بررسی فقه سنتی، در واجب نبودن پوشش موی سر
حجاب از دیرباز در میان جامعه ی مسلمانی، بهانه ای بوده، تا به زنانی که «موی» خود را نمی پوشاندند، اتهام بی عفتی زده شود. بعد از انقلاب اسلامی ایران توسط یک فقیه، این موضوع با شدت بیشتری ادامه پیدا کرد، به گونه ای که سازمان های فرهنگی و انقلابی در این زمینه ورود پیدا کردند و در نتیجه، حجاب زنان اجباری شد و برای کسانی که از قانون حجاب تخطی می کنند مجازات تعزیری در نظر گرفتند. اما به باور من، پوشاندن موی توسط زنان «واجب شرعی» نبوده و بر خلاف نظر احمد قابل «مستحب» هم نیست. برای اثبات این ادعا، بارها قلم زدهام و نیز مشغول نگارش کتاب مستقلی نیز هستم. اگر ما مهم ترین وجه بی حجابی زنان را در «موافشانی» آنان بدانیم، که همین هم هست؛ در این یادداشت بنا دارم جدای از آن همه استدلال درون دینی – فرادینی، یک دلیل درون دینیِ سنتی را ارائه کنم.
برای ارائهی این دلیل، اطلاع از دو مقدمه مهم است:
الف) فقیهان باور دارند که تمام بدن زن عورت است، و عورت را به چیزی معنا میکنند که انسان از نمایان شدناش شرم دارد.(۱) به عبارتی زن عورت است چون جامعه از اینکه زنان در میان عموم ظاهر شوند، شرمگین و ناخرسند میشود. پس باید عورت پوشیده شود.
ب) حجاب به طور کلی برای زنان کنیز واجب یا حتی مجاز نیست.(۲)
اما دلیل:
پوشش شرعی در مرد و زن بر اساس «عورت» است. یعنی چه مرد و چه زن باید عورت خود را بپوشانند و هر عضوی که «عورت» محسوب نشود نیازی به پوشاندناش نیست.(۳) بنا بر رأی تمام فقیهان شیعه، جسد/ بدن زن به کل، «عورت» است. ولی یک نکته ی مهم باقی می ماند؛ اینکه اگر در متون فقهی دقت کنید، فقیهان تنها «جسد» زن «آزاد» را عورت دانستهاند. یعنی آزاد بودن زن، خود یک استثناء است، اینکه فقیهان تنها «جسد : بدن» را عورت دانستهاند یک استثنای مهمتر. حسن بن یوسف حلی به صراحت میگوید که تنها: «جسد زن بالغِ آزاد، عورت است».(۴) بر اساس آرای فقهی، تمام بدن زن عورت محسوب شده و «عورت» باید پوشیده شود:
به عبارات زیر دقت کنید:
طوسی: فأما المرأه الحره فإنه یجب علیها ستر رأسها و بدنها من قرنها إلى قدمها.(۵)
محقق حلی: لا یجوز للمرأه إلا فی ثوبین درع و خمار ساتره جمیع جسدها عدا الوجه و الکفین.(۶)
علامه حلی: وعوره المرأه جمیع بدنها إلا الوجه بإجماع علماء الأمصار.(۷)
شهید اول: و اما فی المرأه الحره فجمیع بدنها و رأسها، إلّا الوجه و ظاهر الکفین و القدمین.(۸)
مجلسی: عوره المرأه جسدها کله عدا الوجه والکفین والقدمین.(۹)
در تمامی این عبارات «جسدها» و «بدنها» ملاک بر شناخت «عورت» است. در اینجا یک نکته ی ظریف فقهی وجود دارد که متأسفانه از آن چشم پوشی میشود. فقها در این زمینه دو تفاوت قائلاند: ۱. میان مو(شعر) و سر(رأس) تفاوت مینهند ۲. مو(شعر) را جزو «جسد/بدن» حساب نمیکنند. به عبارتی وقتی فقیه میگوید «جمیع جسدها عدا الوجه و الکفین» این استثنائی که قائل میشود، به نسبت «جسدها» است.
