برداشتی ازجلسات ماهیانه سوره انعام

نریمان آزادی

111_2
اهمیّت سوره انعام در آن است که با آنکه بعقیده مفسرین در یک شب و یک مجموعه نازل شده،ک مجموعه نازل شده، ولی عمده آیات آن گرد دو محور اصلی اهداف بعثت یعنی راهنمایی انسان از طریق اعلام توحید و بیان قانونمندی رابطه عمل و سرنوشت اودور میزند.

سوره با اعلام آنکه حمد و ستایش ویژه ذات الهی است وآنکه انسانها برای خدا عدل و شریک جستجو میکنند آغاز میشود. بدیگر سخن، آیه اول سوره نماینده محتوای کلی آن یعنی تربیت انسان، توحید، و بازتاب عمل انسان را بصورت فشرده بیان میکند.

موضوعات کلیدی آن علاوه بر توحید ومعاد، تأکید بر آزادی، اعتماد بنفس، نظم و مشیت الهی محدودیت دانش انسان، وبالاخره توجه به الگویی چون ابراهیم است. توحید بصورتی ساده و همه فهم بدور از استدلالات فلسفی و موشکافی های عرفانی از طریق معرفی خدا بعنوان قدرت قاهر، مدبر، رحمان، رحیم، ناظم بر جهان ارائه میگردد، و راه رسیدن به آن از طریق مشاهده و توجه به آیات و نشانه های موجود در طبیعت، و سیر در آفاق وانفس اعلام میشود.(آیات ۲،۳،۱۱)

صفاتی که برای ذات اقدس الهی ذکرشده صفاتی است که از یکطرف عظمت و وحدانیت خداوند را جلوه گر میکند و ازطرف دیگر احاطه و نظارت خداوند بر عمل انسان و قانونمندی رابطه بین عمل وسرنوشت انسان را آشکار میسازد (معاد). در پایان سوره بصورت جمع بندی این دومحور بخصوص قانونمندی عمل و سرنوشت عمل آشکار میشود.

برای پیمودن این راه و رسیدن به توحید با الگو ساختن ابراهیم و پیروی از راهی که اورفت کار را آسان میکند، و او بعنوان پیشوایی برای همه رهروان راه حق، حتی پیامبر اسلام معرفی میگردد.

حال ببینیم چرا به پیامبر سفارش شده راه ابراهیم را دنبال کند و جا پای او بگذارد؟ (آیه۷۵ (

میدانیم که حضرت ابراهیم بعنوان ابوالانبیأ و پدر ادیان توحیدی شناخته شده است. آیات ۷۴-۸۸ در رابطه با حضرت ابراهیم و سیر تحولی که در بینش و تفکرش انجام گرفت میباشد که منتهی به هدایت الهی و بازگشت به فطرت الهی او گردید. ابراهیم از طریق مشاهده در طبیعت و آیات آن و اند یشیدن در آنها، راه توحید را دنبال کرد.

در آیه ۷۵ میفرماید ما به ابراهیم ملکوت آسمانها و زمین (آفاق و انفس) را نشان دادیم. و او به مقام اهل یقین رسید.

چطور؟او با کنجکاوی، آزاد اندیشی، گسستن از پای بندی به آداب و رسوم ، دوری از تعصبات قبیلگی و امتیازات قومی، و از راه مشاهده با خردورزی و استدلال به توحیدرسید. (آیه۷۶(  حضرت ابراهیم راه لقاءالله را طّی کرد ، در صراط مستقیم، راه دین فطری را پیمود، و حنیف و خالص گشت. ابراهیم شرک را در خود راه نداد.

او کاملترین مصداق مؤمن، و پای بند به دین فطرت و پاکی از شرک، و آزاد از بند تعصبات قومی بود. ابراهیم آنچه افول میکرد دوست نداشت و آنچه به تاریکی منجر میشد را نمی پذیرفت و از آنچه قوم میپرستیدند تبری می جست.(آیات۷۴-۸۰)  در آیات (۱۶۱-۱۶۴) خداوند بعد از آنکه پیامبر را در مسیر حق دلداری میدهد میفرماید،”بگو که هدایت و راه مستقیم، دین پایدار ملت ابراهیم حنیف است”. در آیه ۱۶۱ به پیامبر فرمان میدهد، “بمردم بگو به یقین من دنبال راه ابراهیم هستم و نه راه شما”.

