یکی از مغالطههای رایج «توسّل به مرجع کاذب» (appeal to authority) است که در آن برای اثبات امری به کارشناس یا منبعی ارجاع داده میشود که صلاحیّت کافی برای اظهارنظر در آن باره را ندارد و در حقیقت نه تنها مرجعیّت ندارد بلکه مرجع کاذب (false authority) به شمار میرود. برای مثال:
الف. نمونهی آشنای این مغالطه در دوران ما اظهارنظرهای گوناگون کسانی است که به عنوان سلبریتی شناخته میشوند. به استثنای برخی افراد پرفالور شبکههای مجازی که هیچ هنری جز داشتن دنبالکتتدگان زیاد ندارند، این افراد معمولاً در یک زمینه تخصّص دارند، مثلاً بازیگر سینما یا خوانندهاند امّا بسته به شرایط روز دربارهی بسیاری مسائل (سیاست، مذهب، دانش و…) اظهار نظر میکنند؛ تا اینجای کار مشکلی نیست چون اقتضای آزادی بیان است ولی مشکل از جایی شروع میشود که طرفداران آنها بخواهند درستی یا نادرستی عمل یا عقیدهای را با ارجاع به سخن آنان موجّه جلوه دهند.
ب. کارشناسان دینی نیز فقط در رشتهی خود صاحبنظرند. آنها آزادند اگر بخواهند خارج از آن نظری بدهند امّا سخن آنها با معیاری بروندینی سنجیده خواهد شد و آنها حق ندارند از اعتبار دین برای اظهارنظر خود در زمینهای دیگر خرج کنند. در یکسال گذشته که شاهد بحران کرونا بودیم، افراد زیادی مدّعی درمان این بیماری با داروهایی شدند که نام پیشوایان دین (امام کاظم و …) را بر خود داشت و در مرحلهای بالاتر مدّعی وجود طبّی به نام «طبّ اسلامی» شدند که البتّه در عمل ناکارایی خودش را نشان داد. این افراد گرچه در یک زمینهی خاص مثل فقه درس خوانده اند امّا تلاش کردهاند و میکنند که تقدّس و احترامی را که متدیّنان برای دین و پیشوایان دین قائلند به زمینهای دیگر ببرند و از آن استفاده کنند.
ج.توسّل به خواب، کشف و کرامت
یک. نمونهی حادتر مثال فوق توسّل به خواب، کشف، کرامت و سخنان مدّعیان عرفان در اثبات یا نفی چیزی خارج از صلاحیّت گویندگان آن است. چندی پیش سخنان صدیقی دربارهی مصباح یزدی بحثبرانگیز شد. وی مدّعی شد که او در حالی که غسل میّت داده میشد، چشم باز کرده و به غسّال لبخند زده است. صدیقی این «کرامت» را برای این منظور نقل میکرد که جایگاه والای مصباح را نشان دهد و بگوید که احتمالاً جزو اولیای الهی است چون چنین کاری از افراد عادی سر نمیزند. مصباح یزدی چه در عرصهی دانش و چه در عرصهی سیاست کارنامهی مشخّصی دارد که با استفاده از عقل متعارف سنجیده میشود و چشمبازکردن فرضی پس از مرگ ذرّهای بر جایگاه او یا هیچکس دیگر نمیافزاید.
صدیقی پس از چندی و دیدن نقد مخالفان در لفّافه حرفش را پس گرفت ولی توجّه به یک نکته لازم است: بسیاری از سخنان صدیقی و امثال صدیقی از همین قماش است و انکار اجباری یک نمونه مشکلی را حل نمیکند. صدیقی در جای دیگری از سخنانش میگوید که مصباح پیش از فوت گفته که باغی را برایم مهیّا کردهاند که تا دو هفتهی دیگر به آنجا میروم و ایشان دقیقاً دو هفته بعد فوت کرد. این گفته نیز از لحاظ اعتبار دقیقاً مانند نمونهی اوّل است ولی کسی به آن حساسیّت نشان نداد.
دو. چندسال پیش و در زمان ریاستجمهوری احمدینژاد که نقل اینگونه مسائل به اوج خود رسیده بود و نامبرده از داشتن هالهی نور پیرامون خود در سازمان ملل سخن میگفت، سخن یکی از مدّعیان عرفان نزدیک به احمدینژاد دربارهی زلزله بحثبرانگیز شد. عزیزالله خوشوقت که نام وی در برخی پروندههای سیاسی نیز به عنوان فتوادهنده دیدهی میشود، گفت که تهران بهخاطر رواج گناه مردمانش در معرض عذاب و زلزله است. با ترک گناه، برگزاری مراسم دعاخوانی و صدقهدادن به مؤمنین مستحق باید از آن جلوگیری کرد.
