اخیرا گفتگویی داشتم در بارهی بهائیت، حقوق بهائیان و چگونگی تعامل با پیروان باب و بهاءالله و وظیفهی نواندیشی دینی در احقاق حقوق پیروان این دو آیین.
برخی دوستان، از جمله معدودی از دوستان فرهیخته و فاضل به سخنان من نقد داشتند. بعضی این دو آیین را استعماری خوانده و برخی به آموزههای این دو آیین که در مواردی مخالف عقاید معمول مسلمانان است استناد کردهاند. برای ایضاح بیشتر، تصمیم گرفتم سطور حاضر را بنگارم و نکاتی چند را به اختصار برشمارم:
۱- چگونگی شکلگیری یک دین و آیین موضوعی تاریخی است که نمیتواند مستمسکی برای پایمال کردن حقوق پیروان آن دین و آیین قرار گیرد. صاحبنظران و تاریخدانان میتوانند به نقد آن دین و آیین بپردازند که این یک امر نظری است و نباید تاثیر حقوقی بر زندگی پیروان آن دین و عقیده داشته باشد.
۲– با نگاهی به تاریخ شکلگیری ادیان، مذاهب، فرق و آیینهای گوناگون میبینیم که هیچیک، از مناقشه به دور نبودهاند. اینگونه مناقشات همواره در اطراف ادیان و مذاهب وجود داشته و دارد که ممکن است نزد پیروان آن ادیان معتبر دانسته نشود و بیگمان مجبور به پذیرش آن نیز نیستند.
۳– اصل آزادی دین و عقیده، محترم شمردن دین و آیین همنوعان خویش، اصلی گرانبهاء و چنان معقول و محکم است که به عقیدهی من حاکم [مقدم] بر هر دلیل و برهانی است، بهگونهای که با هیچ دلیل و برهانی نقضپذیر نیست. احترام به عقیدهی دیگری، احترام به عقیدهی خویش است و هر انسان عاقلی مایل است دین و عقیدهاش محترم شمرده شود پس لاجرم باید دین و عقیدهی دیگری را نیز محترم بشمارد.
۴– ما میتوانیم دین و آیین یکدیگر را محترمانه نقد کنیم و البته بپذیریم که دین و آیینمان نیز مورد نقد قرار گیرد. این شرط انصاف و دوری از تعصب است.
۵– فرض کنیم که یک آیین از نظر ما استعماری و یا پارهای از آموزههای آن مخالف اسلام است. حال با این آیین و پیروان آن باید چگونه تعامل کنیم که مخالف عدل و انصاف و مدارا و صلح و سایر مقتضیات زندگی اجتماعی در دنیای امروز نباشد. آیا حق داریم در محو آن آیین بکوشیم؟ در جهان صدها دین و آیین وجود دارد که با اسلام و تشیع موافق نیستند. تلاش برای محو آنها نه عقلانی است، نه انسانی و نه شدنی. این تلاش، تلاشی است بیثمر و بیهوده. علت بقا و انهدام هر آیینی در خود آن آیین نهفته است.
