از خدا خواهیم توفیق ادب

رهبر کشور در مورد ورزشکارانی که در مسابقات المپیک به عنوان پناهنده یا تحت پرچم کشوری دیگر شرکت کردند از تعبیر «خودفروش» استفاده کرده است. این کلمه در فارسی معنای زشتی دارد که با توجه به‌ زن بودن شماری از افراد موضوع بحث، مستلزم قذف است، خصوصا وقتی افزون بر آن تعابیری چون وطن‌فروش به کار می‌رود تا نشان دهد منظور گوینده چیزی علاوه بر پشت کردن به ملیت ایرانی است. اگر وخامت این بزه را لمس نمی‌کنید یک لحظه از خود بپرسید آیا ایرادی ندارد من هم به دختر فلانی نسبت خودفروشی بدهم؟ نه به آن معنا، بلکه به آن یکی معنا، اگر آن یکی معنایی اصلا وجود داشته باشد.

آیا جایی هست که به این گناه کبیره و تاثیر آن بر صلاحیت رهبر رسیدگی کند؟ صلاحیتی که حتی برای یک پیش‌نماز معمولی هم ضروری است؟

– خدا پدرت را بیامرزد. آن همه خون ناحق بر زمین ریخت، کسی را ککی نگزید. تو نگران چه چیزها هستی؟ حالا اتفاق مهمی نیفتاده است. صبر می‌کنیم تا وقتی که به دختر خودمان توهین کنند. تازه آن زمان هم مثل توسری‌خورها خفقان ناحق می‌گیریم، زیرا فریاد دادخواهی‌مان را کسی همراهی نخواهد کرد، زیرا فریاد دادخواهی کسی را همراهی نمی‌کردیم.

این در سطح افراد. در سطح نیروهای سیاسی چه؟ آنها را هم توسری‌خور می‌یابید.‌ زیرا انگاری اصل ضربه در مقابل ضربه، به عنوان اولین آموزه فطری سیاست، به گوش‌شان هم نخورده است. فرض کنید طالبان که اخیرا یکی از سخنگویانش ادعای امارت بر ایران را هم بر جاه‌طلبی‌های‌شان افزوده است، زابل را گرفت، سپس گفت اتفاقی بود که افتاد و بیایید دیگر کشش ندهیم؛ شتر دیدی ندیدی. اگر از ده‌ها دانشمند ده‌ها نقل‌قول غیرقابل‌فهم آوردیم که واکنش نشان ندادن به این تجاوز را تایید می‌کردند عاقل باز خواهد پرسید که در این صورت دیگر چه چیز از ایران باقی خواهد ماند؟ همان چیزی که از اصلاحات باقی مانده است. طرف تمام صحنه سیاست کشور را طی یک انتخابات زیر و زبر کرد. چه تغییری در راهبرد ما به وجود آمد؟ اینک او چرا نباید به دخترمان توهین کند؟ این کار چه هزینه‌ای برایش خواهد داشت؟

اصلاحات اگر واقعا چیز خوبی است خوب است آن را از خود اصلاحات آغاز کنیم. اول آنکه بدانیم تا خدا هست راه‌حل هم هست، نه آنکه به دو کلمه حرف درست‌مان بچسبیم و بگوییم ما بیشتر از اینها بلد نیستیم. که اگر چسبیدیم «خودفروش» سهل است، باید منتظر خیلی چیزهای بدتر باشیم.

راستی، آیا کسی از خوانندگان به مسئول پرونده من در نهادهای امنیتی دسترسی دارد؟ یک پیغام برایش دارم: «من خودم اینجا هستم، با اعضای خانواده‌ام (پسرم) چه کار دارید؟ من از شما نمی‌ترسم. نکند شما از من می‌ترسید؟ حد نگه دارید تا حد نگه دارند.»

منبع: وب‌سایت کلمه

Recent Posts

بی‌پرده با کوچک‌زاده‌ها

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

سکولاریسم فرمایشی

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

مسعود پزشکیان و کلینیک ترک بی‌حجابی

کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

چرا «برنامه‌های» حاکمیت ولایی ناکارآمدند؟

ناترازی‌های گوناگون، به‌ویژه در زمینه‌هایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…

۲۸ آبان ۱۴۰۳

مناظره‌ای برای بن‌بست؛ در حاشیه مناظره سروش و علیدوست

۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظره‌ای بین علیدوست و سروش…

۲۴ آبان ۱۴۰۳

غربِ اروپایی و غربِ آمریکایی

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…

۲۳ آبان ۱۴۰۳