امر مقدس مهیب است و فضای آکنده از مهابت امر مقدس، هم دلافروز است و هم طاقتسوز. از همین روست که مواجهه دائمی با امر مقدس، باری گران بر روان انسان است و واکنش روان آدمی برای رهیدن از این فشار یک چیز است: عادیسازی؛ سقوط امر مقدس از جایگاه قدسیاش و ناسوتی شدن و خاکمال شدن بر زمین زندگی روزمره.
معادل واژه «مقدس» در لاتین «sacro» به معنای «آن چه مختص خدایان است» میباشد. مفهوم «امر مقدس» و در نقطه مقابلش «امر نامقدس» بر نوعی جداسازی و انفصال مبتنی است؛ انفصال میان آن چه برای انسان است با آن چه برای خدایان است. آن چه از حیطه امر روزمره و از دسترس عموم مردم بیرون شود «مقدس» نام میگیرد و «قداستزدایی» نیز یعنی برگرداندن امر مقدس از حیطه خدایان به حیطه استفاده عمومی انسانها و به درون متن زندگی روزمره.
امر سکولار در این تعریف، آن امری است که از حیطه تصرف خدایان به حیطه تصرف انسانها بازگشته است. مثلا درخت مقدسی که به خاطر اختصاصش به خدایان، مردم عادی نمیتوانستند از میوهاش بخورند، در فرآیند سکولاریسم به حیطه تصرف عمومی انسانها باز میگردد. سکولاریسم به دیده من، تلاشی برای اثبات این واقعیت است که انسان خالق همه چیزهایی است که باور دارد؛ تلاشی برای اثبات این واقعیت است که انسان معیار همه چیز است و خاستگاه هرگونه اعتبار و مشروعیت؛ سکولاریسم جهادی مقدس است برای باز پسگیری حقوق اصیلمان از خدایان ساختگیمان. سکولاریسم به باور من باور به این گزاره است که دوگانه مقدس/عرفی، دوگانهای کاذب است و حتی همان چه را که «مقدس» میانگاریم به این خاطر است که خودمان آن را چنین اعتبار کردهایم. سکولاریسم دریدن پردهها و شکستن حریمهاست؛ پردهها و حریمهایی که دیده انسان را بر نقش فعال و خلاقانه خودش در تکوین تاریخی باورها، بسته نگاه میدارند و نمیگذارند ماهیت برساختیِ پدیدههای انسانی (به ویژه مفاهیم الهیاتی) را متوجه شود.
درباره مفهوم امر مقدس و پیوندش با مفهوم سکولاریسم به همین کوتاهه بسنده کنم. تازگی از ماه شعبان خارج شدیم. اکنون در رمضان هستیم. چند ماه دیگر در محرم و صفر. در همه این ماهها شاهد یک رخداد مشترک هستیم؛ هجوم امر مقدس با همه توش و توانش بر امر عرفی. آنچه دینداران مناسکگرا از خلال مناسبتهای پرشمار اعم از جشنها و عزاداریها، با برپایی خیمهها و عزاخانهها و کارناوالها انجام میدهند، چیزی نیست جز اشباع سپهر عمومی و عرفی جامعه با امر مقدس. و در این گونه تلاشهای خود که گاهی نیز به بازی بلکه لجبازی مانند میشود، چنان افراط و بیشکوشی میکنند که امر مقدس برای دیگر شهروندان نه جاذبه که دافعه میآفریند؛ نه مقبول که منفور میافتد. اتصال با امر مقدس(اگر باشد) باید به گونه «مواجهه» باشد و نه به گونه «حقنه». در حالی که دینورزیهای عارفانه و صوفیانه، بر «مواجهه با امر مقدس» که فرآیندی اساسا اختیاری است تاکید دارند؛ دینورزیِ شیعیِ ولایتیِ تبراییِ رانتیِ حکومتی، بر «حقنه کردن امر مقدس» که فرآیندی اجباری است تاکید دارند. رهآورد و پیآمد رویکرد اخیر، نخست «عادیسازی ذهنی» با هدف کاستن از بار گران امر مقدس بر روان انسان است؛ و دیگر تسریع و تشدید فرایند سکولاریسم؛ زیرا پس از فرآیند عادیسازی که در بعضی شهروندان با حس انزجار همراه است، این پرسشها سر بر خواهند آورد که این غوغا چیست و این غوغاییان کیستند؟! و پاسخ در دل همین پرسش است.