نکتهی ظریف آن است که فقهاء اساساً «مو»(شعر) را جزو «جسد/بدن» حساب نمیکنند. یعنی اعتقاد دارند جسد زن آن چیزی است که «روح» و «حیات» دارد و «مو» و نیز «ناخن» جزو جسد محسوب نمیشوند. اینکه مو جزو جسد نیست، از مسلمات فقه است. در احکام فقهی مُردگان و نیز برخی فروع فقهی جزائی این ادعا ثابت شده است.(۱۰) اگر این دلیل قانع کننده نیست، فقیهانی به صراحت مو را عضو بدن ندانسته و آن را رأی مشهور یا بلامنازع میدانند.
فقیهان میان «ستر الشعر : پوشش موی» و «ستر الرأس : پوشش سر» تفاوت میگذاشتند، از همین رو قاضی ابن براج (از برجسته ترین فقیهان شیعی) باور دارد آنچه زن باید بپوشاند «رأس» است و نامی از «مو»(شعر) نبرده است.(۱۱) فاضل هندی چنین برداشتی را از کلام ابن برج داشته که «لا یجب ستر الشعر : پوشاندن موی سر واجب نیست» و خود او معتقد بوده که تنها موی چسبیده به سر باید پوشیده شود نه موی آویزان.(۱۲) محمد بن علی عاملی به صراحت تصریح میکند که عبارات اکثر فقیهان، شامل پوشش موی سر نمیشود زیرا معتقد بودند آنچه باید پوشیده شود جسد بوده و موی زن جزو جسد نیست:
وأما احتجاج الشیخ فی الاقتصاد على وجوب الستر بأن بدن المرأه کله عوره، فإن أراد بکونه عوره وجوب ستره عن الناظر المحترم فمسلّم … واعلم أنه لیس فی العباره کغیرها من عبارات أکثر الأصحاب تعرض لوجوب ستر الشعر، بل ربما ظهر منها أنه غیر واجب، لعدم دخوله فی مسمى الجسد.(۱۳)
محمد باقر سبزواری نیز، همان عقیده عاملی را دارد و از اکثر کلامات فقیهان، وجوب پوشش مو را برداشت نکرده است. او توضیح می دهد که بر اساس نظریه ابن جنید اسکافی عورتِ مرد، شرمگاه جلو و عقب او بوده و عورت زن هم همسان با مرد است و زن می تواند اگر نامحرمی چشم اش نبیند، «رأس» خود را نپوشاند. سبزواری ادامه می دهد که اکثر فقیهان شیعه چون مو را جزو بدن/ جسد نمی دانستند، به وجوب پوشش موی زن اشاره نکرده اند و روایتی که شهید اول از فضیل نقل کرده، اگر از سند آن چشم پوشی کنیم هیچ دلالتی بر وجوب پوشش مو نداشته و بلکه می توان از جواز عدم پوشش گردن را برداشت کرد:
وقال ابن الجنید الذی یجب ستره من العورتان وهما القبل والدبر من الرجل والمراه وهذا یدل على المساواه بینهما وقال ابن الجنید أیضا لا باس ان تصلی المراه الحره وغیرها وهی مکشوفه الرأس حیث لا یراها غیر ذی محرم … واعلم أنه لیس فی کلام المصنف وأکثر عبارات الأصحاب تعرض لوجوب ستر الشعر بل ربما ظهر منها انه غیر واجب لعدم دخوله فی مسمى الجسد … واستقرب الشهید فی الذکرى الوجوب لما رواه ابن بابویه عن الفضیل عن أبی جعفر علیه السلام قال صلت فاطمه علیها السلام فی درع وخمار لیس علیها أکثر مما وارت به شعرها وأذنیها وهی بعد الإغماض عن السند لا تدل على الوجوب ویمکن الاستدلال بها على عدم وجوب ستر العنق ویجوز للأمه والصبیه وهی الأنثى غیر البالغه کشف الرأس فی الصلاه.(۱۴)
خود او در وجوب پوشانیدن گردن نیز تردید می کند و فتوای شهید اول را مورد تأمل و تردید میداند:
