۱. سردرگمی بیسابقه
۷۰ روز تا انتخابات ریاست جمهوری ایران باقی مانده است ولی تا امروز هنوز شهروندان ما نمی دانند چه کسانی نامزد هستند و برنامه های آنها برای اداره کشور چیست. این وضعیت خود نشان می دهد که انگار حاکمیت جمهوری اسلامی ایران این بار در نظر ندارد اکثریت بزرگ مردم ایران، به واسطه انتخابات آتی، به میدان بیایند و خود تصمیم بگیرند که چه کسی رئیس جمهور آنان باشد.
ظاهرا به این نتیجه رسیدهاند که هر نامزدی که واقعا صدای مردم ناراضی باشد قطعا پیروز انتخابات خواهد بود و سپردن پست ریاست جمهور به ناراضیان به حاکمیت دوگانه منتهی می شود و این برای حکومت خطرناک است. لذا بسیار بعید است که حکومت موافقت کند که اصلاح طلبان کسی را نامزد کنند که از قدرت جذب آرای اقشار ناراضی برخوردار باشد. به این ترتیب تکرار صحنه های انتخابات از نوع ۷۶ تا ۹۶ عملا منتفی است. اگر چنین صحنه هایی شکل می گرفت اکثر تشکل های مخالف هم مردم را به شرکت در انتخابات و حمایت از وی دعوت می کردند و تحریم گرایی منزوی می شد. انتخابات پیش رو بلاتکلیف مانده ترین انتخابات ریاست جمهوری در ۴۰ سال اخیر است.
۲. رقابت اصلی میان حکومتگران خواهد بود
در انتخابات ۱۴۰۰ رقابت اصلی میان حامیان سیاست های جاری جمهوری اسلامی خواهد بود. اما در میان آنها، پس از سردار سلیمانی، چهره ای حضور ندارد که در مورد صلاحیت و برتری او در حکومت اجماع وجود داشته باشد. لذا انتخابات ۱۴۰۰ به احتمال زیاد توام با رقابتی چند قطبی میان گروه های حاکم خواهد بود. با این همه منتفی نیست که حکومت برخی چهره های اصلاح طلب را نیز به حضور در عرصه رقابت ها تشویق کند، چهره هایی که البته فاقد توان جلب حمایت توده های ناراضی و به تنگ آمده از حکومت هستند.
آیا ممکن است رهبری جمهوری اسلامی به سود یک نامزد، علیه نامزدهای دیگر مداخله کند؟ گرچه داوطلبان اصول گرا برای جلب جانبداری آقای خامنه ای با یک دیگر سخت رقابت خواهند کرد، اما پشتیبانی رهبر از هر کدام از نامزدها مناسبات میان نیروهای خودی و مخلص ولایت فقیه را بحرانی کرده، به ریزش سنگین پایه اجتماعی حکومت منجر خواهد شد. فرمایشی کردن انتخابات لحظه به لحظه دشوارتر می شود. نتیجه انتخابات، به احتمال بسیار بالا، محصول رقابت میان حامیان سیاست های تا کنونی جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
۳. مغلوب انتخابات ۱۴۰۰ کیست؟
وقتی در نیمه دوم ۹۸ انتخابات مجلس ۱۱ برگزار می شد وجدان سیاسی جامعه ایرانی هنوز شانس انتخاب مجدد ترامپ و ادامه تحریم ها و فشار حداکثری تا ۵ سال دیگر را بسیار جدی می دید. انتخابات مجلس یازدهم پژواک صدایی در حکومت بود که می خواست، با انتقال و تمرکز هرچه بیشتر در قدرت سیاسی با کمک سپاه، ماندگاری و تاب آوری جمهوری اسلامی در برابر ترامپ هرچه بیشتر تضمین شود.
اما در نیمه دوم ۹۹، با شکست راست افراطی در امریکا و اعلام تمایل آن کشور به بازگشت به برجام، به نظر می رسد وجدان سیاسی جامعه ایرانی از این بازگشت استقبال می کند. علیرغم نارضایی و اعتراض گسترده مردم به حکومت و علیرغم دلسردی گسترده مردم از رای دادن، اگر صحنه انتخابات به محل رقابت مخالفان و مدافعان برجام تبدیل شود به احتمال قوی ما شاهد شکست فاحش مخالفان برجام خواهیم بود. وجدان سیاسی جامعه ایرانی علاقه مند نیست فرصت سوزی شود و یا چهره کشور در مذاکرات ۱+۵ را کسانی نمایندگی کنند که همیشه خود را علیه تعامل با غرب معرفی کرده اند. لذا به احتمال قوی سیاست خارجی موضوع اصلی انتخابات ۱۴۰۰ است و هر نامزدی که ساز مخالفت با مذاکره و توافق با امریکا را بنوازد مغلوب قطعی انتخابات خواهد بود. وجدان عمومی جامعه ایرانی اکنون از مخالفت با برجام بیشتر بوی اسرائیلی می شنود یا رنگ رادیکالیسم میهن پرستانه.
۴. اصلاح طلبان اما نباید صحنه را ترک کنند
انتخابات ۱۴۰۰ نقطه عطفی در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری در ۲۵ سال اخیر است. اصلاح طلبان تاکنون با اتکاء به ظرفیت های قانون اساسی و از راه بسیج مردم برای شرکت در انتخابات تلاش داشته اند در اداره امور کشور مسئولیت قبول کنند و در چارچوب قانون اساسی موجود حداقل به بخشی از مطالبات رای دهندگان پاسخ دهند.
