زیتون: «کلابهاوس در زیتون» ستونی است روزانه که به اتاقهای سیاسی این شبکه اجتماعی سرک میکشد…
***
تا مدتها فقط صدای نفیر گلوله تو گوشم بود
«بچههای آبان کم سن و سالی هستند اما حالا موهایشان در زندان سفید شده و صدایشان به جایی نمیرسد». این را شب گذشته فائزه عبدیپور، فعال حقوق درویشان در اتاقی که میخواست صدای بی صدایان و آسیب دیدگان اعتراضات آبان باشد/ گفت.
«بی صدایان آبان» اتاقی بود که روز گذشته به راه افتاد. در آن از دردهای پس از اعتراضات آبان گفته شد و از روزهایی که به خاطر قطعی اینترنت صدای مردم ایران به جایی نرسید یاد شد. حالا کلاب هاوس امکانی شد برای بازخوانی اتفاقات آن روزها و شنیدن دردهایی که در حجم حوادث سال ۹۸ فرصت شنیده شدنش به دست نیامده بود.
در اتاق صدای نوید لطیفی از دستگیرشدگان آبان پخش شد. صدایی که از داخل زندان تهران بزرگ خطاب همه آنهایی که بیرون از زندان هستند و از آنها چیزی نمیدانند. نوید ماجرای دستگیر شدنش را تعریف کرد و از این گفت که در گیشا دستگیر شد و مدام به بازپرسی میرفت و برمیگشت، بازپرس دو بار اعترافاتش را قبول نکرد و دوباره به انفرادی فرستاده شد: «آنجا شکنجه جدی میکردند، مهره کمر من شکسته، با مشت و لگد، دستبند و پابند میزدند و با من فوتبال بازی میکردند. در انفرادی که من دستگیر کردند تا ۲۴ روز نتوانستم به خانوادهام زنگ بزنم و برای اینکه به خانوادهام زنگ بزنم اعتراف کردهام و فهمیدم مادرم به کما رفته و برگشته است و به قاضی گفتم که اعتراف من به این دلیل بوده اما براساس این اعتراف حبس گرفتم تیپ ۵ را ما درست کردیم و همه وسایل را خودمان گرفتیم تا آنجا را درست کردیم ما را انتقال دادن تیپ ۲، و تیپ ۵ را دادند به زندانیان مالی. اینجا ساس دارد و کثیف است. انگار فراموش شدیم! اینجا برای یک کار اداری کارها را دیر انجام میدهند. از همه نظر در بازجویی و زندان خودمان و خانوادههایمان را اذیت کردند. واقعا حق ما نبود. مایع مفصلی بین مهرههام از بین رفته، در ۲۲ سالگی نمیتوانم از پله بالا بروم یا ورزش کنم. آن شبی که این کار را با من کردند مردی بود که ۲ متر قد داشت، هیکلی بود که چهرهاش یادم مانده. در همان ۵ روز اول که در امنیت گیشا بودم این اتفاق برای من افتاد.»
فائزه عبدی بور هم از این گفت که پیش از آبان ۹۸ تیپ ۵ زندان تهران بزرگ هنوز شروع به کار نکرده بود و بعد از این اتفاقات گشایشش ضروری شد . وکیل بندهای سایر بندها دیگر نمیتوانستند با تیپ ۵ ارتباط بگیرند و لباس شخصیها و سپاهیها آنجا را در دست گرفتند. آنقدر تعداد بازداشتیها بالا بود که همانجا بازجویی میکردند و اکثرا دست و پا شکسته میآمدند و مدام آمبولانس در حال رفت و آمد بود. عبدی پور ادامه داد: «بچهها داخل تیپ ۵ بودند و کم سن و سال بودند. الان ۴۰ نفر زندانی آبان در تیپ دو هستند . حال سوال این است که چه کسانی با این خانوادهها ارتباط گرفتند و گفتند سکوت کنید. بچههای آبان بچه های کم سن و سالی بودند که حالا موهایشان سفید شده چون صدایشان به جایی نمیرسد. گفتند فروشگاههای بزرگ (بابت تخریب اموال) شاکی خصوصی این بچه ها هستند.»
