این روزها هم سالگرد روزهای پرشور جنبش سبز در سال ۸۸ است و هم سالگرد رفتن هاله سحابی
عزیز…و من با خودم فکر می کنم نسبت هاله و جنبش سبز چه بود؟
اتهام هاله حضور در تظاهرات جنبش سبز بود.او تقریبا در هرتظاهرات اعتراضی مردم بعداز حوادث
انتخابات ۸۸ حاضر بود، با یک پلاکارد ثابت در دست : «شاه هم حرف مردم را دیر شنید.»برخی اوقات به
جز پلاکارد گل رزی هم در دست داشت، به نشانه صلح و تاکید بر مسالمت آمیز بودن حرکت اعتراضی
خودش و مردمی که عاشقشان بود.
روز تحلیف احمدی نژاد، مردمی پر شمار در اعتراض یه تحلیف کسی که با تقلب بر سرکار آمده بود،
تجمع کردند، آن روز هم هاله آمده بود، در میدان بهارستان؛آن روز هم همان پلاکارد را در دست داشت:
«شاه هم حرف مردم را دیر شنید.»چند پلاکارد اضافی نیز با همین جمله همراه داشت تا اگر کسی از مردم
خواست، به او بدهد.همان روز ماموران لباس شخصی که بر موتوری سوار بودند با زنجیری بر پیشانی هاله
کوبیدند و خون از پیشانی اش جاری شد، همان ها او را سوار اتومبیلی کردند و به بازداشتگاه انتقال
دادند.بازداشتی که منجر به صدور دوسال حبس تعزیری از سوی دادگاه انقلاب برای هاله شد.
پس از حوادث انتخابات پراز مناقشه خرداد ۸۸ در بند ۲۰۹ اوین زندانی بودم، همان زمان که مردم
روزها به تظاهرات اعتراضی می رفتند و شب ها اعتراض خود را از پشت بام خانه های شان فریاد می
زدند.قرار مردم برای الله و اکبر گفتن اعتراضی ساعت ده شب بود….توی بند ۲۰۹ بودیم و ساعت ده شب
شد.صدای پرطنین الله و اکبر در بند پیچید.این چه کسی است که در بند امنیتی وزارت اطلاعات و در
سلول، طبق قرار مردم درست راس ساعت ده شب تکبیر می گوید؟فردا زندانی جدیدی را به سلول ما
آوردند که شب قبل با هاله سحابی هم سلول بود و برای ما گفت که او کسی نبوده جز هاله…. هاله الله اکبر
می گفته و این حرکت آنچنان تاثیر و یا ترسی را در دل زندان بان ها انداخته بود که یکی از نگهبانان زن در
سلول را باز کرده و هاله را بغل کرده و گفته بود:«خانم، قربونت برم، ساکت شو، هم برای تو خیلی بد می
شوه و هم برای ما….»
هاله توی سلولش در بند ۲۰۹ هم پیمان با مردم، راس ساعت ده شب الله اکبر می گفت، چقدر رشک
برانگیز بود برای من این همه شجاعت و ایمانش.
هاله عمیقا دلبسته ی جنبش اعتراضی سبز بود و حاضر بود سخت ترین هزینه ها را برایش بپردازد.
صبح روز تشییع جنازه پدرش، تا صبح در کنار پدری که خیلی دوستش می داشت قرآن خوانده بود،
انگار صبح یکهو یادش افتاده بود شالِ بر سرش به رنگ سبز نیست که تا دخترش را با شال سبز دید
گفت:کاش من هم مثل تو شال سبز داشتم، دخترش نگاهی به داخل کیف خود انداخت و دید یک شال
اضافی که آن روزها نماد جنبش سبز محسوب می شد، دارد. آن را به مادرش داد و هاله با شال (یا
روسری)سبز در مراسم تشییع پدر شرکت کرد.آری!هاله واقعا دلبسته جنبش سبز بود و از فردای انتخابات
هرجا که می رفت مچ بندی سبز بر دست و یا شالی سبز بر سر داشت.
یکی از دوستانش برایم تعریف کرد که هاله بعداز انتخابات ۸۸ با خط خوش بر مقوایی نوشت:«دروغ
ممنوع!»و آن را بر سردر آشپزخانه اش قرار داد و مدام به دوستانش می گفت: «این سخنِ مهم باید محور
اصلی هر کنشی باشد.»
پوستر دروغ ممنوع از معروف ترین پوسترهای حامیان جنبش سبز در سال ۸۸ بود که میرحسین موسوی
بارها بر مهم بودنش تاکید و یکبار نیز در یک سخنرانی گفته بود:« یکی از مهمترین پوسترهای طراحی شده
از انقلاب مشروطیت تاکنون پوستر دروغ ممنوع، بود که در سال ۸۸ همه جا دست در دست مردم
میچرخید.»
منبع: وبسایت نویسنده