زیتون: «کلابهاوس در زیتون» ستونی است روزانه که به اتاقهای سیاسی این شبکه اجتماعی سرک میکشد…
***
انفرادی در کلاب هاوس
«در انفرادی زمان کش میآید، این همان نقطهایست که نمیدانی چکار باید بکنی. مانند یک نوار که در حال پخش است، اما تو هیچ نمیشنوی.» این تعریف ضیا نبوی از سلول انفرادی بود. شکنجهای که به شکنجه سفید معروف است. دیروز افرادی که تجربه چشیدن این طعم تلخ را داشتند با وعده قبلی در کلاب هاوس جمع شدند. در اتاقی که جو سنگینی داشت. یکی میگفت برای همه کسانی که در ایران فعالیت سیاسی میکنند شنیدن این روایات واجب است. چون کسی چه میداند فردا روز چه اتفاقی خواهد افتاد. اما نرگس محمدی که یکی از مدیران اتاق بود میگفت که هدف آنها از برگزاری این اتاقها، از اتاق تجاوز و تعرض به زنان زندانی تا این اتاق، این است که یک مقاومت در این مورد به وجود بیاورند: «درست است که این روایتگراییها خیلی باارزش است، اما اتفاقی که باید بیافتد و هدف ما است این است که بتوانیم این نوع برخوردهای شکنجهگرانه را متوقف یا حداقل محدود کنیم. در واقع بتوانیم این تیزی را کند کنیم، اگر نمیتوانیم از دستشان در بیاوریم. این روند باید به یک دادخواهی قدرتمند در جامعه ایران بدل شود.»
نرگس محمدی معتقد بود فردای جمهوری اسلامی هم میتوانیم در مورد خیلی از شکنجهها و ظلمها حرف بزنیم. اما اگر بتوانیم در این حکومت در حالی که زندگی میکنیم و فعالیت میکنیم، در مقابل ظلم بایستیم، با ارزشتر است.
عبدالفتاح سلطانی هم از این گفت که این مشکل از قبل از انقلاب بوده است و بعد از انقلاب هم رفع نشده: «ما قبل و بعد از انقلاب هیچ قانونی در رابطه با اداره زندان ها نداشتم و نداریم. یعنی هیچ دولتی یا نظامی حاضر نشد که برخورد با زندانی را قانونمند کند. تا اینکه در سال ۹۲ برای اولین بار درباره زندانیها، مرخصیهای آنها و نحوی نگهداریها قوانینی تصویب شد. اما متاسفانه تا این آیین نامه یک ماه پیش تصویب شد.»
او که خودش هم چند ماهی تجربه زیستن در شکنجهی انفرادی را داشت میگفت که برای از دست ندادن تعادل روانیاش جکهایی را به خاطر میآورد و سعی میکرد که بخندد و آسیبها را به حداقل ممکن کاهش دهد. او به تلاشهایش برای غیرقانونی اعلام کردن انفرادی هم اشارههایی داشت گفت: «لازم نیست که در قانون سلول انفرادی رسما منع شود، بلکه باید در قانون صراحتا قید میشد چون که در تضاد با اصل آزادی آدمی است. اما در این قانون به عنوان تنبیه انضباطی یک ماه در سلول انفرادی دیده شده بود. یکی از شهروندان به این آیین نامه شکایت کرده بود. در دیوان عدالت اداری این بند از قانون ابطال شد در سال ۸۲ . با این استدلال که نگهداری در سلول انفرادی در تضاد با چند اصل قانونی است. اما بعدها دوباره این آیین نامه به جای یک ماهه به صورت ۲۰ روزه تصویب شده. اما از سال ۹۲ این مطلب قانونی شد و دیگر هیچ کسی را نمیتوان حتی به عنوان تنبیه در سلول انفرادی حبس کرد. از سوی دیگر قانون صراحتا قید شده است که کسی را نباید به صورت جسمی یا روحی شکنجه کرد و سلول انفرادی مصداق شکنجه است.»
