زیتون: «کلابهاوس در زیتون» ستونی است روزانه که به اتاقهای سیاسی این شبکه اجتماعی سرک میکشد…
***
یکی از اتاقهای شب گذشته، اتاق عجیبی بود. سخت بود تحمل اینکه ساعتها پای روایتهای آن بنشینی و گوش کنی. اینطور نبود که وارد اتاق شوی و همینطور که به کارهایت میرسی بخشی از حواست را بدهی به آن و کج دار و مریز گوش کنی. میخکوبت میکرد، ترا به تعجب وا میداشت و خشم و اندوه در درونت میجوشید. بعضی از فعالان سیاسی و اجتماعی زن ایران دور هم جمع شده بودند و از تجاوزها، تعرضها و توهین و تحقیرهایی که جمهوری اسلامی طی ۴۰ سال اخیر در زندانها به آنان روا داشته بود روایت میکردند و یا به آزارهایی که دیده بودند شهادت میدادند. اتاق «زندانیان سیاسی زن، از تحقیر و تعرض جنسی تا تنبیه بدنی» به پیشنهاد نرگس محمدی ساخته شد، بعد از اینکه بابت شکایت او از رییس زندان اوین به خاطر تعرض و آزار جنسی برای نرگس حکم شلاق و زندان صادر شد.
بله درست خواندید، غلامرضا ضیایی، رییس زندان اوین طی انتقال غیرقانونی نرگس محمدی به زندان زنجان او را کتک زد، آزار جنسی و دشنام داد و حالا هم بابت شکایت نرگس بر سر ان اتفاق، دادگاه شاکی را به ۸۰ ضربه شلاق و ۳۰ ماه زندان محکوم کرده. حکمی که نرگس میگوید «قطعا» در برابر آن مقاومت خواهد کرد.
نرگس محمدی پیش از این و از درون زندان خبر این ضرب و شتم را داده بود، اما دیشب جزئیات بیشتری از آزار جنسیاش در زمان انتقال گفت. از لحظهای گفت که پس از اینکه پایین تنهاش را گرفته بودند و به داخل ماشین پرتش کردند، ضیایی سرش را در موهای نرگس فرو برد و گفت:«نرگس سیگار روشن کن!» و وقتی نرگس گفت سیگار نمیکشد گفت «خودت نمیکشی، برای من روشن کن!» نرگس محمدی هم که سیگار را مچاله کرد و دور انداخت بابت آن کتک خورد و حالا هم به علت تمرد از دستور رئیس زندان برایش ۳۰ ماه حبس و ۸۰ ضربه شلاق بریدهاند. نرگس از این گفت که از عکسهای خصوصیاش در بازجویی برای تحقیر جنسیاش استفاده کردند. از این گفت که از زندانیان امنیتی زن تست بکارت میگیرند و برای پریسا رفیعی که این اتفاق را افشا کرده بود ۱۵ ماه حبس بیشتر از آن هفت سال قبل بریدند. از این حرف زد که وقتی او را با فریب به دفتر رییس زندان بردند و به رییس زندان گفت که یک لحظه با او تنها نمیماند، رییس زندان از پشت سر به او حمله کرد و تعرضها و توهینها خشنتر شد.
در بخشهای دیگر از توضیحاتش، نرگس به روایت رنج زنان زندانی عمومی پرداخت و اینکه این زنان چگونه چه در زمان دستگیری و چه در درون زندان مورد آزارها و تحقیرهای جنسی قرار میگیرند و روایت آن در میان خودشان بسیار معمول است که هم نشان از تکرار این وضعیت دارد و هم نشان از سواستفاده «ماموران قانون» و زندانبانان از عدم آگاهی این افراد از حقوقشان.
به گفته نرگس این اتفاق در میان زنان فعال سیاسی و مدنی چه برای زنان مذهبی و چه زنان غیرمذهبی اتفاق میافتد و عامل مذهب که ۴ دهه برای سرکوب زنان در خانه و خیابان از آن استفاده شده در بازداشتگاهها برای تعرض و تجاوز نکردن به همان زنان جلودار آقایان نیست. او روایتش را از یکی از زنان محجبه بازگو کرده که بازجو بعد از پیشنهاد برقراری رابطه جنسی پول در شیار مقنعه او گذاشته و از او خواسته «زیرخواب» اش باشد. او از زمانی گفت که بازجو اقدام به لمس سینههای یکی از همبندیانش کرده بود و زن بعد از آن به فروپاشی عصبی رسیده بود.
