روسای سه رکن سازمان نظام پزشکی به همراه رئیس مجمع انجمن های علمی کشور در نامه ای به ریاست جمهوری خواستار به کارگیری تمام مساعی دولت برای تهیه واکسن مطمئن و مورد تأیید مراجع علمی از طرق مختلف و با استفاده از همه ظرفیتهای بخش دولتی و خصوصی شدند.
بنابر اعلام روابط عمومی سازمان نظام پزشکی، در نامه محمدرضا ظفرقندی رییس کل، مصطفی معین٬ رییس شورای عالی و عباس آقازاده مسرور٬ رییس مجمع عمومی سازمان نظام پزشکی و همچنین ایرج فاضل رییس مجمع انجمن های علمی گروه پزشکی ایران، خطاب به رییس جمهوری آمده است:« همانطور که استحضار دارید امروز مهمترین مقوله حوزه سلامت در جهان، مواجهه صحیح، علمی و مدبرانه در مقابل همهگیری بیماری کرونا و تنها راه غلبه و قطع زنجیره این بیماری مهلک که هر روز جان انسانهای زیادی را تهدید میکند تأمین سریع و استفاده از واکسن مناسب و مؤثر بر اساس اولویتهای تعیین شده است.»
در این ادامه این نامه آمده است: «اطلاع دارید که بسیاری از کشورهای منطقه و جهان واکسیناسیون علیه بیماری کووید-۱۹ را شروع کرده و حتی بعضی از کشورهای منطقه درصد قابل توجهی از مردم را تحت پوشش واکسن قرار دادهاند.»
نوسندگان این نامه همچنین تاکید کردند: «جناب آقای رییس جمهور، امروز اولویت تهیه و خرید واکسن، نیازی حیاتی و ضروریست که باید صرفاً بر اساس نگرشی علمی و بر اساس مصالح ملی و فارغ از مسائل سیاسی به آن پرداخته شود و در کوتاهترین زمان ممکن در اختیار مردم و اقشار آسیبپذیر و گروههای پر خطر و کادر خدوم و فداکار درمان قرار گیرد.»
ماموران امنیتی حکومت ایران هفت شهروند کرد، از جمله دو دانشجو، را به صورت هماهنگ در مهاباد و کرج بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل کردهاند.
هرانا نوشت این شهروندان روز شنبه ۲۰ دیماه بازداشت شدهاند و در میان آنها فرزاد سامانی و صهیب بادروج، دانشجویان دانشگاه «خوارزمی»، هستند که در محل خوابگاه این دانشگاه در کرج بازداشت شدند.
فاروغ سامانی، برادر فرزاد سامانی، با تایید این خبر در صفحه اینستاگرامش نوشت از دلیل بازداشت و محل نگهداری او بیخبر است. سامانی سابقه بازداشت و محکومیت در دادگاه انقلاب در گذشته را نیز دارد.
هرانا نام سایر شهروندان بازداشتشده را دریا طالبانی، شپول خضری، سالار رهوی، افشین ماماحمدی و سیروان نوری عنوان کرده و نوشته است آنها در مهاباد بازداشت شدهاند.
جزییاتی از دلیل بازداشت این افراد و نهاد بازداشتکننده منتشر نشده است.
دادگاه انقلاب شهر دزفول با صدور احکام جداگانه رعد حمدانى ،قصی خسرجی و سجاد دبات، سه نوجوان اهل شوش که در اعتراضهای آبان ۹۸ شرکت کرده بودند را در مجموع به ۴۰ سال زندان محکوم کرده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا اتهامات مطرح شده علیه این سه نفر را «محاربه& پاره کردن و آتش زدن عکس خامنهای و اقدام علیه امنیت کشور» و همچنین «تخریب اموال عمومی» اعلام کردهاند.
بر اساس حکم دادگاه، رعد حمرانی، ۲۳ ساله به بیست سال زندان و قصی خسرجی، ۱۹ ساله و سجاد دبات، ۲۰ ساله هر کدام به ده سال زندان محکوم شدهاند.
این سه نوجوان که توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده بودند، اکنون در زندان مسجد سلیمان به سر میبرند.
بر اساس گزارش منتشر شده در این رابطه این سه نفر «برای اخذ اعترافات اجباری توسط نیروهای امنیتی مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند».
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در بیانیهای که به مناسبت سالگرد سرنگون شدن هواپیمای اوکراینی با شلیک موشک سپاه پاسداران صادر کرده، تاکید کرده است که مسئولان حکومت ایران «تلّی از جنایات بیپاسخ» را در کارنامه خود دارند.
متن کامل این بیانیه که نسخهای از آن برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته٬ به شرح زیر است:
یک سال پیش، درست در حوالی همین روزها بود که کمکم قادر بودیم نگاهمان را از ردّ خونهای برجایمانده در خیابان بگیریم، که آسمان گلگون شد؛ سرهامان پر از هیاهوی هزاران سؤال بیجواب بود، هنوز نمیتوانستیم بفهمیم که چرا به سر شلیک کردید، که بهتزده و حیران، نگاهمان به آسمان خشکید، لحظهای سکوت و هیاهوی جدیدی در سرمان با جریان اولین قطرهٔ اشک، غوغا کرد؛ «چرا زدید؟».
