اگر اینها «استاد تمام»اند، پس کار دانشگاه هم دیگر «تمام» است

امیرحسین بنـائی*

به تازگی خبر اخراج آقای دکتر بیژن عبدالکریمی از هیأت علمی دانشگاه آزاد رسانه‌ای شد. این واقعه مبارک را به این استاد بزرگوار عرصه دانش و فرهنگ کشور صمیمانه تبریک می‌گویم. اگرچه بیکار شدن در این سن و سال، سخت و نفس‌گیر است اما خلاصی از سپهر سیاست‌زده و خراب‌آباد ایدئولوژیزده‌ای به نام «دانشگاه» که به دست پاره‌ای جیره‌خوار حکومتی اداره می‌شود که وظیفه‌ای جز پاسبانی از ایدئولوژی منسوخ جمهوری اسلامی ندارند، بسی میمون و مایه مباهات است.

واقعیت این است که پس از انقلاب ۵۷ ، دانشگاه هم در مملکت ما به مانند خیلی چیزهای دیگر همچون: حوزه علمیه، ارتش، مسجد و …، «اصالت» خود را از دست داده است: کسانی که امروزه در دانشگاه، نام «استاد» را یدک می‌کشند اکثراً با سهمیه حکومتی یا رانت فلان «بیت» خاص به چنان منصب خطیری دست یافته‌اند و لذا از دانش و صلاحیت کافی برخوردار نیستند به‌طوری‌که حتی پس از سی سال، تسلط کافی و وافی برای تدریس در یکی ـ دو درس مربوط به خود را هم ندارند. بسیاری از آنها مدرک تحصیلی خود را نیز با بورسیه تبعیض‌آمیز حکومتی اخذ کرده‌اند و از همین رو، برای ارتقاء از یک مقطع تحصیلی به مقطع بالاتر هیچ‌گونه زحمتی نکشیده و دانشی کسب نکرده‌اند. ارتقای این افراد هم در دانشگاه بر اساس کتابها و مقالاتی است که دانشجویانشان از سر اضطرار فارغ‌التحصیلی نوشته و بالاجبار اسم آنها را هم به‌عنوان نویسنده در آنها درج کرده‌اند و چه بسا آن اساتید حتی از محتوای آن کتاب‌ها و مقالات هم اطلاعی ندارند و این در حالی است که همین به اصطلاح اساتید خود صاحب امتیاز، مدیر مسؤول و یا عضو هیأت تحریریه نشریات علمی ـ پژوهشی کشورند و دانشجویان بیچاره تحصیلات تکمیلی چاره‌ای جز باج‌دهی به این‌ها ندارند.

نخبگان علمی آزاداندیش و منتقد حکومت اصلاً اجازه ورود به نظام آموزش عالی را پیدا نمی‌کنند و آن اندکی هم که مجال می‌یابند چون در اقلیت به سر می‌برند، از ترس اخراج، مجبور به خودسانسوری می‌شوند. نگاه ایدئولوژیک حکومتی، عرصه علم خصوصاً علوم اجتماعی و انسانی را به بن‌بست رسانده و دانشگاه دچار نوعی «جایگزینی در اهداف» شده است: به جای تولید علم و نظریه و راهکار برای رفع مشکلات کشور و حرکت به سمت توسعه و پیشرفت، به بنگاهی برای صدور مدارک بی‌اعتبار و کم‌مایه و محلّی برای کسب اعتبار کوتوله‌های فکری و مهره‌های جیره‌خوار رژیم بدل شده است.

در چنین حال و وضعی ـ که فی‌المثل در دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد، بالغ بر سه هزار دانشجوی بورسیه تحصیلی مقطع دکتری که اکثراً از آقازاده‌ها و سردارزاده‌های نظام بودند، بدون داشتن صلاحیت روانه دانشگاه‌ها شده و پس از مدتی، بی چک و چونه عضو هیأت علمی دانشکده‌های قدیمی و بنام کشور شدند ـ قطعاً عضو هیأت علمی و «استاد» بودن دیگر جایگاه اجتماعیِ آبرومند و افتخارآفرینی نیست. دانشگاه هم به مانند خود نظام مقدس! دارد نفس‌های آخرش را می‌کشد و وای از روزی که الهی قمشه‌ای‌ها، شفیعی کدکنی‌ها، بشیریه‌ها، الوانی‌ها، دینانی‌ها، حسین تنهاها، مشایخی‌ها، سعیدی‌مهرها و اندکی دیگر، دیگر نباشند.

*دانشجوی دکترای مدیریت دانشگاه تهران

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

0 پاسخ

  1. عرض تبریک به استاد و معلم فلسفه بیژن عبدالکریمی.
    معتقد هستم که جنابعالی و امثال شما پیش از آنکه از ترد شده های نظام شبه آموزشی ایران شمرده شوید، می بایست پیش دستی می کرده و خیلی زودتر آموزش سیستماتیک کشور را تحریم می کردید.
    برای شما آرزوی سربلندی و آزادگی بیشتر دارم.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »