زیتون: شامگاه یکشنبه حساب کاربری خبرگزاری تسنیم٬ نزدیک به سپاه پاسداران٬ در خبری مربوط به ابراهیم رئیسی از هشتگ «جلاد ۶۷» استفاده کرد. این توییت برای ۹ دقیقه در حساب کاربری این خبرگزاری در توییتر قابل دستیابی بود و بعد از آن بدون هیچ توضیحی پاک شد.
پس از آن نیز خبرگزاری تسنیم نه در حساب کاربریاش در توییتر و نه در وبسایتش توضیحی در این مورد نداد؛ اما برخی از چهرههای رسانهای اصولگرا و نزدیک به این خبرگزاری گفتند که ادمین توییتر تسنیم به «اشتباه» اولین هشتگ پیشنهادی توییتر را استفاده کرده است.
با وجود این بنابر اخباری که در اختیار «زیتون» قرار گرفته است٬ ادمین توییتر خبرگزاری تسنیم و مدیر چندرسانهای این خبرگزاری بازداشت و احضار شدهاند٬ اما بر خلاف رویه جاری در خصوص دیگر رسانهها برخوردی با خود خبرگزاری تسنیم صورت نگرفته است.
چرا این خبر مهم است؟
اولین پیشنهاد توییتر برای هر هشتگی٬ معمولا پر تکرارترین هشتگهاست و هشتگ «رئیسی ـ جلاد ۶۷» اولین گزینه و در نتیجه پر تکرارترین گزینه مورد استفاده کاربران توییتر فارسی است.
ابراهیم رئیسی٬ از جمله اعضای «هیئت مرگ» در دهه شصت و تابستان ۶۷ است. او ابایی از آشکار شدن نقشاش در قتل عام زندانیان سیاسی در دهه اول پس از پیروزی انقلاب سال ۵۷ نیز ندارد.
او در اولین نشست خبریاش پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری٬ به سوالی سانسور شده در خصوص اعدامهای تابستان ۶۷ پاسخ داده بود: «از ابتدای مسئولیت، حقوق بشر محوریترین موردی بوده که من همیشه دنبال کردهام.»
خبرگزاریهای فارس و تسنیم و روزنامه کیهان از امنیتیترین و سیاسیترین رسانهها در جمهوری اسلامی هستند و معمولا در کار پروندهسازی برای روزنامهنگاران و فعالان سیاسی و مدنی. بسیاری از رسانههای داخل ایران با «اشتباهات» بسیار سادهتر از این به تعطیلی کشانده شده و روزنامهنگاران زیادی کار خود را از دست میدادند.
از سوی دیگر در میان گروهی از اصولگرایان بحث عمدی بودن این اتفاق به میان آمده و گفته میشود این در ادامه همان پروژه «نفوذ» است که رهبر جمهوری اسلامی بر آن تاکید دارد و تنها وجود چنین تحلیلی میتواند بازداشت ادمین توییتر خبرگزاری تسنیم و مدیر چندرسانهای آن را توجیه کند.
کمی عمیقتر؛ نفوذ یا اشتباه؟
رئیسی در عین حال که حضورش را در اعدامهای تابستان ۶۷ تکذیب نمیکند، اما همواره چه پیش از این در قوه قضاییه و چه حالا به عنوان رییسجمهور سعی کرده پسوندهای «جلاد» و «عضو هیات مرگ» را از روی خود بردارد و مسئولیتهای دهه ۶۰ خود را «حقوق بشری» و خود را «عضو هیات عفو» بنامد. تلاشی که به نظر میرسد لااقل در میان مخاطبان مجازی او خریدار ندارد و پای باور عمومی درباره «جلاد» بودن او از طریق هشتگ به تسنیم هم راه یافته است.
رییسی پیش از این در توجیه قتلهای زندانیان گفته بود که آنها «کسانی بودند که اخلال در حقوق انسانها ایجاد کردند. دست به اقدامات داعشی زدند. دست به اقدامات ضد امنیتی زدند.»
در مرداد و شهریور ۱۳۶۷ هزاران زندانی سیاسی با دستور آیتالله خمینی اعدام و برخی در گورهای دستهجمعی دفن شدند. مصطفی پورمحمدی، ابراهیم رئیسی، مرتضی اشراقی و حسینعلی نیری از مقامهایی بودند که درباره اعدام زندانیان تصمیم گرفتند.
بر اساس روایت بازماندگان، آنها در جلسههایی سریع و بدون تشریفات قضایی معمول و برخی بدون آنکه بدانند چه سرنوشتی در انتظارشان به اعدام محکوم و مخفیانه اعدام شدند و جنازههایشان به خانوادههایشان تحویل داده نشد.
جمهوری اسلامی طی دههها تلاش کرد تا موضوع قتل عام تابستان ۶۷ را از خاطرهها بزداید اما همچنان این موضوع یکی از مورد توجهترین موضوعات در بین افکار عمومی است و پس از پیروزی ابراهیم رئیسی در یک انتخابات مهندسی شده٬ بیش از پیش نیز در صدر موضوعات مطرح قرار گرفت تا اولین برچسب پیشنهادی شبکه اجتماعی توییتر برای رییس جمهوری اسلامی ایران تاکیدی بر نقش او در این کشتار باشد.
