زیتون ـ سولماز ایکدر: رهبر جمهوری اسلامی٬ روز گذشته (یکشنبه) در دیداری تصویری با دانشجویان دانشگاههای افسری امام حسین، برای اولین بار در خصوص تنش پیش آمده بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان واکنش نشان داد.
او در این سخنرانی تاکید کرد که «دخالت بیگانگان در منطقه مایه اختلاف و خسارت است» و ادامه داد: «همه مسائل و حوادث باید بدون دخالت بیگانه و با الگوپذیری کشورهای منطقه از اقتدار و عقلانیت ایران و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی حل شود.»
طی روزهای گذشته ارتش جمهوری اسلامی یک مانور نظامی هم در منطقه شمال غرب کشور برگزار کرد، اما این مانور و اتمام حجت رهبر جمهوری اسلامی محلی برای پایان این مناقشه نبود.
چند ساعت پس از این سخنرانیِ آیتالله خامنهای، آنکارا و باکو طی بیانیهای از برنامه این دو کشور برای اجرای یک رزمایش بزرگ در منطقه نخجوان و در نزدیکی مرزهای ایران و ارمنستان خبر دادند.
علی خامنهای در ادامه سخنرانی روز گذشتهاش افزود: «ارتشهای منطقه میتوانند امنیت منطقه را تأمین کنند و نباید اجازه دهند که ارتشهای بیگانه برای حفظ منافع خود، دخالت یا حضور نظامی داشته باشند.»
او همچنین تاکید کرد که حوادثی که در برخی کشورهای همسایه در شمال غرب در جریان است باید «با همین منطق پرهیز از دادن مجوز حضور بیگانگان حل شود.»
رهبر جمهوری اسلامی کشورهای همسایه را تهدید کرد: «همه بدانند که اگر کسی برای برادران خود چاه بکَند اول خودش در چاه میافتد.»
تنشهای اخیر میان جمهوری اسلامی و آذربایجان پس از برگزاری رزمایشی با میزبانی جمهوری آذربایجان و با حضور پاکستان و ترکیه در شهریور آغاز شد. چند روز پس از آن نیز کامیونهای ایرانی به مقصد ارمنستان، با محدودیتهای بیشتر و عوارض گمرگی بالاتر در مقایسه با گذشته مواجه و دو راننده ایرانی بازداشت شدند و کار بالا گرفت.
پس از جنگ قرهباغ و توافق آتشبس میان ارمنستان و آذربایجان در سال گذشتهی میلادی حضور نظامیان آذربایجان در مناطق مرزی با ایران پررنگتر شده و بخشی از جاده گوریس قاپان که مسیر اصلی ترازیت و انتقال بار کامیونهای ایرانی به ارمنستان است، به کنترل آذربایجان درآمد.
چرا این خبر مهم است؟
در خصوص تنشهای مذکور میان ایران و آذربایجان، دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی تلاش کرد که عرق ملی ایرانیان را تحریک کرده و دست به دامان نوعی از ناسیونالیسم شود. سیاستی که به نظر میرسد جمهوری اسلامی در سالهای اخیر، لااقل در منطقه، روی آن حساب باز کرده و تا حدودی هم پاسخ گرفته است. در این میان حتی سعی شد از نیروهای امنیتی و سپاهی، مانند قاسم سلیمانی، چهرهای ملی تراشیده شود بلکه بخش بزرگتری از افکار عمومی با اهداف ایدئولوژیک نظام همراه شوند.
دو روز پیش تصاویری از گذاشتن سه آفتابه به رنگهای پرچم ایران در مقابل ساختمان سفارت جمهوری اسلامی ایران در باکو، که ایران آن را «تعرض به سفارت ایران» خواند، منتشر شد. این تصاویر بازتاب وسیعی در رسانهها، بالاخص رسانههای داخلی ایران داشت تا احتمالا افکار عمومی را با نگاهی ملیگرایانه آماده پذیرش درگیریها و تنشهای احتمالی آینده کند. شواهد اما حاکی از آن است که واکنشهای عمومی به این اتفاق چندان با انتظارات نظام منطبق نبوده است.
جمهوری اسلامی از روزهای آغازین پس از پیروزی انقلاب ۵۷ با ایده صدور «انقلاب اسلامی» دخالت در امور داخلی کشورهای منطقه را آغاز کرد؛ از لبنان و نوار غزه در خاورمیانه تا بوسنی در اروپا.
ایده صدور انقلاب که بعدها نام حمایت از «مستضعفین دنیا» را به خود گرفت اما در تضاد علنی با سیاستهای کلان جمهوری اسلامی در مواجهه با نقض حقوق مسلمانان در برخی «کشورهای دوست و برادر» بود؛ مانند سکوت در مقابل نسل کشی مسلمانان میانمار و فجایعی که کشور چین بر سر اقلیت مسلمان اویغور میآورد.
از سوی دیگر ایده اسلامگرایی یا شیعهگری٬ به رغم چهل سال تبلیغات نظام جمهوری اسلامی دیگر در بین مردم درگیر بحرانهای گوناگون اقتصادی٬ سیاسی٬ اجتماعی و زیست محیطی٬ ایران هم خریدار چندانی ندارد.