و الأقوى أنّ جسد المرأه الحرّه کلّه عوره سوى الوجه و الکفّین و القدمین، و فی إثبات وجوب ستر العنق للمرأه إشکال، و لم یذکر فی أکثر عبارات الأصحاب وجوب ستر الشعر، و أوجبه الشهید (رحمه اللّٰه). و فیه تأمّل.(۱۵)
شهید اول در لمعه بحث واجب بودن حجاب را با «أقرب» توضیح میدهد که فتوای قطعی نخواهد بود.(۱۶) او برای همین «نزدیک بودن به وجوب» به روایت فضیل استناد میکند در حالی که اکثریت فقیهان شیعه نه دلالت این روایت را قبول داشته اند(۱۷) و نه سندش را صحیح میدانستند. به عنوان مثال، جواد عاملی نیز روایتی که شهید اول به آن در واجب بودن پوشش موی میآورد را ضعیف میداند.(۱۸) نراقی نیز باور دارد که اگر موی زن از محدوده صورتاش بلند تر باشد، پوشانیدن آن واجب نیست.(۱۹) علی طباطبایی هرچند در جبههی مقابل قرار دارد و از موافقان پوشش موی سر زن است، ولی او این برداشت اکثر فقیهان از مسألهی حجاب را تأیید کرده و سپس نقد میکند.(۲۰)
این نظریه آنچنان شایع بوده که برخی از فقیهان معاصر هم آن را برای قُدماء پذیرفته اند:
(الشعر) فقد نسب إلى ظاهر عبارات اکثر الاصحاب: انه لا یجب ستره، وعن جماعه من الاکابر: التوقف فیه.(فقه الصادق، ج۴، ص۲۲۵)
اما یک مسأله ی مهم باقی می ماند، اکثر فقیهان، نظری که بیان شد را در «کتاب الصلاه» و «لباس نمازگزار» بحث کرده اند. ادعای برخی پیرامون این نظریه چنین است: «آنچه که در جواز نپوشاندن موی سر بیان شده مربوط به «نماز» بوده، در صورتی که مرد نامحرمی وجود نداشته باشد ولی در خارج از نماز موی سر باید پوشیده شود».
ولی در این مورد به گمانم به اندازهی کافی دقت نشده است؛ زیرا فقهای شیعه باور دارند که پوشش در جامعه (سترناظری) با پوشش در نماز (سترصلاتی) تلازم و وحدت داشته و حتی پوشش در جامعه زیرمجموعهای از پوشش در نماز است.
أبوجعفرطوسی تصریح میکند که وجه، کفین و قدمین عورت حساب نشده و در نماز نیاز نیست پوشیده شوند، بعد ادامه میدهد همین جواز (و محدودیتها) در پوشش در مقابل نامحرم هم بوده و تفاوتی ندارد.(۲۱) حسن بن یوسف حلی به صراحت میگوید «عورت : مساوی تمام بدن زن» باید در نماز و غیرنماز پوشیده باشد و تفاوتی میان این دو قائل نیست.(۲۲) ابن فهد حلی به صراحت این وحدت و تلازم را مطرح کرده است.(۲۳) شهید اول(۲۴) و شهید ثانی (۲۵) نظر مشهور را پذیرفتهاند. محمد تقی مجلسی بیان کرده که «عورت باید پوشیده شود» و تفاوتی میان نماز و غیرنماز نیست؛ او عورت مرد را باسن و آلت جلو دانسته و عقیده دارد عورت زن تمام بدن او است.(۲۶) بحرانی صریحترین عبارت را دارد، او روایات و گفتههای فقیهان را ثابت کنندهی تلازم و وحدت میان پوشش نماز و پوشش در جامعه میداند.(۲۷) مرتضی مطهری هم در توضیح مفصلی همین رأی را پذیرفته است: «آنچه در نماز لازم است پوشیده شود همان است که در مقابل نامحرم باید پوشیده شود».(۲۸)
نتیجهگیری
الف) بنابر برداشت سنتی از فقه، حجاب برای کنیزان واجب نبوده و تنها زنان آزاد باید حجاب داشته باشند.
