در اینجا به بررسی آیات ۳۴ و ۳۵ سوره نساء می پردازیم : ﭐلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى ﭐلنِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ ﭐللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَـﭑلصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ ﭐللَّهُ وَﭐلَّـٰتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَﭐهْجُرُوهُنَّ فِی ﭐلْمَضَاجِعِ وَﭐضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ ﭐللَّهَ کَانَ عَلِیّاً کَبِیراً ﴿۳۴﴾
مردان سرپرست (مراقب و محافظ) بر زنانند، زیرا که خداوند برای هر کدام فضل و برتری هایی قرار داده و اینکه مردان از اموال خود (برای اداره زندگی همسر و فرزندان) خرجمیکنند.۱ بنابراین، زنانِ شایسته، فرمانبردار (خدا) هستند و به سبب حمایتهایی که خداوند (در شریعت برایشان) محفوظ و مقرر کرده، محافظ (عفّت خویش) در پنهان هستند.۲ و امّاآن زنانی را که از نُشُوزِشان۳ در هراسید، پندشان دهید و همچنین در خوابگاه ترکشان کنید، (اگر قصد جدایی دارند) رهایشان کنید، پس اگر (در این مدت سازشی پیش آمد) و پیروی کردند (از پند های شما و از وظایفی که در رابطه با حقوق زناشویی دارند)، در این صورت هیچ راه و (بهانهای)علیه آنها مجویید. بدانید که خدا بلند مرتبه ای بزرگ است.
۱- «قَوَّام» بودن بر کسی و یا بر چیزی دلالت بر احساس مسئولیت، مراقبت و پاسداری از آن می کند، «قَوَّامُونَ» فعل حالیه است که بر واقعیتی (حداقل) در زمان نزول آیات دلالت می کند. بنابراین نه حکم شرعی است و نه تبعیض جنسیتی. خداوند به منظور تحکیم کانون خانواده برای هر کدام (زن و مرد) فضل و برتری هایی نسبت به هم قرار داده و همچنین وظایف و مسئولیت هایی در فطرت آدمی به نسبت ساختار روحی و جسمی شان تعیین فرموده است.
در ادامه دومین عاملی که قوّام بودن مرد را توجیه می کند، عهدهدار بودن مخارج و تأمین زندگی مادّی خانواده میباشد. این تقسیم وظیفه بر اساس طبیعت مرد و زن و تفاوت نقشی است که خداوند به عهده آنان گذاشته است، باید دید آیا تغییر این الگوی طبیعی و کشاندن زنان به بازار کار و تولید و گذاشتن بار نیمی از مخارج خانواده به عهده آنان، در حالی که زحمات بارداری و شیردهی و تربیت فرزندان و امور خانه را بر دوش دارند، موجب تحکیم پیوند خانواده، تعمیق عشق و محبّت و تعالی رشد معنوی فرزندان و خدمتی به زنان شده، یا آنان را خسته و افسرده و اسیر بازار تولید و مصرف کرده است!؟
۲- «فَـﭑلصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ ﭐللَّهُ» وصف زنانی است که به سبب حمایتهایی که خداوند (در شریعت برایشان) محفوظ و مقرر کرده، مانند : رفع اتهام زنا از خود با چهار بار سوگند به خدا. ۲۴(نور : ۸)، موضوع الزام چهار شاهد. ۲۴(نور : ۴) و یا مهریه ای که دریافت می کنند و دیگر حمایتهای بی نظیر خداوند از زنان… دستورات خداوند را در مورد حفظ عفّت و پاکدامنی را رعایت می کنند. در مقابل چنین زنان شایسته ای زنان «ناشِزه» قرار می گیرد که در ادامه آیه آمده است.
* « قَانِتَاتٌ» به مفهوم زنانی که مطیع در برابر خداوند هستند.در این مورد به آیات (بقره : ۲۳۸ ،۱۱۶) ، (آل عمران :۱۳)، (نحل : ۱۲۰) ، (روم : ۲۶) (احزاب : ۳۵).توجه فرمایید.