مسائل مربوط به زلزله امری در حیطهی دانش بشری است. تهران حدوداً بین هر صدوپنجاه تا دویستسال یکبار شاهد یک زلزلهی بزرگ بوده و ما هماکنون درست در میان همین بازهی زمانی زلزلهخیز قرار داریم. البتّه تغییرات زمین بر اساس الگوریتم ریاضی نیست و این اتّفاق ممکن است فردا یا پنجاه سال دیگر بیفتد ولی خطر حرکت گسلهای زمین وجود دارد و دیر یا زود شاهد آن خواهیم بود. ممکن است کسی بگوید که گرچه این سخن توسّل به مرجع کاذب است ولی شاید بتواند برای ایجاد حساسیّت دربارهی زلزله مفید باشد. نکته اینجاست که راه مبارزه با خطر زلزله، ایمنسازی ساختمانهای موجود، رعایت معیارهای لازم در ساختوساز، انجام تمرینهای هنگام وقوع زلزله و جز آن است؛ بر اساس سخنان خوشوقت (که صدیقی نیز در آن زمان به آن پرداخت) تاکید بر دعا و صدقهدادن به جای گوشسپردن به توصیهی کارشناسان حتماً به فاجعهای انسانی میانجامد. برای درک اینکه رعایت اصول ساختمانسازی حرف اوّل و آخر را برای جلوگیری از تلفات میکند نیز مقایسهی تلفات زلزلهی بم (۱۳۸۲) و توکیو (۱۳۸۹) کافی است. در ضمن، گناه از دید امثال خوشوقت و صدیقی عمدتاً گناهان فردی مانند بیحجابی و رابطهی جنسی و متعلّق به مردم است و نه گناهان اجتماعی و فساد مالی، سیاسی و قضایی که به عهدهی حکومت است.
سه. چندسال پیش مسعود عالی از خطیبان و منبریهای صداوسیما و بیت رهبری برای نشاندادن آیندهی جمهوری اسلامی و جایگاه والای سیّدعلی خامنهای حکایتی را تعریف کرد. او گفت که خامنهای برای شبزندهدار، یکی از فقهای شورای نگهبان، خوابی را تعریف کرده که در آن پیامبر اسلام به او میگوید که آستین بالا بزند و ساختمانی نیمهکاره را تمام کند. خامنهای به او میگوید که این کار در توان من نیست. پیامبر به او میگوید که در توان خودت هست و تا آخر هم آن را تمام میکنی. برداشت عالی این است که این انقلاب دیر یا زود به دست امام زمان میرسد.
برای سنجش دینیبودن یک حکومت و اینکه مورد رضایت پیامبر است یا نه، باید دید که آیا اعمال آن حکومت با دین سازگار است یا نه. برای مثال طبق تصریح قرآن مؤمنان موظّف به رعایت پیمانهاییاند که میبندند (مائده – یک) مهمترین معاهدهی یک حکومت، پیمان مردم با حاکمان یعنی قانون اساسی است. سالهاست که حقوق متّهمان سیاسی طبق همین قانون زیر پا نهاده میشود و خبری از دادرسی عادلانه نیست، نقل یک خواب چه کمکی به رفعورجوع ظلم آشکار به مردم میکند؟ ملاکهای حقوق بشری پیشکش، یک حکومت دینی را با معیارهای دروندینی میسنجند نه کشف عارفان و نقل خواب این و آن.
یادآوری سه نکته در پایان ضروری است، یکی اینکه معمولاً برای اثبات جایگاه افرادْ شخصی برای دیگری خواب میبیند، اینکه خامنهای خودش برای خودش خواب ببیند و برای دیگران نقل کند نیز بدعتی جالب است. دوّم اینکه وقتی شخصی باور کند که پیامبر به او گفته که وظیفهی او اتمام کارش است و او موفّق خواهد شد، تصوّر اینکه آرای اکثریّت مردم یا نقد کارشناسان بتواند بر دیدگاههای او کمترین تأثیری بگذارد بیهوده است. او به چنان یقینی رسیده که کار را تمام میکند و انقلاب به دست امام زمان میرسد که تن به هیچگونه اصلاح نخواهد داد. نکتهی پایانی اینکه متأسّفم که روند بررسی منطقی سخنان افراد به نقل چنین حکایات سستی انجامیده ولی وقتی ناقل آن شخص اوّل ساختار سیاسی مملکت است واقعاً چارهای جز این نیست.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…