در زمانی که امام و امت شدیدا به مناسبتهای تجاوزکارانه آمریکا را محکوم میکنند آیا ملاقات با برژینسکی میتواند با حرکت انقلابی مردم مسلما ایران هماهنگ باشد؟
۲- اگر چنانچه گفتوگو با برژینسکی ضرورت داشت چرا این ملاقات در سطح بالای سیاسی که در عرف فرهنگ سیاسی جهانی مفهوم ویژهای دارد صورت گرفته است؟ آیا بهتر نبود این این ملاقات در سطوح پایینتری صورت میگرفت؟
۳- ما نمیتوانیم از آمریکا بخواهیم روش خود را نسبت به ما تغییر دهد بلکه باید با حرکات مناسب انقلابی و سیاسی، آمریکا را ناگزیر به عقبنشینی در منطقه نماییم. در این رابطه خبر یکی از روزنامههای صبح تهران مبنی بر اینکه شما چنین درخواستی را کردهاید آیا صحت دارد یا خیر؟ اگر صحت دارد مقتضی است که توضیحات لازم را بدهید و اگر صحت ندارد باید هرچه زودتر تکذیب شود.
۴- ما لازم میدانیم که گزارش این ملاقات کامل و تمام در اختیار امام خمینی و شورای انقلاب گذاشته شود و ملت نیز کاملا در جریان امور قرار بگیرد تا از سوءتفاهمات احتمالی جلوگیری شود و این امر مورد بهرهبرداری سوء قرار نگیرد. حزب جمهوری اسلامی»
درست همزمان با انتشار این بیانیه دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا هجوم برده و ماجرای ۴۴۴ روزه گروگانهای آمریکایی را رقم میزنند.
یک هفته بعد بنیصدر در جلسه یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۵۸ از محمد منتظری به عنوان آتشبیار این معرکه نام میبرد، همان معرکهای که ظاهرا منجر به بیانیه کذایی حزب جمهوری اسلامی شده است: «امام گفت مهندس بازرگان گفته نه من هویدا هستم، نه ایشان محمدرضاشاه. ولی مسئله به این کوچکی بود. هشتاد دقیقه ملاقات برای چه بوده؟ بهخصوص اینکه محمد منتظری خبر داشت و به روزنامهها گفته بود پخش کنید.»
دانشجویان در نخستین اطلاعیه خود پس از اشغال سفارت نیز که پیامی خطاب به امام است، نوک پیکان حملات خود را به سمت دولت موقت میگیرند:
«بسمالله الرحمن الرحیم
دانشجویان مسلمان پیرو راه امام از سفارت اشغالی آمریکا به رهبر انقلاب اسلامی ایران
خمینیای امامای رهسپار راه توحید وای انقلابی مرد آزاده که مسئولیت تداوم انقلاب توحیدی پیامبران ابراهیمی را بر دوشت داری،ای رهبر، ای که به ندایت خلق بپاخاست و زنجیرهای اسارت را گسست، ای که با قیام نشئتگرفته از اصالت راستین اسلام و روش پیامبرگونهات غارتگران را حیرتزده و پریشان و مستضعفان را منتظر و چشمبهراه گرداندی. اینک که با دادن بیش از ۶۰ هزار شهید آمریکا را راندهایم تا برپایی ایرانی مستقل و آزاد و متکی بر ارزشهای اسلامی را شاهد باشیم و در حالی که فریادهای پرتلاوت تو پیکر زخمخورده امپریالیسم ضرباتی پیگیر گرفته است و اینک که قوام امت اسلامی را هدف قرار دادهاید، با دریغ بسیار ناظریم که دستهایی کوشش میکنند سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع ما را به سوی دیگر سوق دهند.
تو خود بارها فریاد برآوردی که غربزدگی آفت روشنفکران ما است و اینک با صد افسوس شاهد روشنفکران لیبرال و غربزدهای که در راس بسیاری از آنها ارگانهای اجرایی مملکت راه را بر نفوذ آمریکا و اسرائیل باز گذاشتهاند، هستیم. آخر چگونه میتوانیم تحمل کنیم در شرایطی که تو با فریاد خشمآلودت آمریکا را به عنوان دشمن اصلی خلقهای مسلمان و مستضعف معرفی میکنی مسئولین دولتی با گرگهای آمریکایی بر سر یک میز نشستهاند. هرچند که این اقدام از دولتمردان معتقد به سیاست گام به گام و در ادامه منطقی عملکرد ۸ ماهه آنها بسیار طبیعی مینمود، عملکردی که به دولت اجازه میدهد با قاتلین شهدای تازه به خاک و خون غلتیدهمان بر سر یک میز بنشیند و برای حفظ منافع رهروان شهیدان با توطئهگران بزرگ مذاکره نماید. عملکردی که نفی سلطه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی غرب را قدم اصلی انقلاب نمیپندارد و راه را برای نفوذ و گسترش سرمایهداری وابسته و معیارهای پوسیده اخلاقی غرب باز گذاشته است.