اکنون هم، علیرغم تغییر دیدگاه حکومت به انتخابات ریاست جمهوری، عموم احزاب، تشکل ها و فعالین اصلاح طلب در یک تشکل واحد به نام «جبهه اصلاحات ایران» متحد شده و با تشکیل یک شورای همآهنگی ۴۰ نفره به رایزنی برای تعیین خط مشی و سازمانگری نحوه مشارکت در انتخابات مشغول رایزنی هستند.
تا زمانی که نهاد انتخابات برانداخته نشده حکومت نمی تواند بدون عبور از صندوق رای دولت تعیین کند. نیروهای ناراضی از وضع موجود، که از حق فعالیت علنی و قانونی برخوردارند، از این امکانات برای مقابله با فشارها و محدودیت های حکومتی، برای نقد سیاست های حکومت، برای اعتراض علیه نقض حقوق بشر، و برای متشکل کردن و متحد کردن نیروهای معترض و منتقد حول یک برنامه واحد و نامزد واحد استفاده می کنند.
برخی سازمان های چپ و جمهوری خواه از هم اکنون انتخابات پیش رو را تحریم کرده اند. این کار کاملا بی موقع است. این کار مقابله با تلاش هاییست که طیف های وسیعی از دموکراسی خواهان برای مشارکت، سازمانگری و ارتباط گیری با مردم پیش می برند. علیرغم این مخالفت ها، و علیرغم این که دستگاه های امنیتی برای فعالیت های ناراضیان و کوشش های اجماع ساز آنان مزاحمت ایجاد بکنند یا نکنند؛ و چه شورای نگهبان در نهایت صلاحیت نامزد مورد حمایت ناراضیان را بپذیرد یا نپذیرد، تلاش برای متحد کردن و صاحب برنامه کردن مخالفان قانونی حکومت، حول نامزد واحد به مراتب از پیروی از خواست حکومت، از تن دادن به انصراف و انفعال، از توسل به «سیاست صبر و انتظار»، یا تن دادن به سراب براندازی، ثمر سازتر است.
۵. برنامه عمل و ضرورت اتحاد حول آن
به جای اتکا بر پیشینه تاریخی یا اشتراکات هویتی-فرهنگی اصلاح طلبان باید بر پایه برنامه و مشی سیاسی متحد شوند و خود را سازمان دهند.
برنامه های اصلاح طلبانه البته متنوع اند. اما همه آنها در ۴ محور مشترک اند:
۱. کاهش تقابل میان حکومت و مردم،
۲. کاهش تقابل میان ایران و قدرت های منطقه ای و جهانی،
۳. کاهش تورم و بیکاری، توسعه اقتصادی پایدار
۴. کاهش فاصله طبقاتی و حمایت از زحمتکشان.
یک نمونه از مواعید نامزد ریاست جمهوری برای اجرای برنامه فوق چنین است:
■ برای کاهش تقابل میان حکومت و مردم:
۱ – تقاضای عفو محکومین سیاسی و آزادی زندانیان عقیدتی.
۲ – تدوین لایحه اصلاح قانون انتخابات با هدف احیای اقتدار مجلس و ریاست جمهوری.
۳ – پایان دادن به حضور نیروهای مسلح در امور اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، و ممنوعیت پیگرد فعالین سیاسی، فرهنگی و اقتصادی توسط سپاه.
۴ – ارائه لوایح برای لغو قوانین مربوط به فیلترینگ، حجاب اجباری، و تبعیض علیه اقلیت های دینی و قومی
۵ – ساماندهی یک گفتگوی ملی با شرکت همه جناح های سیاسی با هدف بازنگری در قانون اساسی.
■ برای کاهش تقابل میان ایران و قدرت های جهانی و منطقه ای:
۱ – تضمین بازگشت بدون پیش شرط و همزمان همه طرف ها به به برجام و رعایت کامل همه مفاد آن.
۲ – دعوت از ایالات متحده آمریکا به مذاکره دو جانبه و جامع، رفع موانع عادی سازی مناسبات دو کشور.
۳ – اتخاذ سیاست کاملا تدافعی در قبال اسرائیل، ارجاع اقدامات تجاوزکارانه آن کشور به مراجع بین المللی،
۴ – ایستادگی بر اصول عدم اتکا و وابستگی سیاسی و امنیتی به قطب های جهانی و بسط همکاری اقتصادی با تمام کشورها.
■ برای کاهش تورم و بیکاری
۱ – پیوستن فوری به FATF جدا از رعایت یا عدم رعایت برجام توسط دیگر کشورها
۲ – تک نرخی کردن ارز همزمان با لغو تحریم ها، اصلاح نظام بانکی
۳ – تقویت گسترده شبکه اینترنت، تجهیز کشور به شبکه کابل های نوری.