ب) تنها جسد زن بالغ آزاد عورت است که باید پوشیده شود ولی موی زن جزو جسد نیست.
ج) بنابر تصریح اکثریت فقها، چیزی که جزو جسد محسوب نشود (مانند موی) پوشاندناش واجب نیست.
د) با این حساب، حتی اگر ما به فقه سنتی هم پایبند هم باشیم، نمیتوان با دلیل یا به استناد سخن فقیهان، واجب بودن پوشش موی سر زنان را پذیرفت.
جواز تقلید از میت
در فقه شیعه، حداقل در میان برخی از فقیهانِ شهیرِ معاصر، به صراحت بیان شده که مکلفان می توانند در چگونگی انجام تکالیف شرعی خود، از فقیهانِ درگذشته تقلید نمایند. علی حسینی خامنه ای در پی پرسشی که از او شده، چنین فتوا می دهد:
س ۲۲: آیا تقلید ابتدایی از میّت جایز است؟
ج: در تقلید ابتدایى، احتیاط در تقلید از مجتهد زنده و اعلم نباید ترک شود.
«احتیاط» مورد نظر خامنه ای، «احتیاط مستحب» است، در چنین احتیاطی مکلف مختار است به این احتیاط عمل کند یا از آن بگذرد و خلاف آن را انجام دهد؛ در نتیجه از نظر این مرجع شیعی، تقلید از مجتهدِ درگذشته، مُجاز است. موسی شبیری زنجانی، فقیه پرآوازه ای است. او اساس تقلید ابتدایی از میت را صحیح می داند، اما شخصاً یک شرط برای آن می گذارد، اینکه مکلف حداقل پاره ای از دوران حیات مجتهد درگذشته را درک کرده باشد. (۲۹) نیز کمال حیدری، از مراجع پُرکار حوزه، شرطی همانند شرط شبیری نهاده ولی به صورت کلی، تقلید از مجتهد میت را پذیرفته است.(۳۰)
مهدی هادوی تهرانی از جمله مراجع تقلید معاصری است که عقیده دارد تقلید ابتدایی از میت جایز است.(۳۱) محمد باقر موحدی نجفی نیز، فتوایی همانند فتوای حسینی خامنه ای داده است.(۳۲) محمدرضانکونام نیز تقلید از مجتهد میت را بی اشکال می داند.(۳۳) نیز محمد اسحاق فیاض، از مشهورترین مراجع شیعی، تقلید از مجتهد درگذشته که داناتر از مجتهد زنده است را، جایز می داند. (۳۴) محمد سعید حکیم، دیگر مرجع تقلید مشهور شیعه، زنده بودن مجتهد را شرط نمی داند.(۳۵)
غرض از این بحث، بیان این نکته بود که زنانِ پایبند به فقه سنتی، اگر به فتوای مشهور فقیهان شیعه، یعنی «واجب نبودن پوشاندن موی سر»، عمل کنند، مطابق با آرای مراجع یاد شده (که برخی از آنان در فقاهت سنتی سرآمد هستند)، دچار گناه و سر باز زدن از احکام شرعی نشده اند. نیز در فقه بیان شده که اگر مکلفی، عملش مطابق با آرای مجتهد جامع الشرائط بود، بری الذمه است لذا نپوشاندن موی توسط زنان، حتی زنانی که پایبند به شرعیات نیستند، مطابق «آرای فقیهان سنتی» صحیح خواهد بود. این نکته، در ساختار مقلِد – مقلَد فقه سنتی بود، اما اینکه این رأی قابل مناقشه است یا خیر، یا حتی در اساس وجوب حجاب می توان انتقاداتی را وارد دانست، بحث جداگانه ای را می طلبد.