آریای امام دیگر تاب تحمل نداشتیم. آخر تو خود فریاد برآورده بودی که به دانشآموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام حملات خود را علیه آمریکا و اسرائیل گسترش داده تا آمریکا را وادار به استرداد این شاه مخلوع جنایتکار نمایند و اینچنین بود که در جهت اجرای فرمان تو و با اعتقاد به پیروی راه تو که راه خدا است بر آن شدیم که گامی هرچند کوچک برداریم و با اشغال سفارت مزدوران آمریکایی در ایران بیانگر خشم خداوندی تو و خلق مسلمانمان باشیم. خشم ملتی که وجود لانه جاسوسی آمریکا و مرکز توطئههای «سیا» را در قلب انقلاب خویش تحمل نتواند کرد. خشم ملتی که عدم قاطعیت انقلابی دولت خویش را در جهت استرداد شاه نمیپذیرد. خشم ملتی که نمیتواند این همه تاخیر در افشا و لغو قراردادهای سیاسی، نظامی و اقتصادی ایران و آمریکا را پذیرا باشد و اینک در سالروز شهادت شهیدانمان که تکبیرگویان آماج گلولههای آمریکایی و اسرائیلی شدند با تو پیمان ببندیم که دست در دست یکدیگر و گوش به فرمان تو مبارزه علیه جنایتکاران جهانی و در راس آنها آمریکا را تا محو سلطه کامل آنان ادامه دهیم. آریای امام راهت ادامه دارد. (کیهان؛ دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۵۸)
وقتی هم که کیهان یک روز پس از اشغال سفارت با آنان مصاحبه میکند همهشان منتقدان سرسخت دولتاند، به گونهای که جای تردید نمیماند که ماموریت اصلی از اشغال سفارت نه اعتراض به آمریکا به خاطر پناه دادن شاه و درخواست محاکمه و استرداد او که در وهله اول برچیدن دولت موقت است، ماموریتی که با موفقیت به پایان میرسد هرچند به قیمتی گزاف برای ملت.
«سخنگوی گروهی از دانشجویان که سفارت آمریکا را تصرف کردند: “عمل ما امروز در رابطه با دولت انقلاب ایران است. آنچه مسلم بود انقلاب ما انقلابی علیه ظالمان و غارتگران بود که میبایست گسترش مییافت و تا حاکمیت مستضعفین پیش میرفت در مرحله کنونی احساس میشود که جهت انقلاب در رابطه با جریانات کلی جامعه تا اندازهای گم شده است. خط کلی انقلاب مبارزه علیه آمریکا بوده و همواره مورد تاکید امام قرار گرفته است. این مسئله از یکسو و اشتباهات اخیر دولت و مذاکراتی که هیات ایرانی با هیات آمریکایی در الجزایر به عمل آورد ما را مصمم کرد که تا حرکتی در جهت گفته امام و علیه آمریکا صورت دهیم. پیام امام نیز که در آن اشاره کردند که دانشجویان و طلاب باید حملات خود را علیه آمریکا تشدید کنند تصمیم ما را تسریع کرد. در واقع این فکر و طرح از مدتها پیش وجود داشت و برنامهریزی شده بود اما مسئله مذاکرات هیات ایران در الجزایر با هیات آمریکا و پیام امام کار ما را تسریع نمود و حتی در تعیین روز انجام چنین برنامهای به ما کمک کرد […]»
«[یکی از دانشجویان در پاسخ به اینکه هدف از اشغال سفارت چه بود:] ما آنچه را که در مکتبمان میدیدیم که انقلاب را با آن شروع کردیم و به نتیجه میرساندیم خیلی موضع ضدامپریالیستی مشاهده میشد و با سلطهجویی و استعمار و استبداد مبارزه میکرد… اما میدیدیم مسائلی که حاکم بر مملکت است بهخصوص اقدامات ارگانهای اجرایی مملکت مورد قبول این مکتب نیست و خیلی راحت یک زمینههایی ایجاد شده تا امپریالیسم آمریکا و اسرائیل به طور کلی نیروهای انحرافی که همیشه مورد مبارزه ملت بودند در داخل ارگانهای مختلف نفوذ پیدا کنند و در مناطق مختلف اشتغال نمایند و نگذارند انقلاب رشد کند و گاهی اوقات به عقب برگردانند. در رابطه با این مسئله و اینکه میدیدیم