۴ – تسهیل سرمایه گذاری خارجی، تشویق صادرات کالا و خدمات، توسعه صنعت توریسم
۵ – مبارزه قاطع علیه فساد از راه بسیج همگانی، شفاف سازی کامل قراردادهای دولتی
■ برای کاهش فاصله طبقات، حمایت از زحمتکشان
۱ – اولویت تزریق واکسن رایگان کرونا به تمام شهروندان زیر پوشش سازمان تامین اجتماعی، وزارت بهزیستی، کمیته امداد و فرمان اجرایی امام
۲ – ترمیم مستمر حداقل دستمزد بر پایه تورم
۳ – تنظیم لایحه آزادی تاسیس سندیکا های کارگری، تضمین حمایت قانونی از قراردادهای دسته جمعی کار
۴ – تضمین بیمه سلامت برای همه مزد و حقوق بگیران و بیکاران.
۵ – تامین وام مسکن کم بهره برای شاغلین متاهل که صاحب خانه ای نیستند.
۶. جبهه اصلاحات از کدام نامزد حمایت کند؟
حالا مهمترین وظیفه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات ایران تعیین نامزد یا نامزدهائی است که باید فعلا ثبت نام کنند و سپس شورای نگهبان در باره صلاحیت آنها تصمیم بگیرد.
قطع نظر از تصمیم حکومت در رد یا قبول «صلاحیت» نامزد منتخب اصلاح طلبان، شایسته است شورای همآهنگی جبهه اصلاحات هرچه زودتر، بر پایه قوانین و ضوابط مصوب کشور، که مبنای عمل شورای نگهبان هم هست – و نه بر اساس تشخیص سلیقه رئیس آن شورا – محبوب ترین و توانمندترین نامزد یا نامزدهای خود را برگزیند.
– هرگاه توازن قدرت در بالا و ظرفیت های خفته در جامعه صحنه انتخابات را به سالهای ۷۶ و ۸۸ نزدیک کند، بسیج اجتماعی برای پیروزی در انتخابات و تشکیل دولت اصلاح طلب، در دستور کار قرار خواهد گرفت.
– ولی اگر مجموعه شرایط حق رقابت برای تشکیل دولت را از اصلاح طلبان ی سلب کند، جبهه اصلاحات ایران باید فعالیت های خود را بر محور ترویج برنامه عمل خود در میان مردم قرار دهد و اجازه دهد شهروندان خود در باره رای دادن یا ندادن به نامزدهای غیر اصلاح طلب خود تصمیم بگیرند.
انتخابات مجلس و شوراها عرصه های دیگری است که جبهه اصلاحات – در هر جا که توازن قوا اقتضا کند – باید از راه شرکت در آنها برای پیگیری و پیشبرد برنامه استراتژیک و اهداف تاکتیکی خود مشارکت کنند.
۷. گزینه ها در صورت رد صلاحیت
چنانچه صلاحیت هیچ یک از نامزدهای معرفی شده از سوی جبهه اصلاحات ایران تایید نشود احتمالا احزاب و سازمان های متشکل در آن جبهه واکنش های مختلف نشان دهند، از جمله:
■ برخی با یکی از نامزدها به توافق رسیده و مردم را به رای دادن به او دعوت خواهند کرد.
■ برخی هم شاید انتخابات را تحریم کنند.
■ برخی به سیاست صبر و انتظار روی آورده و تا تحول در وضعیت سیاسی خانه نشین خواهند ماند.
■ اما تا این جا به نظر می رسد که بدنه اصلی نیروهایی که در جبهه اصلاحات ایران متحدند از هیچ یک از سه گزینه فوق پیروی نخواهد کرد؛ اما همچنان در کادر فعالیت های علنی و قانونی، به مبارزه برای پیگیری اهداف برنامه عمل خود ادامه خواهد داد.
۸. از اصلاح طلبی دو زیستی به اپوزیسیون قانونی
پس از انتخابات ۹۲ و ۹۶ جناح های شکست خورده نه تنها در موقعیت اپوزیسیون قرار نگرفتند، بلکه قدرت بیشتری هم به دست آوردند. در عوض اصلاح طلبان، که هر دو بار اصلی ترین حامی حسن روحانی بودند، هرگز در موقعیت «حکومتگر» قرار نگرفتند. آنها در دو دوره گذشته عملا حالت دو زیستی (خصولتی) داشته اند. اکنون به نظر می رسد انتخابات ۱۴۰۰ نسل نیروهای ذوحیاتین را با خطر انقراض مواجه خواهد کرد.
در صورت تن ندادن حکومت به تایید صلاحیت نامزد اصلاح طلبان آنها محکوم اند که، حین مرزبندی روشن با براندازان، در قامت اپوزیسیونِ دولت مستقر برآمد کنند و فعالیت کنند.
به نظر می رسد شرایط ممکن است به سمتی برود که شرایط برای فعالیت برخی اصلاح طلبان سکولار، که اصول فعالیت علنی و قانونی را می پذیرند، تسهیل گردد. اگر چنین شود هر دو طیف اصلاح طلب در مسیر و موقعیتی قرار خواهند گرفت که بر پایه یک برنامه مشترک سازمانگری مطالبات ملی را عهده دار گردند.
آیا جناحهای حاکم حضور و فعالیت علنی و قانونی با مشخصات فوق را تحمل خواهند کرد؟ پاسخ حکومتیان به این سوال البته یکسان نیست.
اقتدار گرایان تند رو مصالح نظام را در انزوا و حذف مخالفان قانونی می دانند. آنها می کوشند از اپوزیسیون قانونی سلب مشروعیت شود و فقط نیروهای برانداز به عنوان اپوزیسیون شناخته شوند تا سرکوب آنها تسهیل گردد.
طرفداران دولت کنونی ، و به طور کلی اصولگرایان میانه رو، حضور اپوزیسیون قانونی را به نفع کشور و مایه ثبات نظام می دانند و مخالف مسدود سازی راه های قانونی انتقاد و اعتراض به حکومت هستند.
هنوز معلوم نیست پس از انتخابات ۱۴۰۰ کدام سیاست در قبال اصلاح طلبان و سایر منتقدان حکومت در پیش گرفته خواهد شد. اما در هر حال تناسب قدرت در جامعه و حکومت طوری نیست که امکان تحزب قانونی از میان برده شود. اما دامنه فعالیت اپوزیسیون قانونی موضوع کشاکش جناحهای حاکم باقی خواهد ماند.
۹. رد اصلاح طلبان تقویت براندازان است
محروم سازی اصلاح طلبان از مشارکت در رقابت های انتخاباتی، ضربه ای بزرگ به امید به پیشبرد اصلاحات در حکومت است. این ضربه بی شک امید به اصلاح طلبی در جامعه را تضعیف و براندازی را در موقعیت تهاجمی تر قرار می دهد. این روند از نیمه سال ۹۶ آغاز شده و همچنان ادامه دارد. مهم ترین حاصل محرومیت اصلاح طلبان از بسیج مردم برای مشارکت در سطح انتخابات ۷۶، ۸۸ و ۹۶ تضعیف امید شهروندان به نهاد انتخابات، ترویج شعار «رای بی رای» و سوق شهروندان ناراضی و عاصی به سمت براندازی است.
افزایش امید به براندازی به آنها کمک خواهد کرد که بر شکافهای درونی خود غلبه کنند و تحت رهبری واحد قرار گیرند. طیف گسترده ای از براندازان، که حول شعار «نه به جمهوری اسلامی» گرد آمده اند، گام مهمی در مسیر یکپارچه سازی اپوزیسیون برانداز است.
۱۰. آرایش سیاسی در آستانه انتخابات
در جدول خطوط تمایز سه گرایش عمده کشور در عرصه های مختلف نمایش داده شده است
۱۱.ارتباط فضای سیاسی و مذاکرات ایران و امریکا
۷۰ روز مانده به انتخابات و هنوز هیچ چشم اندازی وجود ندارد که نشان دهد انتخابات ۱۴۰۰ به کاهش شکاف حکومت با مردم کمک میکند و سطح ناامیدی و نارضایی عمومی را کاهش میدهد.
از سوی دیگر به نظر میرسد دولت تازه در امریکا، زیر فشارهای مخالفان و یا به دلایل دیگر، در بازگشت بی قید و شرط به برجام با تردید عمل می کند و ممکن است کاهش یا برداشتن فشار حداکثری و تحریم ها بیش از آنچه قبلا تصور می شد به درازا بکشد.
عوامل فوق هشدار می دهند که ممکن است در سال ۱۴۰۰ التهابات و ناآرامیها از نوع ۹۶ و ۹۸ تکرار شود و با آن با همان شیوه برخورد شود. در این صورت مذاکره و توافق میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده امریکا با دشواری های به مراتب بیشتری مواجه خواهد شد. حتی ممکن است ثبات سیاسی در مخاطره قرار گیرد.
تنش زدایی در مناسبات ایران و امریکا، حداقل در ۸ ساله اخیر، مهمترین دغدغه اصلاح طلبان ایران بوده و بازگشت ایران و امریکا به میز مذاکره تقابل حکومت با اصلاح طلبان را کاهش خواهد داد. چنانچه روند مذاکرات به رفع تحریم ها کمک کند حمایت مردمی از آن نیز گسترش خواهد یافت.
بنابراین هر دولتی که از دل انتخابات آتی زاده شود، قطع نظر از این که منتخب اصلاح طلبان باشد یا نباشد، هرگاه در مسیر کاهش تنش با امریکا و برداشتن تحریم ها گام بردارد در جهت خواست اکثریت مردم و عموم اصلاح طلبان حرکت کرده است.
میان پیشرفت مذاکرات ایران و امریکا و گشایش فضای سیاسی و افزایش امید به اصلاح ارتباطی تنگاتنگ برقرار است.
۱۲. برنامه عمل براندازان
براندازان در سال ۱۴۰۰ تحقق ۳ هدف استراتژیک را در مقابل خود قرار داده اند.
اول: تلاش برای منصرف کردن ایالات متحده از هرگونه مذاکره و توافق با جمهوری اسلامی که به کاهش «فشار حداکثری» یا «سست کردن تحریم ها» منجر شود.
دوم: تلاش برای جلب حمایت هرچه وسیع تر از فراخوان تحریم انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات شوراها و میان دوره ای مجلس.
سوم: مبارزه با اصلاح طلبی، نفی امکان فعالیت سیاسی مطالباتی به صورت علنی و قانونی.