ما انسانها اگر به خصلتها و خواسته های درونی خود دقت کنیم می بینیم که ما از تحمیل عقیده و تحمل زور تنفر داریم. به دیگر سخن، در وجود ما آزادی خواهی نهفته شده است، و دقت در این آیات نشانگر این است که درمنطق قران عشق به آزادی در فطرت انسان نهاده شده و تحمیل عقیده حتی برای قبول حقیقت دور از منطق قران است.(لا اکراه فی الدین ….)

خداوند مرتّب سیردر تاریخ و طبیعت را بما سفارش میکند و از ما میخواهد که در آنجا که حجت ودلیل دارید پای دلیل و عقیده تان بایستید و چیزی را که به آن علم ندارید دنبال نکنید. اسطوره بودن حضرت ابراهیم و پیمودن راه او برای ما

پیمودن راه فطرتمان هست. در نتیجه اگر برخی سنتها و آداب و رسوم ما بافطرت الهی سازگار نیست نباید آنها را دنبال کنیم. چه خوب است که با تسلیم شدن به خدای عالمیان خود را با قانونمندی جهان هماهنگ کنیم.(آیه ۷۱ و امرنا لنسلم لرب لعالمین)

زندگی انسان مدرسه الهی است که دانش آموزان این مدرسه به چهار  طبقه تقسیم شده و در چهار کلاس مختلف حضور دارند. محتویات این مدرسه شامل برنامه درسی، کتابخانه،آزمایشگاه، و بالاخره امتحان دادن ودریافت نتیجه ودرجه گرفتن است.

در این مدرسه کلاسهای درسی بر حسب جنسیت،ملّیت، نژاد، مال و قدرت،… مطرح نیست،بلکه بر میزان توحید، کرامت انسانی، و خصائص اخلاقی درجه بندی شده است . گواهینامه قبولی یا مردود ی در طول زندگی انسان ها بآنها داده میشود. دانش آموزان برپایه درجه بندی در این خصائص در کلاسهای چهار گانه میروند.

کلاسهای درس :  کلاس دانش آموزان بازی گوش( که بعد از ناا میدی از آنان، بحال خودشان واگذاشته شده اند(آیات ۱۱۰و۱۱۲) سواء علیهم ا انذرتهم ام لم تنذرهم لایؤمنون…”هستند.،

کلاس دانش آموزان متوسط( که اکثریت دارند، اینان قشر متوسط جامعه اند و به راه هدایت آشنایی دارند،یا استفاده میکنند، ویا اعراض میکنند،(با آیات۵۹،و۷۳ بخوبی آشناهستند)، آیه “انا هد یناه السبیل امّا شاکرا و امّا کفورا”شامل حالشان است.

کلاس دانش آموزان زرنگ وشاخص( که محدودند) و جان خود را در طلب راه رضایت الهی میدهند. آیه “و من الّناس من یشری نفسه ابتغأ مرضات الله” شامل حالشان میشود.

کلاس دانش آموزان استثنایی( که انگشت شمارند) آیه “اولئک هداهم الله فبهداهم اقتده،اینان هدایت شده اند و تو نیز براه آنان ادامه بده” شامل حالشان هست.

کتابخانه های مدرسه الهی: ۱-کتابخانه برای عموم – کتابهای این کتابخانه شامل کل طبیعت (خاک، برگ،درخت، سنگ، جویبار، پرنده، خزنده، انواع موجودات زنده، انسان، انواع پدیده های طبیعی، و خلاصه کلام آنچه در طبیعت با دید محدود خود مشاهده میکنیم ازماده وانرژی وجود دارد، میباشد.(آیه ۱۰۳)۲-کتابخانه مختص تیز هوشان- این کتابخانه مورد استفاده آنهائی است که خود را از محدوده ادراکات و حواس پنجگانه فراتر برده، از وابستگی به مادیات رهایی پیدا کرده، و پرتو نورالهی در آنهادرخشان تر شده و “ای مظهر اسمأ الهی که تویی” شامل حالشان میشود.