تا اینجا هنوز مشکل خاصی رخ نداده است. از اینجا به بعد است که پلیدی روی گشاد میکند و خنده به لب میآورد؛ چرا که مناسک دینی بر سیاق تشیع ایرانی، رسیدن گاهِ استبداد را نوید میدهند.
پایین کشیدن امر مقدس بر زمین امر عرفی و آکندن سپر عمومی جامعه از مناسکِ پرشمار و گاه و بیگاهِ خیابانی، خطری را در پی خود دارد؛ تعلیق امر روزمره. و از آنجا که قانون در حیطه امر روزمره است، قانون نیز تعلیق خواهد شد. بسیار دیدهایم که امر مقدس خیابان را بند آورده؛ ترافیک را سنگین کرده؛ آلودگی صوتی ایجاد کرده؛ خیابان را به زباله آکنده و دهها اثر دیگر بر فضای عمومی جامعه نهاده که در حالت عادی و از سوی دیگر افراد جرم دانسته میشوند و مورد پیگرد خواهند بود. اما همین ناهنجاریها، در مناسبتهای مذهبی و با ظهور امر مقدس، عادی و هنجار میشوند زیرا امر روزمره تعلیق شده؛ زیرا قانون تعلیق شده است.
گویاترین گواه بر این ادعا، در همین روزهایی است که کرونا موج جدیدی از تلفات انسانی را ایجاد کرده است ولی مقامات دولتی اجازه برگزاری مراسم شبهای قدر را صادر میکنند؛ کسب و کارها مشمول پروتکلهای کرونایی میشوند ولی در اماکن مقدس مانند حرم امام هشتم شیعیان، به پروتکلهای کرونایی اهمیت چندانی داده نمیشود؛ اماکنی مانند کافیشاپها و رستورانها بیرونبَر شده و به لحاظ ساعت کاری محدود میشوند اما محافل مذهبی و هیئتها در شبهای رمضان و پیش و پس از آن همچنان برگزار میشوند. امر مقدس دارد حتی قوانینی که جان شهروندان در گرو آنهاست را تعلیق میکند.
حکومتهای توتالیتر نیز عاشق تعلیق قانون و تعلیق امر روزمره هستند. به عبارت دیگر دوست دارند با اعلام «وضعیت استثنایی» امر روزمره و قانون را به تعلیق درآورند تا اراده آنی و لحظهایِ خودشان را که قانون مانع آن بود اجرا کنند. حاکم مستبد قانون را خوش ندارد بلکه بیشتر چنین میپسندد که خودش مصدر قانون باشد و هر گاه نیاز شد قانون را پس بزند. امر مقدس با پس زدن روال عرفی و روزمره جامعه، و حاکمان مستبد نیز با اعلام حکومت نظامی و «وضعیت استثنایی» و پیش کشیدن بهانهای به نام «برهه حساس کنونی» حاکمیت قانون را به چالش میکشند و به شهروندان نیز تلویحا و تصریحا میفهمانند که قانون بازیچه است و شهروندان نیز این نشانهها را به خوبی میفهمند! اگر به ایده «حاکمیت قانون» باور داریم و آن را از بایستههای توسعه میدانیم، باید با هر امری که حاکمیت قانون را به چالش بکشد برخورد کنیم. تعلیق قانون و تعلیق امر روزمره(حتی به بهانه امر مقدس) آتشی است که دودش چشم و شعلهاش دامانمان را خواهد گرفت
یک پاسخ
دلیل پر کردن جامعه از امر مقدس انست که این برساخته های انسانی نه با عقل که با تلقین به انسانها اموزش داده میشود و باید همیشه از در و دیوار جامعه صدایش بلند باشد تا همین طرفدار ۲۰ درصدی را باز تولید کند. چون هر راه عقلی به همان سکولاریزم منتهی می شود
دیدگاهها بستهاند.