سعید برزین
تجربه انتخابات ۱۴۰۰ و فعالیت دولت اصولگرای ابراهیم رئیسی شاهد فعل و انفعالهایی در صحنه سیاسی است که در آن چند روند قابل تشخیص و بررسی میباشد، از جمله اینکه:
یک – جامعه ایران بیش از پیش مستقلتر از حکومت شده.
دو – حکومت برای اینکه این جامعه قویتری را مدیریت کند هسته مرکزی خود را یکدستتر کرده.
سه – در فضای تعامل حکومت با جامعه، علیرغم اعمال خشونت، نوعی نرمش قابل رویت است.
چهار – مشخص نیست این شرایط «هسته سخت و پوسته نرم» تا چه زمانی و به چه میزانی استمرار خواهد داشت.
قویتر شدن جامعه
طی چند دهه اخیر، جامعه ایران در رقابت سیاسی با حکومت بهتدریج قویتر شده و موقعیت مستقلتری پیدا کرده است. در این روند، اندیشه و رفتار بخشهای مختلف جامعه، در رابطه و تعامل با نظام حاکم، خودمختاری و خودسالاری بیشتری نشان میدهد.
در این روند پویا، حوزههای سنتی تاثیرگذار بر افکار عمومی به تدریج نفوذ خود را از دست داده و از جمله مراجع دینی، روشنفکران، احزاب و رسانههای رسمی کلام سابق را ندارند. این روند، با توسعه فوقالعاده ارتباطات مجازی، نه تنها در ایران که در بسیاری از کشورها دیده میشود. اما ضعف تاریخی احزاب و نهادهای مدنی در ایران این روند را پررنگتر میکند.
امروز جامعه ایران، در بسیاری از بخشهایش، خود را مستقلتر، آزادتر و بالغتر میبیند و دوست دارد تصمیمهایش را (چه درست و چه غلط) خود تعیین کند.
به اضافه، بهنظر میرسد که امروز جامعه ماهیتی عمیقا اعتراضی دارد، یعنی با وضع موجود مخالف است و در دستیابی به آرزوهایش، خود را در برابر حکومت میبیند و تعریف میکند و خواستار تغییر و تحول در این اوضاع است.
در عین حال، باید توجه داشت که جامعه ایران ماهیتی یک پارچه ندارد و رفتارش را نباید به مثابه یک واحد منسجم سنجید. به همین خاطر در ترسیم هر نوع معادله سیاسی، تفکیک جامعه امروز از نظر فکری و عقیدتی؛ مذهبی و غیر مذهبی؛ دولتی و غیر دولتی؛ سنتی و متجدد؛طبقاتی؛ منطقهای؛ جنسیتی؛ و قومی نه تنها مطلوب که ضروری است.
به اضافه، بخشهای بزرگی از جامعه، به هیچ یک از قطبهای سیاسی وفاداری مطلق ندارند. یعنی، میتوانند بهسرعت تعهد فکری و عاطفی خود را به جریانهای سیاسی تغییر دهند و در هیبت رقیبی سرسخت و چالش برانگیز برای حکومت ظاهر شوند. با اینحال عنصری از کردار معتدل و رفتار ملاحظهکار نیز در صحنه قابل روئیت است که باید در معادله نهایی لحاظ کرد.
سیاست سخت در هسته قدرت
در همین حال، در حوزه مرکزی نظام روش سختگیرانهتری دیده میشود که هدف آن محدود سازی سیاسی، بیرون راندن رقیب و یکدستسازی رأس نهادهای کشور است.
ویژگیهای این روند قابل تبیین است و شاید مهمترین وجه آن کنار گذاشتن اصلاحطلبان از اکثر امور مدیریتی و تصمیمگیری باشد. اما محدود سازی به اصلاحطلبان ختم نمیشود و حتی خط ملایمتر جناح میانه (نزدیک به جریان هاشمی رفسنجانی) را هم در برمیگیرد.
بهنظر میرسد که نیرومندترین جریان مسلط بر این روند، جناح اصولگرا، بنیادگرا و انقلابی نزدیک به رهبری باشد که اکنون بخش مهمی از دستگاه حکومتی و بوروکراسی را در دست دارد.