از سوی دیگر «جاسوسی» در ادبیات نظام جمهوری اسلامی، نه دیگر فقط یک عنوان مجرمانه، که یک انگ است؛ ابزاری که میتوان با آن مخالفان و منتقدان را از میدان به در کرد، فارغ از اینکه مصادیق مخالفتشان چه بوده. از نگاه دستگاههای امنیتی، «جاسوس» میتواند کسی باشد که علیرغم میل حاکمیت سعی در نجات محیط زیست داشته، با مبانی ایدئولوژیک نظام همراه نباشد، برای معیشتاش اعتراض کند یا برای احقاق حقوق زنان مبارزه کند و در موارد معدودی یکی از کارگزاران نظام را در خیابانهای پایتخت ترور کرده باشد.
آنچه از عملکرد دستگاه امنیتی بر میآید این است که برای آنان همه این افراد به یک اندازه دشمن هستند و مصداق «جاسوس»؛ هرچند که چندیست به جای واژه «جاسوس» از «نفوذ» و «نفوذی» استفاده میکنند و به این بهانه دست به قلع و قمع تمامی کسانی میزنند که راهی متفاوت برای زیستن برگزیدهاند. در مورد جاسوسهای واقعی که هر کشوری ناگزیر از دست و پنجه نرم کردن با آنهاست اما دستگاه امنیتیِ «انگ زن» چندان موثر عمل نمیکند.
تا جایی که تیرماه امسال علی یونسی، وزیر اطلاعات سابق و معاون حسن روحانی در گفتگویی با سایت جماران با اشاره به همین موضوع گفت: «۱۰ سال اخیر متأسفانه نفوذ موساد در بخشهای مختلف کشور به حدی است که جا دارد همه مسئولین جمهوری اسلامی برای جان خودشان نگران باشند. متأسفانه سازمان های امنیتی و اطلاعاتی به جای اینکه آنها را شناسایی کنند به جان خودیها افتاده اند.»
رهبر جمهوری اسلامی هم که چندی است کلید واژه «نفوذ» را وارد ادبیات خصمانه هوادارنش کرده، در آبان ماه سال گذشته در باب نفود و امنیت هشدار داد و گفت: «در باب امنیت داخلی هم دستگاههای امنیتی ما باید مواظب نفوذ باشند؛ عمده نفوذ است؛ نفوذ دشمن در دستگاههای مختلف و اعمال وسوسههایشان؛ مشکل عمده این است. باید مراقب باشند که این [مشکل] را درست کنند.»
پیش از این در فروردین ماه سالجاری، محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، هم از «آلودگی امنیتی» سخن گفته و تاکید کرده بود: «کشور به طور گسترده یک آلودگی امنیتی پیدا کرده و نمونه آن این است که کمتر از یک سال، سه رویداد امنیتی اتفاق افتاده است؛ دو انفجار و یک ترور.»
رسانههایی از جمله تسنیم و فارس از جمله بلندگوهای تبلیغاتی هستند که اتفاقا بر طبل «نفوذ» و لزوم «مبارزه با نفوذ» میکوبند. این اتفاق نشان می دهد که این اتهام چقدر ساده میتواند دامن گیر اتهامزنندگان نیز بشود هر چند اگر عواقب این اتفاق برای آنان به سنگینی سایرین نباشد.
چندی پیش در خبرگزاری فارس نیز شعری منتشر شده بود از یک شاعر معاصر به نام مفتون همدانی که این شعر در تضاد آشکار با باورهای مذهبی بود که نظام جمهوری اسلامی سعی در مسلط کردن آن دارد.
از این رو بازداشت این افراد دو نکته را به ذهن میآورد؛ اول اینکه برای شاغلان در این رسانههای امنیتی که معمولا پایگاههای تولید و نشر اتهامات علیه دیگران هستند این نکته روشن میشود که وارد شدن در دایره گل و گشاد متهمان و «ضد انقلاب»ها بسیار ساده و در حد زدن یک هشتگ «اشتباه» است. دوم اینکه بازداشت این افراد نشان از آن دارد که جمهوری اسلامی حتی به افراد شاغل در صف اول توپخانه تبلیغاتی خود اعتمادی ندارد و از آنان نمیپذیرد که این «اشتباهی» برآمده از خواست افکار عمومی در ترکیب با هوشمندی تکنولوژی است و همواره در سایه ترس از این «نفوذ» به درونیترین لایههای خود به سر میبرند.
0 پاسخ
ممنون از یادداشت شما، اما جا داشت در پس این توضیح کوتاه که نوشتید »در مرداد و شهریور ۱۳۶۷ هزاران زندانی سیاسی با دستور آیتالله خمینی اعدام و برخی در گورهای دستهجمعی دفن شدند.« اضافه می کردید که قربانیان این جنایت پیش از آن از سوی قوه قضاییه حکومت محکوم شده بودند و در حال گذراندن احکام کمتر از اعدام خود بودند. آنها هیچ نقشی در عملیات مرصاد یا فروغ جاویدان نداشتند. تعداد زیادی از آنها هیچ تعلق سازمانی و یا گرایشی به سازمان مجاهدین نداشتند و از اعضا و هواداران احزاب و سازمان های چپ مخالف مجاهدین بودند، کادرها، اعضا و هواداران حزب توده ایران، سازمان فداییان خلق ایران اکثریت، یا طیف بیانیه ۱۶ آذر، سازمان کارگران انقلابی ایران – راه کارگر، سازمان چریک های فدایی خلق ایران اقلیت و …
نسل جوان را باید به هر طریق ممکن با ابعاد این فاجعه آشنا کرد، تا حکومت نتواند به دروغ و فریب متوسل شده و تاریخ را جعل کند.