گرچه شکست ترامپ یک ضربه سنگین به براندازی بود، اما فضای انتخاباتی مرده کنونی به سرنگونی طلبان کمک می کند که تا حدی ضربه شکست ترامپ را جبران کنند. چنانچه مذاکرات ایران و امریکا در مسیر پیشرفت قرار گیرد، بی هیچ تردید این توافق با استقبال گسترده مردمی مواجه خواهد شد و اصرار براندازان به امریکا برای ادامه تحریم ها آنها را در میان مردم منزوی کرده و صفوف آنان را دچار تشتت و تفرقه خواهد کرد. براندازان نمی توانند هم خواهان براندازی باشند و هم همصدا با مردم از برداشتن تحریم ها حمایت کنند.
۱۳. مرکز ثقل مبارزه
طی ۲۵ سال اخیر اصلاح طلبن برای پیشبرد برنامه های خود روی تسخیر نهادهای انتخابی، دولت، مجلس و شوراها، حساب می کردند. حالا انتخابات ۱۴۰۰ برای آنها نوعی آزمون تعیین سرنوشت است. هرگاه وضعیت سیاسی به گونه ای رقم بخورد که چهره های شاخص و توانمند اصلاح طلب از رقابت بازمانند، جریان اصلاح طلبی نه می تواند و نه می بایست از یک غیر اصلاح طلب حمایت کند.
و اگر چنین شود نیروهای گرد آمده در جبهه اصلاحات ایران همه متحد نخواهند ماند. بخشی از آنها دسترسی به قدرت و حضور در حکومت را بر پیوستن به اپوزیسیون ترجیح خواهند داد. اما عمده نیروی اصلاح طلب در قامت یک تشکل اسم و رسم دار قانونی باقی خواهد ماند و احتمالا محور یا تکیه گاهی خواهد شد برای تشکل یابی همه نیروهای معتقد به فعالیت علنی و در چارچوب قانون اساسی.
طی ۲۵ سال گذشته اصلاح طلبی یک پا در قدرت داشته و مرکز ثقل تحولات در اوضاع سیاسی کشور عمدتا در درون حکومت جمهوری اسلامی ایران قرار داشت و کشاکش اصلاح طلبان و اصول گرایان، در حکومت سمت و سو و سیر تحولات در وضعیت سیاسی را تعیین می کرد. اکنون نشانه های بسیار حاکی از آن است که پس از انتخابات ریاست جمهوری شکاف های درون حکومت بالنسبه فرعی شود و مرکز ثقل تحولات سیاسی باز از نو بر محور حکومت و اپوزیسیون قرار گیرد.
۱۴. سکولارها و انتخابات ۱۴۰۰
بخش بزرگی از مخالفان حکومت، از جمله اتحاد جمهوری خواهان، جبهه ملی، نهضت آزادی و دیگر تشکل های جمهوریخواه مشابه، که به شیوه های مسالمت آمیز مبارزه و عدم اتکا به قدرت های خارجی پایبند هستند، همواره به طور غیرقانونی از حق معرفی نامزدهای خود برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری محروم شده اند. این نیروها هر زمان که اصلاح طلبان شانس مشارکت و بُرد داشته اند از آنها حمایت کرده و هرگاه که چشم انداز «تغییر در حکومت» بسته شده از دعوت مردم به مشارکت پرهیز کرده اند.
این نیروها در انتخابات ۱۴۰۰ اما فقط دو گزینه دارند:
۱- اعتراض به محروم کردن نامزدهای مورد اعتماد مردم و تقاضای برگزاری انتخابات آزاد با مشارکت همه احزاب سیاسی.
۲- یا دعوت مردم به تحریم انتخابات و همصدایی با نیروهای طرفدار براندازی.
تشکل هایی که گزینه اول انتخاب می کنند خود را با اپوزیسیون قانونی همسو و نزدیک خواهند کرد و آنان که گزینه دوم را برمی گزینند خود را با نیروهای جبهه «نه به جمهوری اسلامی» نزدیک تر خواهد ساخت.
۱۵. جمع بندی
در روندهای منتهی به انتخابات ۱۴۰۰ و پس از آن، تمام مسائل مبرم کشور، مثل ۴ سال گذشته، به نوعی با رابطه حکومت با مردم و رابطه ایران با امریکا، مربوط خواهد ماند.
کاهش تقابل حکومت با مردم و عادی سازی روابط ایران و امریکا مبرم ترین وظیفه همه نیروهای مردمی و میهن دوست کشور است. انجام این وظایف برای قدرتمند کردن کشور در مذاکره با جهان، و برای تحکیم صلح و ثبات سیاسی و احیای اقتصادی حائز اهمیت حیاتی است.
مسیری که انتخابات ۱۴۰۰ طی کرده راهگشای انجام این وظایف نبوده است؛ مسیر طی شده مانع مشارکت گسترده مردم شده است.
از دیگر سو، «نه به جمهوری اسلامی» و تمام طرح های براندازانه سراب است؛ تلاشهایی است غیر قابل اجرا معطوف به تشدید تقابل حکومت با مردم و افزایش تقابل ایران و امریکا.
انتخابات آزاد کم هزینه ترین و معقول ترین راه حل این دو معضل است. انتخابات ۱۴۰۰ برای اکثریت مردمی که بشدت ناراضی و سرخورده اند، فرصتی فراهم نمی کند که رئیس جمهور مورد اعتماد خود را انتخاب کنند. اما روندهای منتهی به انتخابات ۱۴۰۰ و پس از آن می تواند شرایطی را فراهم آورد که وسیع ترین طیف اصلاح طلبان ایران، اعم از سکولار یا اسلام گرا، از تشکل هایی هویت گرا فراتر رفته و بر پایه یک برنامه و خط مشی مطالباتی – که یک نمونه آن در این نوشتار عرضه شد – در یک تشکل فراگیر و قانونگرا متحد شوند و یا دست کم همسو حرکت کنند. اصلاح طلبان اهمیت این همسویی و اتحاد را دست کم نگیرند و تاثیر آن بر سرنوشت کشور را بس فراتر از مشارکت انضمامی در یک دولت غیر اصلاح طلب تلقی کنند.