موضوعات درسی :اندیشیدن درآیات الهی است که در همه مظاهر طبیعت (آفاق و انفس) خود نمایی میکنند. از آنجا که راه رسیدن به خردورزی از طریق حواس محدود ماست، اینموضوعات درسی میتواند ما را کمک کندو بصیرت و درک بیشتری بما بدهد.  ” برگ درختان سبز در نظر هوشیار   هر ورقش دفتریست معرفت کردگار”

 

آزمایشگاه مدرسه:  فتنه و ابتلائات است که انواع و اقسام ابتلائات برای همه کلاسها به نسبت درک و نزدیکی به هدایت تهیّه شده است.

نتیجه و امتحان: پیروزی یا شکست در ابتلائات و انتخاب ما بین اضداد است.

معلمین مدرسه الهی  :اینان پیامبران هستند که شاگردان استثنائی و ممتاز این مکتب یامدرسه بوده اند و با نمرات شایان توجه فارغ التحصیل شدند و به جایگاه استادی رسیده اند. این معلمین با گوشزد کردن، انذار و تبشیر دادن (آیه۴۸)،دلسوزی

کردن (آیه۹۰)، و خواستن کمک از مبدا الهی (آیه۳۴) ما را تشویق به دقّت، توجه، ودرک آیات الهی کرده تا بلکه بتوانیم با خلوص نیّت به دور ازخصایلی همچون حسادت، ظلم، عصببیت، ضعف، و خودخواهی راه هدایت را بپیماییم وبطرف منزل مقصود “لقاء الله” حرکت کنیم. این استادان ازخصایلی همچونحسادت، ظلم، عصببیت، ضعف، و خودخواهی راه هدایت را بپیماییم وبطرف منزل مقصود “لقاء الله” حرکت کنیم. این استادان (پیامبران) هرگز راه وحرف خود را بازور و تحمیل بدیگران نمی قبولانند و دلسوزانه از خود مایه  میگذارند تاشاید سایر مردم با خصلت آزادی و بدور از پرورده ها و رسوبات فکری و تعصب خشک قومی به دنبال علم و تفکر بروند، و همچون خودشان بسرچشمه نور معرفت دست یابند. در این مدرسه تشویق عامل موثری در پیشرفت است و جای تعجّب نیست که پاداش کار نیک را چند برابر اعلام میکنند(ایه۱۶۰)    .

خداوندهمواره حامی اینان است که قابلّیت دارند، به آنان جرات میدهد. فی المثل به موسی قدرت رودررویی با فرعون را میدهد و بحضرت رسول قدرت برخورد بادانشمندان و قدرتمندان قوم را میدهد. و اعلام میکند که شما میتوانید وگنجایش آنرا هم دارید که در این اقیانوس پر تلاطم خوب شنا کنید و خود را سالم بیرون کشید.

این چنین مدرسه و دینی است که میتواند تا ابدخاتمیت داشته باشد. بدین معنی که قبول شدگان این مدرسه به مرحله ای رسیده اند که خود بتوانند قانون بنویسند، و راه زندگی را پیدا کنند. در آیه ۲ سوره جمعه،”هو الذی بعث فی الامیّین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته ویزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین”، بدینمعنی که جهان بعثت مدرسه ایست که آیات آفاق و انفس- (مواد درسی آن)، و پیامبران (آموزگاران)، و (قبولی امتحان) یافتن هدایت است.

دراین راه پیچ درپیچ و پر از سنگلاخ که مملو از اضداد است* این انسان مختارو آزاد، این شاگرد مدرسه الهی باید با فکر کردن و تعقّل، و علم پیداکردن، از خدابخواهد او را هدایت کند که راه درست را انتخاب کند. دراین مسیرتکامل است که انسان با تلاش و کوشش به کلاسهای بالاتر میرود،نمرات بهتری کسب میکند، و نتیجه جهد و هّمت خود را میگیرد که میتواند به اعلی علییین برسد و یا به اسفل السافلین سقوط کند. در مدرسه الهی هیچ چیز دورریخته نمیشود. همه چیز در حال تغییر و تحّول دایمی است. هیچ چیز هم از بین نمیرود و از نظر دید محدود ما یا از مادّه به انرژی و یا از انرژی به مادّه تبدیل میشود. دانش آموز این مدرسه ناچاراست بطور دائم با پدیده ها، عقاید، روش هایی که با هم ضّدیت دارند روبرو شود و در میان اضداد* یکی را انتخاب کند که این خود یک نوع ابتلا وآزمایش است.