آیا اگر مخالف یک دین یا عقیده بودیم، حق داریم در انهدام پیروان آن و تضییع حقوق ایشان بکوشیم؟ جان و مالشان را نامحترم شمرده، ظلم بر آنان روا داریم؟ اکنون دهها سال است که هموطنان بهایی ما به دلیل پیروی از آیینی که مورد قبول جمهوری اسلامی نیست، امنیت مالی و جانی ندارند، حق تحصیل در دانشگاه ندارند، حق استخدام در ادارات دولتی ندارند، اموالشان گاه مصادره شده است. در همین هفتههای اخیر دوباره عدهی زیادی از ایشان مورد تعرض قرار گرفته، اسناد مالکیت املاکشان ضبط شده است. با کدام دلیل و مدرک شرعی و عقلی میتوان این گونه اقدامات را توجیه کرد؟ پیامبر گرامی اسلام بنابر گواهی تاریخ وقتی مکه را فتح نمود، با مردمانی که بتپرست بودند و سالها با آن حضرت و پیروانش جنگیده، و عدهی زیادی از مسلمانان را کشته بودند و اموال و املاک مسلمانان را مصادره کرده بودند، مقابلهبهمثل نکرده، به بتپرستان امان داد، جان و مالشان را محترم شمرد، ملک کسی را مصادره نکرد و کسی را از حقوق انسانی خویش محروم نساخت. این در حالی است که پیروان باب و بهاء بتپرست نیستند، بلکه یکتاپرستند. به استناد کدام دلیل قطعی از قرآن و یا سنت نبوی چنین رفتارهایی با پیروان این دو آیین توجیه میشود؟
۶– در تعامل انسانی و عقلانی با پیروان دیگر ادیان و عقاید آیا راهی جز گفتگو، نقد محترمانه، زندگی مسالمت امیز و احترام متقابل به حقوق یکدیگر وجود دارد؟ جنگیدن با دیگر ادیان و مذاهب راهی است که در تاریخ خونبار بشری شکست خورده و حاصلی جز ویرانی و تباهی نداشته است. از میان سلفیها که افراطیترین مسلمانان محسوب می شوند، در دنیای امروز فقط گروهی اندک چنین عقیده ای دارند که همانا داعشیها هستند اما بخش بزرگی از سلفیها به این نتیجه رسیده اند که باید باورها، قوانین و روش زندگی خود را اصلاح کرده ، با مقتضیات دنیای امروز سازگار سازند.
۷– ایمان موضوعی اجبارپذیر نیست، اگر عقیدهای نزد من قابل قبول نیست، اما دیگری به آن ایمان دارد،، به احترام انسانی که به آن ایمان دارد نباید به آن عقیده توهین و تعرض کرد و پا را فراتر از نقد منصفانه نهاد. من اگر عقیدهای را قبول ندارم، حق ندارم کسی را که به آن عقیده ایمان دارد وادار سازم دست از عقیدهی خویش بردارد. دولت و حکومت نیز چنین حقی ندارد. این خودخواهی و تعصب و جهل است که فقط عقیدهی خویش را محترم شماریم و عقاید دیگران را نامحترم.
۸– از دوستان فرهیخته انتظار میرود میان نقد تاریخی به شکلگیری یک آیین، و حق زندگی برای پیروان آن آیین تفکیک و تفاوت قائل شوند و با نفی ستم و تقبیح پایمال کردن حقوق انسانی هموطنان بهایی بر این تفکیک صحه گذارند تا مبادا عدم تفکیک این دو مقولهی مهم مورد سوءاستفاده ی بیشتر قرار گیرد و مستمسکی برای استمرار ظلم شود.
۹– اینکه جامعهی جهانی بیش از ما و جامعهی ما و فرهیختگان ما، نسبت به آنچه در کشور ما میگذرد و بر مردم و هموطنان ما میرود، واکنش نشان میدهد و تاثیر میگذارد، گاهی موجب شرمگینی میشود. چرا ما نباید بیش از این نسبت به وقایع جامعهی خویش حساس و تاثیرگذار باشیم؟ چرا واکنشهای ما نباید بیش از واکنشهای جهانی بر حاکمان سرزمین خودمان اثرگذار باشد؟ بر هموطنان ما، از جمله بهائیان ظلم میشود و ما از کنار آن بیتفاوت عبور میکنیم. اما جامعهی جهانی فریاد میکشد و حاکمان ما نیز گوش خود را به فریادهای جهانی بیشتر میسپارند تا به صداهای داخلی.
23 پاسخ
آقای علی کبیری
یا ابولادعا !!!
