آیدین آغداشلو، فردی که با نقاشیهایش شناخته میشد، در ماههای اخیر از سوی افرادی متعددی به تجاوز یا تعرض جنسی متهم شده است. این متهمِ مشهور، در گفتگویی با نشریهی تجربه، تلاش کرده از خود دفاع و رفتار خود را توجیه کند. آغداشلو میگوید:
«[…]مثلا در مورد فروغ فرخزاد هم حرف و حدیث زیاد بود. یادم هست ذکر شایعات و بیاخلاقیهایش همیشه به دنبال نامش بود. اما به مرور جامعه به جایی رسید که میتواند کارش را از شخصیتش جدا کند .[تا جاییکه ] امروز جامعه شعرش را از روی سر میگذراند و بیاخلاقیهایش که خطا و گناه کبیره به حساب میآمد هم الگوی رایج شده. و سمبل ازاد بودن و درگیر قیودات نبودن هم فروغ فرخزاد شده [است]».
آغداشلو با ذکر این نمونه میخواهد رفتارش را موجه سازد و نتیجه بگیرد که اگرچه در مورد او هم حرف و حدیث بسیار است و ذکر تجاوزهایش دنبال نامش است، اما سرانجام روزی جامعه به درستی رفتارش پی میبرد و این نوع رابطهی (جنسی توأم با اجبار) را الگوی رایج خواهد کرد و حتی بعید نیست که او هم مانند فروغ به الگویی برای درگیر نبودن در قیودات تبدیل شود.
پیش از آنکه به فسادِ منطقی این شبهاستدلال آغداشلو اشاره کنیم، بیایید فرض کنید یک قاتلِ زنجیرهای، جنایتکاری مانند هیتلر یا هر فرد مجرمی با هر نوع خطایی، برای دفاع از خود نزد قاضی به همین نمونهی فروغ فرخزاد اشاره کند و از قاضی بخواهد او را تبرئه کند و اینگونه استدلال کند: فروغ هم اگرچه در زمان خود بهخاطر روابط آزادش گناهکار شناخته میشد اما اکنون الگوی جامعه شده؛ لذا رفتار من هم در آینده الگوی حاکم بر جامعه خواهد شد یعنی همه تلاش میکنند کنند قاتل زنجیرهای شوند یا تجاوز یا دزدی کنند!
در این مثال، ظاهرا نادرستی شبهاستدلال آغداشلو آشکارتر است. یعنی بعید است کسی در جایگاه هیات منصفهی این دادگاه بنشیند و گوینده این سختان را تبرئه کند و او را کاملا مجرم نداند.
ماجرا این است که این شبه استدلال و نمونههای مشابه حامل مغالطه یا مغالطات متعدداند. در سخنِ آغداشلو، بهجز دو مغالطهی «قیاسِ معالفارق» و «زمانپریشی» که خیلی زود به چشم میآیند، دستکم سه مغالطهی «حذفِ سور» و «سورهای کلینما» و «حد وسط» هم وجود دارند و البته دیریابترند و شاید هم در اینجا مهمتر و لذا شایان توجه
مغالطه «حذف سور»، مغالطه «سورهای کلینما» و مغالطه « تغییر حد متوسط»
کلماتی مانند: بعضی، همه، بسیاری، هیچ، تمام، تعدادی، گاهی، اکثر و… که بیانگر میزانِ شمول یک حکم بر اعضاء یک مجموعه هستند، اصطلاحا «سور» نامیده میشوند. مثلا گفته میشود: «همه»ی گلها خوشبو هستند یا «بسیاری» از ایرانیها چشمان میشی دارند و …
بسیار اتفاق میافتد که این سورها در گزارهها حضوری ظاهری ندارند اما گوینده و شنونده، هر دو، متوجه حضور معنوی آنها میشوند و متناسب با آن در مورد درستی و نادرستی گزاره داوری میکنند. مثلا وقتی گفته میشود «امروزه بچهها پر توقعتر شدهاند»؛ و درست بهنظر میرسد، به این سبب است معمولا منظور گوینده این است: «امروزه [بسیاری/اغلب] بچهها پر توقع شدهاند».
اما گاهی حذف این سورها در جمله میتواند آگاهانه یا ناآگاهانه موجب مغالطه شود و بر درستی و نادرستی استدلال تاثیر مستقیم بگذارد. مثلا این گزاره:
گداهایی که در شهرهای بزرگ گدایی میکنند، از ثروت کلانی برخوردارند.
