حامدِ وکیلی
۱- این روزها همه به طرق مختلف از اتفاقی که دارد میافتد خبر دادهایم. از نامهنگاریهای شخصیتهای محافظهکاری مانند علی لاریجانی و محسن هاشمی و نامههای بیملاحظه شخصیتهایی مانند علی مطهری میتوان بهروشنی دریافت که اتفاق مهمی درحال افتادن است. میرحسین موسوی برای اولینبار پیامی روشن از حصر میدهد و سیدمحمدخاتمی نیز پیامی مبهم برای «فصل سرنوشت» میدهد. همه اینها حکایت از این میکند اتفاقی درحال رخ دادن است. البته صحنه واضحتر از آن شده که اینسان نشانهشناسی بخواهد. همه متوجه شدهایم که یک جراحی عظیم درکار است. این همه ناکوکی و شگفتی و همه خونریزیهای احتمالی در آینده، همه از سرِ این جراحی نابهنگام توسط صحنهگردانان و البته مقاومت نامنسجمِ صحنه است. بهگمانم خیلی درپیچیدن با موضوع نمیخواهد. قلق و لکنت زبان امثال من بیمورد است. رسماً خوداعلام کردهاند که وارد فرآیند خالصسازی شدهاند. لذا بدون تعارف بپذیریم که فرآیند حذف و تصفیه آغاز شده است و اصلاحطلبانی که گمان میکنند میتوانند با سعهصدر این دوران را بگذرانند تا امکانهای حداقلی سیاستورزی سوخته نشود، به نظرم دریافت دقیقی از صحنه ندارند. امروز مانند نودو دو یا هشتادوهشت نیست. هاضمهای که تاب لاریجانی را ندارد هیچ کدام از حداقلیترین اصلاحطلبها را هم نمیپذیرد. اصلاً «اصلاح» را در
همین حذفها میبینند! اساساً مسئله فراتر از حذف لاریحانیها است. شاید دلیل تردید خاتمی در پیامش همین باشد. او همیشه موضعی میگرفت که امکانهای حداقلی ازبین نرود. موضعی که بهنظرم قابل درک بود. اما اکنون خود نیز دچار تردید شده در اینکه چنین «امکان حداقلی» دیگر موجود باشد.
۲– بگذارید یک مسئله را به طور صریح با خود حل کنیم. صندوق رای تنها میراث یکصدسال آزادیخواهی و تحولخواهی ملت ایران است. قطعاً از هیچ امری برای حفظ آن نباید دریغ کرد. اما آیا رفتن پای صندوق رای، امروز تنها راهِ حفظِ امکانِ صندوق رای است؟ بهنظر میرسد نمیتوان بهطور
قطعی، دستکم در این دوره، این سخن را تایید کرد. مخاطبی که این سخن مرا همدلی با جنبش اپوزوسیونِ «رای_بی_رای» تلقی نکند، بهتر و دقیقتر میتواند با مراد نویسنده مواجهه داشته باشد و از این گفتوگو دریافت بهداشتیتری میتواند داشته باشد.
۳– بهگمان من، اساساً امروز مسئله، رای دادن-ندان نیست. چیزی فراتر از آن است. روایتهایی غیررسمی امروز بهطور رسمی سر باز کردهاند که
تعارفات حوزه عمومی را کنار زده است. مشخص شد که دیگر مسئله، این انتخابات و یا کسب این دوره از ریاست جمهوری نیست. به همین علت گمان میکنم که چه برویم پای صندوق و چه نرویم پروژهای که در حال اجرا است جلو میرود. مقاومت در برابر این پروژه، چیزی فراتر از حضور یا غیبت پای صندوق رای میطلبد. از این روی، مخاطب این سطور هم کسانیاند که رای میدهند و هم کسانیاند که قصد شرکت در انتخابات ندارند. این مقاومت، نسخهای برای رای دادن-ندادن ندارد. دیدید که نه در سخن خاتمی و نه در سخن میرحسین تصریحی به آن نشده است. این اولینبار است که این دو، نه از سرِ حفظِ اتحاد در عمل بلکه از سرِ وحدتِ نظر به کنشی مشترک رسیدهاند.
۴– امروز از مناظر مختلف افرادی متکثر به پروژه خالصسازی (=شخصیسازی) قدرت معترضاند. دامنه این اعتراض میتواند فراتر از «اصلاحطلبها» و«اصولگراها» و «تمامشدماجراها» باشد. این را بدانیم که اگر امروز لاریجانی به علت ظلمی که به خودش رفته، متوجه فرآیندی غلط شده، اساساً خدشهای بر موضعش وارد نمیکند. اگر بر کسی گران میآید امروز با احمدینژاد در یک نهضت قرار بگیرد بر خود سخت نگیرد. اساساً معرفت، منظَری شخصی دارد. هرکس به واسطه موقعیت خود، معارفی را تحصیل میکند. گردآوری معرفت، همیشه آلوده به بستر و منظَرِ شخصی است. داوریِ آن باید بتواند عینی باشد. اگر امروز احمدینژاد میگوید چرا قانون را سلیقهای اِعمال میکنید، داوریِ عمومی دارد. شاید دستیابیاش به این داوری از منظری شخصی بوده اما مهم این است که با داوری عمومی و عینی، سخنش قابل دفاع است. سخن لاریجانی، تاجزاده، جهانگیری، پزشکیان، مطهری و… همینگونه است. قطعاً اگر کسی از حقیقتی که منافعی در آن ندارد دفاع کند، فضیلتی دوچندان در کارش است. اما این دلیل نمیشود از فضیلت دفاع از حقیقت توسط کسی که بخاطر موقعیت شخصی آن حقیقت را دریافته است، غافل شویم. طبیعتاً دایره مفهوم فضیلت را اگر فراتر و فراختر بگیریم، دامنه افراد مشمول آن نیز بیشتر میشود.
۵- باید جنبشی فراتر از رای دهندهها و تحریمیها مقابل پروژه خالصسازی (=شخصیسازی) تشکیل داد. جنبشی که میتواند از تاجزاده تا لاریجانی و احمدینژاد را دربربگیرد. نه رای دادن شایسته شماتت است و نه رای ندادن. حتی آن بخش از طرفداران رئیسی به شرطی که مخالف پروژه شخصیسازی قدرت باشند، نیز میتوانند همراه این نهضت شوند. حتی میتوان کاری به این انتخابات نداشت و بحران سیاسی ایجاد نکرد و در عین حال پای این نهضت ایستاد و مقابل این پروژه خطرناک مقاومت کرد. همچنان روزهای۸۸ برای من در سقف احترام است. اما به گمانم میتوانستیم آن روزها به جای شعار انحلال دولت، شعار آزاد شدن انتخابات بدهیم. البته آن زمان، این پروژه اینسان آشکار نبود. اکنون میشود راه نرفته۸۸ را رفت. چتر جنبش را پهنتر کرد و مطالبهاش را ملّیتر کرد. و جدیتر و با برنامهتر در صحنه ماند تا انتخابات را آزاد کرد. باید دعوا را از خروجیِ امروز صندوق رای فراتر آوَرد و بر سرِ نحوه تعینِ صندوقِ رای توافقی ملّی کرد. به تعبیری مهم نیست صندوق رای چه کسی را تعیین میکند، مهم این است که چگونه تعیین میکند. این مطالبه ملّی این روزها است. ما امروز نمیخواهیم لزوماً خروجی صندوق رای را تغییر دهیم بلکه میخواهیم نحوه تعیّنِ صندوق رای را تغییر دهیم. ابتدای یادداشت از مقاومت نامنسجم مقابل صحنهگردانان نوشتم. امروز میتوان مقاومت نامنسجم صحنه را به مقاومت منسجم تغییر داد. از این طریق میتوان راهی به رهایی یافت.
۶– خواننده حق دارد بپرسد خب یعنی دقیقاً چه باید کرد؟ این یادداشت فعالیت و کنش مشخصی را توصیه نمیکند؛ اما سخن مشخصی دارد. باید تن دهیم به فعالیتهایی که متضمن انسجام صحنه و تشکیل جنبشی ملّی است. به طور مثال پیشنهاد تاجزاده، برای امضای بیانیه مشترکی با لاریجانی، احمدینژاد و جهانگیری میتواند از اینگونه فعالیتها به حساب آید. هر پیشنهادی که هم تاجزاده، هم لاریجانی، هم احمدینژاد، هم موسوی و هم خاتمی حاضر شوند پای آن بیایند. این قبیل کنشها با این تراز از ملّی بودن. حتی مسئله امضای فیزیکی یک بیانیه نیست بلکه مسئله رسیدن به یک مطالبه مشترک ملّی است.
یک پاسخ
برایم جالب است!! ، که هنوز هم تمام این ” نظام مقدس ” برای شما واقعا ” مقدس ” است، بعد از این همه کشتار مردم هنوز هم از اتلاف ” بزرگان این نظام مقدس ” دم میزنید!! البته باید خاطر نشان کرد، که مردم وجود ندارند ، بلکه ” کف خیابان ” ، و نماینده گان ” کف خیابان” میشوند: لاریجانی، تاجزاده، احمدی(..)، جهانگیری، مطهری و حتما حتما ، جناب خاتمی بزرگ با آن کاریزما ؟؟ بی نهایت مردمی؟؟، فقط جواب شما را با یک مثال از مادر پزرگم میگویم: کسی را به یک روستا راه نمیدادند، او میگشت و میگفت، منم کدخدا !!
لطفا نظرات را چاپ کند!!! البته برادر ارزشی اگر امکان دارد!!
دیدگاهها بستهاند.