آمریکا دقیقا دارد نفوذ میکند متاسفانه دولتی هم که ما داریم در ابعاد مختلفش مشاهده میکنیم که یک دولت کارآیی نیست از نظر سیاست خارجی و حتی سیاست داخلی و نحوه اداره مملکت و این جوانهایی که انقلاب کرده بودند به مکتبشان معتقد بودند میدیدند که یکنواختی حاکم است که بالفرض یک سری مسائلی هم پیش آورده و از ارگانهای مختلف جاسوس پیدا میشود، یکسری قراردادهای نظامی بسته میشود که ملت از آن خبر ندارد، یا یکسری آقایان دولت میروند در خارج و با هیات آمریکایی مذاکره میکنند. بالاخره کلی کارها دارد از دست میرود و امکان یکسری جریانات انحرافی به وجود آورده است. افشای این مسئله و بهخصوص زمینهای را که امام به وجود آورده که خط ضد آمریکایی است ما را در این جهت سیر داد که این مسئله را افشا کنیم و به همه جهانیان بگوییم که هنوز ملت ما ملت ضدامپریالیست است و هیچگونه سلطهای را نمیپذیرد…»
[یک دانشجوی دیگر] «… انقلاب ما قبل از ۲۲ بهمن به عنوان یک مکتب در جهان مطرح بود اما بعد از این مرحله و به وجود آمدن یک ارگان اجرایی که به ظاهر به نام دولت انتقالی بود ولی بعد به دولت موقت تبدیل گردید و دولت موقت به جای اینکه به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی برسد روز به روز در جهت عکس پیش میرود، آمریکا در تمام مکانها نفوذ میکند. حتی هیات دولت در الجزیره با برژینسکی ملاقات میکند. توجه داشته باشید که امام موضع بسیار شدید ضدآمریکایی دارد. ما به عنوان یک نیروی دانشگاهی که باید رسالت خودش را در شناساندن دشمن اصلی به عنوان قشری از روشنفکران معتقدیم با توجه به اینکه دشمن اصلی ایران آمریکا است. به علت برخورد گروهها، ضدانقلابیون، در اغتشاشات و ارگانهای اجرایی مملکت انقلاب ما جهتش را از دست میدهد انقلاب وقتی نجات پیدا میکند که در خط اصلیاش حرکت بکند. به همین خاطر سفارت آمریکا را که یک لانه جاسوسی چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب میدانیم…»
رهبر معنوی دانشجویان اشغالکننده سفارت، یعنی موسوی خوئینیها هم که روزنامه انقلاب اسلامی در روز دوشنبه ۱۴ آبان ۵۸ با او مصاحبه میکند، به همین اندازه به دولت میتازد:
«… باید بگویم که این عمل در خط امام و موافق با خواستهها و نظریات ملت است و خودبهخود حمایت ملت را همراه خواهد داشت و مانند دیگر حرکتهای ملت که پیروز شد این حرکت نیز موفق خواهد شد. ما امیدواریم که دولت بیدار شود و این حرکت را به عنوان اولین زنگی که ملت ایران به صدا درآورده است بشنود و هرچه زودتر موضع سیاست خارجی خود را بهخصوص در رابطه با آمریکا تصحیح کنند و موضعگیری قاطع نماید. به طور کلی باید نوع رابطه ایران با آمریکا روشن شود. امام در صحبتهای خود گفتهاند رابطه ایران با آمریکا رابطه گرگ است با میش و هیچگاه این رابطه به نفع ایران نیست بنابراین دولت در این میان باید وضع خود را روشن کند. شما ببینید وقتی آمریکا به شاه پناه میدهد، این عمل آمریکا یک دهنکجی به ملت ایران است بهخصوص که ملت و امام خواستار اعدام شاه شدهاند ولی آمریکا رسما از شاه دفاع میکند و به او پناه میدهد. بنابراین طبیعی است که این گروه از دانشجویان به دنبال خواست ملت و امام از موضع قدرت حرکت کنند. سفارت آمریکا مرکز لانه جاسوسی خاورمیانه بوده است […] ما با این مذاکره [مذاکره با برژینسکی] مخالفت داریم و ملت نیز با این مذاکرات مخالف است. دولت ایران چگونه میتواند با دشمن ایران یعنی آمریکا به کنار یک میز بنشینند. از ما