پینوشتها و منابع
۱. قاموس قرآن،ج۵،ص۶۸: «عورت هر چیزى است که انسان از ظاهر شدن آن شرم دارد».
۲. تحریرالاحکام،ج۳،ص۴۱۹: «یجوز أن ینظر إلى أمه یرید شراءها وإلى شعرها، وإلى الذمّیه وشعرها، لأنّها بمنزله الأمه، ولا یجوز لتلذّذ أو ریبه».
۳. الحدائق الناظره،ج۷،ص۶و۱۱: «فی العوره التی یجب سترها فی الصلاه و عن الناظر المحترم».
۴. منتهی المطلب،ج۴،ص۲۷۱: «و جسد المرأه البالغه الحره عوره».
۵. المبسوط،ج۱،ص۸۷
۶. شرائع الاسلام،ج۱،ص۶۰
۷. تذکره الفقهاء،ج۲،ص۴۴۶
۸. ذکری الشیعه،ج۳،ص۷
۹. بحارالانوار،ج۸۰،ص۱۷۹
۱۰. ر.ک: توضیح المسائل(سیستانی)،م۶۴۴
۱۱. شرح جمل العلم و العمل،ص۷۳: «فقد اتفقوا فی الجمله على وجوب سترها لرأسها».
۱۲. کشف اللثام،ج۳،ص۲۳۹: «و فی شرح جمل العلم و العمل للقاضی، عن بعض الأصحاب: إنّه لا یجب ستر الشعر … من الرأس الشعر و الأذنان کما مرّ فی خبر الفضل لما عرفت من أصل الستر فیها. و جعله الشهید فی الألفیه أولى … و فی الذکرى: أقرب للخبر، مع أنّه لا یدلّ على الوجوب، و احتمال العدم لأصل البراءه و عدم الاشتراط، و احتمال دخول الأذنین فی الوجه أو خروجهما عن الرأس، و خروج ما طال من الشّعر عنه».
۱۳. مدارک الاحکام،ج۳،ص۱۸۹
۱۴. ذخیره المعاد،ج۲،ص۲۳۷
۱۵. کفایه الاحکام،ج۱،ص۸۱
۱۶. ذکری الشیعه،ج۳،ص۱۱
۱۷. کشف اللثام،ج۳،ص۲۳۹
۱۸. مفتاح الکرامه،ج۶،ص۳۰
۱۹. مستند الشیعه،ج۴،ص۲۴۷
۲۰. ریاض المسائل،ج۳،ص۲۴۰: « وأما ستر الشعر والعنق فظنی کونه مجمعا علیه وإن تأمل فیه نادر لشذوذه، ومخالفته لاطلاق النصوص والفتاوى بکون بدن المرأه جملتها عوره … والمراد من البدن ما یعم الشعر، لتصریحهم بلزوم نحو الخمار الساتر للشعر جدا. ولو کان مرادهم بالجسد ما یقابل الشعر لما کان لأمرهم بلزوم الخمار وجه لستر الشعر جدا، الرأس جدا».
