اخیرا گفتگویی داشتم در بارهی بهائیت، حقوق بهائیان و چگونگی تعامل با پیروان باب و بهاءالله و وظیفهی نواندیشی دینی در احقاق حقوق پیروان این دو آیین.
برخی دوستان، از جمله معدودی از دوستان فرهیخته و فاضل به سخنان من نقد داشتند. بعضی این دو آیین را استعماری خوانده و برخی به آموزههای این دو آیین که در مواردی مخالف عقاید معمول مسلمانان است استناد کردهاند. برای ایضاح بیشتر، تصمیم گرفتم سطور حاضر را بنگارم و نکاتی چند را به اختصار برشمارم:
۱- چگونگی شکلگیری یک دین و آیین موضوعی تاریخی است که نمیتواند مستمسکی برای پایمال کردن حقوق پیروان آن دین و آیین قرار گیرد. صاحبنظران و تاریخدانان میتوانند به نقد آن دین و آیین بپردازند که این یک امر نظری است و نباید تاثیر حقوقی بر زندگی پیروان آن دین و عقیده داشته باشد.
۲– با نگاهی به تاریخ شکلگیری ادیان، مذاهب، فرق و آیینهای گوناگون میبینیم که هیچیک، از مناقشه به دور نبودهاند. اینگونه مناقشات همواره در اطراف ادیان و مذاهب وجود داشته و دارد که ممکن است نزد پیروان آن ادیان معتبر دانسته نشود و بیگمان مجبور به پذیرش آن نیز نیستند.
۳– اصل آزادی دین و عقیده، محترم شمردن دین و آیین همنوعان خویش، اصلی گرانبهاء و چنان معقول و محکم است که به عقیدهی من حاکم [مقدم] بر هر دلیل و برهانی است، بهگونهای که با هیچ دلیل و برهانی نقضپذیر نیست. احترام به عقیدهی دیگری، احترام به عقیدهی خویش است و هر انسان عاقلی مایل است دین و عقیدهاش محترم شمرده شود پس لاجرم باید دین و عقیدهی دیگری را نیز محترم بشمارد.
۴– ما میتوانیم دین و آیین یکدیگر را محترمانه نقد کنیم و البته بپذیریم که دین و آیینمان نیز مورد نقد قرار گیرد. این شرط انصاف و دوری از تعصب است.
۵– فرض کنیم که یک آیین از نظر ما استعماری و یا پارهای از آموزههای آن مخالف اسلام است. حال با این آیین و پیروان آن باید چگونه تعامل کنیم که مخالف عدل و انصاف و مدارا و صلح و سایر مقتضیات زندگی اجتماعی در دنیای امروز نباشد. آیا حق داریم در محو آن آیین بکوشیم؟ در جهان صدها دین و آیین وجود دارد که با اسلام و تشیع موافق نیستند. تلاش برای محو آنها نه عقلانی است، نه انسانی و نه شدنی. این تلاش، تلاشی است بیثمر و بیهوده. علت بقا و انهدام هر آیینی در خود آن آیین نهفته است.
آیا اگر مخالف یک دین یا عقیده بودیم، حق داریم در انهدام پیروان آن و تضییع حقوق ایشان بکوشیم؟ جان و مالشان را نامحترم شمرده، ظلم بر آنان روا داریم؟ اکنون دهها سال است که هموطنان بهایی ما به دلیل پیروی از آیینی که مورد قبول جمهوری اسلامی نیست، امنیت مالی و جانی ندارند، حق تحصیل در دانشگاه ندارند، حق استخدام در ادارات دولتی ندارند، اموالشان گاه مصادره شده است. در همین هفتههای اخیر دوباره عدهی زیادی از ایشان مورد تعرض قرار گرفته، اسناد مالکیت املاکشان ضبط شده است. با کدام دلیل و مدرک شرعی و عقلی میتوان این گونه اقدامات را توجیه کرد؟ پیامبر گرامی اسلام بنابر گواهی تاریخ وقتی مکه را فتح نمود، با مردمانی که بتپرست بودند و سالها با آن حضرت و پیروانش جنگیده، و عدهی زیادی از مسلمانان را کشته بودند و اموال و املاک مسلمانان را مصادره کرده بودند، مقابلهبهمثل نکرده، به بتپرستان امان داد، جان و مالشان را محترم شمرد، ملک کسی را مصادره نکرد و کسی را از حقوق انسانی خویش محروم نساخت. این در حالی است که پیروان باب و بهاء بتپرست نیستند، بلکه یکتاپرستند. به استناد کدام دلیل قطعی از قرآن و یا سنت نبوی چنین رفتارهایی با پیروان این دو آیین توجیه میشود؟
۶– در تعامل انسانی و عقلانی با پیروان دیگر ادیان و عقاید آیا راهی جز گفتگو، نقد محترمانه، زندگی مسالمت امیز و احترام متقابل به حقوق یکدیگر وجود دارد؟ جنگیدن با دیگر ادیان و مذاهب راهی است که در تاریخ خونبار بشری شکست خورده و حاصلی جز ویرانی و تباهی نداشته است. از میان سلفیها که افراطیترین مسلمانان محسوب می شوند، در دنیای امروز فقط گروهی اندک چنین عقیده ای دارند که همانا داعشیها هستند اما بخش بزرگی از سلفیها به این نتیجه رسیده اند که باید باورها، قوانین و روش زندگی خود را اصلاح کرده ، با مقتضیات دنیای امروز سازگار سازند.
۷– ایمان موضوعی اجبارپذیر نیست، اگر عقیدهای نزد من قابل قبول نیست، اما دیگری به آن ایمان دارد،، به احترام انسانی که به آن ایمان دارد نباید به آن عقیده توهین و تعرض کرد و پا را فراتر از نقد منصفانه نهاد. من اگر عقیدهای را قبول ندارم، حق ندارم کسی را که به آن عقیده ایمان دارد وادار سازم دست از عقیدهی خویش بردارد. دولت و حکومت نیز چنین حقی ندارد. این خودخواهی و تعصب و جهل است که فقط عقیدهی خویش را محترم شماریم و عقاید دیگران را نامحترم.
۸– از دوستان فرهیخته انتظار میرود میان نقد تاریخی به شکلگیری یک آیین، و حق زندگی برای پیروان آن آیین تفکیک و تفاوت قائل شوند و با نفی ستم و تقبیح پایمال کردن حقوق انسانی هموطنان بهایی بر این تفکیک صحه گذارند تا مبادا عدم تفکیک این دو مقولهی مهم مورد سوءاستفاده ی بیشتر قرار گیرد و مستمسکی برای استمرار ظلم شود.
۹– اینکه جامعهی جهانی بیش از ما و جامعهی ما و فرهیختگان ما، نسبت به آنچه در کشور ما میگذرد و بر مردم و هموطنان ما میرود، واکنش نشان میدهد و تاثیر میگذارد، گاهی موجب شرمگینی میشود. چرا ما نباید بیش از این نسبت به وقایع جامعهی خویش حساس و تاثیرگذار باشیم؟ چرا واکنشهای ما نباید بیش از واکنشهای جهانی بر حاکمان سرزمین خودمان اثرگذار باشد؟ بر هموطنان ما، از جمله بهائیان ظلم میشود و ما از کنار آن بیتفاوت عبور میکنیم. اما جامعهی جهانی فریاد میکشد و حاکمان ما نیز گوش خود را به فریادهای جهانی بیشتر میسپارند تا به صداهای داخلی.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…