کلابهاوسهای قبلیِ ما را هم دریابید:
- روزی که ظریف آسِ دل تاجزاده را برید
- «نظامی ایرانی بازیچه روسها»
- اصولگرایان کلابهاوس: «نامزد غیرفاسد نداریم»
- بودجهقاپی در مجلس، واکسنخواری در شهرداری
- شبِ اسماعیل بخشی؛ روز کارگر را بهراحتی تبریک نگوییم
- «مردم پل پیروزی روحانیت بشوند»
- قلدری شورای نگهبان برای جلوگیری از «وهن نظام»
- بار سنگین ساختن جامعه بینفرت
- امروز جگرم خون بود
- میرحسین اهلِ «میدان و خیابان» بود
- «رهبر خارجی»؛ محصول جدید کلابهاوس
- «مسئولان جنس خوب زدهاند»
- اتاقهایی از آنِ انتخابات
- آتشِ «جنبش سبز» زیر خاکستر کلابهاوس
- جدل همقطاران سابق در کلابهاوس
- بیاطلاعیهای علی لاریجانی و حرکتِ ناتمامِ جوهری
- شبی که «دروغ ممنوع» نبود
- دوم خرداد در گذر زمان
- انتخابات آزاد است، «اما»…
- همهی رقبای رییسی
- انتخاب اصلح؛ سنگک یا بربری؟
- سلام! من میرحسین موسوی هستم
- قبری که درش از روبهرو باز میشود
- زیدآبادی در کلابهاوس: رای آوردن همتی خندهدار است
یکی دیگر از افراد حاضر در گروه درباره یکی از کشته شدگان آبان، به نام مجید شیخی صحبت کرد و از این گفت که میخواستند مجید را بسیجی جا بزنند: «معلم مجید شیخی رابط من در ایران بود، فردی به اسم محمود بشیری یا منوچهر بشیری که چند ماه پیش به خاطر ایست قلبی درگذشته به من درمورد مجید شیخی گفت. عموی مجید شیخی کاندید شورای شهر در قلعه حسن خان بود و توانستند با ارعاب و ترس صدای مادر او را ساکت کنند. خبر از مفقودی و کشته شدن افراد داریم اما خانواده ها میترسند به خاطر فشارهای محیط و وضعیت بد مالی حرف بزنند. فاجعه بزرگتر از چیزی است که ما فکر میکنیم.»
شاد دیگری از زندان عادل آباد تعریف میکرد و از این گفت که در زندان عادل آباد برای زندانیان قبلی یک قرنطینه دیگر ساختند و قرنطینه قبلی را به بچه های آبان اختصاص دادند. او نقل میکند که یکی از بازداشتیهای آبان تعریف میکرد که او را یکی از نهادهای امنیتی در خیابان دستگیر میکنند: «کمی رانندگی کردند و بعد یکی از ماموران امنیتی گفت که کجا میبریمش نگه دار تیر خلاص بزنیم.» او میگفت که به نظرش امد که بیرون شهر بود وقتی ماشین کنار زد و توقف کرد او را پیاده میکنند و روی زانو قرار میدهند او می گوید من صدای پر کردن تفنگ را شنیدم و گلوله از کنار گوشم رد شد «تا مدتها من فقط صدای نفیر گلوله را میشنیدم و چیز دیگر ی نمیشنیدم» این یکی از روایتهای موجود بود. به گفته این شاهد عینی آبان ۹۸ طیف گستردهای را به زندان کشید.
مهدی نقدی بازداشتی دیگر آبان از زمان بازداشتش گفت «هنگام بازداشت مامورین در خانه را با شدت کوبیدند، همسرم باردارم به زمین پرت شد و بچهم از بین رفت. وقتی از زندان به مرخصی آمدم فهمیدم.»