کلابهاوسهای قبلیِ ما را هم دریابید:
- روزی که ظریف آسِ دل تاجزاده را برید
- «نظامی ایرانی بازیچه روسها»
- اصولگرایان کلابهاوس: «نامزد غیرفاسد نداریم»
- بودجهقاپی در مجلس، واکسنخواری در شهرداری
- شبِ اسماعیل بخشی؛ روز کارگر را بهراحتی تبریک نگوییم
- «مردم پل پیروزی روحانیت بشوند»
- قلدری شورای نگهبان برای جلوگیری از «وهن نظام»
- بار سنگین ساختن جامعه بینفرت
- امروز جگرم خون بود
- میرحسین اهلِ «میدان و خیابان» بود
- «رهبر خارجی»؛ محصول جدید کلابهاوس
- «مسئولان جنس خوب زدهاند»
- اتاقهایی از آنِ انتخابات
- آتشِ «جنبش سبز» زیر خاکستر کلابهاوس
- جدل همقطاران سابق در کلابهاوس
- بیاطلاعیهای علی لاریجانی و حرکتِ ناتمامِ جوهری
- شبی که «دروغ ممنوع» نبود
- دوم خرداد در گذر زمان
- انتخابات آزاد است، «اما»…
مریم کریم بیگی، خواهر مصطفی کریم بیگی، از کشتهشدگان ۸۸ یکی دیگر از افرادی بود که در این اتاق صحبت کرد. او از این گفت که پس از بازداشت مادرش در حالی که مادرش مورد توهین قرار میگرفت خود او هم از گزند توهینهای جنسی بازجویان به واسطه تماسهایی که داشتند در امان نبود. البته او ترجیح داد که بخش مربوط به خاطرات مادرش را به خودش واگذار کند که اگر شرایط تعریف کردن اش را داشت، بگوید اما از خاطرات خودش گفت. از اینکه زمانی که بازجو به او زنگ میزند و او در کنار دوستانش بود و تلفن را روی پخش گذاشته بود تا آنها هم شاهد صحبتهای بازجو باشند؛ بازجو با لحن بدی به او میگوید: «به جای اینکارها برو با پسرها فلان رابطه را برقرار کن» لفظی که البته مریم از بازگو کردنش شرم میکند و میگوید نمیتواند عینا آن را تکرار کند و این کار به حدی تکرار میشد که او مجبور به شکایت از بازجویش شد.
یکی دیگر از حاضران خاطرهای از فرد دیگر را نقل میکرد. از زنی که سالها پیش در دفتر روزنامه به سراغش آمده بود و از این گفته بود که بازجو به او پیشنهاد داده است اگر از همسرش که زندانی سیاسی است جدا شود و به عقد او در بیاید حاضر است که همسرش را از زندان آزاد کند. راوی البته بازجو را فرد شناخته شدهای معرفی کرد. یک بازجو و یک قاضی شناخته شده. کسی که بعدها در قتل زهرا کاظمی هم نقش پر رنگی داشت. راوی در حرفهایش اسمی از سعید مرتضوی به زبان نیاورد و فقط گفت آن روزها بعنوان خبرنگار امکان ثبت و انتشار این اخبار را نداشتند.
تقی رحمانی هم در گروه حاضر بود و از این گفت که فشارهای جنسی بخشی از بازجویی در دهه ۶۰ بوده و هنوز هم به نوعی هست و این قضیه از سوی حاج داوود اعمال میشد. حاج داوود بازجوی معروفی که خانمها را با پوتینش ضرب و شتم میکرد.
مهوش شهریاری زندانی بهایی هم که سابقه ۱۰ سال زندان را دارد میگوید هر چند ضرب و شتم شده گاهی، اما هرگز به قصد آزار جنسی لمس نشده و به گفته او احتمالا این شانس از این بایت نسیبش شده که او از نظر این آقایان بهایی بوده و غیرقابل لمس. اما افرادی که با مهوش هم سلول میشدند، خاطراتی از این اتفاقات داشتند: یکی گفته بود که به او پیشنهاد شده که با بازجویش باشد و او قبول کرده و به او گفتند آزاد میشود… اما فرد دیگر گفت که از تجربیات جنسی و روابط خصوصی او در بازجویی ها میپرسیدند و همه چیز را با جزئیات میخواستند.