ذکر و درج کتب مستشرقین ضد اسلام و مغرض قرون ماضیه یهودی و مسیحی به عنوان مستنداتی برای به اصطلاح شناخت ” اسلام دست پخت یهودیان ” واقعا” من یکی را پاک مبهوت و متحیر ومتعجب و در نهایت به صداقت و صلاحیت شما در نقد اسلام مشکوک کرده است ! برایتان از الله ( خالق شما و من ) شفاع عاجل معرفتی آرزو می کنم .در خاتمه برای آغاز شناختان از اسلام توصیه می شود به آثار اقبال لاهوی و شریعتی و طالقا نی رجوع کنید تا من بعد ا ادعاهای واهی و بی پایه ابراز نفرمائید .با تشکر .
بادرود
شمع کویر به واقع نشانگر میزان دانش شما نسبت به مبانی اعتقادی تان هست. شمعی کم نور گمگشته در کویری فراخ. دوست گرامی چگونه بایستی به نقد بپردازیم که به ضدیت متهم نشویم مسلمانان البته از نوع نواندیشان ش همواره هر که را که نقدی به اعتقاداتشان وارد می آورد به عنوان مستشرقین ضد اسلام مهر می کنند چرا برای اینکه از پاسخگویی به آن سوالات طفره روند . آقای کبیری ارجاع داده اند مقالاتی درباره پیشینه تاریخی اسلام و چگونگی به وجود آمدن دین نوین گمان نمی کنم که به لینک های داده شده سر زده باشید اصولاً به نظر نمی رسد که شما با تحقیقات جدیدی که که در چند دهه اخیر درباره پیدایش اسلام انجام گرفته و مبنای آن نه تاریخ سنتی اسلام که همگی حداقل بعد از ۱۵۰ سال از تاریخ وقوع فرضی آنها گذشته است بلکه بر اساس تاریخ نویسان هم عصر و آثار تاریخی به جا مانده از آن دوران از قبیل سنگ نوشته سکه و سایر پایه گذاری شده است آشنایی داشته باشید. به همین خاطر است که شما ایشان را رجوع به شریعتیی طالقانی و امثالهم داده اید. توصیه ای که به شما دارم این است که خطی بیشتر بر مبانی اعتقادی خود نقادانه نگاه کرده و از سایر منابع هم در جهت تعمیق آن و یا تصحیح و آن استفاده نمایید.
با تشکر
آفاِ کبیری گرامی انگار خودتان هم خیلی به ادعای شگرفتان اهمیت نمی دهید . والا با پیش آوردن نقش تعیین کننده (علمای )یهودیت در سیر تاریخی مسیحیت ، اسلام و بهائیت در جا نامی از منابع ، پژوهشها و پژوهشگران می بردید .به علاوه منظورتان را روشن تر بفرمائید : این نفوذ و تاثیر یهودیت تا متون اصلی یعنی چهار انجیل و قرآ و نه حتی چرت می زدن !ن کریم هم راه برده است ؟ البته گفتن ندارد که از این نظر ذکر متون بهائیت بی مورد است .آقای کبیری اتفاقا” من موافق نظر شما هستم .شاید هم به شکل افراطی تری ! اما توجه به یکی دو نکته لازم است .خداوند قرآن برخلاف خداوند تورات کنونی نه می خوابد و نه حتی چرت می زند ! احتیاجی هم به یکروز استراحت در هفته ندارد ! همچنین بر خلاف حدای انجیل چهارگانه نه می زاید و نه زاده شده است و صمد است یعنی بند ناف ندارد که از او لقای مقدس ممکن شود .خانم دکتر وسمقی هم علی رغم نیت نیک و استدلال نسبتا” درست ،،، از آنست که پی گیر چنین تاثیرو نفوذی باشد .
با وجود آنکه مطالب بصورت مرتب و با توجه به اصول نوشتن در زیتون قرار داده شده بود، معهذا به عللی در هم و مخدوش شد. شاید به سبب کم دانشی اینجانب در رابطه با اپلود کردن نوشته بوده است.