از همین رو بود که همزمان با بالاگرفتن اعتراضات به چرایی حضور نظامی ایران در سوریه٬ طرح تئوریهای «میهن پرستانه» از سوی مسئولین پروپاگاندای نظام در دستور کار قرار گفت. الگویی که به نظر میرسد در تنش آذربایجان هم به نوع دیگری در حال یازتولید است.
تریبونهای رسمی نظام طی این سالها در مقابل منتقدین نحوهی دخالت جمهوری اسلامی در امور کشورهای منطقه، به طرح بهانههایی مانند «اگر در سوریه و نجنگیم باید در تهران و اصفهان با دشمن بجنگیم»، سعی در اقناع افکار عمومی داشتند. اما چنانچه از شواهد پیداست نه مناطقی که سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در سوریه در آن میجنگیدند ربطی به داعش داشت و نه تنش فعلی ربطی به یک جاده تحت حاکمیت هر دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان دارد.
کمی عمیقتر؛ پای اسرائیل در میان است
رهبر جمهوری اسلامی در آستانه درگیری ایران در تنشی جدید در حالی از «الگوپذیری کشورهای منطقه از اقتدار و عقلانیت ایران و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی» سخن میگوید که سیاستهای متشتت نظام در منطقه حتی همراهی با آن را برای افراد درون حاکمیت هم دشوار کرده و به افکار عمومی مردم ایران نیز پاسخی روشن نمیدهد.
پیش از این در جنگ سوریه، جمهوری اسلامی در ابتدا مدعی شد که تنها در سطح مستشاری نظامی و برای مبارزه با داعش و دفاع از اماکن مقدس شیعیان است که به این کشور نیرو گسیل کرده. به مرور اما با آشکار شدن میزان تلفات ایرانیان در این کشور و مطرح شدن بحث لزوم مسلح کردن افغانستانیها و پاکستانیها تحت عناوین سپاه فاطمیون و زینبیون٬ موضوع ابعاد جدیدی به خود گرفت و بخشهای ناگفته آن بیرون افتاد.
نقشه مناطق حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه نیز تایید کننده این موضوع بود که قصد هرچه که بود٬ ربطی به مبارزه با داعش نداشت و مسئله، بر خلاف ادعای جمهوری اسلامی، این هم نبود که اگر با داعش در عراق و سوریه نجنگند، باید در ایران این کار را بکنند.
از نگاه تحلیلگران، جمهوری اسلامی برای جلوگیری از سقوط بشار اسد و از دست ندادن پل ارتباطی زمینی با حزبالله لبنان برای تامین نیازهای این گروه شبهه نظامی در شمال اسرائیل بود که سالها در مقام کمک به اسد برای به خاک و خون کشیدن سوریه ایستاد.
استقبال اولیه و پس از آن انفعال جمهوری اسلامی در مواجهه با گروه بنیادگرای سنی طالبان در شرق ایران نیز نشان داد که دغدغهاش نه حقوق مسلمین است و نه بیپناهی شیعیان.
جمهوری اسلامی برای خود یک دشمن تعریف کرده است و بسیاری از سیاستهای خود را با شاغول این دشمنی تعیین میکند: اسرائیل.
به نظر میرسد که هویت جمهوری اسلامی در کتمان اسرائیل تعریف شده است و تنش پیش آمده با آذربایجان نیز به نوعی ریشه در همین موضوع دارد. این را از مواضع روز گذشته رهبر جمهوری اسلامی هم میتوان فهم کرد وقتی که تلویحا به آذربایجان طعنه میزند و میگوید: «صلاح منطقه در این است که همه کشورها از ارتشی مستقل و متکی به ملت خود و همافزا با ارتشهای همسایگان برخوردار باشند.»
جمهوری آذربایجان، بهعنوان دومین کشور شیعه بعد از جمهوری اسلامی، به طور طبیعی از نگاه حاکمان ایران بخشی از نقشه نفوذ در منطقه قفقاز است. این در حالی است که آذربایجان همکاری نظامی و امنیتی خود را با اسرائیل توسعه داده، باکو با سلاحهای اسرائیلی توانست در جنگ شش هفتهای در قرهباغ، ارتش ارمنستان را شکست دهد؛ همان جنگی که مقامات جمهوری اسلامی از آن استقبال کردند چرا که گمان میکردند موجب بازگشت قرهباغ به دامن جهان اسلام شد.
از این رو میتوان گفت تنش فعلی در منطقه شمال غرب ایران در حقیقت بین جمهوری اسلامی و اسرائیل است. اسرائیل به تلافی حمایت سالهای طولانی جمهوری اسلامی از حزبالله لبنان در شمال اسرائیل در حال محکم کردن پایگاهش در شمال ایران است.
این تنش اما گویی قرار است لباس جعلی «ملی گرایی» به تن کند؛ لباسی که اگرچه به تنش زار میزند اما دستگاههای تبلیغاتی نظام سعی تام و تمامی بر قواره کردن آن دارد؛ بخصوص با تاکید حمایت نصف نیمه جمهوری آذربایجان از چند گروه کم تعداد و کم تاثیر جدایی طلب در آذربایجان ایران و بسته نشدن راههای مواصلاتی بین ایران و اروپا.