زیتون-طاها پارسا: در این روزنوشتها، مفاهیم و مقدمات علمی جنبشهای اجتماعی معرفی میشوند و جنبشهای معاصر و نزدیک از جمله جنبش تنباکو، جنبش ۵۷، جنبش دوم خرداد، جنبش اصلاحات، جنبش سبز و… در مقام مثال و نمونه به صورت موردی مطالعه خواهند شد. رویکرد این نوشتهها به جنبشهای اجتماعی جامعهشناسانه است، عنوان اصلی این مجموعه «زندگی در خیابان» است اما عنوان فرعی هر بخش متفاوت خواهد بود. زبان و مفاهیم پایه در قسمت اول و دوم آمدهاند. در قسمت سوم جنبش اجتماعی به مثابه «رفتار جمعی» و در قسمت چهارم جنبش اجتماعی بهمثابه «بسیج منابع» معرفی شدهاند و قسمت پنجم به جنش اجتماعی بهمانند «ساختار فرصت سیاسی» پرداخته است.
اما جنبشهای اجتماعی اعتبار بنیادین خود را از فلسفهی سیاسی میگیرند. «فلسفهی سیاست»، صرفاً با اتکا به دلایل عقلی ، به سیاست مینگرد و با رویکردی فلسفی به سرشت و ماهیت قدرت، حکومت و جامعه میپردازد. قسمت ششم به معرفی مفاهیم مورد نیاز برای این رویکرد پرداخت، قسمت هفتم دو استدلال مهم را له و به اعتبار فلسفی/عقلی حقِ اعتراض (عملِ مستقیم) و جنبشهای اجتماعی اقامه کرد. قسمت هشتم به نسبت میان جنبشهای اجتماعی و دموکراسی و قسمت نهم نحوهی مواجههی جنبشهای اجتماعی و حکومتها را مطرح کرد. قسمت دهم به جنبشهای اجتماعی، بهمثابه رفتار معطوف به مسئله پرداخت و نسبت آنها با قانون با قانونشکنی را آورد. قسمت یازدهم به نسبت میان جنبشهای اجتماعی و فرهنگ و معرفی پادجنبشها اختصاص یافت. در قسمت دوازدهم درآمدی بر مفهوم هویت و نسبت آن با منازعه آمد و قسمت سیزدهم رویکرد هویتمحور به جنبشهای اجتماعی و «جنبش سبز ایران» را بهسان یک هویت معرفی کرد. قسمت چهاردهم شبکههای اجتماعی را بهمانند یک نظام اجتماعی و با رویکرد شبکهای «جنبش سبز ایران» را مطالعه کرد. قسمت پانزدهم نقش و ویژگی رهبران جنبشهای اجتماعی مدرن پرداخته و این قسمت به مدل سازمانی جنبشها اختصاص دارد.
***
مروری تاریخی بر جنبشهای اجتماعی، نشان میدهد که جنبشهای اجتماعی با همه تفاوتها، از مراحل تکوینی نسبتاً مشابهی برخوردارند:
✓ در مرحلهی اول، جنبشها اغلب با یک هیجان اجتماعی و اعتراضِ سازماننیافته ظاهر میشوند که در آن معترضان محورِ اصلی توجهاند.
✓ در مرحلهی دوم، علتهای اعتراض و دلایل نارضایتی تببین شده و موضوع منازعه و اهداف روشنتر میشوند .
✓ در مرحلهی سوم، سازمان ِ جنبش شکل میگیرد و فعالیتها منسجمتر میشود.
✓ در مرحلهی نهایی و در صورت موفقیتِ جنبش، خواستهای جنبش نهادینه میشود و جنبشهای به اندامهای نهادی جامعه برمیگردند.
تفکیک و تشخیص این مراحل به روشنی امکانپذیر نیست اما همین روندِ طبیعیِ شکلگیری، تفاوت سازمانی جنبشهای اجتماعی را با سازمانهای رسمی آشکار میکند. یعنی، بر خلاف سازمانهای رسمی که بر اساس یک طرح پیشینی طراحی میشوند و در همان مرحلهی اول ساختار سازمانی آنها بر اساس یک الگوی بوروکراتیک اجرا میشود؛ مدلهای سازمانی جنبشها در حینِ عمل، ابداع میشوند و بهتدریج خود را بر محیط انطباق میدهند. به عبارتی دیگر، ساختار سازمانی یک جنبش، یک انتخاب طبیعی و یک گزینش استراتژیک است و اساس این استراتژی در جنبشهای وسیع توان جذب منابع و قابلیت بسیج عمومی است.
آنگونه که از مدیریت، موفقیت و یا شکست یک سازمان سخن میرود، نمیتوان از رهبری، موفقیت و یا پیروزی یک جنبش سخن گفت. اصولاً بهکارگیری اصطلاحات مدیریت سازمانی در تحلیل جنبشهای اجتماعی با تردید جدی روبروست. در جنبشها اصطلاحاتی چون استراتژی، تاکتیک، مدیریت، عضویت، تقسیمِ کار و حتی موفقیت و شکست یا غایباند و یا به نحوی متفاوت و با تعابیری مختلف بهکار میروند. مثلاً بهجای «عضویت» در سازمان، از «مشارکت» در جنبش سخن میرود؛ «وظیفه» در سازمان جای خود را به «احساسِ تعلق و مسئولیت» در جنبش میدهد؛ «فعالیت منظم» و تدریجی و دائمِ یک سازمان ، با «دورههای نهفتگی و رفتارهای فصلی» یک جنبش یکی نیستند؛ در حالیکه «تشویقهای مادی و تضمینهای رسمی» با کنترل اعضاء در سازمان ممکن میشود اما اعضای یک جنبش اجتماعی به «تشویق های معنوی و تضمینهای غیر رسمی» همراه با عدم کنترل همراهاند. هویت سیال، مرزهای نامشخص، کارکرد متفاوت، سازماندهی سست و حضور ایدههای فردی، پیوندهای متفاوت، فقدان استراتژی فرهنگی و مرکزی و بسیاری تفاوتهای دیگر در شبکههای جنبش، آنها را به کلی از یک سازمان متفاوت میکنند. حتی مفاهیم «شکست» و «پیروزی» از این تفاوتها مستثنی نیستند و با تعابیر مختلف مواجهاند و گاه جای خود را به «نفوذ» و «گسترش» و «تاثیرگذاری» میدهند…
نمونه: امکانِ اینکه همزمان یک جنبش شکستخورده و پیروز بخوانیم وجود دارد. در حالیکه روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران بهعنوان روز پیروزی جنبش ۵۷ (انقلاب اسلامی) ثبت شده است و بهشکل رایج و غالب از «پیروزی» این جنبش که شعارش «استقلال»، «آزادی» و «جمهوری اسلامی» بود، سخن گفتهمیشود و دستیابی فعالان جنبش به جایگاههای سیاسی و پایگاههای اقتصادی و فرهنگی را نشانههای این پیروزی میدانند. در مقابل، معدودی از تحلیلگران و جامعهشناسان، این جنبش را در تثبیتِ ساختار سیاسی و استقرار فرهنگی ناکام میخوانند و میگویند هنجارها و ارزشهای مد نظر این جنبش نهادینه نشد و برای اثبات نظر خود، به هدف اصلی جنبش که استقرار یک نظام دموکراتیک بود استناد میکنند.
سازمانِ جنبشهای اجتماعی با هر گزینشی که شکل گیرد، از یک مدلِ سازمانی سست، ضعیف و غیر رسمی بر خوردارند. شکلگیری سازمانِ یک جنبش، تابع حیات طبیعی آن است و به پارامترهای محیطی و بستر سیاسی آن وابسته است. جنبشی که تنها در یک محیط خاص فعالیت میکند با جنبشی که در محیط گستردهتر و یا نامحدودی فعال است به ارتباطهای متفاوت و کانالهای ارتباطی مختلفی در محیط احتیاج دارد. انگیزهی اعضاء برای شرکت در یک جنبش ممکن است صرفا ابزاری باشد و همراهی با جنبش ممکن است صرفا کارکردگرایانه باشد و یا بر اساس نوعی همبستگی باشد. رهبری جنبش ممکن است یک رهبری کاریزماتیک باشد که اغلب دستور صادر کند و یا صرفا یک رهبری نمادین و قناعتبخش باشد و یا یک رهبری مختلط و چندگانه باشد. نوع عضویت و میزان مشارکت و شدت فعالیت مورد نیاز جنبشها هم متنوع است. به عبارتی کلی، میزان گستردگی یک جنبش، انگیزهی اعضا، شیوهی رهبری، نوع مشارکت و حتی بستر سیاسی در شکلگیری سازمان ِسستِ غیررسمیِ یک جنبش بسیار موثرند.
بهلحاظ سازمانی، در یک جنبش وسیع انواع شبکه با کارکردهای متفاوت و ساختارهای متفاوت و وابستگی متفاوت میتواندوجود داشته باشند. گونههای مهمی که وجود آنها تاثیر بهسزایی در عملکرد و میزان موفقیت جنبش دارد، عبارتند از :
✓ شبکهی مشورتی: شبکهای که میتواند مکانیزم مشورت و بسیج را فراهم سازد و بازیگران فعال جنبش را به شکل کم وبیش دائم پیوند دهد.
✓ شبکهی بسترساز: شبکهای که با فراهمکردن بستری برای فعالیتهای مشترک، اعضا و سازمانهایِ جنبش را به هم پیوندمیدهد.
✓ شبکهی عضویت: شبکهای که در غیاب بوروکراسی سازمانی، امکانی برای عضویتها/مشارکتهای مختلف در جنبش رافراهم میسازد.
به هر حال، سازمانِ یک جنبشِ موثر اگرچه یک «سازمان/نهاد بروکراتیک» نیست، اما ابزار و مکانیزمهای سازمانی را بهمنظور بسیج منابع برای اعتراض به خدمت میگیرد. این مدل دارای روابط طرحدار و منظم، شرکتکنندگان، مقاصد و اهدافسازمان و تکنولوژیهایی است که در هر ساختاری وجود دارند و کارآمدی جنبش را تضمین میکنند. اگر چه در اینساختار:عضویت جای خود را به مشارکت میدهد؛ امکان مداخله فراهم است؛ به علت عدم وجود منابع رسمی، پاداش ذاتی وهمبستگی درونی جایگزین پاداش مادی و دستمزد میشود؛ مدیریت رسمی و یا رهبری سنتی جای خود را به رهبریکاریزماتیک/نمادین میدهد و توزیعِ قدرت متفاوت و غیرمتمرکز است و اغلب چیزی به نام راسِ هرم وجود ندارد. همچنین دراین سازمان هستههای محلی غیرسازمانیافته ، فراگیر و اساسا مبتنی بر انگیزههای نمادین مانند جنبش دانشجویی شکلمیگیرند و سازمانْ پوششی برای هماهنگکردن اهداف و جمعآوری پول و ساماندهی گروههای خودیاری و انجمنها وپویشهای همراستا میشود و گاه به اعمال نفوذ در ساختار حکومت میکوشد. سازمان یک جنبش در شکل حرفهای خود ازکادر رهبری تماموقت و پایگاه عضویت مختصری برخوردار است؛ پایگاهی که آینهای برای نمایش چهرهی جنبش و بازوییبرای تاثیر بر سیاستهای کلان خواهد بود.
پایان قسمت شانزدهم
- زندگی در خیابان | ۱۵: رهبری در جنبشهای اجتماعی
- زندگی در خیابان | ۱۴: جنبش اجتماعی بهمثابه یک «شبکه»
- زندگی در خیابان | ۱۳: جنبش اجتماعی بهمثابه «هویت جمعی»
- زندگی در خیابان | ۱۲: برسازی هویت در منازعه
- زندگی در خیابان | ۱۱: جنبش اجتماعی، فرهنگ، پادجنبشها
- زندگی در خیابان | ۱۰: جنبش اجتماعی و قانون
- زندگی در خیابان | ۹: جنبشهای اجتماعی و حکومت
- زندگی در خیابان | ۸: جنبشهای اجتماعی و دموکراسی
- زندگی در خیابان | ۷: قانونِ بیوجدان و حقِ اعتراض
- زندگی در خیابان | ۶: دولتِ بیوجدان و حقِ اعتراض
- زندگی در خیابان | ۵: جنبش اجتماعی بهمثابه «ساختار فرصت سیاسی»
- زندگی در خیابان | ۴: جنبش اجتماعی بهمثابه «بسیج منابع»
- زندگی در خیابان | ۳: جنبش اجتماعی به مثابه «یک رفتار جمعی»
- زندگی در خیابان | ۲: ساختارهای پایه و جنبش اجتماعی
- زندگی در خیابان | ۱: معرفی زبان و مفاهیم پایه