زیتون: «کلابهاوس در زیتون» ستونی است روزانه که به اتاقهای سیاسی این شبکه اجتماعی سرک میکشد…
***
خامنهای بمیره چی میشه؟
بر کلاب هاوس روز گذشته کمی از ترکشهای شب پیش از آن و حواشی ایجاد شده بر سر محسن هاشمی و «پرستو» مانده بود و کاربران در کانالهای مختلف در مورد آن صحبت میکردند. در آغاز شب اما اتاقی به راه افتاد تا در آن در مورد انتخابات ریاست جمهوری و نقشاش در حل بحران جانشینی رهبری صحبت شود. شروع صحبتها در این گروه با حرفهای مهدی مهدوی آزاد و محمدجواد اکبرین بود. ایلیا جزایری، خبرنگار هم به عنوان مدیر گروه سوالاتی را از این دو نفر میپرسید. کم کم افراد دیگری هم به سخنرانان و سوالکنندگان اضافه شدند. مهدوی آزاد در مورد احتمال مرگ خامنهای گفت که اگر خامنهای قرار باشد به اندازه محمد یزدی عمر کند تا ۴ سال دیگه زنده است و اگر اندازه جنتی عمر کند با فرض امشبِ آقای جنتی ۱۳ سال دیگر عمر خواهد کرد. او همچنین از این گفت که اگر خامنهای بمیرد رییس جمهور نقش مهمی بعد از او ایفا میکند اما دغدغه انتخابات ریاست جمهوری فقط تعیین نقش پس از مرگ رهبری نیست و مشکلات زیاد دیگری هم وجود دارد.
محمد جواد اکبرین اما معتقد بود تحلیلها باید دو سو داشته باشد. همیشه طرف حاکمیت مورد تحلیل قرار میگیرد، چون همه احتمالش را میدهند این دوره همان دوره باشد. اما سمتی که در تحلیلها غایب میماند را نقش مردم در این اتفاق دانست: «ما تحلیلامون همش حول محور حکومته که اونا چیکار میکنن. اینم مهمه که ما بفهمیم بازی حاکمیت چیه. نقش جامعه معمولا نادیده گرفته میشه. حکومت داره نقشش رو در پیچیده ترین صورت ایفا میکنه چون سالهاست از مردم میترسن مساله رهبری اینده رو از مردم پنهان کردن. سالها پیش گفته شده بود یک کمیته انتخاب رهبری زیر نظر یزدی هست که مصادیق رو میگه و کسی نمیدونه اعضای آن چه کسانی هستند و چه کسی مدنظرشان است. بعدها هاشمی به عنوان شخص دوم مملکت که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هم بود گفت پرس و جو کرده. اون میگه وقتی پرسیدم گفتن به شما نمیتونیم بگیم. این یعنی سالهاست دارن تصمیم میگیرن برای مردم.»
اکبرین از این گفت که امروز ارزشهای مشترک ما با حاکمیت به حداقل خودش رسیده است. از ابتدای انقلاب امید ویژهای بود و طیف وسیعی نظام را مقدس میدانستند تا بالاخره جامعه فهمید چه اتفاقاتی رخ داده: «بعد از فوت آقای خمینی هم خیلی نشد که مردم بفهمن چه اتفاقاتی با انقلاب ۵۷ رخ داده. البته آدمهای صالحی هم در آن میان بودن. بعضیا میگن نظام خوبه ادمهاش بدن. ولی من میگم نظام شر است اما بعضی کارگزارانش خوبند. بالاخره پروژههای مختلف شکست خورد و روند اصلاحات شکست خورد و استبداد دامنهاش بیشتر شد و مستبدان هم احمقتر شدند. جامعه اول منتقد بود بعد معترض شد و بعد متنفر. الان ارزشهای جامعه و حاکمیت به حداقل خودش رسیده و دینداران هم در اقلیت جامعه به حساب میآیند. الان با چه حربه ای میخوان تصمیمات خودشان را به مردم بقبولانند. قبلا از امام زمان یا مذهبیت صحبت میکردن ولی الان آن کسی که جای مهر داشت؛ آقای سعید جلیلی برای عکسهای انتخاباتی جای مهر را میپوشاند.»