رشد و بقا  در مقابل  گمراهی و فنا

علم، یقین، و اطمینان قلبی  در مقابل  حدس و تخمین آمیخته با توهّم  و عدم اطمینان

دنیا (نزدیک بینی)  در مقابل  آخرت (دوربینی)

توحید  درمقابل  شرک

نور(روشنائی)  در مقابل  ظلمات (تاریکی(

زندگی و حقیقت  در مقابل  مرگ و موهومات

هم آهنگی با عالم هستی  در مقابل  خودبینی و خود محوری

بیداری و هوشیاری  در مقابل  خواب و ومستی

روح و معنویّات  در مقابل  جسم و مادیّات

تقوی و وتسلط بر نفس  در مقابل  وادادگی و هوسرانی

کلاسهای درسی:

کلاس دانش آموزان بازیگوش:  که بحال خودشان واگذاشته شده اند (آیات ۱۱۰،۱۱۲) اینان بهیچ صراطی مستقیم نمیشوند.(آیات ۲۷،۲۸،۱۰۹)، اینان خودزیان میکنند (آیه۱۱)، نشانه های الهی را نادیده گرفته، مسخره کرده(آیات۵،۱۰)، به پیامبران نسبت سحر داده (آیه۷)، بطور خلاصه از خردورزی اعراض نموده (آیه۴)، تکذیب لقاءالله را میکنند (آیه ۱۱). اینان انتظار دارند فرشته نجات بیاید (آیه۸)؟ هّم و غّم اینان کسب امتیازات مادّی است (آیات۶،۳۲)آز، طمع قدرت، ثروت، و فریبکاری آن چنان دل هاشان را سنگین کرده که خود رابجای خدا میبینند، (آیه۴۳) سنگدل شده فسق میکنند (آیه۴۹). زمانیکه درخوشی هستند احساس استغنا میکنند و بیشتر و بیشتر میخواهند و با ظلم و بی توجّهی به دیگران، مردم را از خود میرنجانند. این ظلمها انباشته میشود وروحهای آزرده و نفسهای مظلوم که  درد زمان کشیده اند در زندگی قدرتمند طمعکار ایجاد اختلال میکند و بدلیل فسقی که کرده ازهم متلاشی میشود)آیات ۴۴،۴۵) چرا توبه نکردند و سنگدل شدند و گمراهی را انتخاب کردند(آیه۴۳)؟ ما هم درهای نعمت را بر آنان باز کردیم،ناگهان از جایی که احتمالش  را هم نمیدادند عذاب بر آنها نازل شد و از همه وسایل زندگی ساقط شدند (۴۳-۴۷). (قانونمندی الهی است که هر چه بخواهیم خوب یا بد با اختیار خود انتخاب میکنیم و خداوند هم بما کمک میکند.) اینان بدلیل بی نیازی مالی و قدرت زیاد طغیان کرده اند و نمره ردی را هم گرفته اند (آیه۱۱۰) وآیات (۴۴-۴۷( درآیات فوق  اشاره میشود بر اینکه اگر انسان بسوی خدا توجّه کند و امیدی به رفع پریشانی و حل مسائل داشته باشد و نفس مطمئنّه اش بر نفس امّارهاش مسلّط شود )آیه ۴۱)، با توبه و انابه (بدینمعنی که قابلیت خود را تقویت کند)، خداوندپریشانی و دربدری را از او رفع میکند (آیه ۳۹). و حال که این دانش آموزقابلّیت خود را نشان داد بعد از بلا و مصیبت باید خود را در مقابل حق ناچیزپندارد، تضّرع کند (آیات ۴۲،۴۳،۶۲)، و خود را در برابر خدا هیچ بداند،آنوقت است که درهای امید و موفقیت برویش باز میشود.