آقای ذولفقاری… به سوآل شما در ۲۴ آذر پاسخ دادم، ولی به عللی منتشر نشد. شاید به سبب اینکه گمان میشد لینکهای داده شده به ویروس آلوده باشند. البته، ساین من از گوگل استفاده میکند و ویروس گذاری در آن ممنوع است. از این رو، مجدداً با لینکهائی که نقطه با (Dot) علامت گذاری شده، پاسخ مربوطه را تقدیم میکنم. شاید مورد قبول مدیر محترم سایت قرار بگیرد…………..
جناب ذولفقاری گرامی…پیش از آنکه به سوآل شما پاسخ دهم، مایلم به نظر شما برسانم که پیش از اطلاع از کنه نظریه ای، به خود اجازه ندهید تا با مضحکه قرار دادن طرف مقابل، در واقع شخصیت خود را مورد مضحکه قرار دهید. بزرگترین بدبختی ما مردم خاورمیانه و بخصوص ایرانیان، نگاه سطحی و عدم درک چیزهائیست که به صورت واضح در مقابل دیدگانمان قرار داشته و در تعیین آینده و سرنوشتمان بسیار تأثیر گذارند. یکی از این چیزها نگاه سطحی ما به دین بدون مداقه در ریشۀ آن و اینکه همین سطحی نگری چگونه میتواند هستی ما را به مهلکه انداخته و به قیمت نابودی هرآنچه که ممکنست ما را به خوشبختی برساند، تمام شود.
در مورد اینکه چگونه مبنای مسیحیت و اسلام از یهودیت است، فقط کافیست به خود زحمت داده و گشتی در اینترنت بزنید. در مورد بهائیت، مراجعه کنید به روابط انسانی جامعۀ ایران در عصر قاجار و ظلم و فشارهائی که از سوی ملاها و حکومت قاجارِ متبع به ارادۀ دینی ملاها بر یهودیان ایرانی وارد میشد، بیاندازید و به بینید که چگونه با ظهور بابیها و بهائیها در جامعه، توجه از یهودیان به سوی بابیها و بهائیها معطوف شد. مشابه چنین تغییر جهتی مربوط به ظلم و ستم رومیان به یهودیان اورشلیم و حومه که حتی کار به خودکشیهای فردی و دسته جمعی آنان میانجامید، داستان ظهور عیسی و تغییرتوجه لژیونرها از یهودیان به نومسیحیان. بیش از این در اینجا وارد بحث نمیشوم، چون علاقه ای به تشدید ستم ملاهای حاکم نسبت به هم میهنان بهائی، ندارم و نمیخواهم حقوق مدنی آنها بیشتر از این تضییع شود.
در مورد نشأت مسیحیت و اسلام از آئین یهودیت، به چند منبع زیر مراجعه کنید:
Judaism and Islam, Abraham Geiger
The Jewish Foundation of Islam, Charles Cutler Torrey
Introduction to Islam Theology and Law, Ignac. Goldziher
The History of the Qur’an, T. Noldeke, F. Schwally, G. Bergsträßer, O. Pretzl
Abraham Geiger and the Jewish Jesus, Susannah Heschel
چند نوشتۀ پژوهشی از سایت زرد (به زعم خانم وسمقی) این نویسنده:
کدام مکه؟ کدام قریش؟ کدام خدیجه؟ کدام محمّد؟
https://sokhan-rooz(Dot)blogspot(Dot)com/2019/06/25-40(Dot) html
اسلام از گهوارۀ مسیحیت آریانی به دامن یهودیت (بخشهای ۱ و ۲):
https://sokhan-rooz(Dot)blogspot(Dot)com/2020/06/1(Dot)html
https://sokhan-rooz(Dot)blogspot(Dot)com/2020/10/2(Dot)html
اسلام؛ رونوشت ناقصی از یهودیت و…با چاشنی مهملات ( بخشهای ۱ تا ۵):
https://sokhan-rooz(Dot)blogspot(Dot)com/2016/11/blog-post(Dot)html
https://sokhan-rooz(Dot)blogspot(Dot)com/2016/11/blog-post_12(Dot)html
https://sokhan-rooz(Dot)blogspot(Dot)com/2016/11/blog-post_20(Dot)html
https://sokhan-rooz(Dot)blogspot(Dot)com/2016/11/blog-post_27(Dot)html
https://sokhan-rooz(Dot)blogspot(Dot)com/2016/12/blog-post(Dot)html
به طور کلی شما در باب مسائل مهم به منابع آقای کبیری که خودشان باشند و همچنین به “اینترنت” مراجعه بفرمایید!