استقرار اپوزیسیون قانونی، فراگیر و مسئولیت پذیر در ایران، و حرکت آن حول برنامه و خط مشی واحد، یک گام بزرگ به سوی تحکیم ثبات سیاسی، بسط دموکراسی و عدالت، و پیوند با جامعه جهانی است.
16 پاسخ
در پاسخ به ناشناس عزبز
دیگر دوره شرکت در انتخابات بامید تاثیر گذاری فرد منتخب در ساختار حکومتی گذشته است و تجربه ۴۲ ساله ثابت کرده که هسته اصلی مادام العمر قدرت دست وپای فرد منتخب تاره از الک نظارت استصوابی را می بنددو اورا در بهترین حالت بتدارک چی مبدل میکنند بنابراین ابن بار میبایست شرکت در انتخابات با پیش شرط ها وتضمین هایی توام گردد
وبقولی راستی ا زمایی شود تا اگر حاکمیت در جستجوی مشروعیت از طریق صندوق راب است در قبال ان موظف بپرداخت هزینه هایی چون لغو نظارت استصوابی و یا تغیر در ساختار سیاست خارجی و ضرورت تعامل باجهان و آغار مذاکره برای رفع تحریم هاو همچنین ازادی زندانیان سیاسی و رفراندم برای تغیر قانون اساسی باشد بدیهی است که حاکمیت نیر در ابتدا بر اساس محاسبه سود و زیان خود را در معرض مخاطرات پذیرش خواسته های فوق نخواهد داد وشاید بیک انتخابات حداقلی قناعت خواهد کرد اما دیگر اکثریتی را باخواسته وبرنامه مشخص را در قبال خود خواهد دید که با هر بحران ناگزیراجتماعی قد علم میکند و با توده بیشکل و بی برنامه متفاوت خواهدبود خلاصه اینکه منظور از نوشته قبل نه شرکت بدون پیش شرط در انتخابات حتی اگر از تیغ شورای نگهبان وبا طرح برنامه مشخص هم گذشته باشد بلکه مشاهده آمادگی لازم هسته اصلی قدرت برای تغیر واینکه دوباره فرد منتخب را به تدارک چی مبدل نکند واین نه به مفهوم براندازی وقهر با صندوق رای بلکه تاثیر گذاری وافعی ونه صوری و بازیچه نشدن رای برای مشروعیت نظام میباشد
دیگر دوره شرکت در انتخابات بامید تاثیر گذاری فرد منتخب در ساختار حکومتی گذشته است و تجربه ۴۲ ساله ثابت کرده که هسته اصلی مادام العمر قدرت دست وپای فرد منتخب تاره از الک نظارت استصوابی را می بنددو اورا در بهترین حالت بتدارک چی مبدل میکنند بنابراین ابن بار میبایست شرکت در انتخابات با پیش شرط ها وتضمین هایی توام گردد
وبقولی راستی ا زمایی شود تا اگر حاکمیت در جستجوی مشروعیت از طریق صندوق راب است در قبال ان موظف بپرداخت هزینه هایی چون لغو نظارت استصوابی و یا تغیر در ساختار سیاست خارجی و ضرورت تعامل باجهان و آغار مذاکره برای رفع تحریم هاو همچنین ازادی زندانیان سیاسی و رفراندم برای تغیر قانون اساسی باشد بدیهی است که حاکمیت نیر در ابتدا بر اساس محاسبه سود و زیان خود را در معرض مخاطرات پذیرش خواسته های فوق نخواهد داد وشاید بیک انتخابات حداقلی قناعت خواهد کرد اما دیگر اکثریتی را باخواسته وبرنامه مشخص را در قبال خود خواهد دید که با هر بحران ناگزیراجتماعی قد علم میکند و با توده بیشکل و بی برنامه متفاوت خواهدبود خلاصه اینکه منظور از نوشته قبل نه شرکت بدون پیش شرط در انتخابات حتی اگر از تیغ شورای نگهبان وبا طرح برنامه مشخص هم گذشته باشد بلکه مشاهده آمادگی لازم هسته اصلی قدرت برای تغیر واینکه دوباره فرد منتخب را به تدارک چی مبدل نکند واین نه به مفهوم براندازی وقهر با صندوق رای بلکه تاثیر گذاری وافعی ونه صوری و بازیچه نشدن رای برای مشروعیت نظام میباشد
جناب دیلمان گرامی
ممنون از اظهار نظر
هیچ آدم عاقلی تردید ندارد که هرگاه حکومت عقب نشست و محدودیت شرکت نیروهای سیاسی در انتخابات را برداشت، نیروهای سیاسی هم باید در انتخابات شرکت کنند. همه قبول داریم که در حال حاضر حکومت عقب ننشسته و محدویت ها برنداشته که هیچ، اضافه هم کرده است. حالا ما باید چه کار کنیم؟
اگر سرنگونی طلبی و براندازی را راه حل ندانیم و اصلاح ساختار و رفتار حکومت را ممکن بدانیم باید قبول کنیم که در هر شرایطی، تا زمانی که انکان معرفی نامزد وجود دارد، سعی کنیم مردم را برای حمایت از او بسیج و متحد کنیم. فرق ما با براندازان و سرنگونی طلبان، این است که آنها معتقدند معرفی نامزد به مردم در جمهوری اسلامی کار اشتباه و توهم زاست. آنها از اول می کوشند هیچ کس نامزد نشود و بعد هم می کوشند مردم به هیچ نامزدی رای ندهند.
