استر طلحک را بدزدیدند. یکی میگفت: گناه توست که از پاس آن اهمال ورزیدی. دیگری گفت: گناه آن کس مهتر است که درِ طویله باز گذاشته است. طلحک گفت: در این صورت دزد را گناهی نباشد!(عبید زاکانی)
طنزی که در این حکایت است، ناشی از رسوا شدنِ مغالطهی «علت جعلی» است.
مغالطهی علت جعلی ( False Cause)
هرگاه در مسیر یک استدلال، چیزی بهعنوان «علت» وانمود میشود که در واقع «علت» نیست، میگوییم مغالطهی «علتِ جعلی» رخ داده است. حتی اگر بخشی از علت بهعنوان کلِ علت معرفی شود، باز هم در مسیر استدلال مغالطهی علتِ جعلی رخ داده است و استدلال از بنیاد نادرست است و به نتیجهی غلط منجر میشود. مغالطهی علتِ جعلی مانند بسیاری از مغالطاتِ دیگر یا از سر جهل و ندانستن صورت میگیرد و یا بهمنظور غرضورزی و پوشاندنِ علتِ اصلی. این مغالطه یکی از رایجترین مغالطلات روزمره است و مغالطهگر معمولا در مقام دفاع میکوشد مخاطب را منحرف کند. مثلا در این نمونهی رایج و مشهور:
«آقا اجازه! علت اینکه در این امتحان نمرهی بد گرفتهام این است که در شب امتحان میهمان داشتیم و نتوانستم برای امتحان درس بخوانم.»
علتهای اصلی برای گرفتن نمرهی خوب در یک امتحان، آموزش، یادگیری و تمریناند و علتی به نامِ «میهمان»در این پروسه جایگاهی ندارد. در اینجا دانشآموز یا تنبلی کرده، یا مغرض است و یا دارد دروغ میگوید و یا جاهلانه خودش هم باورش شده و علت دیگری را جایگزینساخته و میگوید اگر نمرهی بد گرفتهام به این علت است که شبِ امتحان میهمان داشتهام.
و یا در نمونه دیگر -که باز هم از باب مطایبه گفته میشود:«پژوهشگران پس از تحقیقات فراوان دریافتند که علت اصلی طلاق، ازدواج است.». اگر این علت جعلی درست باشد باید همهی کسانی که ازدواج کردهاند، طلاق بگیرند.
نگارنده نیز خاطره شیرینی از این مغالطه دارد. ماشینم را سهوا در محل «توقف ممنوع» پارک کرده و همراه خانواده به خرید رفتم. در بازگشت برگه جریمه را زیر برفپاککن ماشین دیدم. دختر ۵ سالهام کنجکاوی کرد. ماجرا را برایش توضیح دادم و تابلوی «توقف ممنوع» را هم به او نشان دادم. دخترک گفت: «خب این که تقصیر ما نیست، تقصیر کسی است که تابلوی «توقف ممنوع» را اینجا کاشته است. مگرنه بابا؟»
از جواب درماندم. حقیقت این بود که نمیدانستم چگونه به دخترکم بگویم که دارد معصومانه مغالطه میکند.
و اما نمونهی رایج و روزمره: اکثر مردم ایران، بهنشانهی اعتراض، انتخابات ۱۴۰۰، را تحریم کردند. آنها معتقد بودند که نتیجه از پیش مشخص است و شرایط حداقلی برای رأیدادن وجود ندارد و آنچه در جریان است «انتخابات» نیست، بازی تحقیر شهروندان است. نتیجه همان شد. ابراهیم رئیسی به ریاستجمهوری رسید. اما اقلیتی که در انتخابات شرکت کرده و از ابراهیم رئیسی شکست خورده بودند، مدعی شدند که علت شکست آنها تحریم انتخابات بوده است. این ادعا به اشکال مختلف تکرار شد*اما صورت کلی استدلال این بود:
علتِ اینکه ابراهیم رئیسی در انتخابات پیروز شد، تحریم انتخابات بود.(و یا) اگر بر طبل تحریم نمیکوفتند و مردم بیشتری در انتخابات شرکت میکردند انتخابات به مرحله دوم میرفت و رئیسی پیروز نمیشد.
در این ساختار استدلالی، مغالطه علت جعلی وجود دارد. علتِ پیروزی یک نامزد انتخاباتی مردمی هستند که در انتخابات به او رأی دادهاند. کسانی که رأی ندادهاند، نقشی در رقابتهای انتخابات ندارند. آنها در یک رقابت/بازی دیگر با حکومت حضور دارند و نه در بازی انتخابات. چنانچه در ریاستجمهوری ۱۴۰۰ این بازی به نفع تحریمکنندگان تمام شد و اکثریت را از آن خود کردند، یعنی پیروز شدند.
البته در این میان کسانی هم پا را فراتر گذاشتند و بر مبنای نتیجهی همین مغالطه علتِ جعلی گفتند که نه تنها رأیدهندگان، بلکه تحریمکنندگان هم در این انتخابات شکست خوردهاند!**
*عمادالدین باقی: […] ۲۵ درصد کاهش مشارکت در انتخابات دیروزهمان میزانی بود که اگر می امدقطعا اتفاق دیگری می افتادو ۲۵درصدی که نیامدند پیروزی اقای رئیسی را قطعی کرد.
**محمود صدری: بهقول یکی از دوستان هر دو گروه ما باختیم اما به داور باختیم! در فقدان اتحاد مطلوب ابتدایی، که باید جداگانه به آناتومی آن پرداخت، شرکت کردن و شرکت نکردن، هر دو، واکنش به سناریو ناگزیری بود که در برابرمان قرار دادند۔ هر دو باخت به همراه داشت۔ تحریم ناقص و لذا ناکام ماند، و شرکت نیز شکست خورد.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…