۲۱. المبسوط،ج۷،ص۴۲۷
۲۲. تذکره الفقهاء،ج۲،ص۴۴۳
۲۳. الرسائل العشر،ص۱۵۱
۲۴. ذکری الشیعه،ج۳،ص۵
۲۵. جامع المقاصد،ج۲،ص۹۲
۲۶. بحارالانوار،ج۸۰،ص۱۷۸
۲۷. الحدائق الناظره،ج۷،ص۶و۱۱
۲۸. مسئله حجاب،۲۴۳-۲۴۷
۲۹. تقریرات گعده، ۲۰ اردیبهشت ۹۳
۳۰. پایگاه اطلاع رسانی، استفتائات، اجتهاد و تقلید
۳۱. پایگاه اطلاع رسانی، استفتائات، کد: fa331
۳۲. توضیح المسائل، مسأله۳
۳۳. توضیح المسائل، ج۱، مسأله۸
۳۴. توضیح المسائل، مسأله۸
۳۵. توضیح المسائل، مسأله
9 پاسخ
در خصوص مورد اول ، اگرآنطور که جنابعالی باور دارید که فلسفه حجاب تمایز میان مسلمان و غیر مسلمان است پس آیه ۳۱ سوره نور چگونه توجیه می گردد،
چون در این آیه اشاره شده که برای کدامیک از افراد بستگان آشکار شدن زینت مجاز است:
سوره نور، آیه ۳۱
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوسآلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را -جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسریهای خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان همکیششان، یا بردگانشان [=کنیزانشان]، یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند، یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند؛ و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صدای خلخال که برپا دارند به گوش رسد). و همگی بسوی خدا بازگردید ای مؤمنان، تا رستگار شوید!
امیدواریم کتاب آقای عقیقی را بتوانیم بیابیم و بهره مند شویم.
سلام و عرض ادب
من در اینجا نظر خودم را ننوشته ام. صرفاً نظر مشهور فقیهان را اعلام کردم. لذا از این جهت پاسخ خواهم داد:
۱. فلسفه حجاب ناظر به بحث تمایز میان مسلمان و نامسلمان است. ولی اینکه حدود و ثغور حجاب چیست، من مخالفم که حجاب به شکل امروزی بوده. یعنی باور دارم که متون دینی از حجاب، برکشیدن برخی پوشش های اضافی را بیان کرده اند نه ایجاد پوششی جدید.
۲. فقیهان باور داشتند که آن چیزی که باید پوشانده شود، «رأس : سر» است نه «شعر : موی»، در این صورت «شعر»، «رأس» را می پوشاند و دیگر نیازی به روسری و… نیست! به همین خاطر برخی فقیهان مانند فاضل هندی و نراقی و… موی آویزان از محدوده «رأس» را جایزالکشف می دانستند!.
۳. در کتاب نزدیک به انتشارِ «فقه سنتی و حجاب زنان» مفصلاً پرداخته ام که عمدتاً فقیهان به آیات استناد نمی کنند و صرفاً روایات سترصلاتی را تعمیم به سترناظری می دهند.
مقاله خوب و قابل تامل و بسیار با ارزشی است.
عورت جایی از بدن است که دیدنش مایه شرم باشد. اگر سر آدم را کسی ببیند آیا مایه شرم است؟! اگر موی سر زن دیده شود آیا مایه شرم است؟!
چگونه دیدن روی اشکالی ندارد ولی دیدن مویش حرام است؟!
در حجاز روزگار پیغمبر چه کسی این همه لباس می پوشید؟ در آن گرما !
زنان آزاد تکه پارچه ای را بسر می بستند تا از کنیزان شناخته شوند و در امان باشند. چنان پارچه ای مگر چه اندازه بود که برخی فقیهان و آخوندها آن را به پارچه بزرگی که سراسر بدن را می پوشاند تعبیر میکنند تا آیه ای از قرآن را طوری جلوه دهند که انگار گفته سراسر بدن را بپوشانند ؟! اگر این طور بود که میبایست زنان عمامه بزرگی بر سر می داشتند ! ایا در آن زمان چنین چیزی بود؟
عده ای آمدند با این گونه ادعاها برای خود زمینه درامد و موقعیت فراهم کردند و در این همه مدت مردم را به زحمت انداخته اند و بهره اش را میبرند.
اکنون هم باید این همه آدم دانش آموخته و تاریخ نگار بنشینند زحمت بکشند تا از نوشته های اینها نکته هایی در بیاورند تا بلکه از این زحمت و مسئله بکاهند !
به نظرم اگر بخواهند پایبند به آیین محمدی باشند خود قرآن را بخوانند و آن بخشهایی که بکار امروز می آید و با این روزگار تناسب دارد را برگزینند، با این شرط که درست ترجمه شود، تأکید میکنم درست ترجمه شود. آنکه منافعی از تفسیر (!) و از حدیث سازی دارد هرگز خود قرآن را نمی پذیرد.
جناب محمد موسوی با سلام و تحیت، در خصوص مقاله و نتیجه گیری در بند های ب و ج و د ممنون می شوم ابهام زدایی بفرمایید،
فرموده اید:
《فقیهان میان «ستر الشعر : پوشش موی» و «ستر الرأس : پوشش سر» تفاوت میگذاشتند، از همین رو قاضی ابن براج (از برجسته ترین فقیهان شیعی) باور دارد آنچه زن باید بپوشاند «رأس» است و نامی از «مو»(شعر) نبرده است.》
۱. پرسش بنده این است که اگر سر جزو جسد است و اگر پوشش راس(سر) واجب است آیا به این معنا نیست که بطور خودکار موی سر را هم خواهد پوشاند، چون در شرایط عادی سر بدون مو فاقد موضوعیت است، و چگونه میتوان سر را پوشاند اما مو پوشانده نشود؟
۲. نسبت نظر فقیهان با آیات قرآن چگونه است؟(در مقاله به آن پرداخته نشده).
۳. فلسفه حجاب چیست؟ آیا صرفاً تمایز اجتماعی است؟ و اگر چیز دیگری است چرا در خصوص کنیزان صدق نمی کند؟
گفته شد که حجاب از ضرورتهای دین است ! اگر چنین است چرا در قرآن حجاب بروشنی و بدون نیاز به تفسیر و توضیح، تعریف و واجب شمرده نشده ؟ چرا فقیهان در باره اش این هم اختلاف نظر دارند؟ چرا روی زن را میشود دید ولی دیدن موی سر زن حرام و درباره اش این همه حساسیت هست؟
تا جایی که میدانم در زمان پیامبر در حجاز این همه روی پوشش زن فشار و تأکید نبود. حضرت محمد این همه در زندگی مردم دخالت نمیکرد و مردم احساس مزاحمت نمیکردند. ملایان و فقیهان دکان باز کرده اند. شغلشان این است، آسمان ریسمان کردن و در هر زمینه حرفهایی زدن و دخالت کردن ! اینها را نگویند چه بگویند؟
در زمان پیامبر این همه پارچه نداشتند که زنان همه بدن را بپوشانند!
آنچه زنان «آزاد» بر سر می بستند تا شناخته شوند تکه پارچه ای بود، سراسر بدن را که نمی پوشاند. دور سر می بستند تا از کنیزان شناخته و در امان باشند.
در این سالها به پوشش زن تا این اندازه اهمیت داده اند و دست بردار هم نیستند. ولی برای «اوجب واجبات» هرگونه خیانت و جنایت آتش به اختیارند !
با سلام
کسی که این گونه مباحث را درخور اعتنا می داند کسی است که به گمانش دین برای شرعی و یا فقهی کردن زندگی بشر است. در قرآن هرگز گفته نشده که دین برای فقهی و یا شرعی کردن زندگی بشر است.
واژۀ شرع در قرآن به معنی شرع نزد آخوند یا فقیه نیست. گفته می شود:
«شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَىٰ وَعِیسَی.»
شرع در قرآن یعنی آنچه که وجه مشترک وحی نزد همه انبیاء الهی است. آنچه نزد نوح و ابراهیم و موسی و عیسی مشترک است شرع محمدی نیز است. و این هیچ ربط به رساله های عملیه و هیچ ربط به فقه و فقیه و شرعیات فقهی ندارد. [فقه و فقیه آفت دین است.]
