زیتون: «کلابهاوس در زیتون» ستونی است که به اتاقهای سیاسی این شبکه اجتماعی سرک میکشد…
***
هفته گذشته در کلاب هاوس مانند دیگر روزهای پس از انتخابات، اتاقهای کمتری به مسائل سیاسی پرداختند. مسائلی که اکثرا مربوط به خبرهای روز و تحلیلهایش بود، با همان کارشناسان همیشگی که این روزها، دیگر باید قبول کنیم سلبریتیهای کلاب هاوس شدهاند و کمتر اتاقی را میشود بدون آنها پیدا کرد.
یکی از این اتاق ها به سومین سالگرد درگذشت عباس امیر انتظام مربوط میشد. فردی که سخنگوی دولت بازرگان بود و تیر ماه سال ۹۷ و در سن ۸۶ سالگی درگذشت. آقای امیرانتظام در سال ۱۳۵۸ به اتهام همکاری با سازمان سیا بازداشت، محاکمه و به اعدام محکوم شد اما بعدا حکم اعدام او به حبس ابد کاهش یافت. او در سالهای آخر زندگی به دلیل ضعف شدید جسمانی و لزوم مراقبت دائم پزشکی، به جای زندان در خانه تحت نظر قرار داشت. اتاق «کدامین گناه: سالگرد امیرانتظام با دوستانش و کارشناسان» به بررسی عملکرد و زندگی این شخص و یاد خاطراتی از او گذشت. الهه امیرانتظام، شیرین عبادی، علی نظری، متقی(بازپرس امیرانتظام)، مسعود بهنود، زیبا کلام، تقی رحمانی، محمدتقی کروبی، مهدی نوربخش و برخی دیگر از فعالین سیاسی و ملی مذهبی در این اتاق حاضر بودند.
الهه امیرانتظام؛ همسر مرحوم امیر انتظام در این اتاق از این گفت که هیچ وقت رسانه و فضایی برای اینکه بتوانند ده درصد از دردهای زندگی امیرانتظام را پوشش بدهد نداشتند. اما با این حال معتقد بود باید افراد را بخشید چرا که میشود به آنها فرصت تغییر داد: «وقتی افرادی مانند بازجویان امیرانتظام، آقای اصغر زاده، افرادی از مجلس ششم و شخصیتهای مختلف به مراسم یادبود امیرانتظام آمدند نشان میدهد که انسانها میتوانند از عملکرد خودشان پشیمان شوند. اگر ما بخشیدگی را از خودمان نشان ندهیم سنگ روی سنگ بند نمیشود. یک جایی باید بگوییم قضاوت را به تاریخ واگذار میکنیم و روزی که دادگاهی عادلانه برای آن شکل بگیرد. اما وقتی بازجو به در خانه ما آمد و زنگ زد هر دوی ما بر این تربیت و فرهنگ بودیم که در را به رویش باز کنیم.»
پس از او مهدی نوربخش کمی از ماجرای احضار و بازداشت عباس امیرانتظام تعریف میکند و سپس با مقایسه زندگی ماندلا و امیرانتظام میگوید: «ماندلا وقتی آزاد میشود صلح طلب است. او چنان قدرتی داشت که میتوانست همه سفیدپوستان را قتل عام کند اما دادگاههایی را به راه میاندازد که مردم در آنجا با یکدیگر مصالحه کنند. همین در مورد روحیه امیرانتظام صدق میکند. یکی از چیزهایی که در زندگی شخصی امیرانتظام اتفاق میافتد ازدواج با الهه خانم بود. یک زن فرهیخته، متعهد و بزرگ و والا. او امیرانتظامی میشود که در بیمارستان به عیادت گیلانی میرود. او دست از این بر نمیدارد که اعاده حیثیت کند. نه بخاطر خودش بلکه برای اینکه این سنت نشود که نظام آدمی را بگیرد و او از خودش دفاع نکند. امیرانتظام میگوید مرا از زندان اخراج کردند. چرا که او دنبال اعاده حیثیت از خودش قبل از آزادی بود. امیرانتظام انسان بزرگی بود. انسانی که اگر بخواهیم مثال بزنیم فردی که اخلاقیاتی مثل او دارد؛ من از میرحسین موسوی نام میبرم. که او هم در زندان مانده و به دنبال اعاده حیثیت است و در همین مسیر قدم برمیدارد.»
شیرین عبادی هم با یاد خاطراتی از امیرانتظام از این گفت که وقتی امیرانتظام را بیگناه به زندان انداختند و خواستند آزادش کنند او میگفت که راضی به آزادی نیست و باید از او معذرت خواهی شود و بیگناهیاش اثبات شود. تا اینکه بعد از یک مرخصی که به زندان بازگشت در زندان را به روی او باز نکردند و راهش ندادند: «سپس او دو مرتبه به زندان افتاد چون امیرانتظام پس از مرگ لاجوردی طی مصاحبهای از کارهای لاجوردی در زندان اوین گفت. خانواده لاجوردی از او شکایت کردند و همین باعث شد امیرانتظام که حبس اش تعلیقی شده بود دوباره به زندان بازگردد. و پس از چندین سال به علت بیماری آزاد شدند. زمانی که در بیمارستان بستری بود فهمید که قاضی پروندهاش در همان بیمارستان بستری است. به ملاقات او رفت و گفت که من هیچ کینهای از شما به دل ندارم و این مساله مورد اعتراض برخی هم قرار گرفت.»