کاوه کرمانشاهی هم در اتاق از آزار جنسی زینب جلالیان گفت، روایتی که خود زینب در یک فایل صوتی منتشر کرده بود. زینب گفته که در بازداشتگاه کرمانشاه یکی از بازجوها با اعلام اینکه میتواند او را صیغه کند به او نزدیک شده و حلقه انگشتری را هم در دستانش میگذارد. زینب در حالی که هم دست و هم پاهایش دست بند و پابند داشت، با پاهاش به شکم مرد ضربه میزند و در ادامه فرد مذکور و بقیه افراد حاضر در اتاق بازجویی زینب را تا حد بیهوشی کتک میزنند. جلالیان در دادگاه شرح شکنجه و اتفاقی که روی داد را به قاضی گفته و شکایت کتبی تنظیم کرد که هیچگاه پیگیری نشد.
خواهر آتنا دائمی، یکی دیگر از زندانیان سیاسی هم از این تعریف کرد که قاضی مقیسه در حضور پدر و مادر او به آتنا میگفت: «تو فاحشه هستی و با چند پسر دنبال این کارها بودی و در کنار پسرها میلولیدی و قصدت این بوده که این پسرها تو را دستمالی کنند وگرنه تو فعالیت مدنی چه میدانی چیست. من هدف تو را میدانم.» و چند بار این حرفها را تکرار میکرد. بارها پدر مادرم را تحقیر میکردند که چرا جلوی دخترتان را نگرفتید و زودتر شوهرش ندادید که این کارها را نکند.
تکان دهنده ترین بخش این روایتها اما آنجایی بود که زنان زندانی دهه ۶۰ به سخن آمدند و از آنچه در اوین و زندانهای شهرستانهای ایران بر آنان رفته بود گفتند. دخترکانی که به جرم داشتن کتابخانه در منزل مسکونی خود یا به جرم پخش اعلامیه در سنین ۱۴ یا ۱۵ سالگی بازداشت میشدند و به گفته خودشان تحمل کابلهایی که به کف پاهایشان میخورد و راه رفتن بر روی شن بعد از آن بسیار آسانتر از آن بود که بازجو نیمهشب در سلولشان را بگشاید و وارد شود و آنچه را که نباید انجام دهد. از این گفتند که در شهرستانها گویی «همه ما را فراموش کرده بودند». اینکه در شهرهای کوچک حتی پیش از آنکه آزاد شوند شایعاتی حول آنان در شهر پخش میکردند و آنان به جز مواجهه با ترومای آن اتفاقات وحشتناک باید در محیطی مسموم روزگار میگذراندند و اینکه رنان در ملاقاتها از خانوادههایشان قرص پیشگیری از بارداری میخواستند.
الهام نیکپی، زندانی سیاسی سابق بعد از شرح روایتش گفت که «حالا بعد از ۲۰ سال بیدارخوابی دارم، از در بسته و باز میترسم… اما همه این تجاوزها و شکنجهها به کنار، اینکه کاری میکنند که فکر مقصر همه اینها خودتی.»
بانو صابری از زندانیان سیاسی که همسرش هم از جانباختگان آن دهه سیاه بود با احوالی منقلب به روایت آنچه بر او رفته بود پرداخت و از این گفت که چطور سه نفر کمیتهای به او تجاوز کردند و شکایتش هیچ گاه به نتیجه نرسید و حالا هر زمانی که خانهای اجاره میکند، قبل از هر چیزی نگاه میکند که کُمدش به اندازهای هست که بتواند در آن جا بگیرد و احساس امنیت کند یا نه…
این زنان همه این رنجها را روایت میکردند و این از ذهن ما میگذشت که رییس دستگاه قضایی که این جنایات زیر دستش رخ میداد حال یکه تاز جاده منتهی به پاستور هم هست…
خط و نشان تاجزاده برای نظام
روز گذشته خبرهای دیگری هم در کلاب هاوس بود مصطفی تاجزاده اعلام کرد که ساعت ده شب به وقت ایران به کلاب هاوس خواهد آمد. با شروع برنامهاش اتاق خیلی زود و قبل از اینکه نوبت به سوال پرسیدنها برسد هشت هزار نفر را پر کرد. این بار هم خبری از خبرنگاران و شخصیتها نبود. طبق اعلام قبلی قرار بر این بود که باز هم شهروندان و یا مخالفان تاجزاده به اتاق بیایند. تاجزاده طوفانی شروع کرد و مخاطبش در دقایقی رهبری بود و معتقد بود که انتصابات رهبری به رای او نیازی ندارد. او از این گفت که از سال ۹۶ با شروع بحث جانشینی اعلام کرده بود دیگر انتخابات ریاست جمهوری ۴۰ ساله است. نه فقط ریاست جمهوری که دیگر نهادهای انتخاباتی مثل مجلس و خبرگان رهبری که این نهادها در روز واقعه همانطور عمل کنند که رهبری میخواهد.