بایست توجه داشت که فقیه بودن به معنی مسلمان بودن هم نیست. ای بسا فقیه که وقیح است. ای بسا فقیه که دزد است. ای بسا فقیه که جنایتکار است. فقیه بودن ایجاد مصونیت نمی کند.
گفته می شود: «… اولئک الذین هدی اللهُ فبهدیهم اقتَدِه.» [سورۀ انعام آیات ۸۴ تا ۹۰] یعنی:
ای محمد! پیرو آن باش که پیامبران همه پیرو آن بودند.
و این هیچ ربط به رساله های عملیه و هیچ ربط به فقه و فقیه و شرعیات فقهی ندارد. [فقه و فقیه آفت دین است.]
زندگی بر اساس رسالۀ عملیه سنجۀ دین نیست. سنجۀ دین به استناد قرآن موارد زیر است:
۱/ مسلمان بودن [و یعنی با شعور بودن و مشرک نبودن] ۲/ ایمان داشتن به روز داوری ۳/ ایمان داشتن به یکتا داور دادگر در روز داوری ۴/ عمل صالح کردن یا «فاستبقوا الخیرات بودن»
قرآن در این باره می گوید:
۱/ «إِنَّ هَـٰذَا ٱلْقُرْءَانَ یَهْدِى لِلَّتِى هِىَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ ٱلْمُؤْمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعْمَلُونَ ٱلصَّـٰلِحَـٰتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا.» ﴿سوره الإسراء آیه ٩﴾
۲/ وَالْعَصْرِ. إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ .» (والعصر ۱ – ۳)
۳/ «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُم بِإِیمَانِهِمْ ۖتَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ.» (یونس ۹)
۴/ «وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ.» (بقره ۲۵)
۵/ «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (بقره ۸۲)
۶/ «الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ.» (الرعد ۲۹)
۷/ «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ.» ( لقمان ۸)
۸/ «إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ ٱلْبَرِیَّهِ. جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ.» (البینه – ۷ و ۸)
۹/ « إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا. أُولَٰئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ.» (عنکبوت ۳۰ و ۳۱)
۱۰/ « وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۙ لَهُم مَّغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ.» (مائده ۹)
۱۱/ « وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا.» (الکهف ۲)
۱۲/ « إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا (کهف ۱۰۷)
۱۳/ « وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا (الاسراء ۹)
۱۴/ « إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ.» (فصلت ۸)
هرگز مپرس رفتار فقهی چگونه رفتاری است! بپرس: عمل صالح اکنون کدام عمل است!
با احترام
داود بهرنگ
جناب محمد موسوی با سلام و تحیت، در خصوص مقاله و نتیجه گیری در بند های ب و ج و د ممنون می شوم ابهام زدایی بفرمایید،
۱. فرموده اید:
《فقیهان میان «ستر الشعر : پوشش موی» و «ستر الرأس : پوشش سر» تفاوت میگذاشتند، از همین رو قاضی ابن براج (از برجسته ترین فقیهان شیعی) باور دارد آنچه زن باید بپوشاند «رأس» است و نامی از «مو»(شعر) نبرده است.》
پرسش بنده این است که اگر سر جزو جسد است و اگر پوشش راس(سر) واجب است آیا به این معنا نیست که بطور خودکار موی سر را هم خواهد پوشاند و آن را شامل می گردد، چون در شرایط عادی سرِ بدون مو فاقد موضوعیت است، و چگونه میتوان سر را پوشاند اما مو پوشانده نشود؟
۲. نسبت نظر فقیهان با آیات قرآن چگونه است؟(در مقاله به آن پرداخته نشده).
۳. فلسفه حجاب چیست؟ آیا صرفاً تمایز اجتماعی است؟ و اگر چیز دیگری است چرا در خصوص کنیزان صدق نمی کند؟
متشکرم
دیدگاهها بستهاند.