در کلاس بازیگوشان، دانش آموزانی که تقلّب میکنند و در تاریکی اند بنفس خود عملامکر میکنند. بخیال خود طرف مقابل را از دیدن واقعیت محروم میکنند. اینان منشا فسادند (آیه۱۲۳). چون خود را از قبول هدایت محروم کرده اند اینگونه تدبیر و مکر گریبان خودشان رامیگیرد (آیه۱۲۴). اینان تنگ نظر هستند ومیخواهند همچون پرندگان راحت بسوی بالا پرواز کنند، رفتن بطرف قبولی و راه هدایت همچون بالا رفتن بطرف بلندی و جای مرتفع در آنها احساس تنگی نفس وضیغ صدر میاورد (آیه۱۲۵( . این شاگردان برای تثبیت مقام و جاه طلبی خود حتّی حلالهای خدا را حرام میکنند  )آیه ۱۴۸،۱۵۰)، که مردم را بخود وابسته کرده و سیاهی لشکر خود راحفظ کنند (آیه۲۶). ما هر آنچه از نظر فردی، اجتماعی برای شما مضر هست را یادآورمیشویم (آیات۱۴۵، ۱۵۱-۱۵۳) .

کلاس درس دانش آموزان متوسط : این گروه از دانش آموزان گاهی به سمت راست و گاهی به سمت چپ میروند، وازآنجا که رحمت الهی را که خداوند بر ذات خود واجب کرده را لمس میکنند (آیات ۱۲،۱۶،۵۶)، از چاه و چاله نجات پیدا میکنند، و با توبه براه هدایت برمیگردند. این گروه برای برگشت (توبه) امتحانات زیاد، و جاده های سربالائی را باید طی کنند، و توجه خاص و تلاش  زیاد کرده تا دوباره بتوانند مسیر هدایت را ادامه دهند. و از آنجا که بین بعد هدایت و ضلالت نوسان دارند، مستقلا و بدون وابستگی به تعلقات مادّی نمیتوانند تصمیم بگیرند وبیشتر بطرف مادیات میروند. با اینکه در آیات متفاوت اخلاق خوش معلمان (پیامبران) را میبینند بازهم  شانس میگیرند، با علم و آگاهی تصمیم نمی گیرند، در حالیکه رحمت الهی که ارفاق به آنان است برای این است که درست تصمیم بگیرند و بسوی هدایت برگردند، وای کاش که میدانستند! این دانش آموزان درس را تا حدودی خوانده اند و میدانند سنّت الهی بر این نیست که قبل از گوشزد، هشدار، اتمام حجّت و آگاهی به یک جامعه، و انکار،مخالفت، وظلم آن جامعه! آنها را هلاک کند (آیه۱۳۱) .

اینان کتاب هدایت را دارند و بهانه ای ندارند که بگویند مانمیدانستیم (آیه۱۵۶)، بخوبی میدانند چه چیز هایی جزء محرّمات فردی (آیه۱۴۵) واجتماعی (آیات۱۵۰-۱۵۳) است و میدانند ظلم عاقبت ندارد. این دانش آموزان طمع،حرص، ولع، پرخوری، و غفلت (آیات۱۴۱،۱۴۲) آنها را از ایثارگری،بشردوستی، و یاد خدا دور میکند. اینان همه را میدانند و با این وجود چیزهای دیگر را عزیز تر از خدا و راه هدایت میشمارند (آیه۱۳۶).  این گروه با آزادی و اختیار انتخاب خود را میکنند، زمانی که عقل خود را بکارمیاندازند و خود را با مجموعه هستی هماهنگ میکنند، و راه هدایت راانتخاب

میکنند، از امتحان سرافراز بیرون میآیند و به لقاألله که نهایت تکامل انسانی است میرسند، و زمانی دیگر راه هوی و هوس و شیطانی را انتخاب میکنند که نتیجه راه، رد شدن در امتحانات و گمراهی است و در نتیجه به کلاس پائین تر نزول میکنند (آیه۱۱۷ خداوند از گمراه و هدایت یافته با خبر است) . البته معلّمان تلاش میکنند ما را در این راه آماده کلاس بالا تر کنند. صفات الهی که رحمان،رحیم،غفور،کریم،ودود،….….را یاد آور شده و قدرت الهی را که بر همه امکانات، و کائنات استوار است را گوشزد میکنند.