یکی از بستگان سجاد رضایی، از کشتهشدگان آبان هم از این گفت که در دادگاه به آنها گفتند دلمان خواست بچهتان را کشتیم. گفتند بگویید بچهتان تصادف کرده، کشته نشده. گفتند حق ندارید با رسانهها مصاحبه کنید.
مهندسی مناظرههای انتخاباتی
یکی دیگر از اتاقهای روز گذشته به مهندسی مناظرههای انتخاباتی صدا و سیما اختصاص داشت. اتاقی که خبرآنلاین به راه انداخته بود تا نظر کاربران و کارشناسان را در مورد این مناظرهها شنیده شود.
یکی از خبرنگاران حاضر در این گروه معتقد بود وقتی صدا و سیما در حوزههای مختلف ضعیف است نمیشود انتظار داشت مناظره انتخاباتی را خوب برگزار کند و مخاطبان باید انتظارشان را در همان حد پایین بیاورند و گفت: «مگر میشود کسی در حد ریاست جمهوری به مردم معرفی شود و از آن طرف یک گوی بیاورند که من شانسی از داخل آن سوال برایش در بیاورم؟ این کار معنی داره آخه؟»
مصطفی کیایی کارگردان سینما هم در گروه حاضر بود تا در مورد مدل برنامهسازی و بعد هنری کار نظر بدهد. کیایی که از بیسلیقگی و شلختگی کارگردانی این مناظره کلافه بود گفت: «از فرد میپرسند که از دانه درشتهایی که وام گرفتند چه میکنید؟ پاسخ به این سوال معلوم است و من که یک ذره اقتصاد نمیدانم میفهمم. مناظره دیروز کاملا بیبرنامه و شلخته بود، تلویزیون برای اخراج مجریها یا ممنوعالکاری اتاق فکر دارد ولی برای برنامههایش اتاق فکر ندارد. الان یک جریان جوانی مثل امثال آقای فروغی به تلویزیون آمده که کسی را قبول ندارد. این مناظرات یکی از بیخاصیتترین و بدفرمترین برنامههایی بود که تاکنون برگزار شده است.»
یکی دیگر از حاضران در گروه هم از این گفت که همه این برخوردها نشان دهنده این است که ما را دست انداختهاند و به قول او بازی این نیست و قرار است مشارکت پایینی داشته باشیم و شور انتخاباتی نداشته باشیم که این رویکرد از شکل برنامه سازی تلویزیون داد میزند.
ناطقی یکی دیگر از حاضران در این اتاق که سابقه کار تلویزیونی هم داشت به این سبک برنامه سازی و روند مناظرات انتقاد داشت و گفت: « به جز تحقیر همدیگر و نقد دولت آقای روحانی به بحث اقتصادی اصلا پرداخته نشد. من مجری یک شبکه تلویزیونی خصوصی در خارج از کشور بودم و یک نامه ای به رهبری نوشتم و پرسیدم که این چه صداوسیمایی است که با این تعداد نیرو به این شکل کار میکند؟ در یک فرصتی باید به نقد صداوسیما در تمام مسائل بپردازیم. کار صداوسیما با مناظرات صرفا رفع تکلیفی بود. همچنین در خصوص موضوعات سوالات خیلی غیرتخصصی بودند و پاسخها هم که اصلا در محور سوالها نبودند.»
به عقیده کاربر دیگر صدا و سیما تلاشی برای پیشرفت نمی کند و دلیلی برای این کار نمی بیند و تنها تغییرش به نسبت گذشته این بود که به سبک امریکا مجری پشت به تلویزیون بنشیند. یکی دیگر هم باز معتقد بود پیام این مناظرات به ما این بود که این آدمها چندان مهم نیستند و قرار نیست اتفاق خاصی بیافتد. او در مورد روند مناظره هم گفت: «مثلا رییسی اختیاراتش از همه قضات امریکا بیشتر است و مجری به او می گوید اگر سر فلان ثانیه قطع نکنی صدایت قطع می شود و باید بقیه حرفهایش را لب بزند. پس می شود گفت گویی بناست برای تخریب وجهه ریاست جمهوری و همه چیز چیده شده تا این اتفاق بیافتد.»