۳- «نُشوز» از ماده «نَشَز» به معنی «زمین بلند» است و در قرآن به معنی «برخاستن و از جای بلند شدن» نیز به کار رفته است «وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا»۵۸(مجادله : 11) . پس مفهوم آیه می تواند زنی را شامل شود که در صَدَد و اندیشه طلاق و جدایی با حالتی از مقصر بودن است. چرا که با توجه به سیاق آیه و اینکه در مقابل «فَـﭑلصَّالِحَاتُ = زن شایسته» «قَانِتَاتٌ = مطیع در برابر خدا» «حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ = محافظ عفّت خویش در پنهان» آمده است . و در قیاس رفتارشان با آنها است که خداوند می فرماید : «فَعظُوهنَّ = نصیحتشان کنید». یعنی از باب گفتگو وارد شوید و به توافقی دست یابید. و تا زمانی که سازش نکرده اید « وَﭐهْجُرُوهُنَّ فِی ﭐلْمَضَاجِعِ = خوابگاه های خود را جدا کنید و همبستر نشوید». به نظر می رسد که دراین مرحله نیز خداوند نمی خواهد پرده ها دریده شده و موضوع اختلاف علنی شود. و نیز چون وضعیت سازش یا عدم سازش زوج هنوز مشخص نیست و احتمال طلاق در پیش است بارداری صورت نگیرد، یعنی جدایی به طور خصوصی درون خانه، نه جدایی که کسی از آن مطّلع شود.و بتوانند تصمیم درست را بگیرند. آنگاه در مرحلهی آخر، چنانکه توافقی در حقوق و وظایف متقابل زناشویی صورت نگرفت و زن هم بر قصد جدایی پافشاری کرد آیه ی شریفه می فرماید « وَﭐضْرِبُوهُنَّ = رهایشان کنید و یا جدایشان سازید، به عنوان مثال : تا تعیین تکلیف نهایی در یک خانه نباشند» مانند اینکه زن به خانه پدر و یا برادر و… برود و خانواده ها هم از اختلاف آنها مطلع شوند. چنانکه در آیه بعدی می فرماید :«پس داوری، از خانوادۀ شوهر و داوری، از خانوادۀ زن برگزینید، اگر اراده ی اصلاح داشتند خداوند آنها به توافقی خواهد رساند». و اگر هم قصد طلاق و جدایی قطعی باشد که روند آن را پیگیری خواهند کرد.
*** دلایل و قرینه هایی که ثابت می کند در این آیه (نساء ۳۴) «وَﭐضْرِبُوهُنَّ»را نمی توان به مفهوم (زدن) گرفت.
«ضَرَبَ» در لغت به معانی مختلفی (نزدیک ده معنی) به کار رفته و در قرآن نیز در حدود ۸ معنی و مفهوم به کار رفته است.
* در مورد سفر و جابجایی در زمین : «وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ» و چون در زمین سفر کردید، ۴(نساء : ۱۰۱)
* در مفهوم رها کردن ،دور نگه داشتن، ترک کردن : «أَفَنَضْرِبُ عَنکُمُ الذِّکْرَ صَفْحًا أَن کُنتُمْ قَوْمًا مُّسْرِفِینَ» آیا به صِرف اینکه شما قومى منحرفید باید قرآن را از شما باز داریم؟ ۴۳(زخرف : ۵)
* در مفهوم الزام و مقرر گشتن : «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ» مقرر شدن ذلّت بر یهودیان نافرمان ۳(آل عمران : ۱۱۲)
* در مورد جدایی حق و باطل : «کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ» خداوند، حق و باطل راچنین جدا می کند (رعد : ۱۷)
* در مورد مثال زدن به کار برده شده مانند : «وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» و خدا مَثَلها را براى مردم مىزند، شاید که آنان پند گیرند. ۱۴(ابراهیم : ۲۵).
