توضیح: شما خوانندهی یکی از نوشتههای میهمانِ سایت زیتون هستید. این مطلب توسط «نشریه چشم انداز ایران » تولید و در تاریخ «اسفند ۱۳۹۵» در شماره ۹۶ منتشر شده است. زیتون تنها بخشی از این نوشته را منتشر می کند و مطلب اصلی را «اینجا» میتوانید دانلود کنید. ما پیشنهاد می کنیم مطالب را در مراجع اصلی دنبال کنید.
***
مروری بر تاریخچه حزب خداپرستان سوسیالیست
سقوط دیکتاتوری رضاشاه، هرچند به تغییرات بنیادی در ساختار قدرت سیاسی و مناسبات اقتصادی و اجتماعی نینجامید، ولی فضای نسبتاً امنی برای ابراز عقیده و فعالیت فکری و سیاسی پدید آورد. نیروهای سرکوبشده اجتماعی، به حرکت درآمدند و اندیشههای محصور در ذهنها یا محفلهای بسته و مخفی، در سطح جامعه مطرح شدند. دیوار اختناق و سانسور فروریخت و افکار عمومی و بهویژه نسل جوان و تحصیلکرده در معرض وزش همه نوع تحولات فکری و فرهنگی و سیاسی در عرصه جهانی قرار گرفت.
نیروها و شخصیتهای بازمانده از نسل متعلق به عصر مشروطیت، تحرک تازهای آغاز کردند و پایهگذار احزاب و گروههای سیاسی جدیدی شدند. جنبشهای آزادیبخش در بیشتر سرزمینهای تحت سلطه استعمارگران و حکومتهای وابسته همراه با پایانیافتن جنگ جهانی دوم، آخرین گامها را برای رسیدن به پیروزی و کسب استقلال و تأسیس حکومتهای ملی به جلو برمیداشتند. افق در برابر آینده ملتهای اسیر در آسیا و آفریقا روشن و امیدبخش بود. نسل جوان تحت تأثیر آرمانهای انسانی و حقطلبانه این جنبشها، با شور و اشتیاق کمنظیری وارد عرصه پیکار برای آزادی و عدالت و استقلال میشدند.
همزمان، نهضت جهانی کمونیسم نیز رو به رشد بود و با پیروزی اتحاد جماهیر شوروی در جنگ علیه آلمان، توان گسترش بیشتری پیدا میکرد و بهویژه در کشورهای تحت سلطه، جمع کثیری از جوانان و روشنفکران و تودههای محروم را بهسوی خود جلب میکرد. نظام سیاسی اقتصادی شوروی، قبلهگاه و امید میلیونها مردم در سراسر جهان بود. آنان که از آسیبهای قدرتهای استعماری و حکومتهای فاسد و طبقات ستمگر کشورهای خود به تنگ آمده بودند بهسرعت مجذوب شعارهای انسانی و رهاییبخش این نهضت و موفقیتهای این نهضت در برابر بلوک سرمایهداری میشدند. مجذوبیتی که نمیگذاشت بخش تیره و زننده واقعیت را در سیاستهای خشن و توتالیتاریستی استالینی ببینند و با نقاط ضعف بنیادی این نهضت و مکتب و رژیمهایی که پرچمدار و مبشر آن بودند، آشنا شوند. پیروان این نهضت در ایران، با دستمایهای از تجربیات جهانی و ادبیات غنی و راهکارهای آزموده شده و با اظهار به حمایت احزاب پرقدرت حاکم شوروی و کشورهای اقماری، بلافاصله پس از سقوط رضاشاه فعالانه وارد عرصه فعالیتهای سیاسی و حزبی شدند و بهسرعت در میان جوانان و دانشگاهیان و بسیاری از کارگران و مردم عادی نفوذ کردند، ولی همه این جذابیتها