دو خاطره از مصباح یزدی

دو خاطره از مرحوم آقای مصباح یزدی در حافظه دارم که شاید اشاره ای به آنها مفید باشد، البته تفصیل بیشتر را در تاریخ شفاهی آموزش عالی ایران خواهید یافت(دوره سه جلدی، انتشارات فرهنگ صبا و نشر نی).

خاطره اول – در دوره مسئولیتم در وزارت فرهنگ و آموزش عالی(۷۲_۱۳۶۸) بود. نامه ای به امضای جناب آقای مصباح به عنوان «رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی»دریافت کردم که درخواست کرده بودند تعدادی از طلاب حوزه علمیه قم(مانند آقای آقاتهرانی- وکیل مجلس و معلم اخلاق دولت احمدی نژاد) برای تحصیل به کانادا اعزام شوند.

ایشان توضیحی به این مضمون داده بودند که با تحصیل آنها در رشته های اسلام شناسی و فلسفه و…و بازگشت به کشور یک انقلاب فرهنگی بزرگ رخ خواهد داد. پاسخ داده شد که طبق قانون اعزام دانشجو، طلاب باید مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد داشته باشند و در عین حال اعزام به خارج مگر در شرایط خاص تنها برای دکترای تخصصی امکانپذیر است.

مدت کمی بعد نامه ای از رئیس جمهوری وقت (مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی) رسید با دستور مساعدت نسبت به درخواست آقای مصباح. همان پاسخ قبلی را برای ایشان فرستادم. این دستور رئیس جمهور و پاسخ وزیر برای دوبار تکرار شد و بالاخره آنها با بودجه ارزی ریاست جمهوری، طلاب به کانادا فرستاده شدند! در آن سالها گفته می شد که برخی از آنها تغییر لباس دادند و برخی هم در خارج ماندند و بر نگشتند! والله اعلم!

خاطره دوم – از همان اوایل مسئولیتم در وزارت علوم دولت اصلاحات، با تصویب شورایعالی انقلاب فرهنگی شورای اسلامی شدن دانشگاهها تشکیل شد. در آن شورا، حدود ۱۵ تن از اعضای شورایعالی از جمله تعدادی از وزرا و نمایندگان مجلس و تعدادی از اعضای حقیقی مانند آقای مصباح عضویت داشتند. در جلسات اول شورای اسلامی شدن، وزیر علوم علیرغم تمایل جناب مصباح ریاست و مدیریت جلسات را عهده دار گردید. با توجه به متفاوت بودن دیدگاههای افراد در باره مولفه های اسلامی بودن دانشگاهها، مدیریت آن جلسات هم کار ساده ای نبود.(از نظر من، دانشگاهی به مفهوم واقعی کلمه اسلامی است که از بالاترین سطح علمی و پژوهشی و رسالت اجتماعی و اخلاقی برخوردار باشد و نه اینکه به ظاهرسازی و شعار و…بسنده شود!).

در هرصورت در یکی از جلسات بحث ها بالا گرفت و مرحوم آقای مصباح وقت و بی وقت اظهار نظر می کردند. بعد از مدتی به ایشان تذکر دادم که لطفا شما هم مثل دیگران وقت بگیرید و سپس صحبت بفرمائید. ایشان پاسخ دادند: خیلی خوب، خیلی خوب! ما هم قانون مدار می شویم…و تا آخر جلسه سکوت کردند و متاسفانه از آن به بعد نه تنها در آن جلسات شرکت نکردند بلکه پس از مدتی در خود شورایعالی انقلاب فرهنگی هم ایشان را زیارت نکردیم!

پ.ن – طبیعی است که دیدگاه هائی مبتنی بر «دموکراسی و حقوق بشر»، با نظریات گرایش های سیاسی-اجتماعی جناب آقای مصباح در خصوص حکومت اسلامی و اعتبار نداشتن رای مردم و…چندان قابل جمع نبوده باشد، ولی ایشان در حوزه تخصصی فقهی و فلسفی خود فاضل و ثابت قدم بودند!
خداوند همگان را هدایت و حسن فرجام دهد.

منبع: فیس‌بوک نویسنده

Recent Posts

بی‌پرده با کوچک‌زاده‌ها

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

سکولاریسم فرمایشی

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

مسعود پزشکیان و کلینیک ترک بی‌حجابی

کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

چرا «برنامه‌های» حاکمیت ولایی ناکارآمدند؟

ناترازی‌های گوناگون، به‌ویژه در زمینه‌هایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

مناظره‌ای برای بن‌بست؛ در حاشیه مناظره سروش و علیدوست

۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظره‌ای بین علیدوست و سروش…

۲۴ آبان ۱۴۰۳

غربِ اروپایی و غربِ آمریکایی

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…

۲۳ آبان ۱۴۰۳