میپرسند که آیا با دولت جریان تصرف سفارت آمریکا را در میان گذشتهاید باید بگویم اگر میخواستیم با دولت مصلحت کنیم نمیآمدیم سفارت را بگیریم و ضمنا اگر دولت میخواست عمل کند تا به حال کرده بود. آمریکا باید بداند تا زمانی که شاه را پس ندهد ما هم سفارت را پس نخواهیم داد. باید این نکته را تذکر دهم که چون دولت هنوز به ملت ایمان ندارد و حرکات انقلابی انجام نداده است لذا همیشه ترس دارد که آمریکا ما را ما را در بنبست بگذارد. آنان میگویند اگر آمریکا تهدید کند و به ما گندم و وسایل یدکی ندهد ما چکار باید بکنیم؟ چون آنان به ملت ایمان ندارد و حرکات انقلابی انجام نداده است. لذا همیشه ترس دارد که ما را در بنبست بگذارد. آنان میگویند اگر آمریکا تهدید کند و وسایل یدکی ندهد نا چکار باید بکنیم؟ چون آنان به ملت ایمان ندارد میدانند که اگر ملتی بخواهد میتواند خود را نجات دهد. این مانند آن است که قبل از پیروی انقلاب میگفتند اگر آمریکا حمله کند چه باید کرد؟ و ما دیدیم که ملت خواست و آنان را شکست داد. تازه اگر دولت صد درصد متکی به ملت شود و ملت نیز مواضع او را تایید کند. ایران به لحاظ نفتی که در دست دارد و به لحاظ تاثیری که در منطقه میگذارد میتواند آمریکا تهدید کند. ولی وقتی میگویند ما به هیچ جا کاری نداریم و انقلاب را صادر نمیکنیم، بنابراین آمریکا میداند ما در موضع ضعف هستیم لذا از این نقطه ضعف حمله میکند ولی وقتی ما از موضع قدرت حرکت کنیم آمریکا جرأت ندارد که شاه را به آمریکا راه دهد. تازه از این طریق میخواهد از ایران اعتبارات جدید بگیرد به لحاظ اینکه اگر ایران به ضرر آمریکا کاری کرد، بگوید شاه و اعوان و انصارش اینجاست و به آن دور بدهد که علیه انقلاب ایران توطئه کند تا بدین ترتیب امتیازات جدید خود را به دست آورد.
در هر صورت با شناختی که ما از این دولت داریم، آنان پیرو یک سری اصلاحات روبنایی هستند و سعی دارند که همان ساختهای سابق را نگهدارند و دنبال کنند. آقایان دنبال تغییرات زیربنایی و بنیادی نیستند و در سیاست خارجی معتقدند که حتما باید با یکی از دو ابرقدرت کنار آمد لذا مطرح میکنند چه بهتر اینکه با آمریکا کنار بیاییم. ما دنبال این نیستیم که وزارت امور خارجه چه میگوید و چه میکند و این خود عکسالعمل ملت است در قبال سیاستهای دولت. به نظر من این عمل برادران دانشجو به نفع دولت خواهد بود و آنها میتوانند به طور جدی به آمریکا بگویند این خواست ملت است و از موضع قدرت با آنان طرف شوند. خلاصه دولت اگر بخواهد صحیح عمل کند باید به مردم متکی باشد. با وجودی که بارها میلیونها نفر از این ملت از دولت پشتیبانی کردند ولی هیچگاه به این مردم اعتماد پیدا نکردند و این شانسی دوباره است برای دولت که به مردم تکیه کند.»
پینوشت:
۱- در سال ۱۳۵۷… مقارن با اوجگیری و سپس پیروزی انقلاب، به همیاری تنی چند از جمله دو تن از وکلای دادگستری، کانونی زیر عنوان مبارزه علیه فراماسونری، امپریالیسم و صهیونیسم به وجود آمد که با نام اختصاری «کامفراص» به فعالیتهای پرسروصدایی دست زد. این کانون در روزهای آغازین موجودیت خود، در و دیوار شهر تهران را با آرم و عنوان خود رنگین ساخت. سپس اعلامیههایی در روزنامهها، جزوه و کتاب نیز منتشر نمود و مصاحبههای مطبوعاتی به راه انداخت و به افشاگریهایی پرداخت که در بدو امر برای روشنگری اذهان عمومی و افشای ماهیت ویرانگرانه فراماسونری به نظر جالب آمد! (رابطه فراماسونری و امپریالیسم، ص ۱۷).
منبع: انتخاب