فایل ظریف با هر انگیزه ای و از سوی هر جریانی منتشر شده باشد، چندان حائز اهمیت نیست وقتی به رفتارشناسی ماهوی گویندگان چنین فایلهایی پس از افشا نظر میکنیم.
این فایل صوتی بیش از همه اما نشان داد که علت ناکامیهای پیدرپی مردم در جنبشهای تغییرطلبی معطوف به قدرت چیست. چه که هرگز نمیتوان هیچ شخصیت سیاسی ایران را با رادیکالترین شعارها جدی گرفت و از او پشتوانه امید و نوید را توشهی توسعه و عدالت و آزادی قرار داد، بلکه باید در هر لحظه منتظر عهدشکنی پسینی او از پی وعدههای پیشینیاش باشیم. این امر در ساختار سیاسی ایران گویی نه امری بالعرض که ذاتی سیاستورزی مرسوم گشته است. ساختار سیاسی و حقوقی توزیع قدرت در ایران به گونهای است که افراد نه تنها به طور همزمان میتوانند در دو ساحت کاملا متضاد زیست کنند بلکه حتی بر ملا شدن این ساحتها، آنان را وادار به گزینش و انتخاب راهبرد تازه و متناسب با اتفاق به وجود آمده نمیکند و به لحاظ ساز و کار اخلاقی هم آنها را ذرهای شرمنده افشای ماهیت آشکار و پنهان خود نزد مردم نمیکند.
اگر در هر کجای جهان چنین فایلی منتشر میشد که وزیر خارجهاش پارهای از ساز و کارهای مهم تصمیمگیری دیپلماسی خارجی دستگاه تحتِ نظرش را بر ملا کرده باشد، اولین چیزی که محل توجه او و حاکمان قرار می گرفت این بود که به ناچار هم شده، عجالتا مردم را محرم اسرار نهانی افشا شده بدانند و از سر اجبار و اکراه برای آنها توضیح دهند و یا توجیه کنند که ما چرا اینگونه عمل کردهایم و از چه رو بیرون و درون ما دو چیز است. یا اینکه در حالات و مقامات دو-زیستی سیاسی و فواید و منافع جمعیش سخنسرایی کنند. اما در کشور ما رئیسجمهوری وزیر اطلاعاتش را مأمور کرده تا چگونگی افشای این فایل و فرد افشاکننده را بیابد! سخنگوی دولت هم با ناسزا به رسانه افشاکننده، پشت پرده و اهداف آن رسانه در افشای این فایل را بسیار مهم یافته و برملا کرده و جالبتر اینکه فرد مصاحبهکننده -سعید لیلاز- هم دنبال چوب برای گذاشتن در آستین فرد افشاکننده میگردد. و از آن مهم تر ظریف که در این فایل سفر سردار سلیمانی به روسیه را با اراده روسیه برای نابود کردن دستاورد وزارتخارجهاش خوانده و گفته: خواست روسیه بود که پای ایران را به جنگ نظامی در سوریه باز کند، بعد از افشای فایل صوتیاش، بلافاصله به محل ترور سردار سلیمانی میرود تا با او تجدید بیعت کرده باشد. طبیعی است که مقامات تمام کشورهای جهان، تحلیلهای پشت پردهای برای خود دارند و نگاه دیگر و غیر رسمی هم در پشت صحنه به وقایع میاندازند اما هیچگاه نهان و عیانشان تا این اندازه به تعارض و دوگانگی نمیرسد.
نکتهی عجیب اینجاست که ظریف با چنین دیدگاهی در این مصاحبه تا قبل از افشای آن تا مدتها از کارنامه وزارتخارجه به طور کل دفاع میکرده اما در این فایل مشخص میشود که او از رفتار سردار سلیمانی و حضور ایران در سوریه نه تنها ناخشنود است بلکه آن را به قصد ویرانی دستاوردهای خود میداند. در کجای جهان کسی با چنین دیدگاهی هشت سال بر کرسی وزارت خارجه تکیه میزند؟ و اگر به هر دلیل و توجیهی برای نگاهداشت سمتش، تلاش کرده باشد و همواره حافظ این دوگانگی عیان و نهان بوده باشد، بعد از افشای چنین فایلی، نخستین واکنش نمادینش را حرکتی علیه گفتههای افشاشدهی خود قرار میدهد؟!(حضور در محل ترور سردار سلیمانی به نشانه بیعت با آرمانهای او)
این نکته به درستی نشان میدهد چنین تیپهایی ذرهای برای افکار عمومی حرمت قائل نیستند و تصورشان این است که با ایفای نقشهای متفاوت و متعارض همچنان میتوانند در لحظات معینی برای افکار عمومی اغواکننده و فریبنده باشند و گویی کمترین نگرانی از تعارض رفتاری خود ندارند.
دو چهرگی علاوه بر آنکه عبور از پرنسیبهای اخلاقمداری است، بلکه مانع اصلی تغییر و تحول در ساختار سیاسی موجود است که همچنان متصلب باقی مانده است. در حوزهها و سطوح دیگر هم مصادیق متعدد این دوگانگی ها را میتوان شاهد مثال آورد که با استمرار و تعددش، موجب شده تا مردم دیگر شعارهای رادیکال سیاستمداران را جدی نگیرند، چون میدانند در پس این منِ شعاری گوینده، منِ دیگری پنهان است که در وقت تصمیمگیری قرار است او وارد عمل شود و اگر هم تعارضی میان این دو من رخ دهد، کرنش سمت آن منی است که وفاداری به حکومت را سرلوحه خود برای بقا قرار می دهد.
یک پاسخ
بدون شک ظریف و اردوگاه
های رقیب اش اکثرشان
از سلامتی روان و روح و
ایمان بی بهره اند.
اقای سلیمانی یک سردار
قابل نظامی بود ،
ولی او حتی توان
گفتن یک کلمه را نداشت
که چرا قوه قضاییه فشل است .
چرا اینهمه فساد و دروغ و
فحشا،مردان و زنان ،تریاک و خمر و
ربا و دزدی از خزانه ملت …
دیدگاهها بستهاند.