* در مفهوم کشیدن و قرار دادن مانع : «فَضُرِبَ بَیْنَهُم بِسُورٍ» حصاری میان آنانحائل میشود . ۵۷(حدید : ۱۳)
* و در آیه حجاب : «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ» ۲۴(نور : ۳۱)
* در هیچ آیه ای از قرآن فعل ضَرَبَ به معنی زدن فیزیکی یک انسان به انسان دیگری به کار گرفته نشده است.
مثلا : در سوره ۲۸(قصص : 15) «فَوَکَزَهُ مُوسَى» موسی مشتی به او زد. به جای واژه (ضَرَبَ) از واژه (فَوَکَزَهُ) استفاده شده است.
و یا در سوره ۵۱(ذاریات :۲۹) «فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّهٍ فَصَکَّتْ وَجْهَهَا» همسر ابراهیم از شدت خوشحالی بر چهره خود زد. از واژه (فَصَکَّتْ) استفاده شده است.
و یا در آیه ۲۴(نور : ۲) «الزَّانِیَهُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ» در مورد حکم تأدیب زناکار واژه «فَاجْلِدُوا» به کار برده شده.
* دلیل محکمی که «وَﭐضْرِبُوهُنَّ» را در آیه ( ۳۴ نساء) نمی توان به معنای «زدن» گرفت قرینه مقابل آن «فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ» است. یعنی درست بعد از «وَﭐضْرِبُوهُنَّ» کلمه «اطاعت» آمده است که هم از لحاظ فِطرت انسانی و هم به لحاظ قرآنی اطاعت باید قلبی باشد و نه با زور و اکراه پس اگر در این آیه اطاعت با «کتک زدن و اکراه» به دست آید کاملاً با اطاعت «قلبی و از روی علم» که خداوند در آیات متعدد قرآن بیان فرموده در تضاد قرار می گیرد.
* در سوره احزاب آیه ۲۸ خداوند می فرماید : اى پیامبر، به همسرانت بگو : «اگر خواهان زندگى دنیا و زینت آنید، بیایید تا مَهرتان را بدهم و خوش و خُرّم شما را رها کنم پس در این آیه دستور تنبیه در مورد همسرانی که خواهان لذّت های زندگی دنیا هستند نداریم و حتی می فرماید با پرداخت مهریه با خوشی و خرمی از هم جدا شوید. پس لازم است مطابق توصیه خداوند عمل کنیم که می فرماید : «لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» در رفتار و اخلاق رسول خدا برای شما سرمشقی نیکوست. باید چنین عمل کرد. ۳۳(احزاب :۲۱)
* سوره نور آیات ۶ ای ۹ حتی در مورد مردانی است که به همسر خود نسبت زنا می دهند و غیر از خود شاهدی ندارند (حق هیچ تنبیهی ندارد) و حتی از همسرش کیفر ساقط مىشود، در صورتى که چهار بار به خدا سوگند یاد کند که شوهرش جداً از دروغگویان است در این شرایط هیچ جزای دنیایی برای آن زن وجود ندارد حتی اگر شوهر راست بگوید و آن زن به دروغ به خدا سوگند یاد کند پس می بینیم که خداوند حتی به شوهر زن «زناکار» نیز اجازه هیچ گونه تنبیهی را نداده است که بتواند همسرش را تنبیه کند و بزند. پس چطور ممکن است در این آیه با یک ظن و گمانی اجازه چنین کاری داده باشد «وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ…» یعنی زنانى را که از نشوز آنان بیم دارید یعنی هنوز نشوزی ثابت نشده است.