کلاس دانش آموزان ممتاز و زرنگ (که محدودند):این دانش آموزان که وسعت دیدشان بالاست و در ضمن مزه موفقیّت در امتحانات راچشیده اند (آیه۶۹)، در مرحله بالاتر و در شاهراه منزل هستی اند، کلّیه صفات خدایی نهفته در آنها بیدار میشود. اینان با نگرش دقیق به آفاق و انفس وطبیعت نگاه میکنند و با مشاهدات خود آیات و نشانه های الهی و پدیده های غیب و شهود که مستمراً جریان دارد را در مییابند (آیه۷۲)، و کلیدهای غیب را درحدّامکان با علم و دید محدود خود میگشایند که این کلیدها میتواند مشاهده پدیده ای، فهم کلمه ای، و یا تجربه واقعه ای باشد. (شهود در حقیقت مخلوق غیب است)

از آنجا که این دانش آموزان میدانند تمام کلیدهای غیب (مفاتیح الغیب) در اختیار خدا است (آیه۵۹)، آنان در مسیر تکامل و با توجّه به عظمت الهی می کوشند  کلیدهایی را بدست آورند و غیوب (مجهولات) را به شهود برسانند، و با تلاش، اندیشه، و از راه دانسته ها به مجهولات (ندانسته ها) پی ببرند و بکلیدها (مفاتیح) راه پیدا کنند. و با پی بردن به غیبی (مجهولی) توجّه بوجود غیب ها (مجهولات) و گشایشهای دیگر نظرشان را جلب میکند. با این پشتکار مرتّب درهای بسته را یکی بعد از دیگری باز میکنند، که این حرکت مستمری در طول زندگیشان بین غیب و شهود است. خداوند عالم الغیب والشّهاده است. این دانش آموزان ممتاز در کلاسهای (پیشرفته) هستند و باتوکّل به حق و عزم راسخ از پیچ و خمهای زندگی درس میگیرند و با جان و دل مشکلات این راه را میپذیرند و برای گشودن راه و باز کردن بعضی قفلها  عقل و عمل رابکار میبرند و نمره موفقّیت را بدست میآورند .                  .

اینان در پیدا کردن یک معلوم به مجهولات بیشتری راه پیدا میکنند و بیشتر و بیشتر کنجکاو شده تلاش میکنند که راههای بیشتری باز شود. چگونه و چراها (غیب مطلق) منحصربه خداوند است ولی اموری که در این دنیا و در چهارچوبه محدود زمان و مکان ما وجود دارند (غیب نسبی) و از حیطه و تعلق علم به آن محال نیست، این دانش آموزان را از غیب به شهود میرسانند

کلاس استثنایی ها  :دانش آموزان این کلاس گروه انگشت شماری هستند که بمعلمی رسیده اند. آنان دقیقا زیر ذره بین الهی هستند که اگر کوچکترین خطائی کنند، یا اندیشه خطائی داشته باشند زود یادآوری میشوند (آیه۱۱۲)، (که درنتیجه در دست و پنجه نرم کردن با مشکلات تقوی بیشتری پیدا میکنند.). ایندانش آموزان بمقام استادی میرسند و پیامبران ما هستند. هر کس نمیتواند جای آنها را بگیرد (آیه۱۲۴). اینان وسعت نظر و شرح صدر دارند (آیه۳۴). با صلح وسلامت و صبر حرف دیگران را میشنوند، دگم و متحجر نیستند. نشانه هایی که توجه کلاس دانش آموزان متوسط را بخود جلب کند را بخوبی دریافته اند، و باداشتن خواسته ها و عواطف انسانی تقوی دارند، هدایت شده هستند، و در نتیجه کوشش خود خیلی خوب نمره گرفتند، و خداوند هم پاداش خوبی به آنها داده است. اینان هرگز ایمان را با ظلم آلوده نمیکنند .