او میگفت که جمهوری اسلامی معتقد است مشارکت حداکثری امنیت ملی را به خطر می ندازد و این را اطلاعات سپاه به شدت دنبال میکند که جامعه ظرفیت مشارکت حداکثری ندارد و چون بعد از مشارکت حداکثری ممکن است اتفاقاتی از دست ۸۸ بیافتد بهتر است که مشارکت حداکثری نباشد: «خط دومی که دنبال شد و بعد از دخالت های ایران در سوریه پررنگ شد٬ این است که ایران را باید نظامیان اداره کنند چون که امنیت چیزی نیست که دست غیر نظامیان باشد. البته در این زمینه با فشار افکار عمومی کوتاه امدند.»
او سپس سراغ شورای نگهبان رفت و به این اشاره کرد که کار شورای نگهبان، همان خط مشارکت حداقلی و به شکل جدی استراتژی جمهوری اسلامی است که از طرف رهبری و نهادهای انتصابی صورت گرفته. او سپس برای این اتفاق از لفظ کودتا استفاده کرد و گفت اتفاق ۴خرداد ۱۴۰۰یک کودتای کامل بود: «دیگر مسئله مهندسی انتخابات نیست٬ چون در گذشته که مهندسی میشد اما تا حدی رقابتی بود. اما در این دوره نشان دادند ما به مرحله جدیدی پا گذاشته ایم. توجه دارید که تنها بحث اصلاح طلبان نیست و تقریبا تمامی اصولگرایان میانه رو را هم حذف کردند. آنچه براندازی واقعی است چیزی است که در چهارم خرداد اتفاق افتاد و خیز برداشتند تا مردم را حذف کنند و آنکه را که می پسندند بر مسند بنشاند.»
او معتقد بود آن طرف تصمیم خود را گرفته است که به هر قیمت اقلیت را بر جامعه حاکم کند و ما باید یک جبهه بزرگی ضد کودتا علیه جمهوریت تشکیل بدهیم و هر کسی که که نگران ایران است را در آن جمع کنیم و ببیینم راهکار چیست؟ تاجزاده معتقد بود اگر قرار است رای ندهیم باید فشار بر نامزدها بیاوریم که استعفا بدهند و یهودای ملت نشوند.
او در پاسخ به یکی از پرسشگران تایید کرد که در کشور ما افرادی هستند مانند طالبان، البته هنوز جرات طالبان را ندارد که بگویند انتخابات یک پدیده غربی است و به جای آن بیعت بگذارند و بعد بگویند در جامعه اسلامی کسی که بیعت نکند٬ از حقوق اجتماعی محروم است. البته این پروژه را امثال مصباح پی میگرفتند. و به همین دلیل دموکراسی برای ایران امروز دیگر یک خواسته نیست بلکه یک ضرورت است.
تاجزاده معتقد بود که ایران را انتخابات آزاد نجات میدهد و شعارش را هم بر همین مبنا انتخاب کرده است: «نمی گویم به من یا اصلاح طلبان رای بدهید تا ایران نجات پیدا کند٬ میگویم انتخابات آزاد راه نجات است. حتی اگر مردم انتخاب اشتباه داشته باشند٬ چهار سال بعد دوباره رای میدهند و انتخاب درستتری میکنند.»
او همچنین تاکید کرد که مهمترین انتخابات در ایران انتخابات خبرگان است که به مبتذلترین شکل برگزار میشود: «این انتخابات به روشی که به نظر من طالبانی است انجام میشود. زنان و اقشار مختلف را حذف کردند در حالی که مجلس موسسان قانون اساسی اقشار مختلف و زنان حضور داشتند. بنابراین بعد از ۲۸ خرداد پروژه ما این است که توجهها را به انتخابات خبرگان رهبری جلب کنیم و باید بدانیم که با تغییر انتخابات مجلس خبرگان حتی پیش از تغییر قانون اساسی میتوان چیزهای زیادی را تغییر داد.»