من می گویم همه نیروهایی که از حق تشکل و حضور سیاسی در کشور بهره مند هستند باید تلاش کنند بر اساس یک برنامه عمل و خط مشی سیاسی متحد شوند و نامزد مورد نظر خود را برای اجرای آن معرفی کنند.
حالا حکومت یا اصلا در مرحله ثبت نام نامزد ما را رد می کند و یا در مرحله اظهار نظر شورای نگهبان نامزد ما را رد یا قبول می کند. من معتقد نیستم که اگر شورای نگهبان همه نامزد یا نامزدهایی که ما معرفی کردیم را رد کرد ما وظیفه داریم مردم را دعوت کنیم به نامزدی رای بدهند که برنامه و سیاست پیشنهادی ما را قبول ندارد. ما در آن شرایط ضمن اعتراض به محروم کردن ما از شرکت در انتخابات اعلام کنیم هر دولتی که انتخاب شود سیاست ما نسبت به او بر اساس برنامه و سیاستی است که ما و نامزد مورد نظر ما وعده انجام آن را به مردم داده ایم.
تحریم انتخابات تا زمانی که نهاد انتخابات، هرچند تضعیف شده و کم ثمر هنوز موجود است، با مشی اصلاح طلبی زاویه دارد و با مشی براندازی انطباق کامل.
آنچه مسلم است کنار کشیدن داوطلبانه اصلاح طلبان از فعالیت های انتخاباتی در مرحله اجماع روی یک نامزد و حول یک برنامه و خط مشی واحد بزرگترین خدمت به راست گرایان حاکم بوده و هست و هیچ بهره ای برای توانمند سازی جامعه در بر ندارد.
پسندیدم
۷۰ روز تا انتخابات ریاست جمهوری ایران باقی مانده است ولی تا امروز هنوز شهروندان ما نمی دانند چه کسانی نامزد هستند!!!
———اما می دانند رییس جمهور آینده کیست!!!
من که متوجه نشدم چرا نظرم را سانسور کردید؟
جمشید طاهری پور
طرح برنامه ای که آقای نگهدار برای اصلاح طلبان حکومتی در انتخابات ۱۴۰۰ دیکته و تکلیف کرده پاسخی مشروط و پر از ملاحظه به آشکارترین ضرورت های لحظۀ کنونی است. برغم این محدودیت و مصلحت اندیشی، برنامۀ پیشنهادی او قابل دفاع است زیرا نیمگامکی در فاصله گرفتن از روزمرگی و نزدیکی به هدف گزاری و اصل هدفمندی در سیاست است. به همچنین از اینرو قابل دفاع است که واجد کارکردی درون مرزی و جامعه گراست و شاید به برکت همین، از سیاق گذشتۀ دور و نزدیک خود دایر بر بی اعتنائی فاحش به نیازهای جامعه و مطالبات مردم در مقیاس نیمگامکی رو برتافته است که مبارک است! متأسفانه نگاه او به ساختار عقیم حقوقی – سیاسی نظام اسلامی کمافی السابق ذهنی و دور از واقعیت است و خود وی کماکان متوهّم و مدافع منافع و استمرار حکومت اسلامی، و ایضن خشمگین و گریزان از جنبش و خیزش محرومان، مخالفان و محذوفین باقی مانده است! تا این گسل های عمیق شخصیت، فکر و عمل پابرجاست، در پرتو آن گشایش بیشتری در علایق ایدئولوژیک – سیاسی شناخته شدۀ فردی شان ممکن و میسور است اما در کار فرو بستۀ دمکراسی ، عدالت، و سکولار دموکراسی در ایران و به تبع آن در روز و روزگار بی حق و حقوقی مردم شهروند ، بویژه در زندگی زار و تیره و تباه مزد و حقوق بگیران کشور، پدیدار شدن مفرّ و فرج بعید است!! کار نامۀ نیابتی «حلقه لندن» که نگهدار خرسند و پذیرای چهره ای رسانه _ سیاسی برای آن شده، پشتوانۀ این ارزیابی تلخ است.
یک معادله چند مجهولی
همه اجزاء را وارد کنیم ،بشناسیم،تعریف و معنی و جایگذاری کنیم و رسالت و حقوق هریک را معین کنیم ،
خدا، خدایان ، جهان ،زمین ،انسان ،کاینات ،و…
انتخاب و تصمیم گیری ،حقوق ،شورا ،
آزادی، استقلال ،حکومت، حکومتگر ،حکومتشونده،کشور ،ملت ،
نیاز ،لذت ،نان،مسکن ،پوشش،
امنیت، وحشت ،ترور ،ترس ،
زور ،عدالت ،پول ،مقام ،
شهرت ،خود کنترلی ،
انصاف ،دزدی ،برتری طلبی ،
تبعیض ،حق ،حقیقت ،واقعیت ،
مصلحت ،عشق ،ازدواج ،
سکس ، شادمانی ،سلامتی ،
روانی ،غم و دردمندی،
ارزو ،آرمان، سربازی ،
جان نثاری ،وطن
چگونه این معادله را بنویسیم؟
تذکر: نسخه قدیمی این مقاله در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی سال ۱۳۹۶ منتشر شده بود.