سیل غم که از آسمان بارید و اشکهایمان که دستان آسمان را گرفت، جوی خون در خیابانها که با باران خون از آسمان پیوند خورد و خونمان را در رگهایمان به جوش آورد، صدای مهیب انفجار که سکوت شب را شکست و حنجرههایمان را به جوشوخروش انداخت، فریاد زدیم؛ فریادی از اعماق وجود خشمگینمان، برآمده از اعماق قلبی داغدار، مشتهای گرهکردهای در انتظار پاسخ، چهرههایی برافروخته در انتظار عذرخواهی و قلوب دردمندی در انتظار اجرای عدالت، فریاد زدیم و پاسخ خواستیم. اما دریغ از تهماندهای وجدان و کورسویی آبرو. سه روز دروغ دیدیم و یک سال پنهان کاری نوشیدیم و عمری است وقاحت را استشمام میکنیم. اگر خوب دقت کنید، هنوز از پس خروارها موج خروشان فریادهای عدالتخواهانه، صدای مادری از کوچهپسکوچههای شهر به گوش میرسد؛ صدایی که اگر با دقت بیشتری گوش فرادهیم، سیل غم بر گونههایمان جاری کرده، روح و روانمان را میفرساید؛ صدایی که هنوز پس از سالهای سال انتظار میپرسد: سعید من کجاست؟ از انتهای تاریکخانهٔ کدام نهاد حکومتی به این مادر پاسخ دادید؟ «سعید زینالی» کجاست؟ تقاص خون «ندا آقاسلطان» را کدام خودکامهٔ بیپروا داد؟ قاضیالقضاتی که در دادگاهها خون مردم را در شیشه کرد، اکنون کجاست و آن جوانان اکنون کجایند؟ بر سر «محسن روحالامینی» چه آمد؟ از دستان پینهبستهٔ «محسن محمدپور» ترسیدید یا از عرق خشکنشدهٔ جاری بر صورتش، که جانش با طنین صدای گلولهها پیوند خورد؟ روزگاری لازم بود تا فریادی رسا باشی، مشتی گرهکرده به آسمان بلند کنی، تجمعی به پا کرده یا مقالهای بنویسی تا سر از دالانهای بیسروته بیعدالتخانههایشان درآوری؛ اکنون اما کافی است ایرانی باشی تا بتوان خونت را ریخت و از پاسخگفتن ابا کرد. از اعماق کدامین دالان تارعنکبوتبستهای، انتظار پاسخ داریم که اکنون میپرسیم چرا زدید؟ همین کسانیکه امروزه بی هیچ محاکمه و بازخواستی راه میروند، یک عمر دروغ و نیرنگ و پنهانکاری و وقاحت پروارشان کرده که اکنون از عمق آن فاجعه، حتی خمی هم به ابرو نمیآورند.
جایی که جان مردمانش، گوی چوگان زمین بازی آقایان است، مدتهاست میمیریم و داغ میبینیم و احدی دم برنمیآورد. در چنین شرایطی، چهکسی را مخاطب قرار دهیم؟ اصلاً مگر ارزشها و آرمانهای بزرگ بشری، مدتها نیست که تنها لققلهای است بر زبانهایشان؟ تازه آن هم پوستینی ظاهری و بیجان از این ارزشها؟ عدالت نیز از این قاعده مستثنی نیست و این، خود، توهینی بزرگتر است.
اکنون و در سالگرد انهدام هواپیمای اوکراینی، واضح و شفاف اعلام میداریم که ما از شما بیزاریم؛ از عدم صداقت و دروغگوییتان، از بیمسئولیتی و بیتدبیریتان، از تلّی از جنایات بیپاسخ، که احدی حاضر به پذیرش مسئولیتشان نشدهاست؛ و امروزه میبینیم همان کسانیکه هرگز به آن مادر نگفتند سعید کجاست، اکنون ۱۷۶ تن را کشته و از پاسخ، طفره میروند. اکنون و از پسِ سالهای سال تلاش در جهت ایستادگی مقابل چنین جنایات آشکاری، از پیشگاه مردم ایران عذرخواهی میکنیم که ما نتوانستیم… ما بهعنوان بخشی از جامعهٔ مدنی، وظیفهمان بوده تا در مقابل این گردنکشیها و قلدریها و خودکامگیها، بهاندازهٔ ظرفیت و توان خود ایستادگی کنیم و حاکمیت را به پاسخگویی واداریم. هرچند که در تمام این سالها چکمههای نهادهای امنیتی مختلف و تیغ برّان استبداد، شاهرگمان را نشانه رفته و راه را بر تنفس ما بستهاست و خیل بازداشتها و تهدیدها و ارعاب و بازجوییهای مختلف، قلب جنبش دانشجویی را نشانه رفتهاست، ما باز هم تا جایی که از قوت و قدرت ما برآمده ایستادگی کردیم و باز خواهیمکرد، تا روزی که خندهٔ آزادی و عدالت و رفاه، در جایجای کشور شکوفه زند؛ اما با وجود این، ما نتوانستیم حاکمیت را در تمام این سالها پاسخگو کنیم و از این بابت، عذرخواهی میکنیم.
در مقابل پدری که اشک در چشمانش خشکید، مادری که از لبخند فرزندانش محروم ماند و همسری که گرمای آغوشش سرد گشت، غم ما کاهی است در برابر کوه؛ اما باز هم با دردی از اعماق قلبهایمان و قطرهٔ اشکهایی که روانهٔ گونههایمان میکنیم، تلاش میکنیم هرچند اندک، ما نیز شریک این درد بیدرمان باشیم.
خبرهای روز گذشته را اینجا بخوانید.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…