از آنجا که نبوغ نعمتی است که خداوند به هر کسی نداده است و فقط آقای کبیری و نویسنده منابع معرفی شده توسط ایشان ( باز آقای کبیری) از ان بهره برده اند, شما بحث نفرمایید و کلا رلکس اند اینجوی!
اینکه تاریخ رو با همه پیچیدگی و وسعت, و ایمان مردم رو برای هزاران سال با همه عمق و و ظرافت و اوجش, چند یهودی قسم خورده – مثل شیطان – تعیین میکرده اند و میکنند رو همینجور بپذیرید. خداوند را شاکریم که نویسنده های نابغه کم نیستند و شما را از نواقصتان آگاه خواهند کرد. ولی صادق باشم, آقای ذوالفقاری, این حد از نبوغ هر ۲۰۰ سال یک بار هم به کسی در این کره خاکی اعطاء نمیشود. آقای کبیری خیلی آشکارا به قول بایزید “گلی هستند که هر ۲۰۰ سال یک بار میرویند” . دست ما که به این “گل” نمیرسد, شما دست به دامن ایشان بشوید تا به جایی برسید!!
زیتون عزیز, گاهی اجازه خنده و لبخند به ما بدهید لطفا 🙂
سلام خانم وسمقی . من متوجه نمیشوم که چگونه در سطر دوم مقاله تان ، به یکباره ما از طرف شما به موضوع ، ” دو آیین ” میرسیم در دین بهاییت !! منظور شما از باب و بها، الله ” چیست ؟ اوس کاظم بنا
با سلام به خواهر گرامی صدیقه وسمقی ،شجاع ، اگاه ،.انسان در رشد و کمال
پیروز وسلامت باشید.
خانم وسمقی گرامی
مسیحیت، اسلام و بهائیت دست پخت یهودیان اند. در این مورد نوشته های پزوهشی بسیاری وجود دارد که البته در هر مورد بنا بر علتی بوده. اینکه من در اینجا مطرح میکنم، تئوری توطئه نیست بلکه پژوهشها مؤید آنست. از شما که به نظر میرسد اهل پژوهش هستید، انتظار میرود که عمیق تر به چنین مسائلی بپردازید.
یا ابالفزز….!!!!
سرکار باران بی بار…شما درون حصارهای حصین جزمیت خود را محبوس کرده اید و به سبب عدم بینش و دانش به مزه پرانی پرداخته و در نتیجه به “ابوالفرض” پناه برده اید. بزرگترین بدبختی کسانی که در این مملکت مدعی روشنفکری اند، فقر روشن اندیشی و اندیشمندی است و نه تظاهرات روشنفکرانۀ عوام پسندانه. در خانه اگر کس است، یک حرف بس است!
استاد عزیز با تشکر از خردورزی ژرف و شجاعت اخلاقی شما. بنظرم مقاله شما حاکی از آن است که اعتقادات و عملکرد روشنفکری دینی نیازمند نقد مفصل تر و گزنده تری از نقد ایمان و عمل پیروان اسلام سنتی و سیاسی است. اسلام سنتی و سیاسی آزمایش خود را پس داده اند و بدجوری رفوزه شده اند. روشنفکری دینی اسلامی اول راهی است که اسلافش مسیحیت و یهودیت بعد از عصر روشنگری- و به زیر کشیده شدنشان از اریکه ولایت مومنین- مجبور به پیمودن آن شدند.