کلابهاوسهای قبلیِ ما را هم دریابید:
در ادامه مجددا مهدوی آزاد از این گفت که در یک ساختار تمامیتخواه هم یک حدی از رقابت باید پذیرفته شود. اما در حال حاضر محور «مجتبی» مقابل محور مجریه قرار گرفته است: «الان گزینههای زیادی وجود ندارن برای رهبری. قدیم از محقق داماد تا علم الهدی را میشد نام برد ولی الان الترناتیوی نیست. الان گل سرسبدشون رییسی هست. املی لاریجانی هم قطعا داعیه داره چون خانواده قوی هم هستن گزینه کم ارزشی نیست. او در بخش غیر بروکراتیک روحانیت نفوذ داره. مثلا ایت الله صدیقی خیلی مشنگه و کی فکر میکرد به چنین مقامی برسه؟ پس میشه گفت بعید هم نیست چنین چهرههایی رو یکهو بیرون بکشن.»
اکبرین هم بحث در مورد مجتبی خامنهای را پیش برد و از مصاحبهاش با مهدی کروبی چند ماه قبل از انتخابات سال ۸۸ مثال زد: «اونجا کروبی گفت من پیشتر (ماجرای تقلب در انتخابات سال ۸۴) به دولت خاتمی گفتم که وزارت کشور شما از پس نقشه سپاه و آقازاده برنمیاد. پرسیدم از کی در جریان بودید که این نقش رو آقازاده داره ایفا میکنه. آقای کروبی گفت بعد از آمدن خاتمی اندک اندک فعال شده تا رسیده به اینجا. کروبی گفت من پیشنهاد دادم ساختار وزارت کشور رو چیکار کنن که از پس مجتبی بر بیایند. که البته جواب هم نداد. الان با ارتقا خود مجتبی شرایط تغییر کرده. بالاخره الان درس خارج میده که نشانه اجتهاد است. پس جایگاهش تقویت شده و اگر کسی از دو دهه گذشته نقشه طراحی و اداره میکرده الان طبیعتا قدرت بیشتری دارد و الان در سنی است که خامنه ای در آن رهبر شد.»
او گریزی هم زد به مرگ هاشمی رفسنجانی و حرفهای خانوادهاش که همگی بر اساس اعلام شورای عالی امنیت ملی و تحقیقات خودشان معتقد بودند مرگ غیرطبیعی است و هاشمی کشته شده: «حتی صحبتهایی هست که حذف هاشمی بیارتباط با نقش مجتبی نبوده یعنی بعد از اینکه به این نتیجه رسیدن حذف بشه، فکتهایی وجود دارد بر نقش او در حذف هاشمی. وقتی کسی با چنین قدرتی وجود داره یعنی مهمترین کسی است که نقش ایفا کند.»
پس از آن مسعود سفیری هم بالا آمد و شروع به صحبت کرد. او هم از نقش مهم مجتبی خامنهای در فردای مرگ رهبری گفت. سفیری از پیشینه مجتبی اشارهای کرد به دیدار سال ۷۹-۸۰ جمعی از اصلاحطلبان با خامنهای که در ابتدای جلسه مجتبی هم نشسته بود. همگی فکر میکردند برای سلام و عرض ادب آمده و میرود، اما ماند و حتی سید هادی هم تعجب کرد و بهم ریخته بود که مجتبی تا آخر جلسه نشست و ماند. سفیری خاطرهای هم در این مورد با یک واسطه از ناطق نوری تعریف کرد: «سال ۸۴ ناطق نوری رییس بازرسی دفتر رهبری بود چند نفر خبر دادن ناطق قهر کرده و دیگر دفتر نمیره و در خونه شون هست و ما میخوایم بعد افطار بریم پیشش من نرفتم. اما بعد از جلسه آن دوست به من گفت ناطق گفت من مریض نشدم و حالم هم خوب است ولی با قهر اومدم بیرون و ماجرا اینه من رفتم پیش آقا گفتم “آقازاده” اینجا رو کردن ستاد انتخاباتی نامزدها رو دعوت میکنن مصاحبه میکنن و پروندههاشون رو از نهادهای انتخاباتی میخوان و مغایر عملکرد بیت هست. خامنهای گفت ایشون اقازاده نیستن و خودشون اقا هستن و منم فهمیدم ماجرا تغییر کرده و من دیگر آنجا جایگاه ندارم و اومدم بیرون.»