مصطفی نیلی، وکیل دادگستری، هم توصیههایی در خصوص انفرادی داشت. از جمله اینکه زندانی حق دارد، در تمامی مراحل از بازجویی تا جلسه دادگاه سکوت کند و اگر به هر دلیل نمیتوانید سکوت کنید، کم بنویسید.
او ادامه داد بازجویی با چشمبند و رو به دیوار ممنوع است و اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید به رغم ایجاد تنش در برگههای بازجویی قید کنید که با چشمبند بازجویی میشوید یا دسترسی به دارو و درمان وجود ندارد. نیلی تاکید داشت که همه این موارد در برگه های بازجویی قید شود تا در روند دادگاه به کمک بیاید. چرا که بر اساس قانون حفظ حقوق شهروندی و آزادیهای مشروع استفاده از چشم بند ممنوع است. دعوا کردن و ایستادن سر این موضوعات میتواند به زندانی فرصت لازم برای پیدا کردن خود و جلوگیری از ایجاد شوک روانی را هم بدهد.
کلابهاوسهای قبلیِ ما را هم دریابید:
- روزی که ظریف آسِ دل تاجزاده را برید
- «نظامی ایرانی بازیچه روسها»
- اصولگرایان کلابهاوس: «نامزد غیرفاسد نداریم»
- بودجهقاپی در مجلس، واکسنخواری در شهرداری
- شبِ اسماعیل بخشی؛ روز کارگر را بهراحتی تبریک نگوییم
- «مردم پل پیروزی روحانیت بشوند»
- قلدری شورای نگهبان برای جلوگیری از «وهن نظام»
- بار سنگین ساختن جامعه بینفرت
- امروز جگرم خون بود
- میرحسین اهلِ «میدان و خیابان» بود
- «رهبر خارجی»؛ محصول جدید کلابهاوس
- «مسئولان جنس خوب زدهاند»
- اتاقهایی از آنِ انتخابات
- آتشِ «جنبش سبز» زیر خاکستر کلابهاوس
- جدل همقطاران سابق در کلابهاوس
- بیاطلاعیهای علی لاریجانی و حرکتِ ناتمامِ جوهری
- شبی که «دروغ ممنوع» نبود
- دوم خرداد در گذر زمان
- انتخابات آزاد است، «اما»…
- همهی رقبای رییسی
- انتخاب اصلح؛ سنگک یا بربری؟
- سلام! من میرحسین موسوی هستم
نوبت به سعید ملکپور رسید کسی که بیش از دو سال را در انفرادی گذرانده بود. او همان ابتدا گفت که گاهی نمیشود به توصیههای مصطفی نیلی عمل کرد: «در انفرادی بند امنیتی که مال دوران بازجویی و بازپرسی است، متاسفانه نمیتوان به توصیه های آقای نیلی عمل کرد.» او سپس از این گفت که اعضای جامعه الجیبیتی هم تمام مدت حبسشان را در انفرادی به سر میبرند. و اینکه گفتهاند طبق قانون دیگر انفرادی تنبیهی نداریم. و برای دور زدن قانون سازمان زندانها اسم بند انفرادی را تغییر داد و به آن سوییت میگویند. سعید ملکپور بعد از این حرفها به خاطرات خودش از زندان انفرادی برگشت و گفت: «اگر من نگویم تمام دوسال انفرادی شکنجه است، باید بگویم تا پیش از اینکه عادت کنم در شکنجه مطلق بودم. در محیطی پر استرس در یک سلول دو متر در یک متر حبس بودم و تنها روزی سه بار به دستشویی میرفتیم. هیچ چیزی یا کسی نبود. تنها زمانی که در سلول باز میشد و غذا میدادند با دیگران برخورد داشتم. با کسی حرف نمیزنی تا جایی که خودت از حد بیپناهی به صحبت کردن با بازجو پناه میبری. حال وقتی در دوران بازجویی کتک بخوری که دیگر هیچ، به هر چیزی تن میدهی برای پایان این داستان. من خودم فکر میکردم باید به هرچه میگویند اعتراف کنم چون حتی اگر بعدش اعدامم هم بکنند بهتر از این شرایط است.»
