به دوم خرداد نرسیده بودیم. خفقان سیاسی و تورم در دورانِ سردار سازندگی بیداد میکرد. هاشمی رفسنجانی در اوج قدرت بود و خدا را هم بنده نبود. انجمنهای اسلامی سرمشقهای سرکوب را برای انصار حزبالله مینوشتند. نخستین جلسهی معارفهی تعدادی از دانشجویان جدید دانشگاه شریف با ریاست دانشگاه، دکتر علیاکبر صالحی، دیرتر از همیشه برگزار شد. چند ماه از آغاز سال گذشته بود و جلسه با نشستِ پرسشوپاسخ با دانشجویان همزمان شد.
دکتر صالحی، در سخنرانی پیش از پرسش و پاسخ، سخنان غرایی در گلوبلبل بودن وضعیت مملکت و شرایط دانشگاهی کشور بیان کرد و در میانه سخنانش به دانشگاه محل تحصیلش، امایتی، رویای دانشجویان شریف، اشاره کرد و وعدهی امآیتی شدن را داد و از جمله گفت:«ما با یک روال منطقی بهسوی پیشرفت و هستهای شدن پیش میرویم».
جلسه پرسش و پاسخ شروع شد و پس از چند سوال فرمالیته و تعارفی و مکتوب، با اعتراض دانشجویان به شیوهی اجرا، سوالات حضوری شد. دانشجویی پشت تریبون قرار گرفت و رو به رئیس دانشگاه کرد و گفت: «آقای دکتر! شما به درستی از روالی منطقی برای پیشرفت و امآیتیشدن سخن گفتید. این حرف شما درست است چون بدون داشتن یک روالِ منطقی، هیچوقت هیجچیزی پیش نمیرود، اما آقای دکتر! شما هیچ توجه دارید که منطقِ این روال، نادرست است؟»
همهمهای درپیچید. دکتر صالحی احتمالا دقیقا متوجهی سوال دانشجو نشد. پاسخ بیربطی داد. حتی اگر درست یادم باشد آن سوالِ دقیق را بازی با کلمات خواند. انجمن اسلامی هم دانشجوی معترض را از جلسه بیرون کرد.
حالا ۳۰ سال پس از آن ماجرا، علیکبر صالحی، در نشستی عمومی در کلابهاوس که گزارشی سانسور شده از آن در ایرنا منتشر شده، در حالی که در دفاع از روالِ منطقیِ برنامه هستهای ایران، رجز میخواند و ندای هلمنمبارز در میان کشورهای منطقه و در حال توسعه سرمیداد، باز هم با همان سوال سی سال پیش مواجهه شد، آنهم نه یکبار بلکه سه بار!
در میان حاضران در کلابهاوس، سهنفر و به سه زبان مختلف، همان سوال تکراری را از رئیس فعلی سازمان انرژی هستهای پرسیدند. اما هر چه سوال صریحتر و مستندتر شد، درماندگی آقای صالحی نیز برای پاسخ بیشتر آشکار شد.
نخستین سوال از هزینه-فایدهی برنامهی هستهای بود تا پرسشگر، تلویحا بگوید که هر کاری که هزینهاش بیشتر از فایدهاش باشد، منطقِ انجامدادنش (منطقِ روالش) نادرست است، ولو در یک روال منطقی به انجام برسد. صالحی برای آنکه نشان دهد منطقِ این روال هم درست بوده تعدادی عدد و رقم گفت و بدون اشاره به هزینههای غیرمستقیم، به عدد ۷ میلیارد دلار بهعنوان هزینهی ۴۲ سال تلاش برای هستهای شدن اشاره کرد.
پرسشگر دیگر اما، دست صالحی را خالی کرد و با استناد به سخنان رسمی مقامات و اشارتی به هزینههای غیر مستقیم پروژهی هستهای، هزینه آن را فراتر از ۲۰۰۰ میلیارد دلار برشمرد تا نشان دهد منطقِ «اجرا و روال» اینکار نادرست بوده است. صالحی اینبار از عهدهی همان حسابکتاب قبلی هم بر نیامد و شعارهایش را نیمهناتمام و دستپاچه رها کرد و سرانجام به کوتاهی معترف شد که بههیچ «قیمتی» ایران از برنامه هستهای خود دست برنخواهد داشت؛ تا ناخواسته نشان دهد بحثِ قیمت، هزینه-فایده و حساب و کتاب در میان نیست، بلکه ماجرا «چیز دیگری» است .