چرا ایشان خودش را به خواب زده یا از سر بغض ظلم هایی که بر ایشان و همفکرانشان به ناروا رفته،همه مبانی علمی و پژوهشی را زیر ضربات کلمات تند و بی ملاحظه شاعرانه اشان ،به آسانی لگد کوب میفرمایند.انصاف علمی همان است که مطابق با عدالت است.گمان من از اولیات مبانی حقوقی است که فرا گرفته و تدریس کرده اند.کاش بیدار میشد!
فقط در رابطه با بند ۵ شما پاسخ میدهم:
میفرمایید وقتی محمد مکه را فتح کرد٬ به کسانی که با او میجنگیدند ٬ اجازهٔ حیات داد و به اموالشان دست درازی نکرد !؟
این یک دروغ بزرگ اخوندی است !!
محمد حتی ۶۶۹ نفر را که تسلیم شده بودند٬ و اسلام پذیرفتند رحم نکرد ٬ و سرشان از تنشان جدا شد !؟
ادیان ساخته و پرداختهٔ انسان است و خداوند هرگز دستور دینی صادر نکردند.
بهاییت در واقع یک حزب سیاسی است ٬ و هدفشان گسترش این حزب در جهان است.
از اینکه ما به اسلام رو آوردیم ! از روی عشق نبوده ! بلکه اجداد ما قتل عام شدند!! در یکروز ۴۰۰۰ نفر را سر بریدند.
یعنی با رجوع به تاریخ میتوان گفت اسلام یک دین و ایدولوژی زوری بوده و میخواهد به طریق ۱۴۰۰ سال پیش ادامه دهد.ما همانگونه که حزب بهایی را افشا میکنیم اسلام را هم افشا خواهیم نمود ٬ حرفهای یک من ثنار احترام نمیخواهد بلکه درایت لازم دارد.
ما به اصلییت خود برگشتیم و باز خواهیم گشت که همانا زرتشت خردمند است.
جناب آقای بهنام
چند موضوع کوتاه در رابطه با پیغام شما. واقعا نیاز دارید تاریخ اسلام را از منابع بخوانید نه از سایت های زرد و کلیپ های “استاد” “”بهرام مشیری””
در مورد اعدادی که ذکر کردید, جناب عالی احتمالا شما این اعداد را از اداره ثبت آمار هولوکاست برداشته اید نه از تاریخ واقع ایی. اما لحن و نحوه استدلال شما به غایت به بیان اهالی قبیله شباهت دارد تا کسی که به واقع در تاریخ با دقت مطالعه و تحقیق میکند. این جمله ها : ” از اینکه ما به اسلام رو آوردیم ! از روی عشق نبوده ! بلکه اجداد ما قتل عام شدند!! ” را قبیله بومبا مومبا ممکن است بیان کند که از قبیله دیگر انتقام بگیرد که ۱۴۰۰ سال (۱۴۰۰ سال….) پیش اجدادشان کشته شده, و حتا ۴۰۰۰ (۴۰۰۰…) در یک روز سر بریده شده, اما هرگز و هرگز کسی که با فکر و نقد سر و کار دارد چنین عقب مانده نمی اندیشد. این اندیشه نیست, ارتجاع صریح و آشکار است. داعشی گری در قالب نقد است (نقد نیست, اظهارات قبیله ای است)
اما مدام از “ما” حرف میزنید. من ایرانی هستم و در ایران زندگی میکنم و هرگز و هرگز عضو این “ما” نبوده و نیستم و نخواهم بود. خصوصا که شما میخواهید زردشتی شوید. من نمیخواهم به خاطر یک موضوع طبیعی, چون زن هستم و پریود میشوم, ۷ روز در ماه زندانی شوم و با من همانند سگ نجسی برخورد شود که حتی نمیتوانم دست همسرم و فرزندم رو لمس کنم. نمیخواهم برای طرد “شر” از خودم خاکستر و ادرار گاو بنوشم.
از این جهت شما برگردید به دین اصیلتان, هر چه که هست (که بدیهی است سرشار از خشک مغزی و تعصب نا آگاهانه است ) , اما عذر ما را بپذیرید؛ بنده هرگز کنار شما نخواهم بود و جزو این “ما ” نخواهم شد.
