در مطالعات خشونتهای ناشی از گسترش و تعمیق فقر و شکاف طبقاتی، یکی از جدیترین و نهاییترین شیوههای اعمال خشونت، سرقتهای مسلحانه است. در تمام جوامع مرفه یا جهان اول روزانه به تعداد قابل توجهی سرقتهای بزرگ و کوچک رخ میدهد اما زمانیکه فاز این سرقتها تغییر می کند و به شکل مسلحانه رخ می دهد، نشان میدهد سرقت تبدیل شده است به محملی برای اعمال خشونت جامعه در برابر خشونت فقر(اعم از اقتصادی و فرهنگی) ساختارمند نظام سیاسی و اجرایی. جامعهشناسان بسیاری در اینباره گفتهاند که این فاز، جدیترین مرحله از رویارویی محرومان با نظام مستقر است. (ر ک: بررسی علل و عوامل موثر بر وقوع سرقت مسلحانه، امیروطنی، حمیدفاطمی، ۱۳۹۵)
در سطح فردی یا خانوادگی، این فاز نهایی عبارت است از قتلهای خانوادگی. تکرار و تناوب این قتلها که انگیزههای بسیاری در پس هریک نهفته است، نشان از تعمیق بحرانی دارد که سالهاست (به ویژه ۲ دهه اخیر) نشانههایش بارها توسط دلسوزان بیان شده است اما نه تنها عزمی جدی برای درمان بل عمدی روشن در تداوم آن از سوی نظام تصمیمگیر دیده میشود. (زندگی مجردی رو به رشد، آمار بالای طلاق و کاهش ازدواج، خشونت خانگی، طلاق عاطفی، ازدواج سفید/عرفی، دختران و پسران فراری از خانه پدری، کودکان کار، تکدیگری کودکان، فروش کودکان، سقط جنینهای پنهانی و زیرزمینی و … نشانههای بحرانهای جدی در نهاد خانواده است)
خانواده در خاورمیانه به عنوان قدیمیترین نهاد جمعی در ادوار تاریخ، هماره کارکردی حمایتی و تقویتی داشته و توانسته است در برابر بحرانهایی که دیگر نهادهای جامعه را به زانو درآورده، تابآوری بیشتری از خود نشان دهد و به حیات خود هرچند با فراز و نشیب ادامه دهد. در این تداوم حیات، هماره تلاش کرده، وظایف دیگر نهادها را که عملاً مضمحل شدهاند بر دوش گیرد و باری بیش از توان خود تحمل کند. اگر خانواده باید تنها در حدودی مشخص باعث رشد و شکوفایی فردی می شد امروزه به دلیل انهدام تمام نهادهای واسط، (رسانه، آموزش و پرورش، عرصه عمومی) تبدیل شده است به کارخانهتی از تولیدات حیاتی و ضروری برای بقای فرد. بدیهی است در این روند، این نهاد نیز دچار فرسایش و سایش شدید خواهد بود و به مرور حتی از انجام حداقلی از وظایف طبیعی نیز باز میماند. ایجاد فضایی امن برای رشد فردی اگر اصلیترین کارکرد خانواده نباشد، بیشک مهمترین آنهاست اما میبینیم که در سالهای اخیر، میزان قتل و خشونت اعضای خانواده نسبت به هم، به نحوی حیرت انگیز رو به فزونی است و این روند، میتواند آغاز یک پایان باشد بر نهاد خانواده در ایران امروز.
ناتوانی جوانان از استقلال مالی و فیزیکی از خانواده به دلیل بیکاری فراگیر، رشد منفی اقتصادی و بسته بودن فضای کسب و کار و…، همچنین ناتوانی پدر و مادر در تأمین نیازهای پزشکی و درمانی دوران بازنشستگی به دلیل دو بحران ابرتورم و ورشکستی صندوقهای بازنشستگی و…، چسبندگی و وابستگی اجباری این دو نسل را ناگزیر کرده است. این درهمتنیدگی، به مرور تبدیل به اصلیترین عامل اختلاف و موجب تزاحمی سنگین میان فضای موجود در یک خانواده میشود و این تزاحم، منجر به درگیریهای جدی. تلاش برای از صحنه خارج کردن دیگری، اصلیترین دلمشغولی هر دو طرف ماجرا میشود و بدیهی است در این جنگ برای بقا، آنکه قویتر باشد، چیره میشود و این چیرگی گاهی به شکلی خشن و وحشیانه رخ میدهد.
مورد بابک خرمدین و پیش از آن علیرضا منفرد، اگرچه خود را به شکل اختلاف در سبک زندگی نشان داد اما ریشه آن تلاش برای از صحنه خارج کردن رقیب و عامل اصلی نیز فقدان استقلال مالی و اقتصادیست.
نظام فرهنگی حاکم بر ایران به دلیل انواع نارساییهای مبنایی و روبنایی و فهم معوج و تک ساحتی از انسان در دنیای مدرن، اصلیترین بستر رشد و افزایش بزهکاریهای اجتماعیست که در همکاری تنگاتنگ با انسداد فضای سیاست و اجتماع و فقر فزاینده، کارخانه تولید انبوه ناهنجاریهای رفتاری است.
هیچ راهکار فوری و آنی برای این بحرانهای فرسایشی و کهنه قابل تصور نیست. نیاز است تمام نظامات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی با تغییرات بنیادین در روشها و مبانی فکری، تحولات جدی در عرصه اقتصاد و فرهنگ سامان دهند تا شاید در روندی تدریجی فضای سرکوب و خشونت خانوادگی کمی ترمیم یابد. روندی که اگر امروز آغاز نشود، بحران موجود را به سونامی انهدام تام و تمام نهادی تبدیل خواهد کرد که تنها دستآورد تاریخی مردم ایران در فراز و فرود اعصار و ادوار مختلف بوده است.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…