و پیشرفتها برای جلب اعتماد و علاقه کسانی که علاوه بر عدالت به آرمان آزادی و استقلال نیز عشق میباختند، کافی نبود. نزد ایرانیان آگاه و روشنفکر که از صدر مشروطیت تا آن روز (و هم امروز) برای رهایی و ترقی میهن خود مبارزه کردهاند این سه آرمان از هم جدا نیستند. آنها میدیدند که در آزمون جنبش کمونیستی در شوروی و دیگر کشورهای وابسته به این بلوک، آزادی عقیده و بیان و انتخاب، قربانی حاکمیت حزب حاکم و دولتی شده است که رسالت محو سرمایهداری و برقراری کمونیسم را با اعمال قوه قهریه و از بالا بر عهده گرفته است و سلطه طبقه جدیدی از رهبران حزب و مدیران ارشد دولتی را عملاً جایگزین سلطه طبقات حاکمه قدیمی ساخته است. میدیدند که احزاب کمونیستی در سایر کشورها از جمله در ایران، استقلال حزب و میهن خود را قربانی مصالح کشور اتحاد جماهیر شوروی میکنند. با این استدلال که نخستین و بزرگترین جامعه کمونیستی هدف اصلی تهاجمات امپریالیستی است و کمک به حفظ و پیروزی آن دولت، وظیفه اصلی و بالاترین تکلیف همه کمونیستها در سراسر جهان است. با این امید و اطمینان که پیروزی کامل شوروی بر دشمنان آن در غرب، پیروزی کمونیسم را در همهجا تضمین خواهد کرد. جوانان و روشنفکرانی نظیر نخشب و یاران او در نهضت خداپرستان سوسیالیست، همانگونه که آزادی و سوسیالیسم را در حاکمیت و سلطه تمامیتخواه و قهرآمیز و انحصاری یک حزب یا صحیحتر، رهبران و مدیران درجه اول حزب و دولت، تحققپذیر میدیدند، مطمئن بودند که فداکردن منافع ملی در پای منافع برادر بزرگ در شوروی، نهفقط کمترین کمکی به تحقق آزادی و عدالت و پیشرفت در ایران نخواهد کرد، علاوه بر آن این نگرانیها از سوی هواداران آن حزب رد یا تخطئه میشد و آن را بهحساب بیاطلاعی از سوسیالیسم علمی و کاربردی و ماهیت جنبش کمونیستی جهانی یا وابستگی به علاقه ارتجاعی ملی و خردهبورژوازی میگذاشتند؛ نیمقرن بعد وقتی نظام شوروی فروپاشید، همگان دریافتند که نظر و نقد امثال نخشب درباره نقاط ضعف این جنبش درست بوده است. آن روزها جو غالب در دانشگاهها و در میان جوانان و کارگران و تحصیلکردهها در اختیار حزب توده بود. جنبش جهانی کمونیستی، پس از جنبشهای آزادیبخش و ملی جاذبهاش از همه قویتر بود. بااینحال نخشب و یاران او با اعتمادبهنفس تمام راه و رسم مستقلی برای رهایی مردم و میهن خود پیش گرفتند و بهجای اقتباس و مصرف بیچونوچرای اندیشههای وارداتی به تولید اندیشه پرداختند و بهجای تقلید کورکورانه، پس از مطالعه و تحقیق و نقد افکار و نظریات دیگران، از تشخیص و ابتکارات خویش پیروی کردند. به همین جهت دور از واقع نیست اگر گفته شود که نخشب در میان روشنفکران و متفکران اجتماعی آن دوره معاصر تنها و نخستین کسی بود که نظریه اجتماعی بدیعی تدوین و ارائه داد.
