حوادث تلخ و تأسفبرانگیز سراوان و کشتهشدن غمانگیز سوختبران بلوچ، بار دیگر آفتزایی توسعه نامتوازن و عوارض نابرابری در توزیع ثروت و فرصت را نشان داد و اندوهی عمیق را به ژرفای جان دغدغهداران عدالت و توسعه کشور چشاند!
حکمرانی در یک جامعه دارای بافت متنوع، گو اینکه پیچیدگیها و دشواریهای خاص خود را دارد، اما فرمول و منطق خاص خود را هم دارد. فلسفه تشکیل حکومتها، اداره امور عمومی جامعه و از جمله، تمهید زمینههای برقراری امنیت و عدالت است. توزیع نابرابر ثروت و قدرت و فرصتهای اجتماعی، به ویژه در شرایط تفاوت هویتی و وجود شائبه سوگیری حاکمیت، سریعاً فضا را به بدبینی و بی اعتمادی، آلوده و حس تبعیض و محرومیت را تقویت می کند و اگر مجاری قانونی کافی و کارآمد مانند پارلمان،احزاب و رسانهها برای ابراز اعتراض و مطالبه نباشد، این بی اعتمادی و ناخرسندی در قالب خشم فروخورده، درونریز و متراکم شده و به کینه پایدار تبدیل میشود که کارکرد تخریبی و حتی تمایل به تداوم زمینه ها و عوامل زاینده خود دارد.
وقتی شهروندان یک جامعه، با برآورد منابع و امکانات کشور، رفع مشکلات خویش را در توان حکومت ببینند، در صورت عدم مبادرت حکومت به بهسازی و مشکلگشایی، بی طرفی حکومت و عادلانگی سیاستهای رسمی با تردید جدی روبرو خواهند شد. امروز همه می دانند که مناطق مرزی و قومی-مذهبی از لحاظ رتبه توسعه، در قعر جدول قرار دارند و فقر و بیکاری،سایه شوم خود را گسترانده است؛ همه می دانند که منطق اداره مرزها در تمام دنیا، گره زدن معیشت و اقتصاد مردم به مرز و جغرافیاست زیرا تبدیل مرز به منبع معیشت مردم، سبب می شود خود مرزنشینان که بهره مند از عواید مرز خواهند بود با شوق و داوطلبی تمام از آن حراست کنند. اما متاسفانه بهره مندی از مرزها نیز قربانی سوء مدیریت شده و عمده عواید آن، نصیب عده قلیلی می شود و تأثیر چندانی در بهبود شرایط زندگی مردم ندارد.
درد بیکاری و فقر همراه با احساس تبعیض، درد کشنده ای است. کسی که از تمام عواید زندگی در این کشور، سهمی جز بازی با جان خویش و سرنوشت خانواده و انتخاب سوختبری و کولبری ندارد و از آن طرف، روزانه اخبار هوشربایی از پولبری و فساد اداری و اختلاس و صعودهای حیرت انگیز رانتی دریافت می کند. چه تلخ و چه شیرین نمی تواند مأمور مبارزه با قاچاق را برادر و هموطن و مدافع خویش ببیند. نمی تواند مدیران تصویبکننده ممنوعیتهای تباهکننده معاش نصفه نیمهاش را دلسوز خود و کشور خود ببیند! گلاویز شدن او با مأموران، دشمنی با کشور و نظام نیست، انفجار معجونی مخرب از خشم متراکم ، یأس از زندگی، مرور سریع ناکامیها و شرمندگیها در برابر خانواده و اعتراض به تصمیم و مدیریت غلطی است که در جهت تداوم و تثبیت شوربختی او عمل می کند!
یکی از لوازم مدیریت و اوصاف اصلی مدیران واقعی، شجاعت کافی برای مواجهه با واقعیات قضایاست. شگرد ارجاع عوامل حادثه به بدخواهان و موجسواری فرصتطلبان یا تحریف فریاد این فرودستان و ترجمه آن به مواردی چون اخلالگری، تعصب مذهبی یا ضدیت با انقلاب و نظام، پوشاندن ماهیت اصلی مسئله و فرار نامسئولانه از واقعیت است و هیچ کمکی به حل معضل نمی کند. درد این مردم، خالی بودن سفره و فقر و تبعیض چاره پذیر است. اینان جویندگان لقمه اند نه شیفتگان سلطه. کشتگان نفقه اند نه تشنگان تفرقه!
یک بار برای همیشه این محرومان بی تریبون را شایسته حضور در جلسات خود ببینید و سخنشان را بشنوید و فرمان های خودتان را نیز مستقیماً در همان جلسه گوشزد کنید. چاره بی انضباطی این گرسنگان را، که محصول بی اعتنایی و نابرابری های همین جامعه اند، در چکاندن ماشه و برخوردهای سخت مجویید. تاب آوری حداکثری و امتناع از کاربست خشونت، نشانه ضعف و باج دادن نیست. باج هم اگر باشد باج شرافتآمیز و سازنده به هموطنان و علامت اقتدار و خبرگی سیاسی است. روش های قهرآمیز، تناسبی با حکومت حکیمانه ندارند. زمانی والی خراسان در نامه ای به عمر بن عبدالعزیز نوشت مردم این منطقه، رعایای بدی هستند و جز با شلاق و شمشیر سر به راه نمی شوند، عمر در پاسخش فقط یک جمله نوشت:«خطا گفتهای؛ حق و عدل آنان را به راه می آورد، پس این را در میانشان بگستران!»
چاره اساسی در پرتو منطق حکمرانی خوب و آیین توسعه و امنیت پایدار، در رفع نابرابری ها، بازبینی قوانین کاربرد سلاح، کاهش هزینه و تمهید فضای اعتراض قانونی، بازگرداندن شأن ملی به اهل سنت و رفع نگاه مشکوک و امنیتی به مناطق قومی-مذهبی، مراعات عدالت و نگاه ترمیمی در بررسی زمینه ها و عوامل حادثه و پرهیز از مجازات های انتقام گونه در جهت توقف چرخه خشونت است.
تابآوری متقابل و پاسداشت اموال عمومی و امتناع و ممانعت از بینظمی و رفتارهای وندالیستی نیز، شرط مدنیت و از وظایف اصلی شهروندی است که نباید به بهانه نارضایتی و عصبانیت،مورد اهمال قرار گیرد.
منبع: کانال تلگرامی نویسنده