زیتون- سارا مدنی: خودکشیهای علنی اخیر تهران، به نوعی تغییری الگوی خودکشی در ایران را به نمایش گذاشته است. رفتاری که از کنج خانه به دل جامعه منتقل شده تا پیامی فراتر از آنچه که همواره به عنوان عوامل خودکشی معرفی میشد را به معرض دید بگذارد.
دو هفته قبل انتشار تصاویری از مرد ۶۵ سالهای که خود را از پل عابر پیاده خیابان میرداماد تهران حلق آویز کرده بود، صحنه تلخی را در رسانهها و فضای مجازی خلق کرد. پلی که یک هفته پس از این اتفاق، نوشتهای با این مضمون که؛ «هر صبح که بیدار میشویم، به یاد بیاوریم چقدر ارزشمند است که میتوانیم نفس بکشیم، فکر کنیم، لذت ببریم و عشق بورزیم»، را روی بیلبورد خود بُرد. در همان روزها پل دیگری در تهران خبر ساز شد. این بار دختری ۱۳ ساله پل بزرگراه نیایش را برای خودکشی انتخاب کرده بود. چند روز پس از آن هم پل عابر پیاده میدان رسالت به محلی برای خودکشی جوانی ۲۸ ساله تبدیل شد، گرچه اقدام او نافرجام باقی ماند. حالا نوبت به دختر ۲۴ سالهای رسید که با پرت کردن خود از پل استقلال در خیابان هنگام، به زندگیاش خاتمه داد. در فاصله همین دو هفته مرد دیگری هم در اقدامی دست به خودکشی علنی زده و خود را از پلههای بیمارستان میلاد تهران به پایین پرتاب کرده بود.
در حسرت شادی
سریال خودکشیهای علنی تهران، در کنار به نمایش گذاشتن شرایط سلامت روان جامعه ایران، به نوعی بیانگر اعتراض جامعه به آنچه که بر او میگذرد است. زمانی که فرد، خیابانهای شهر را برای خودکشی انتخاب میکند، پیش از هر چیز به دنبال آن است تا پیامی را به جامعه خود منتقل کند.
«سیدکاظم ملکوتی»، رئیس انجمن علمی پیشگیری از خودکشی در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا، معتقد است؛ «اقدام به خودکشی در اماکن پرتردد و شلوغ مانند مترو یا دار زدن روی پل جنبه اجتماعی و اعتراضی دارد.»
در جریان خودکشیهای اخیر تهران، نکته دیگری حائز اهمیت است و آن اینکه تقریبا تمام این افراد روشهای خشنی همچون حلق آویز کردن یا پرتاب از ارتفاع را برگزیدهاند که این مسئله بیانگر آن است که سلامت جامعه ایرانی در معرض آسیبهای جدیتری قرار گرفته است.
براساس گزارشهای رسمی سازمان پزشکی قانونی، در سال ۱۳۹۴ بیش از ۴۰۲۰ نفر در ایران بر اثر خودکشی جان خود را از دست داند که ۲۸۸۷ نفر از آنها مرد و ۱۱۳۳ نفر آنها زن بودهاند. این در حالی است که سالانه تعداد زیادی از افراد اقدام به خودکشی میکنند اما زنده میمانند.
به دنبال خودکشیهای دانش آموزان، وزیر آموزش و پرورش ایران دستور تشکیل کمیتهای با حضور اساتید دانشگاهی، مسئولان پرورشی و مشاوران سلامت داد، کمیتهای که تاکنون عملکردش تنها در حد چند جلسه بیشتر نبوده است.
بسیاری از کارشناسان و جامعهشناسان، رابطه مستقیمی میان افسردگی و اقدام به خودکشی برقرار کرده و رشد افسردگی در ایران را مهمترین عامل افزایش اقدام به خودکشی معرفی میکنند. طبق گفته احمد جلیلی، رییس انجمن روانپزشکی ایران؛ «به طور متوسط بین ۲۵ تا ۳۰ درصد از افراد کشور دچار اختلالات روانی هستند که به عبارتی از هر چهار نفر، یک نفر به خدمات روانپزشکی نیازمند است.» کمااینکه آمارهای جهانی نیز ایرانیها را افرادی شاد نمیداند. براساس گزارش رویترز، ایران سال گذشته در جدول رده بندی شادترین مردم جهان از میان ۱۵۷ کشور جهان در جایگاه ۱۰۵ قرار گرفت.
بدون شک جدا از مسائل اقتصادی و مشکلات معیشتی، فضای سیاسی و اجتماعی نیز به طور مستقیم بر سلامت روان یک جامعه اثرگذار هستند. افزایش محدودیتها، فشارها و برخوردهای سلبی میان حکومت و جامعه، میتواند به رشد تنشهای اجتماعی و سیاسی منجر شود که این موضوع نیز سلامت جامعه را به طور مستقیم و غیرمستقیم تحت الشعاع خود قرار میدهد.
ستارهها میمیرند
برآوردهای کارشناسان عمدتا بر آن است که اقدام به خودکشی عمدتا در گروه سنی ۱۵ تا ۳۵ سال اتفاق میافتد. اما خودکشیهای پیاپی دانش آموزان ایرانی، به ویژه در فاصله سال گذشته تاکنون، برخی برآوردها را به چالش کشیده است. کمااینکه این مسئله را میتوان به عنوان معضلی جدی در جامعه ایرانی معرفی کرد.
آخرین اقدام به خودکشی در میان دانش آموزان ایرانی به عصر روز دوشنبه، ۲۷ اردیبهشت برمیگردد. دختر ۱۲ سالهای که به دلیل سرزنشهای مکرر از سوی مسئولان مدرسه، خود را از تراس طبقه سوم منزل مسکونی به پایین انداخت.
این دختر تنها قربانی ساختار نظام آموزشی در ایران نبود. سال گذشته چندین دانش آموز نیز تنها به دلایل ضعف نظام آموزشی، دست به خودکشی زدند. خردادماه سال ۹۴، مجید ۱۴ ساله دانشآموز مدرسه نمونه دولتی تهران، به دلیل مردود شدن در امتحانات پایان سال، با سیم برق خود را از تراس حلقآویز کرد و روز بعد به دلیل آسیب مغزی جان سپرد. شهریور سال قبل، امیر دانشآموز ۱۴ ساله لرستانی، به دلیل نمره پایین در درس ریاضی و ترس از سرزنش شدن، با شلیک گلوله به زندگی خود پایان داد. دی ماه سال ۹۴، دانشآموز ۱۳ ساله مدرسه نمونه دولتی بافق یزد به دلیل افت تحصیلی، خود را با میله بارفیکس اتاق حلقآویز کرد و جان سپرد. اینها تنها نمونههایی از ۱۳ دانش آموزی هستند که تنها در فاصله خرداد تا بهمن سال ۹۴ در اقدام به خودکشی جان خود را از دست دادند.
به دنبال خودکشیهای دانش آموزان، وزیر آموزش و پرورش ایران دستور تشکیل کمیتهای با حضور اساتید دانشگاهی، مسئولان پرورشی و مشاوران سلامت داد، کمیتهای که تاکنون عملکردش تنها در حد چند جلسه بیشتر نبوده است.
شاید تمام آنچه که مسئولان ایرانی در قبال خودکشی مردمشان انجام میدهند آن باشد که تلاش کنند با آمار و ارقام، میزان خودکشی در ایران را کمتر از میانگین جهانی نشان دهند یا هر روز خبری از افزایش آمار خودکشی در سایر کشورهای دنیا را به نمایش بگذارند تا بگویند ایرانیها هنوز هم میتوانند اقدام به خودکشی کنند، حتی در سطح شهر و پیش چشم یکدیگر. شاید هم با تکرار خودکشیهای علنی در سطح شهر، کمی بعد تهران هم به این خودکشیها خو بگیرد و مردمش بیتفاوتتر از قبل از کنار حلق آویز شدگان پلها عبور کند.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…