پرسشگر سوم، تیر خلاص را به «روالِ منطقی» رئیس سابق دانشگاه صنعتی شریف زد و سوال را اینبار با دقتی کاملتر پرسید و گفت: شاید روال فیزیکی و تکنیکی پروژه هستهای ایران منطقی باشد، اما منطقِ بالادستی این روال، یعنی منطق ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک آن نادرست است.
پس از این سوالات، درماندگیِ تلخِ علیاکبر صالحی در کلابهاوس مقدار آزار دهنده شد. این درماندگی از پشت صدا، و پاسخ او به سوالات بعدی محسوس بود، اما نمیشد فهمید که رئیس سابق دانشگاه صنعتی شریف، اینبار متوجه تلاشی که برای پنهان کردن بخشِ ایدئولوژیک پاسخهای خود میکرد، شده است یا هنوز هم کمی گیج میزند.
بههیجوجه دیدن آن درماندگی و کلافهگی دکتر علیاکبر صالحی برایم خوشایند نبود، حتی لحظاتی هم اذیت شدم. امیدوارم فرصتی و بصیرتی و جسارتی بیابد و یکبار دیگر با این سوال روبهرو شود تا اینبار پرده از «پاسخ» بردارد و آسودهخاطر بگوید که هزینههایی که برای بهانجام رسیده پروژهی هستهای کردهاند، حتی اگر هزاران میلیارد دلار هم باشد، باز هم برای جمهوری اسلامی ارزشش را دارد چون به پشتوانهی آن میخواهد یک ایدئولوژی را، یک «مذهب» را و یک «ولایت» را گسترش دهد و به همین خاطر « به هیج قیمتی از آن وا نخواهد گذاشت».
3 پاسخ
بنظر من ایران هم در مورد ملی شدن صنعت نفت و هم در مورد صنعت هسته ای براه کج رفته.
در مورد نفت باید گفت ضررهای ایران بدلیل درگیری مستقیم با قدرتهای جهانی بسیار بیش از سود آن بود. جالب اینکه از آن زمان تا کنون تقریبا تمام کشورهای صاحب نفت به منافع کلان حاصل از این صنعت با هزینه های بسیار کمتر دست یافته اند. همین روال در مورد انرژی هسته ای تکرار شده. هیچ فرق هم نمی کند رهبر این ایده مصدق باشد، محمد رضا شاه یا خامنه ای. این دهن دریدگی، خود بزرگ بینی و گنده لات بازی ایرانی است که کار را خراب می کند.
هزینه های صنعت هسته ای بسیار بیش از چیزی است که جمهوری اسلامی به هدر داده، شاید بتوان گفت یکی از دلایل انقلاب تحمیلی هم نمایش گرندیوزیتی ایرانی بود از طرف شاه و گامهایی که در مسیر صنعت نفت و هسته ای برداشت. داستان سقوط ۷۹ اضمحلال ایران بدلیل خیالات هسته ای شاه را خوب ترسیم کرده بود.
ایرانی ها باید از همگنان هندی و پاکستانی خود یاد بگیرند که می شود با قدری تواضع به چیزهای زیادی رسید.
مبانی اصلی ایجاد صنعت هسته ای درایران را دکترصالحی به مناسبت سمتش نباید پاسخگوباشد چون اویک مقام اجرایی ست .حتی ممکن است اوانتقاداتی هم به ایجاد این صنعت داشته باشد که طبیعتا نمی تواند انرا مطرح کند.دلایل اصلی رادرواقع دردرجه اول رهبری وشورای امنیت ملی فعلی وقبلی باید پاسخ دهند.
نتیجه گیری درستی بود ولی موضوع دیگری را هم می توان مد نظر داشت و آن اینکه نفت و ملی شدن آن در سایه یک غرور ملی کاذب و ساختگی پنهان وبه فراموشی سپرده شود ضمن اینکه از وحشت این قدرت کاذب اعراب به بازار اسلحه رو آورند و با آن دشمن دیرینه به مصالحه خفت بار یعنی مصالحه بدون در نظر گرفتن حق فلسطینیان تن دهند که این سناریو در بنظر می رسد که در حال تکمیل می باشد.
دیدگاهها بستهاند.