محمود بهشتی لنگرودی، فعال صنفی معلمان بود. او هم از تجربه تلخ روزهای انفرادیاش گفت. چهار دوره انفرادی در اوین. به گفته او شرایط در دورههای مختلف از دوره خاتمی تا احمدینژاد و روحانی خیلی متفاوت نبود. «سال ۸۳ اولین تجربه من بود هیچ تلفنی نبود و خانواده خبری از وضعیت و محل بازداشت من نداشت و مثلا میگفتند پسرت اتاق بغلی است و دارد زمین را لیس میزند. روش آقایان ثابت است و وظیفه کسانی که این اتفاقات را تجربه کردهاند، آموزش به بقیه است.»
شهنار اکملی مادر مصطفی کریمبیگی، از کشته شدگان سال ۸۸ هم در گروه حضور داشت و از این گفت که او را به جرم دادخواهی فرزندش به انفرادی بردند. جایی که یک چراغ با نور بسیار کم داشت و از این گفت که همین که لختت میکنند و وادارت میکنند بشین پاشو کنی بدترین تحقیر و شکنجه است.
ساسان آقایی، روزنامه نگار، هم از این گفت که تا به امروز در مورد تجربهاش از انفرادی صحبت نکرده بود: «بارها در حبس انفرادی بودم. در یک کلمه قابل توصیف نیست. بیشک مهیبترین و هولناکترین تجربه یک انسان است. یک نوع عدم، نیستی؛ مرگ، یک زندگی نباتی در حالی که هنوز زنده هستی. انفرادی هر یک روزی که میگذرد، فشارش تصاعدی بالا میرود. حس تنهایی عمیقتر میشود. فرد تبدیل به یک موجود ضعیف و آماده برای شکستن میشود. ویرانی محض است، احساس فراموششدگی. در مورد انفرادی این را بگویم، هدف آن گذاشتن یک زخم فیزیکی بر بدن نیست، یک زخم کاری تر بر روان آدم است. ایجاد بیزاری از خود، از آرمانها و…»
علی افشاری هم از این گفت که حبس انفرادی گور افراد زنده است. از اینکه وقتی در قرن ۲۱ در مورد انفرادی صحبت میکنیم. این خود فاجعه است. اینکه ما در مورد موضوعی مربوط به گذشته سخن نمیگویم و همین امروز یک عده هستند که در انفرادی هستند و در آینده هم ممکن است عدهای دیگر در انفرادی حبس شوند:
«من شخصا سلول انفرادی را به شکنجه جسمانی ترجیح میدادم. اما سلول انفرادی هم شکنجه جسمانی است هم شکنجه روانی. در انفرادی انسانها هم شکنجه جسمانی می شوند با جلوگیری از حرکت کردن و شکنجه روانی به واسطه ایزوله کردن فرد از جامعه.»
تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی که خود سالها زندان و انفرادی را در کارنامه خود دارد هم میگوید انفرادی قبریست که درش از روبهرو باز میشود. رحمانی با تاکید بر اینکه برای نسل او تحمل انفرادی و حبس انفرادی کشیدن بخشی از مبارزه بود افزود: «اول که نرگس بعد از بیماریش در مورد حبس انفرادی اعتراض کرد به نظر من سوسولی آمد، اما بعدها که از منظر حقوق بشری به آن نگاه کردم٬ دیدم حق دارد. من شاهد تاثیر حبس انفرادی بر آدمها بودم. ادبیات پرخاشجویانه کسانی که حبس طولانی انفرادی را تحمل کردند شنیدم. زخمهای عمیق بر روحشان را دیدهام…