پیا مبران، این دانش آموزان استثنایی مکتب الهی، همواره از بشر بودن خود آگاهند و سخن میگویند. حضرت رسول اعلام میکند که من فقط پیام آورم، نه دستمزد میخواهم (آیه۹۰)، نه غیب میدانم، نه خدا هستم، نه فرشته ام (آیه۵۰( ، و نه وکیل شما هستم (آیه۶۶). بمن تنها بعنوان حامل وحی نگاه کنید. خداوند هم نه بشر است که نیاز به طعام داشته باشد (آیه۱۴)، و نه فرزند یا جفتی دارد (آیه۱۰۱). او از همه اینها منزه است.

این دانش آموزان ممتاز(پیامبران) هرگز ذره ای از توحید عقب نشینی نکردند. اینان از پذیرش برچسب هایی همچون پسر خدا بودن، شریک خدابودن مبری هستند(آیه۱۰۱). و میگویند خداوند قاهر فوق بندگان است (۱۸). بدیع و فاطر السّموات و الارض (آیه۱۰۱)، و خالق کلّ شئ (آیه۱۰۲) است. و به عموم شاگردان خود میگویند که شما مثل شناخت بچّه هایتان با این حقیقت  آشناهستید (آیه۲۰)، و میدانید جزخدا کسی ما را از بدیها رها نمیکند. افترابخدا نزنید (آیات ۲۱،۲۴،..)، زیرا عاقبت بد اعمالتان در پیش است. خداونداحتیاج به کمک ندارد برای او واسطه نگذارید(آیه۲۲(.

میدانیم که پیامبران با حرکتی جهشی به نبوّت نرسیده اند، بلکه در مسیر تکامل به درجه پیامبری واصل شده اند.

خداوندمرتّب به پیامبر قوّت قلب و تسکین خاطر میدهد که محزون نباش (آیه۳۳)، خود راآلوده نکن، تردید نکن (آیه۱۱۴)، خدا پرستان را از خود مران که ظلم است (آیه ۵۲)، نترس، اجازه نده جهالت و یاس از رحمت الهی ترا احاطه کند اگر مشیّت الهی بود همه را هدایت میکرد (آیه۳۵). این دانش آموزان بازی گوش که رفوزه شدند (مشرکین) در حقیقت ظلم به خود و به نفس خود کردند (آیه۱۲)، پیرو خیالات باطلند (آیه۱۱۶)، انگیزه شان انکار آیات الهی است (آیه۳۳) قبلا هم اینچنینبوده اند. واقعیت این است که اینان زیر بار درس خواندن نمیروند. تو از اینان دوری جو(آیات۶۸،۱۰۶)،اعلام کن که من پیروی از هوی و هوس شما را نمیکنم (آیه۵۶)، و با شما همراز وهمراه نمیشوم، راه من به یقین راه و روش ابراهیم است(آیه۱۶۱) .

اسلام بعنوان مسئول تربیت انسان طبیعت دانش آموزان مدرسه خود را بخوبی میشناسد و راه موفّقیت آنها را معرّفی میکند. ولی وظیفه رسیدن به هدف بعهده دانش آموزان نهاده شده است، که با ابزار آزادی و اختیار راه خود را تشخیص دهندمشاهده آیات و تفکّردر باره آنچه از سوره انعام در جلسات ماهیانه آموخته ایم بما نشان میدهد که حرکت وبنای این جهان برپایه تکامل و رو به پیچیدگی رفتن است. سایر پدیده ها بحکم قانونمندی و با غریزه در این حرکت شرکت دارند. ولی ما منجمله پیامبران در این صحنه زندگی که میدان ابتلائات است بادوبعدی بودن و تضاد داخلی مان، آزادانه و با اختیاری که در محدوده تنگ زمان و مکان داریم خود یکی از اضداد را انتخاب می کنیم (تا تاریکی نباشد پی به روشنایی نمیبریم) و هرکس بار مسؤلیت خودش را بدوش میکشد (۱۶۴)، بد کنیم دودش بچشم خودمان میرود ( ۳۱،۴۹،۷۰،۹۳) .خلاصه کلام هرچه بکاریم درو میکنیم. ساده لوحی است که انتظارداشته باشیم همه مردم مؤمن شوند (۳۵،۱۰۷) خداوند به پیامبرمیفرماید قل فلّله الحجه البالغه فلو شأ لهدیکم اجمعین (۱۴۹).