جریانهای مذهبی
رضاشاه نهفقط فعالیتهای سیاسی که فعالیتهای نهادهای مذهبی را هم بهشدت محدود کرد و تضییقات زیادی علیه روحانیون و در برابر انجام مراسم و شعائر دینی به وجود آورد. برنامههای او برای تغییر چهره مذهبی جامعه و نوسازی (صوری) آن به سبک نظامات سکولار غربی و مشخصاً تقلید از اقدامات آتاتورک در ترکیه، خشم رهبران دینی و توده مردم را برانگیخت. این برنامهها با خشونت و زور و تنها در ظواهر امور جامعه به اجرا گذاشته شدند؛ لذا بهندرت تأثیر پایداری برجا گذاشتند. لذا نیروی مذهب نیز همانند دیگر نیروهای تحتفشار نهفقط ضعیف نشد، در خفا رشد کرد و بهمحض برداشتهشدن موانع در دفاع از موجودیت خود در برابر مبارزهطلبی اندیشههای جدید ضد دینی، به اشکال مختلف واکنش نشان داد. این ظهور مجدد مذهبی در شاخههای زیر از هم متمایز شدند:
الف. تودههای مردم با رهبری روحانیون فعالیتهای مذهبی را به شکل سنتی و موروثی و بدون کمترین تغییری در مساجد و تکایا و حسینیهها و در قالب مراسم و شعائر مرسوم بهطور کامل از سر گرفتند.
ب. فعالیتهای علمی و تبلیغی باهدف اثبات سازگاری میان علوم جدید و معتقدات دینی که از سوی گروهی از افراد تحصیلکرده و در سه کانون مختلف انجام میشد: اول، جامعه تبلیغات اسلامی به سرپرستی دکتر شهابپور که به لحاظ معتقدات دینی سنتگرا بودند، اما رویکردی مثبت نسبت به علوم جدید داشتند. آنها با تأسیس مدارس در سراسر کشور دانش آموزان را ضمن تعلیم علوم جدید با مسائل دین آشنا میکردند تا در برابر تبلیغات ضد دینی مصونیت پیدا کنند. علاوه بر آن نشریات متعددی در همین زمینه بهمنظور سازگار نشاندادن علم با دین منتشر ساختند. فعالیتهای این مؤسسه نهفقط در سراسر کشور، در بعضی کشورهای خارجی نیز گسترش یافت آنان از سوی بر خی مراجع دینی حمایت میشدند؛ دوم، انجمنهای اسلامی دانشجویان و سپس مهندسان و پزشکان در تهران که به همت دانشجویان و استادان مسلمان و ترغیب مهندس بازرگان فعالیت میکردند. گرایش حاکم بر انجمنها تجددخواهانه و هدفشان بیان و نشر حقایق دین و اثبات همسویی علوم جدید با معتقدات دینی بود نظیر این فعالیت در مشهد در کانون نشر حقایق اسلامی به مدیریت استاد محمدتقی شریعتی انجام میگرفت. کانون بیشتر محل تجمع دانشجویان و افراد تحصیلکردهای بود که به لحاظ سیاسی طرفدار نهضت ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق بودند و برخلاف انجمن اسلامی دانشجویان در تهران، منعی برای ورود اعضا در فعالیتهای سیاسی وجود نداشت؛ سوم، گروه فداییان اسلام به رهبری نواب صفوی که برای دفاع از معتقدان دینی و مقابله با تحرکات و تبلیغات ضددینی و اجرای احکام شریعت، دست به فعالیتهای سیاسی، تبلیغی و مسلحانه میزدند.
