۱-عبدالرسول مرتضوی جانباز است، یک پایش قطع شده و نیاز به رسیدگی مداوم پزشکی دارد. ۲-حسین هاشمی بعد از عمل جراحی دیسک کمر بازداشت شده و به علت مضروب کردن همان ناحیه هنگام بازجویی، دچار دردهای شدید و حاد شدن دیسک شده است. ۳-منصور بیوک بر اثر یک بیماری خاص دو انگشت دستش قطع شده و در آستانه ی قطع دست قرار دارد. ۴-علی اصغر حسنی راد نیاز به عمل دیسک گردن دارد و احتمال فلجی نیمی از بدن، او را تهدید میکند. ۵-کسری بنی عامریان دچار سرطان خون است.
این ها موارد معدودی هستند که من در بند ۸ اوین از آن اطلاع دارم و حتماً نمونههای دیگر در سایر بندها و نیز زندان های دیگر و به ویژه در زندان های دیگر شهرهای کشور هستند که نیاز به معالجات فوری دارند.
آیا حتماً بایستی بی توجهی به بیماران و ندادن مرخصی استعلاجی و یا اعزام آنان به بیمارستانهای تخصصی ادامه پیدا کرده و مشکلاتشان به قدری حادّ شود که اتفاق ناگواری شبیه فاجعه ی بهنام محجوبی تکرار شود؟
آیا حتماً بایستی ظلمی مضاعف بر بیماران روا شود تا شعارهای تند و فریادهای ننگ بر رژیم… که هرشب توسط همبندمان آقای عبدالرسول مرتضوی سر داده میشود و باعث نگرانی زندانبانان شده است، انباشته شده و به حرکتی ناخواسته تبدیل شود؟
برنامهریزان امنیتی بدانند که مطالبات زندانیان برای استیفای حقوقشان حداقل در چارچوب همان آییننامهی سازمان زندانها، خواستهای انسانی است. برخی طراحان امنیتی گمان میکنند با فشار آوردن بر زندانی و یا انتقال او به محلی متفاوت مانند انتقال دیروز آقای اسماعیل عبدی به بند ۶ و در واقع با پاک کردن صورت مسئله میتوانند آرامش را در بندهای سیاسی و عقیدتی برقرار کنند. تجربه نشان داده است این روش های قدیمی موجب تحرک آن دسته از زندانیان که منفعل هستند شده و زمینه حرکات عکسالعملی را فراهم می آورد.
تنها روشی که باعث ایجاد آرامش خواهد شد، برقراری گفتگوی شفاف بین نمایندگان منتخب زندانیان سیاسی و مقامات مسئول زندان به منظور حفظ سلامت زندانی و تمکین همگی از قانون است.