لازم است در درجه اول با اعتقاد و هم آهنگ شدن با خلقت و تسلیم شدن (ان الّدین عند الله اسلام) و با توجّه و تلاش در درک آیات الهی خود را درنظام جهان هستی  متعادل و منظم کنیم (آیه۱). هرچند وجود ما جولانگاه کشاکش خواسته ها وخصلت های متضاد است، خوشبختانه روح خدایی که درما دمیده شده این توانایی را بما میدهد که با تلاوت آیات ونشانه های الهی زندگانی خود را بر اساس نظم،عدل، و احسان پایه ریزی کنیم. و با ایمان و عقل در رابطه با خود و دیگران تجدیدنظر کنیم و بپذیریم همانطور که قیافه ها با هم متفاوتند،نظریات وپطانسیلها هم با هم فرق دارند. ندانسته چیزی را باور نکنیم، کاری نکنیم که نظم وتعادل این جهان هستی بهم خورد(۱) و در نظم خدا داده خللی ایجاد شود (و لاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها). یقین داشته باشیم که همه چیز از ذرّات نادیدنی تا کهکشانها وکل کیهان در یک مدار معیّن و منظّمی با ریتمی درحرکت و همآهنگ ومرتبط با یکدیگرند (و کلّ فی فلک یسبحون). حال اگر در جهت مخالف نظام حرکت کنیم، موازنه بهم میریزد و برای ما نتایج ناخواسته دارد.

اگر یک ذره را برگیری از جای    فرو ریزد همه عالم سراپای

بدانیم که هر عمل و حرکتی از ما  (اعم از فیزیکی یا فکری)  بازتاب دارد (آیات۳۱،۷۰). و در جامعه ای که زندگی میکنیم با عقل و درایت دو اصل را که خداوند تاکید دارد را پایه عمل خود قرار دهیم: یک-امرهم شوری بینهم  دو-اوفو بالعقود.

ما میتوانیم با نیروهای خدا داده، خود را تقویت کرده و با اختیار و آزادی از این مرز محدود مکان و زمان فراتر رفته و تا حدودی بعضی از کلیدهای غیب الهی را بگشائیم.

درپایان سوره آیه ۱۶۵، گذرایی جهان و ناپایداری زندگی وابتلأ و امتحان انسان در طول عمر را یادآور می شود. و انسان را بعنوان جانشین نسلهای گذشته و زمینه ساز نسلهای آینده معرفی میکند. و متذکر می شود که این مائیم که باید در میدان ابتلأ قابلیت خود را نشان دهیم.

فروردین

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

یک پاسخ

  1. سلام

    نهایت درس الهی تن دادن به قسط است.

    ایمان به این است که در این جهان خداوند به اندازه نیاز طبیعی نیازمندان اقوات قرار داده است و فرقی بین افراد انسانی در رفع نیاز طبیعی آنها نگذاشته است ( قسط) ولی مشرکین توان و قدرت خود را ملک طلق خود گرفته و آنچه از نعمات الهی نصیب آنها میشود را نیز ملک طلق خود دانسته انباشت میکنند و انفاق نمی نمایند و زکات نمی دهند…چون به آخرت و پاداش الهی ایمان ندارند…

    اگر مسلمانان در بین خود مصرانه و مومنانه رعایت قسط کنند مستکبرین تحمل نمی کنند و در جامعه مشکل ایجاد مینمایند و در صدد نابودی تدریجی آن خواهند بود و مسلمین نمی توانند بگویند چون “لا اکراه فی الدین” پس با آنها برخورد نکنیم.

    چرا اینقدر از آزادی بحث میشود ولی از قیام به قسط مومنین و مخالفت مستکبرین با قسط سخنی گفته نمی شود!!!

    جن از بسم الله میترسد و قدرتمندان و زیاده خواهان از قسط…مومنین هم قسط را فراموش کرده اند و در فکر رعایت آزادی حجاب و آزادی بیان و … هستند.

    اگر مومنین قائم بالقسط باشند گواه بر وجود خدا شده و مسائل زیادی خود بخود حل میشوند…

    والسلام

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »