۱.
چهار سال پیش، همینروزها، فردای پیروزی حسن روحانی نوشتم: «شاید در این روزهای سرشار از پیروزی و شادی، ساز مخالف شنیدنی نیست اما زودتر از آنچه که فکرش را بشود کرد، ریاستجمهوری «سیزدهم» فرا میرسد. ۱۳ در نزد ایرانیان عدد نحسی است. ابراهیم رئیسی ۱۶ میلیون رای دارد. رقیب او در ۱۴۰۰، دیگر رئیسجمهور مستقر نیست. مهندسی کاندیداها سهم شورای نگهبان است و معلوم نیست هیچ نام آشنایی در میان آنها قرار گیرد. پیشبینی نتیجه کار سختی نیست؛ خطر در همین نزدیکی است![…] آنروز تنها راه نجات، گفتمانی است که فراگیر و نافذ باشد. حزبی که واقعی و سراسری و سرشار از نیروهای آماده به خدمت باشد. شبکهای که گرههای آن محکم و پیامهای آن خواستهی مردم باشد. جامعهای مدنی که نهادهای آن به آسانی فرو نپاشد. ۴ سال تا ۱۴۰۰ فرصت است که جامعهای مبتنی بر نهادهای مدنی بسازیم و به یاری آن نحسی «سیزده» را بدر کنیم… پستچی سهبار زنگ نمیزند»
۲.
نکردیم و بد کردیم. حالا نحسی ۱۳ ما را گرفته است. ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ روز «تحقیر ملی» بود. پایان انتخابات ۱۴۰۰ آغاز یک تهدید مشترک است. کردیم و نکردیم. باید کمربندها محکمتر از همیشه بست. در ۸۸ رأیمان را دزدیدند و امروز ، در ۱۴۰۰، رأیمان را پیش چشممان مچاله کردند. «…مردمی به تنی یا افرادی از همراهان عادی خود امتیازات بیدلیل قائل شدند سرانجام تشخیص عقلانی خود را در مقابل خواست آنان واگذار کردند و به جاه طلبان مجال دادند که در آنان طمع کنند.»
۳.
امروز روز بههم رسیدن است. ۲۵ خرداد دیگری است. همدیگر را پیدا کنیم. شعاری ندهیم. سکوت کنیم و بیاندیشم به کردهها و نکردههایمان. حالا که نتوانستیم در چهار و هشت سال گذشته یکی دو حزب سراسری و موثر بسازیم و جامعه را تنها گذاشتیم، باید به زیر همان چتر مشترک بازگردیم. حالا دیگر گفتمان مشترک ما اصلاحات نیست اما هویتِ مشترک ما سبز است.
کار تشکیلاتی و سازمانی شکست خورد باید به کار جنبشی و شبکهای روی آورد. خاتمی و کروبی را نباید فراموش کرد اما باید به میرحسین پناه آورد. باید بخوانیم و بازخوانیم خود را، راهمان را. «وقتی که سخن از تقویت شبکههای اجتماعی و یا زندگی کردن راه سبز میشود بلافاصله میپرسند چگونه؟ همانگونه که هستید. سخن از آن نیست شبکههای اجتماعی که وجود ندارند را شکل دهیم و قدرتمند کنیم؛ سخن از آن است که قدرت مردم در شبکههای اجتماعی است که به صورت طبیعی و به هدایتی فطری درمیانشان شکل گرفته است. باید اهمیت آنها را درک کنیم.»
۴.
ما محکوم به تباهی و تحقیر نیستیم. پرروتر شدهاند باید جسورتر بشویم. زندگی ادامه دارد. امید بذر هویت ماست.«اینجا کشور ماست و این زندگانی ماست و این ما هستیم که باید نسبت به چنین مشکلاتی نگران باشیم و حساسیت نشان دهیم. امید بذر هویت ماست. باید راه سبز امید را زندگی کنیم راه سبز را زندگی کردن یعنی هر روز و همزمان که در خانههایمان و سرکارمان و در کوچه و خیابان و بر سر معیشتهای روزمره خود هستیم این پیام با غیرقابل انکارترین ندا تکرار شود، آن گونه که مسلمان بودن و ایرانی بودن و این زمانی بودن ما تکرار میشود.
زندگی ادامه دارد و افراد موقتی هستند. هر جمعی و جماعتی که سرنوشت خود را به بود و نبودکسان پیوند زدند سرانجام – حداقل با فقدان او – سرخورده شدند.همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند.»
*عبارات داخل «…» از بیانیه شماره ۱۳ میرحسین موسوی است.
4 پاسخ
برو بابا.
دو – هیچ از خودت عقبی
ماکردیم و نکردیم. پس هستیم و نیستیم. مانور خداییم. ما قهر خداییم. ما اصل تناقض.
” سلام….
کاش اصلاحات را از خود جنبش شروع میکردند و در این فرصتی که به سادگی از دست رفت از جنبشِ بی جنبش وانفعالی قدمی به سوی تشکیل یک حزبِ آبرومند و فعال بر می داشتند اما متاسفانه با این تیرِ آخر که به واسطه حزب سازندگی و کروبی بی موقع ازترکش خارج شد هیچ کس به اندازه خود اصلاحاتچی ها کمک به خشکاندن ریشه باقیمانده اصلاحات نکرد ، خود زنی ؟! تا این اندازه بدون برنامه واقعا نوبر بود وخام بودن ولازم التعویض بودن سرانِ فاسد اصلاحات را نشان داد، دلم برای آنهایی میسوزد که سال ۷۲ در جشن پیروزی دوم خرداد درس اون جهاد دانشگاهی شیراز کنار نوری و تاجزاده عکس یادگاری می گرفتن و الان شور جوانی را با پیر شدن در کنار تکرار های تکراری وبی فایده از دست دادند و هشدار همان موقع ما را با تمسخر پاسخ میدادند. به قول یکی از بزرگان اگر کسی مرا گول بزند شرم بر او باد اما اگر بار دوم مرا گول بزند ، شرم بر خودم باد…”
نریمان تهرانی..”
واقعا هنوز خواب هستید پدری وری میگید؟ جمهوری اسلامی باید برود.
دیدگاهها بستهاند.