نخشب و دیگر پایهگذاران نهضت خداپرستان سوسیالیست ابتدا در انجمن اسلامی دانشجویان فعالیت داشتند، اما نظریه پرهیز از فعالیتهای سیاسی را نپذیرفتند و از روی احساس مسئولیت و به انگیزه کمک به رهایی ملت و کشور از نابسامانیهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ستم طبقاتی و عقبماندگی و استعمار و استبدادزدگی، وارد عرصه مبارزات اجتماعی و سیاسی شدند. انگیزه آنها در ورود به فعالیتهای سیاسی و تشکیلاتی، برخلاف جریانهای نامبرده تبلیغ دین و مبارزه با بیدینی نبود. نگاهشان به دین و نقش و جایگاه آن کاملاً نو بود. آنان بر جوهره ادیان، یعنی ایمان به خدا و ارزشهای اخلاقی-انسانی دین تأکید داشتند؛ چیزی که در میان پیروان همه ادیان توحیدی مشترک است. نزد آنان طرز فکر خداپرستی، جهانبینی و فلسفه هستیشناختی بود که چگونه زیستن و شدن و رفتار و مناسبات فرد را با خویشتن، جهان، خدا و دیگر انسانها تعیین میکند. دعوت آنها همه خداپرستان عدالتخواه و آزادیخواه را صرفنظر از نوع مذهب، مخاطب قرار میداد. خداپرستان سوسیالیست اینگونه در میان دین و شریعت تفکیک قائل میشدند. نخشب و یارانش از آغاز به حمایت از مبارزات ملی علیه استبداد و استعمار برخاستند و تلاش برای آزادی و استقرار عدالت را در دستور کار خود قراردادند.
نهضت خداپرستان سوسیالیست، نخستین تشکیلات منسجم فکری-سیاسی با هویت ملی-مذهبی بود که در سال ۱۳۲۲ در ایران شروع به فعالیت کرد. این جریان از الحاق چند حلقه دینی-سیاسی متشکل از جوانان و دانشجویان به یکدیگر پدید آمد و بلافاصله به نهضت ملی ایران پیوست. آنها هماهنگ با فعالیتهای سیاسی در نهضت ملی به تدارک مقدمات تأسیس یک حزب سیاسی پرداختند. چند سالی بهصورت مستقل و منسجم و با نام «نهضت» فعالیت کردند. سرانجام با دشواریهای تأسیس یک حزب جدید، ترجیح دادند به حزب ایران بپیوندند. با این پیشفرض که چون حزب مزبور بهرغم نداشتن یک تشکیلات فعال مردمی، در کادر رهبری آن تعدادی شخصیتهای ملی مبارز و شناختهشده قرار دارند که قادر به جلبتوجه و اعتماد مردم سراسر کشورند؛ لذا امید داشتند که با پیوستن جوانان فعال و آرمانخواه «نهضت» به حزب کاستیها و ضعف آن به لحاظ فکری و ایدئولوژیک و کادرهای تشکیلاتی و آزموده و فعال، جبران شود و حزبی قوی و فراگیر در کشور به وجود آید. آنان در این تصور چندان پرخطا نبودند، زیرا بهمحض الحاق جوانان نهضت به حزب ایران، آن حزب که بیشتر به باشگاهی متعلق به نخبگان سیاسی تحصیلکرده شباهت داشت و تنها در تهران و یکی دو شهر دیگر دارای فعالیت تشکیلاتی بود، ظرف مدت کوتاهی به یک حزب فعال و جوان رو به رشد تبدیلشد و جوانان فعال نهضت شعب حزب را در سراسر کشور تأسیس و گسترش دادند، اما دیری نپایید که بهخاطر برخی سوءتفاهمات و اختلافی که میان بعضی رهبران قدیمی حزب و جوانان نهضت بروز کرد، ناگزیر از انشعاب شدند تا در صف متحد احزاب نهضت ملی ایران شکافی پدید نیاید. آنها با نام جمعیت آزادی مردم ایران بهعنوان یکی از چهار نهضت ملی ایران ادامه فعالیت دادند. گسترش فعالیت جمعیت در سراسر کشور و نفوذ چشمگیر در اقشار مردم و طبقات اجتماعی، ارتقای آن را به سطح یک حزب با نام حزب مردم ایران میسر ساخت. چند روزی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ با پیشنهاد حزب مردم ایران و ابتکار محمد نخشب و دعوت حاج رضا زنجانی از احزاب و سازمانهای وابسته به نهضت ملی ایران، نهضت مقاومت ملی ایران تشکیل شد. فعالیت حزب مردم ایران در صفوف نهضت مقاومت ملی تا تشکیل جبهه ملی دوم ادامه یافت. حزب مردم ایران در فعالیتهای جبهه ملی دوم نیز شرکت فعال داشت و در کنگره این جبهه حضور پیدا کرد و پس از تعطیلی فعالیت جبهه دوم، برای تشکیل جبهه ملی سوم فعالیت کرد.