* در سوره تغابن آیه ۱۴ خداوند می فرماید : «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلَادِکُمْ عَدُوًّا لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا» پس میبینیم که در این آیه خداوند توصیه به بخشش،چشم پوشی و آمرزش آن دسته از همسر و فرزندانی می کند که حتی به دشمنی شخص برخواسته اند.!؟
*** «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَٰئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَٰئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ» پس بشارت ده بندگانم را : همان کسانی را که سخن را میشنوند و ازبهترین آن پیروی میکنند، اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند همان خردمندان. ۳۹(زمر :۱۸،۱۷ )
وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَـﭑبْعَثُواْ حَکَماً مِّنْ أَهْلِهِ وَحَکَماً مِّنْ أَهْلِهَا إِن یُرِیدَا إِصْلَاحاً یُوَفِّقِ ﭐللَّهُ بَیْنَهُمَا إِنَّ ﭐللَّهَ کَانَ عَلِیماً خَبِیراً ﴿۳۵﴾
و اگر بیم داشتید از اختلاف و جدایی آن دو، پس داوری از خانواده مرد و داوری از خانواده زن انتخاب کنید، چنانکه اراده ی اصلاح داشتند، خداوند میان آن دو توفیق سازش خواهد داد، که خدا دانایی آگاه است.۱
۱- آیه ی شریفه خانواده، دوستان، آشنایان را درمورد موضوع طلاق و اختلافاتبین زن و شوهر مخاطب قرار داده است که اگر ناسازگاری آنها از حد گذشت، به طوری که اخبار آن به خارج از محیط خانواده رسید بی تفاوت نباشند و با میانجگری به «حکَمیت» خانوادگی رجوع کنند. این مشاوره خانوادگی مزایایفراوانی نسبت مراجعه به دادگاه و وکیل گرفتن دارد، از جمله اینکه : رسیدگى به اختلافات، سریع، بدون تراکم پرونده و مشکلات کارِ ادارى است، اختلافات و اسرار خانوادگی از حلقه دو داور خویشاوند خارج نمیشود، داوران داخلی انگیزهاصلاح و جوش دادن جدایی را دارند، حال آنکه وکیلان چنین انگیزه ای نداشته و قضات دادگاه نیز فقط به قانون خشک نظر دارند.
* راه حل طلاق که در روزگار ما راحت ترین شیوه برای رهایی از اختلاف به نظرمیرسد، اما در حکم الهی، حتی در صورت مؤثر واقع نشدن راه حلهای فوق همنیامده، و توصیه نشده و تمام آیات در جهت محدود کردن افراد برای انجام طلاق وترغیب ایشان به بازگشت، و اصل بر رفع اختلافات زناشویی گذاشته شده. با وجوداین طلاق در قرآن کریم، عملی حرام تلقی نشده و چنانچه امید اصلاح و حفظ کانونزناشویی امکانپذیر نباشد، جز آخرین راههابوده است!
* از زوج خوشبختی که هفتادمین سالگرد خود را جشن گرفته بودند،رمز دوامپیوندشان را پرسیدند، گفتند : «ما در دورهای زندگی میکردیم که اگر چیزیخراب می شد، به جای دور انداختن آن را تعمیر میکردیم!»
2 پاسخ
درود بر شما
هر خواننده متوسطی هم پی خواهد برد که شما با توجیهات مختلف می کوشید ،مقاصد اصلی قرآن را که مانند روز روشن و مبرهن است ، به دلخواه خودتان تاویل کنید و توضیح دهید ، اما امروزه دیگر مردم با پیشرفت های همه جانبه فریب شما را نخواهند خورد، مثلا قرآن صریح و آشکار و بدون هیچگونه شکی آورده است که زنان متمرد و سرکش را در نهایت کتک بزنید، حالا توجیه و توضیح امثال شما مضحکه و طنزی دردآور است،آقای محترم ،تلاشتان مانند صفرا را می افزاید و این تلاش شما تاثیری خلاف میل شما را در بر دارد و اینجاست که باید گفت: سپاس خدای را که گمراهان نادانند و همین گمراهی نعمتی است برای جویندگان حقیقت چون « گویند ادب از که آموختی، گفت: از بی ادبان»
شما تلاش کردید موضوع را به زمان حواله دهید پس قرآن برای زمان خاصی آمده ، نمیشود یک بام و دو هوا
دیدگاهها بستهاند.