درست بهنظر میرسد، اما اگر آنرا به شکل دقیقتر با سورِحذف شده، بازنویسی کنیم، متوجه نادرستی و فسادِ منطقی آن میشویم:
[همه] گداهایی که در شهرهای بزرگ گدایی میکنند، از ثروت کلانی برخوردارند.
همین گزاره اگر با سور دیگری بازنویسی شود، نتیجه متفاوتی به دست میآید:
[تعدادی از] گداهایی که در شهرهای بزرگ گدایی میکنند، از ثروت کلانی برخوردارند.
هر گاه حذف سور منجر به نادرستی استدلال شود، گفته میشود مغالطهی «حذف سور concealed quantification» رخ داده است. اما اگر از سورِمبهم یا محدود در گزارهای استفاده شود اما مرادِ گوینده یا ساختار استدلال بهنوعی باشد که یک سور کلی و عام را بهذهن متبادر کند، به آن مغالطهی «سورهای کلینما half-concealed quantification » میگویند. مثلا:
برای تدریس فرزندت از دانشجویان استفاده نکن چون «هر» دانشجویی نمیتواند تدریس کند.
در این استدلال، اگرچه «هر دانشجویی» به معنای بعضی از دانشجویان است اما گوینده در استدلال خود آن را بهمعنای «همهی دانشجویان» بهکار گرفته و نتیجه گرفته که نباید برای تدریس خصوصی از دانشجویان استفاده کرد و لذا مرتکب مغالطهی «سورهای کلینما» شده است.
از همین خانواده مغالطهی مهم دیگری هم وجود دارد که «تغییر حد متوسط quaternio terminorum» خوانده میشود (برای پرهیز از طولانی شدن سخن، این مغالطه را در یادداشت دیگری با تفصیل خواهم آورد و اینجا صرفا اشارتی می کنم). در این نوع از مغالطه، سورهایی که در گزارههای متوالی بهکار میروند دارای حدِ متوسط متفاوتی هستند اما گوینده این «حدِ متوسط» را رعایت نمیکند و مرتکب مغالطه می شود. مثلا در این نمونه مشهور:
دیوار موش دارد. موش هم گوش دارد. پس دیوار گوش دارد.
اگر این گزاره ها را با سورهایشان بازنویسی کنیم متوجه میشویم که چرا نتیجهای نادرست بهدست آمده است:
[گاهی] دیوار موش دارد. موش [همیشه] گوش دارد. پس دیوار موش دارد.
در اینجا مشخص میشود که «گاهی» و «همیشه» دارای دو حدِ وسط متفاوت هستند. مثلا حد وسط «همیشه» ۱۰۰ درصد است اما حد وسط در «گاهی» ۲۰ درصد است اما گوینده هر دو حد وسط را ۱۰۰ درصد درنظر گرفته است.
با این توضیحات، بیاید دفاعیهی آیدین آغداشلو را بدون هیچگونه تغییری و تنها با درج سورهای آن بازخوانی کنیم تا متوجه شویم که سخن او نه تنها دفاعیه نیست بلکه نوعی اقرار به جرم است. آغداشلو در اصل چنین گفته است:
در مورد فروغ فرخزاد هم حرف و حدیث [در میان بخشی از جامعه] زیاد بود. یادم هست ذکر شایعات و بیاخلاقیهایش همیشه[اغلب اوقات] به دنبال نامش بود. اما به مرور [بسیاری از افراد] جامعه به جایی رسید که میتواند کارش را از شخصیتش جدا کند .تا جاییکه امروز [بسیاری از افراد] جامعه شعرش را از روی سر میگذراند و بیاخلاقیهایش که [نزد بسیاری از افراد جامعه] خطا و گناه کبیره به حساب میآمد هم الگوی رایج [بسیاری از افراد جامعه] شده. و سمبل ازاد بودن و درگیر قیودات نبودن هم [برای بسیار افراد جامعه] فروغ فرخزاد شده .
مشاهده میشود که در نمونهی فروغ و رفتارهای منتسب به او، هیچکدام از گزارهها مطلق نیستند، یعنی سورهای کلی وجود ندارند و نیز حدِ متوسط «بسیاری از افراد جامعه» در این جملات یکی نیست. اما در نمونهی آغداشلو، قضیه متفاوت است و یک «سور کلی» وجود دارد که نتیجه را کاملا تغییر میدهد. یعنی بیاخلاقیهای منتسب به آغداشلو (تجاوز یا تعرض جنسی) نزد «همهی افراد جامعه» خطا محسوب میشود و لذا این رفتار و آغداشلو «هیچگاه» الگوی جامعه نخواهد شد و «همواره» جرم محسوب میشود.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…