پس از سرکوب قیام ۱۵ خرداد و با توجه به توقف فعالیت جبهه ملی دوم و سوم و بروز بنبست در استراتژی مبارزه ملی، من و دکتر سامی که هر دو در کمیته مرکزی حزب مردم ایران عضویت داشتیم، تغییر مشی مبارزه را به یک مبارزه قهرآمیز با هدف براندازی نظام سلطنتی در کمیته مرکزی مطرح کردیم که پس از مباحثات بسیار چون پیشنهاد مزبور به تصویب نرسید، تصمیم گرفتیم مستقل از حزب، گروهی با این هدف و مشی تشکیل دهیم. جنبش آزادیبخش مردم ایران (جاما) محصول این تصمیم بود که در همان سال (۱۳۴۲) تأسیس و به جذب نیرو و گسترش فعالیت پرداخت. بهسرعت اکثر جوانان حزب مردم ایران و بعضی دیگر از فعالان وابسته به جبهه ملی در تهران و چند شهرستان جذب جنبش شدند. بیانیههای جنبش بیانگر هدفها و مشی مبارزاتی جنبش در سطح بسیار وسیعی انتشار یافت. در این مدت همکاری با حزب مردم ایران ادامه داشت. در سال ۴۴، جنبش آزادیبخش ایران موردتهاجم پلیس سیاسی (ساواک) قرار گرفت. همراه با تعدادی از فعالان جنبش، چند نفر از اعضای کمیته مرکزی حزب مردم ایران نیز در معرض سوءظن قرارگرفتند و بازداشت شدند و چون بیاطلاعی آنها از تأسیس و فعالیت جاما ثابت شد، آزاد گشتند. در سالهای بعد فعالان نهضت خداپرستان سوسیالیست در قالب سازمانهای تازهای به فعالیتهای فکری و سیاسی ادامه دادند، در سال ۵۶ جنبش مسلمانان مبارز و در سال ۵۸ جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران تأسیس شدند و اعضای قدیمی مردم ایران نیز روابط خود را حفظ کردند و حضور کمرنگ حاشیهای خود را در عرصه مبارزات سیاسی حفظ کردند.
نخشب پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، پس از ۵ سال مبارزه و فعالیت مخفی در حزب مردم ایران و نهضت مقاومت ملی در سال ۳۷ در شرایطی که رژیم کودتا از طریق سرکوب شدید نیروهای سیاسی و برخورداری از حمایت دولتهای استعماری، تثبیتشده به نظر میرسید و ابعاد مقاومت و مبارزه بسیار محدود شده بود؛ برای تکمیل تحصیلات به امریکا عزیمت کرد و در آنجا ضمن ادامه تحصیل در بنیانگذاری و توسعه فعالیت جبهه ملی و حزب مردم ایران در امریکا نقشی فعال و پیشرو ایفا کرد. پس از توقف فعالیتهای جبهه ملی دوم در ایران، نخشب وقت و نیروی خود را صرف فعالیت در میان جامعه سیاهان و سپس جامعه مسلمانان امریکا کرد و تا لحظهای که در ایستگاه قطار به هنگام عزیمت به یکی از اجتماعات مسلمانان، قلبش از کار ایستاد؛ از فعالیت شبانهروزی در راه آرمانهای والای خود دست نکشید.
منبع: نشریه چشم انداز ایران شماره ۹۶
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…