خانم محترم…شما اصلاً نگران نوشیدن ادرار گاو به هنگام قاعدگی زنان زرتشتی، نباشید. علت آنست که خانمها در ۶۰ سالگی یائسه میشوند. با عرض احترام.
اصلا نگران نیستم باور کنید. بنده زردشت, ادرار گاو و خاکستر و زندان و همه بالا و پایین ش را به “شما” بخشیده ام و رها شده ام. همه آنچه که دارید, با دلیل یا بی دلیل ارزانی خودتان. دستتان به امثال من هم نخواهد رسید, ذهنا یا عملا. هر جا که هستید, بهشت یا جهنم, زندان یا هر چه, مال خودتان. نه تنها من, بلکه هر زن یا مردی با کمترین حد از آموزش, عقل و هوش و اعتبار و انصاف انسانی توجهی به شما, نه به زردشت تان و نه به ادرارگاوتان نخواهد کرد این را مطمئن باشید.
گفتگو با شما هدر دادن کلمات است…
آقای بهرام گرامی…خانم وسمقی و نواندیشان دینی بر سرِ قبری مویه میکنند که مرده ای درآن نیست. نه اسلام دین خدا، نه محمّد پیغمبر خدا و نه قرآن کلام خداست. به عنوان یک پژوهشگر صدر اسلام آماده ام با هر کسی که با نظر اینجانب مخالف است، به روش نوشتاری در مقابل عموم به بحث و مناظره به نشینم. سایت من هم یکی از آن سایتهائیست که بنا بر عقیدۀ اهانت آمیز خانم وسمقی، در زمرۀ سایتهای زرد اند. مشکل خانم وسمقی و همفکرانشان در اینست که کتاب تاریخ اسلام را از وسط ورق میزنند. در صورتی که بر اساس مدارک متقن و محکم علمی و غیر قابل انکار، اسلام نمیتواند به عنوان دین خدا تلقی شود. به همین سبب است که امامان، مفتیان و مجتهدین اسلامی بجای بحث با افرادی که به اسلام انتقاد میکنند، آنها را مورد طعن و لعن قرار داده و حکم به مهدورالدمیشان میدهند. چرا چنین میکنند؟ چون فاقد مدارک محکمه پسند و منطق و خِرَد هستند. ضمناً از خانم وسمقی که عنوان دکتر را یدک میکشند، انتظار اینست که بجای تکه پراندن و تمسخر، با سلاح منطق با منتقدین برخورد کنند، چون اینجا نه یک استندآپ کمدی، بلکه لابد سایتی است که پایه گذارش آقای عبدالعلی بازرگان با هدف روشنگری و نه تفریح و تفرج برپا کرده است.
با درود بر خانم صدیقه وسمقی بانوی بزرگوار و آزادیخواه که در دفاع از حق و حقیقت بار مصائب را بر شانه های خویش جمل می کند.سالیان دراز است که این ظلم ادامه دارد و چون با باور رسمی حاکم مبنی بر *انتظار* هم سو نیست، باورمندان آنرا زدیم و شکنجه کردیم و از همه حقوق مدنی خود محروم کردیم و کشتیم، و آه از نهاد کسی و نهادیدر درون کشور بر نیامد. باورمندان این آیین ها انسان هائی سلیم النفس و ایران دوستند و می توانند با *تقیه* ما شیعیان از همه این مصایب بگریزند، اما ترجیح می دهند دروغ نگویند و آسیب ببینند!!!ایکاش این را در می یافتیم.
با سلام
من چون روشنفکر ایرانی را اصولمند نمی دانم این را می نویسم.
به اعتقاد من روشنفکر ایرانی اگر می دانست روشنگری چیست هرگز جامعۀ ایران به سیاهچال “ولایت فقیه” نمی افتاد.