صادق زیباکلام هم در دفاع از سوابق امیرانتظام از این گفت که شما هیچ گاه در مورد امیرانتظام سندی پیدا نمیکنید که او جاسوسی کرده است: «اهداف انقلاب اسلامی ایران گفتمان آزادی خواهی و دموکراسی خواهی و انتخابات آزاد و نبود زندانی سیاسی و حاکمیت قانون بود. اگر کسانی تردید دارند و میگویند این انقلاب برای استکبار ستیزی بوده باید به مصاحبههای آقای خمینی نگاه بکنند و یک بار پیدا نمیکنند که مبارزه ما با استکبار امریکاست. بعد که انقلاب اتفاق افتاد درگیری بین نیروهای انقلاب صورت گرفت که همدیگر را به امریکایی بودن متهم میکردند و مذاکرات با امریکاییها را زیر سوال میبردند.»
ایران پسا ۱۴۰۰
اتاق جالب توجه دیگر اما مربوط به دوشنبههای سبز میشود. اتاقی که این هفته در آن مورد «جامعه ایران پس از انتخابات ۱۴۰۰» صحبت شد و محوریت این گفتگو با مهدی نوربخش بود. نوربخش در این گروه به دولت موازی اشاره میکند و قدرتهایی که دولت موازی در دوره حسن روحانی به دست آورده است و پس از آن به انتخابات مجلس اشاره کرد که نشان میدهد یک مجلس حداقلی شکل میگیرد و نظام نشان میدهد به آن قانع است. نوربخش به صحبتهای آقای خامنهای اشاره میکند و از این میگوید که رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانیهایش به انتقاداتی که آیتالله خمینی به او کرده بود پاسخ میدهد و میگوید که مبدا مشروعیت همه نهادهای حکومتی به ولی فقیه برمیگردد.
کلابهاوسهای قبلیِ ما را هم دریابید:
- آتشِ «جنبش سبز» زیر خاکستر کلابهاوس
- جدل همقطاران سابق در کلابهاوس
- بیاطلاعیهای علی لاریجانی و حرکتِ ناتمامِ جوهری
- شبی که «دروغ ممنوع» نبود
- دوم خرداد در گذر زمان
- انتخابات آزاد است، «اما»…
- همهی رقبای رییسی
- انتخاب اصلح؛ سنگک یا بربری؟
- سلام! من میرحسین موسوی هستم
- قبری که درش از روبهرو باز میشود
- زیدآبادی در کلابهاوس: رای آوردن همتی خندهدار است
- تا مدتها فقط صدای نفیر گلوله توی گوشم بود
- جدایی اصلاحات از انتخابات
- گفتند برای پیکر بی جان بهنام سند بگذاریم
- کرباسچی و زیدآبادی مناظره کردند
- «جنبش سبز» در کلابهاوس
- صفبندی نمایندگان سابق علیه شورای نگهبان
- رضایی: من مثل بایدن و میترانم
- اسیدپاشی آنلاین
- #اعتصابات_سراسری ورژن ۱۴۰۰
- ۱۸ تیر بی سرانجامی
او پس از آن به سخنرانی سال ۹۵ خامنهای اشاره میکند که میگوید ما در حال تشکیل دولت اسلامی هستیم و پس از آن به جامعه اسلامی و تمدن اسلامی میرسیم. نوربخش ادامه میدهد: «رهبری جمهوری اسلامی اعتقاد دارد ما در مرحله ایجاد دولت اسلامی هستیم. وقتی او در مورد شورای نگهبان، پیش از انتخابات میگوید به کسانی هم ظلم شد اما در ادامه میگوید که ما ممکن است در آینده انتخاباتی به این شکل هم نداشته باشیم.»
نوربخش معتقد است در طول این چندین سال دو تفکر روبروی هم قرار گرفته است. یک تفکر که میگوید سیاست جنبه تکلیفی دارد و ولی فقیه جایگاهش قدسی است، وقتی هم اینگونه باشد بحث انتخاب وجود ندارد و بحث تکلیف است و تفکر مقابل آن هم طیف اصلاح طلب بود که صحنه سیاست و انتخابات را یک حق میدانست. اما نوربخش با انتقاد از اصلاحطلبان ادامه میدهد: «مشکل آنجا بود که جایی که باید این حق برای جامعه تشریح میشد اصلاحطلبان در عرصه غائب بودند و هر ۴ سال یکبار به صحنه میآمدند و بعضی از آن ها حتی حاضر بودند به چوب خشک هم رای بدهند. اصولا آنها به دموکراسی به عنوان یک مفهوم اعتقاد نداشتند و دموکراسی را فقط صندوق رای میدانستند. دموکراسی و انتخابات یک پروسه ست. پروسه انتخابات در هرکشوری که انتخابات رقابتی دارد باید آزاد و منصفانه باشد. چیزی که در این سالها اتفاق افتاد این بود که اصلاح طلبانی که صندوق محور شدند به نهاد انتخابات توجه کردند و به پروسه آن توجه نکردند و به اینجا رسیدیم در انتخاباتی که همه چیز روشن بود باز هم میخواستند به صحنه بیایند و از آن لیست هم حامی کسی باشند و حرمت صندوق را شکستند. این حرمت شکنی تا جایی پیش رفت که نظام برای خودش خط قرمز وضع میکرد و دوستان حاضر بودند با آن کنار بیایند.»
نوربخش با ادامه انتقاد از عملکرد اصلاح طلبان به این اشاره کرد که اصلاح طلبان دولت در سایه را نادیده میگرفتند و آنها قادر به تفکر نبودند که قدرت کلان در کشور کجا وجود دارد و آیا دولت برآمده از رای میتواند با این وجود جایگاهی داشته باشد یا خیر.