این اتاق هم خالی از حاشیه نماند و زمانی که محمدعلی آهنگران فرصت صحبت پیدا کرد بحث را به سطح دیگری برد از این گفت که چرا از گزینههای شما برای رهبری محدود به ایران است: «رهبر آینده میتواند از عراق یا از لبنان بیاید. رهبر آینده حتی میتواند سید حسن نصرالله باشد. چون ضرورتی وجود ندارد ایرانی باشد!». این سخن آهنگران البته با واکنش شدید تعدادی از حاضران مواجهه شد و از جمله مهدی مهدوی آزاد گفت که «غلط میکنند» که یک غیرایرانی را برای حکومت بیاورند …
نسبت میرحسین موسوی با خیابان
حوالی غروب هم اتاقی که هر دوشنبه به راه میافتد فعالیتش را آغاز کرد. «دوشنبههای جنبش سبز، جنبش سبز از صندوق تا خیابان» در رابطه با فعالیتهای جنبش سبز از یک فعالیت انتخاباتی تا رسیدن به فعالیت های اعتراضی و تبدیل به یک جنبش اعتراض مدنی صحبت شد. بعضی از اعضای این گروه معتقد بودند میرحسین موسوی اساسا اعتقادی به خیابان نداشت و عدهای دیگر او را از اول فردی میدانستند که به روی حضور مطالبه محور مردم در کنارش، در فردای ریاست جمهوری حساب باز کرده بود.
یکی از کاربران جنبش سبز را با جریان اصلاحات مقایسه کرد و از این گفت که جنبش سبز با اصلاح طلبان حکومتی قرابتی ندارد و شاید بشود گفت با اصلاح طلبان رادیکال بیشتر همسویی دارد. او البته معتقد بود تا زمانی پس از جنبش سبز خارج نشینان به اصطلاح برانداز هم چشم امید به بدنه اجتماعی جنبش سبز داشتند تا بتوانند آن را به سمت خودشان سوق دهند و حاصل فعالیتهای خودشان بدانند که مهندس موسوی جلوی این سو استفاده را گرفت.
یکی دیگر از این گفت که مردم پس از انتخابات ۸۸ یک هیجان منفی داشتند و مهندس موسوی معتقد بود اگر آن هیجان مردم خالی نشود سرمایه اجتماعی از هم میپاشد و این لزوم را احساس کرد که برای تخلیه هیجان و اعتراض مردم در آن روزها و به همین علت پای آن ایستاد و اعتراضات را به خیابان کشاند. او معتقد بود این جنبش سیاسی نبود و آن اتفاقها باعث شد برگشت به خود داشته باشیم «مهندس اعتقاد به خیابان نداشت اعتقاد به زندگی داشت که بروز خشم بخشی از زندگی ست که میتواند هر جوری خودش را نشان دهد و مهندس اعتقاد داشت مردم بعنوان صاحبان کشور اجازه اعتراض داشتند. این جنبش اجتماعی فرهنگی سیاسی است. مهندس روی آگاهی تاکید داشت. میگفت جنبش سبز را به درون خانههایتان ببرید. یعنی ما جنبشی داریم از هر طرف هم که بهش حمله شود نمیتوان از بین بردش.»
یکی دیگر از حاضران این اتاق گفت که جنبش سبز اعتقاد به چند دسته کردن مردم ندارد و همه مردم را از طیفهای مختلف دور هم جمع کرد و یک جنبش مطالبهگر است و لزومش این نیست در هر انتخاباتی شرکت کنیم و مطالباتمان را تغییر بدهیم تا حتما در قدرت باشیم: «اینجا تفاوتمون با اصلاح طلبانه. اینکه ما نمیتونیم کاندید خودمونو داشته باشیم حالا با کاندید نیابتی میریم اصلا درست نیست. اصلاح طلبان به سرمایه اجتماعی توجه ندارن انگار اونا میتونن تصمیم بگیرن و مردم چاره ای جز تمکین ندارن.»
یکی از اعضای اتاق اما معتقد بود موسوی از ابتدا به خیابان معتقد بود و پای تاجزاده را وسط کشید که او به عنوان رادیکالترین اصلاحطلب هم معتقد به خیابان نیست و خیابان را برابر با سوریهای شدن ایران میداند: ب«ولی موسوی پیش از انتخابات و شروع اعتراضات با تایمز مصاحبه میکنه و یه روز بعدش منتشر میشه و بعدها فارس روش مانور میده. خبرنگار میپرسه اگر رئیس جمهور بشی قدرتی نداری برای عملی کردن برنامههایت و مشخصا به تقابلش با رهبری اشاره میکنه. مهندس میگه امیدوارم اون تظاهراتهایی که تا این روزها (روزهای تبلیغات انتخاباتی) در خیابان انجام شده تاثیرش را بگذارد. اینو یک روز قبل انتخابات میگه و اصلا پرهیزی از خیابان نداشت. ولی درسته همه چی تو خیابان حل نمیشه و این یک ابزاره البته و به موقعش باید استفاده بشه ولی اینجوری نیست که مهندس اهل خیابان نبوده. او اتفاقا اهل میدان و خیابان بود.»
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…