روشنگری به تصریح کانت یک اصل بنیادی دارد و آن این که:
«ای انسان! عاقل شو! خودت را قیم کسی مدان! تن به قیمومیت کسی مده!»
کانت این را در آغاز پلاتفرم “روشنگری” در پاسخ به پرسش «روشنگری چیست؟» نوشته است. او در نوشته اش در مقام تبیین از ویلهلم دوم قدردانی کرده است؛ «چون که او خود را قیم دین دیگران نمی داند!»
[این که کسی خود را قیم دین دیگران بداند توهین به دیگران است!]
حرف کانت این است که:
اگر دین داری؛ قیم دین مباش!
اگر دانشمندی؛ قیم دانش مباش!
اگر هنرمندی؛ قیم هنر مباش!
و حرف دیگر کانت این است که فرد قیم مآب فرد عاقل و بالغ نیست. دیگران را نیز عاقل و بالغ نمی داند.
قرآن در این باره می گوید: اختیار مال [و جانت] را به دست آن که عاقل و بالغ نیست مده! «وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیَامًا!»
و نیز در این باره به پیامبر خدا می گوید: ای پیامبر! روشنگر باش! خود را قیم دین دیگران مدان! فَذَکِّر إنَّمَا أنتَ مُذَکِّر! لَستَ عَلَیهِم بِمُسَیطِر!
من به گمانم اصولمند بودن ما را در خیلی موارد از توضیح واضحات دادن به “فضلا و فرهیختگان” بی نیاز می کند. خانم وسمقی در نکتۀ شماره ۶ می نویسند: در تعامل انسانی و عقلانی با پیروان دیگر ادیان و عقاید آیا راهی جز … وجود دارد؟
قرآن می گوید: آری وجود دارد: « وَلِکُلٍّۢ وِجْهَهٌ هُوَ مُوَلِّیهَا ۖ فَٱسْتَبِقُواْ ٱلْخَیْرَٰتِ ۚ أَیْنَ مَا تَکُونُواْ!»!
با احترام
داود بهرنگ
دکتر وسمقی عزیز واقعا فکر می کنید این «دوستان» فرهیخته اند؟! این افراد هنوز در تعصبات خود غرق اند و حتی زحمت درک حق و خیر را به خود نمی دهند. پس ذهن ایشان همچنان خود-حق-مطلق-پنداری هست. بسیاری از افراد به اصطلاح روشنفکر (دینی یا ضددینی) اگر به قدرت برسند چندان بهتر از گروه حاکم حوزوی-روسی عمل نمی کنند. اروپائیان صدها سال همدیگر را کشتند و دریدند تا به فردیت و حق و دموکراسی مشروطه و نومینالیسم و رئالیسم فروتنانه و … برسند. ما همچنان در فضای فکری صفوی-قاجاری هستیم، اکثرمان بل اغلب مان. دل خوش به نام و عنوان و مدرک و شعار این مردمان نباشید. واقعا متاسف شدم نوشته شما را خواندم. ابتدا لازم است به اصطلاح نخبگان ایران رشد کنند. مردم عادی که بندگان خدا قربانیان تاریخی اند.
با سلام. گمان میکنم که دوستان فاضل و مسلمان شما میگویند که محمد آخرین پیامبر است و قران کتاب کامل. در نتیجه ظلم و کشتن دیگر اقلیتها گناهی نیست و قابل توجیه برای هر مسلمان. تا روزی که دین از حکومت جدا نشود این تراژدی ادامه خواهد یافت. تا روزی که ما یاد گیریم که آزادی دین با آزادی از دین توأم است.
آقای علی سون, در اخبار آمده است که امروز در آرژانتین ماهیگیر ها یک هشت پای دو سر شکار کرده اند. همچنین گویا همسایه شکارچی این هشت پا ۳ بار عطسه کرده است. آیا نقدی در مورد اسلام و روشنفکران دینی دارید در ارتباط با این اخبار اضافه بفرمایید؟ گفتم شاید هنوز این اخبار را ندیده اید…
دیدگاهها بستهاند.