این کاندیدای رد صلاحیت شده حرف مهمی را هم خطاب به مخالفان جمهوری اسلامی زد و به آنها حق داد که بخواهند نظام را سرنگون کنند. البته یک اما برای آن آورد: «من با مخالفان جمهوری این سخن را دارم که شما حق دارید که با جمهوری اسلامی مخالف باشید٬ بخواهید سرنگونش کنید و بخواهید یک حکومت مطلوب خود را سر کار بیاورید. اما یک خط قرمزی داشته باشید به نام منافع ملی. کشور را درگیر جنگ و تحریم نکنید. چون جنگ و تحریم به مردم فشار میاورد نه حکومت٫ غنای دموکراسی ما را زیر سوال میبرد.»
یکی از سخنگویان کُرد با تاکید بر اینکه به دلیل مذهباش امکان نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری را ندارد این سوال را مطرح کرد که آیا تاجزاده برای نجات ایران با گروههای دیگر ائتلاف میکند؟
تاجزاده هم در جواب ضمن ابراز تاسف از اینکه طبق قانون اساسی سنی مذهبها نمیتوانند در انتخابات ریاست جمهوری نامزد شوند ادامه داد: «البته می توانند در انتخابات مجلس و شوراهای شهر نامزد شوند و باید این قانون اصلاح شود. متاسفانه در بین مخالفان جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته ائتلاف فراگیر صورت نگرفته است و حال ما چطور می توانیم به عنوان فعال داخل کشور که تحت این قوانین کار می کنیم بیایم و همراه با مخالفان اصلاح کنیم . اما میتوانیم گفتگو کنیم. گفتگو جوهر اصلاحات است. ما باید به عنوان ایرانیانی که سهم برابر داریم و در آرمان هایمان ایران آزاد و سربلند و پیشرفته و آزاد است، با هم گفتگو کنیم و بنابراین من آماده گفت و گو با همه هستم.»
او سپس در مورد رییسی صحبت کرد و از این گفت که یک اشکالی وجود دارد و نمیداند چرا از ریاست قوه قضاییه٬ استعفا نداده است: «آنچه برای من مهم است این است که هر که وارد انتخابات میشود باید وارد یک رقابت سالم بشود. حرام خواری٬ رانت خواری و ویژه خواری نکند. اما این انتخابات کلا از نظر من مخدوش است با این کاری که شورای نگهبان کرد و انتخابات را تبدیل به بازی باخت باخت برای همه از رهبری تا اصلاح طلبان و ابراهیم رئیسی کرد٬ به باور من آقای رییسی خیلی آسیب دید و این تحلیل است که مبادا این یک بازی بود تا او را به عنوان یک مدعی از صحنه حذف کند.»
در نهایت او آب پاکی را روی دست همه ریخت و گفت در مورد ۲۸ خرداد نظر من این است که رای ندهیم. اما این نظر من است. اما ما فرصت گفتگو داریم. اگر راه بهتری وجود داشت مانند رای سفید دادن٬ رای به میرحسین موسوی٬ خاتمی٬ شجریان یا خانم رهنورد دادن هم میتواند جایگزین بشود و من از رای خودم کوتاه میآیم.
2 پاسخ
اگرفقط۱۰درصد آنچه که گفته شده درست باشد مدعیان اسلام سر بگذارند بمیرندکه حداقل مردم درآینده بگویند اینان واقعا مسلمان بودند که تاب و توان شنیدن این ظلم ها را نداشتن وخودشان راکردند! آیا چنین غیرتی در اینها می بینیم…خیر من که نمی بینم،.
همه ی موارد تجاوز جنسی را باور میکنم چون فیلم بازجوئی خانم سعید امامی را دیده ام!
همه ی موارد آزار جنسی را باور میکنم چون دیده ام و براین باورم که دراوایل انقلاب اغلب لاتها برای غنائم به کمیته ها روی آورده بودند!
و…باورمندم فساد ریواخلاق مسئولین را فرا گرفته !
دیدگاهها بستهاند.