مژده: ورژن جدید این مقاله با چند تغییر در بهار سال ۱۴۰۴ سال منتشر خواهد شد!
شتر در خواب بیند پنبه دانه/گهی لپ لپ گهی هم دانه دانه
تحلیل بسیار عالی و جالب و ودر نظر گرفتن. همه جوانب و همه موارد . توضیحات کامل و صحیح داده شده است. اشراف ایشان به همه عملکرد گروه ها ، باعث شده تحلیل بسیار خوبه ارائه دهند.
موفق و مؤید باشند.
نه به جمهوری اسلامی شعار بیشتر ملت ایران است آقای نگهدار استمرارطلب. ما اشتباه کردیم که گول خاتمی و این دزدان سرگردنه را خوردیم. دیگر گول نمی خوریم. نابود باد جمهوری اسلامی و ولایت فقیه.
حافظ می فرماید :
“دل من در هوای روی فرخ
بود آشفته همچون موی فرخ
بجز هندوی زلفش هیچ کس نیست
که برخوردار شد از روی فرخ
سیاهی نیکبخت است آن که دایم
بود همراز و هم زانوی فرخ
شود چون بید لرزان سرو آزاد
اگر بیند قد دلجوی فرخ
بده ساقی شراب ارغوانی
به یاد نرگس جادوی فرخ
دوتا شد قامتم همچون کمانی
ز غم پیوسته چون ابروی فرخ
نسیم مشک تاتاری خجل کرد
شمیم زلف عنبربوی فرخ
اگر میل دل هر کس به جایی است
بود میل دل من سوی فرخ
غلام همت آنم که باشد
چو حافظ بنده و هندوی فرخ”
دو بیتی هم بیفزایم من اینجا
به نیکویی به سان خوی فرخ
که شاید اندکی روشن نماید
چرا زهر است این داروی فرخ
زمانی که همه دل کنده از دیو،
به دنبال یکی مه روی فرخ،
تو با آنکه سلاحی تیز داری
به دیوان داده ای بازوی فرخ
چهل سال از مماشاتت گذشته است
چه دیدستی از این آهوی فرخ (آهو=شرم)
تمام آنچه تو پندش شماری
طعام مرگ شد با بوی فرخ
نصیحت های تو همسان باد است
برای پشه این کم گوی فرخ
بیا خرج گذار از اهرمن کن
تمام قدرت و نیروی فرخ
شنا کردن خلاف حرکت رود
نیارد آبرویی سوی فرخ
ارزو بر جوانان عیب نیست
نوربخش و نگهدار علیرغم تفاوتها ،
بسیار کم همتا هستند ،
از افق دید بلندی در بسیاری از موضوعات بر خوردارند.
انها میتوانند دکترین ،
حرکت آینده ایران و ایرانی
به اجرا در اورند.
اقای نگهدار در مورد انتخابات نظریه مغشوشی ارائه میدهد بدین منوال که شورای عالی اصلاح طلبان فردی رابا برنامه های مشخص چون کاهش قدرت نیروهای غیر انتخابی و کاستن مداخلات انها و بر گشت قدرت بنهاد های اتتخابی چون مجلس و ریاست چمهور و دیگر موارد چون تعامل با جهان و مذاکره با امریکا برای شرکت در انتخابات معرفی نمایدخوب داشتن برنامه برای برنامه دار شدن اپوریسیون درست اما حتی اگر شورای نگهبان تحت فشار ویا شرط محال با کاندید شدن واحراز صلاحیت چنین فردی موافقت کند و فرد مذکور با رای مردم انتخاب شود همانگونه که خاتمی وروحانی انتخاب شدند ایاچنین فردی در محاصره نیروهای اصلی حاکمیت قرار نگرفته که اورا خلع سلاح و عاقبت به تدارک جی مبدل نسازند ایا این تجربه طولانی برای فهم این مطلب کافی نیست که اگر فردی از داس قلع وقمع شورای نگهبان هم بگذرد پس از انتخاب شدن گرفتار هسته مرکزی قدرت از تاب وتوان خواهد افتاد واین را اکثریت درک کرده و شعار رای بی رای میدهند اما برنامه دار شدن اپوریسیون تحت برنامه هایی که گوشه ای از ان را اقای نگهدار مطرح کرده از جمله تعامل با جهان و نگاه مجدد بقانون اساسی ضروری است وشرکت در انتخابات می بایست موکول بشروع و انجام تدریجی این برنامه توسط حاکمیت قرار گیرد همانگونه که حاکمیت برگشت ببرجام را منوط به لغو تحریم ها نموده است و این بار اپوزیسین تنها در قبال عقب نشینی حاکمیت بانتخابات برخواهد گشت یعنی امتیاز در مقابل امتیاز
دیدگاهها بستهاند.