زیتون ـ روز یکشنبه، ۱۴ شهریور ماه خبری مبنی بر صدور حکم اخراج بیژن عبدالکریمی، دانشیار و استاد فلسفه دانشگاه آزاد، بر خروجی خبرگزاری مهر قرار گرفت. با اینکه چند ساعت بعد متن این خبر از این رسانه حذف شد اما سیل واکنش و اعتراضات بود که سرازیر شد. دلیل اخراج این نویسنده و استاد دانشگاه، «دفاع از نظام سلطنتی پهلوی» عنوان شده و در بخشی از این حکم آمده: «نامبرده فاقد صلاحیت جهت عضویت در هئیت علمی دانشگاه آزاد اسلامی است … بنا به این حکم، کد استادی بیژن عبدالکریمی از روز گذشته (شنبه ۱۳ شهریورماه) باطل گردیده و رای صادره قطعی و لازمالاجراست.»
بیژن عبدالکریمی، متولد ۱۳۴۲ در تهران، دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد را در دانشگاه تهران و مدرک دکتری خود را در رشته فلسفه سیاسی از دانشگاه علیگر هند دریافت کرد. وی از منتقدان جدی علوم انسانی اسلامی و اسلامیسازی دانشگاه هاست و در مباحث خود به تفکر تئولوژیک هم روی خوشی نشان نمیدهد. وی که سابقه بیست سال تدریس و عضویت در هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد تهران شمال را دارد، مدیر انتشارات نقد فرهنگ هم هست. عبدالکریمی از منتقدان سیاستهای جمهوری اسلامی است و پیش از این هم، نقدها و نوشتههایش در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد.
در واکنش به این حکم، دوازده انجمن علمی دانشگاه های سراسر کشور، طی بیانیهای چنین تصمیمی را موجب حیرت و ناخرسندی فرهیختگان و دانشگاهیان دانستند. در این بیانیه اعتراضی آمده : «دکتر بیژن عبدالکریمی که به خاطر بیان دیدگاههای انتقادی و دلسوزانهاش از کار برکنار شده، چهرهای است که به تعهد علمی، خردورزی انتقادی، دلبستگی به فرهنگ دینی و ملی و دلسوزی عمیق به کشور و مردم ایران اشتهار دارد. این برخورد مغایر با شأنیت نهاد دانشگاه، ارزشها و هنجارهای علمی و آزادیهای آکادمیک ارزیابی شده و گویا صدور چنین احکامی در مورد اعضاء هیئت علمی تنها منحصر به این حکم هم نبوده است.» امضاکنندگان این بیانیه در ادامه نوشتند: «اجازه ندهید اعضای هیئت علمی به خاطر اظهار نظرهای علمی و انتقادی خود با مؤاخذه، محدودیت و محاکمه روبهرو بشوند.»
دکتر ناصر فکوهی، عضو هیئت علمی و استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، به این تصمیم عجیب دانشگاه آزاد به تندی واکنش نشان داد و گفت: « باید با صراحت بگویم که خبر اخراج ایشان – آن هم به جرم مضحک «دفاع از رژیم سلطنتی» – به نظرم بدترین تصمیم ممکن در بدترین زمان ممکن بود، نه به این معنا که برای یک کار خطا، زمان «خوبی» هم وجود داشته باشد، بلکه به این معنا که این گونه تصمیمگیریهای شتابزده که هر کدام از آنها به اندازه صدها صفحه نوشته و صدها برنامه تلویزیونی و رسانهای به یک حاکمیت ضربه میزنند، آنهم در شرایطی که جان مردم از گرانی و بیماری کرونا و سایر مشکلات و معضلات ناشی از بیکفایتی مسئولان به لب رسیده است، خواهی نخواهی هر شنوندهای را به این فکر میاندازد که شاید ارادهای در کار باشد که وضعیت و فشار را بر همه مردم بیشتر کرده و نارضایتسازی سیستماتیک انجام دهد.»
او در بخشی دیگر از نوشته اعتراضآمیز خود گفت: «این پرسش پیش میآید تا چه اندازه باید جهان و کشور خود را نشناخت، تا چه حد باید ناشی و کار ناشناس بود، یا شاید آگاهانه یا ناخودآگاهانه تا چه اندازه باید به فکر تفرقهافکنی بود که چنین حُکمی صادر کرد، آنهم با چنین بهانه مضحکی و در چنین زمانه سهمناکی برای مردم ما که بلا پشت بلا از راه می رسد؟»
با افزایش اعتراضات و همراهی بخشی از هنرمندان با منتقدین این حذف طالبانی، رئیس دانشگاه آزاد، طی نامهای خواستار توقف این حکم تا بررسی مجدد پرونده دکتر بیژن عبدالکریمی شد. در متن این نامه آمده : «با بررسی گزارشهای واصله نسبت به حکم تجدیدنظر صادره در ارتباط با آقای دکتر بیژن عبدالکریمی اینجانب لازم میدانم با اعمال بند «د» ماده ۲۷ آئین نامه نحوه تشکیل و رسیدگی به تخلفات انتظامی اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و آموزشکدههای سما، موضوع مجدداً در هیئت عالی تجدید نظر مورد بررسی و اجرای حکم تا زمان رسیدگی در هیئت متوقف گردد.»
ماجرا اما به همین جا ختم نمیشود و نباید گمان برد که صرفاً با دستور توقف مشروط این حکم اخراج، آب رفته به جوی باز میگردد. از کشوری سخن میگوییم که تنها در یک سال ۹۰۰ استاد دانشگاه مهاجرت کردهاند و بر اساس آمار سازمان ملل، ایران در بین ۷۲ کشور در حال توسعه، از نظر فرار مغزها رتبه سوم را داراست. هر چند که این موفقیت عظیم! را باید قبل از همه به آقای خامنه ای تبریک گفت، اما ریاست دانشگاه عریض و طویل آزاد اسلامی هم باید همزمان پاسخگو باشد که با روند افزایشی عزل و نصبهای اساتید کم شماری که در این وانفسا مانده اند و سرشان به تنشان می ارزد، چطور از حضور هیئت اعزامی دانشگاهش به لبنان و سوریه دفاع میکند که مدعی انتقال تجربیات علمی ایرانیان به دنیا هستند. سفرهایی که برایشان در بهترین حالت، استقبال رئیس بسیج آموزشی تربیتی حزب الله لبنان را به ارمغان می آورد.
شاید خبر تاسیس اندیشکده در دفاتر استانی نهاد رهبری در دانشگاه ها، بهتر بتواند توجیه کننده این اخراجهای فله ای باشد، گویی دلسوزان و متفکرین حقیقی جا را برای اندیشوران بسیج تنگ کرده اند و باید به سرعت نامشان را خط زد و نسخه شان را پیچید. غافل از آن که این قبیل تصمیمات گتره ای، تنها لگد زدن به مرده ای است که دیری است همه به سوگش نشستهایم، مردهای به نام عقلانیت که در عزایش سینه میدریم و خون دل میخوریم.