حوزههایی که مشخصا هدف این روند سختگیرانه قرار دارند مرکز نظام سیاسی و هسته اصلی ساختار قدرت است و بهخصوص نهادهای انتخاباتی را در برمیگیرد. در اینجا میتوان به چند نمونه اشاره کرد.
در انتخابات مجلس ۱۳۹۸، رد صلاحیتهای گستردهای صورت گرفت که قوه مقننه را عملا در انحصار اصولگرایان درآورد و حتی به اصلاحطلبان امکان حضور اقلیتی نداد.
سختگیری دیگر در انتخابات شوراهای شهر و روستا در سال ۱۴۰۰ مشهود بود که فعالین اصلاحطلب را به شکل سیستماتیک حذف و رد صلاحیت کرد. محمد خاتمی (رئیس جمهور سابق) و برخی دیگر از گروههای اصلاحطلب مکرر به این مسله اشاره کرده و انتقاد داشتهاند.
مورد دیگر انتخابات ۱۴۰۰ ریاست جمهوری بود که طی آن نامزدهای خط میانه و اصلاحطلب یکپارچه کنار گذاشته شدند و انتخابات به شدت مهندسی شد.
نمونه دیگر، رسمیت بخشیدن فعالیت سپاه در حوزه سیاسی است. این تحول را شورای نگهبان در تعیین شرایط احراز صلاحیتها رسما مجوز داد و میسر کرد. دولت رئیسی نیز این روند را با انتصاب فرماندهان سپاه (از جمله در استانداریها) تشویق کرده است. امروز دخالت نیروهای مسلح به معنای یک تغییر اساسی در پارادایم سیاسی کشور محسوب میشود.
نمونه دیگر انحصارگرایی و سختشدن هسته مرکزی نظام در رفتار دستگاه تبلیغاتی حکومت، یعنی صداوسیما، دیده میشود. کارکرد این دستگاه تبلیغاتی رسما و عملا در خدمت رسانی به پایگاه اجتماعی جریان اصولگرا محدود میشود.
رفتار تعاملیتر در پوسته
همزمان با یکپارچه شدن هسته مرکزی نظام میتوان در رفتار نظام با پوسته خود تغییراتی را ملاحظه کرد. منظور از پوسته آن محیط و فضایی است که در آن حکومت با جامعه پیوند میخورد و نظام را با جامعه بزرگتر مرتبط میکند. پوسته آن دایرهای است که در آن جامعه و حکومت با یکدیگر تعامل رسمی و غیر رسمی دارند.
یکی از ویژگیهای این محیط سیاسی خشونت است، چه آنجا که با فعالین سیاسی برخورد میشود و چه آنجا که با جنبشهای اعتراضی درگیری وجود دارد. در هر دو مورد حکومت از اعمال قدرت و خشونت کوتاهی نمیکند.
اما اینجا یک نکته قابل تذکر است که در کنار روش سرکوب و خشونت که از قبل وجود داشته روش نرمتر و با انعطافتری از نظام دیده میشود.
تلاش این مقاله در نادیده گرفتن خشونت حکومتی در قبال جامعه نیست. هدف ذکر این نکته است که در موازات با روش خشن، نوعی نرمش در پوسته دیده میشود که توجه به آن و به رسمیت شناختن آن ضروری است.
این انعطاف هم در کلام و هم در عمل قابل مشاهده است و به معنای قبول و بهرسمیت شناختن موجودیت بخشهایی از پوسته میباشد که قبلا نظام با آن رابطه نداشت و آن را به رسمیت نمیشناخت.
این تعامل و گفتگو در سطوح مختلف، اشکال متفاوت و تماسهای گوناگون در پوسته مشهود است. به اضافه بهنظر میرسد که این انعطاف، مشخصا فعالین مدنی و سیاسی را که حاضر به قبول موجودیت جمهوری اسلامی هستند مد نظر قرار میدهد.
حوزههایی که این نوع فعالیت در آنها دیده میشود حوزههای رسانههای مجازی، حزبی، سندیکایی و اجتماعی هستند.
نمونه عینی این سیاست نرم را میتوان در موارد زیر یافت: فعالیت هر چند محدود نهضت آزادی؛ فعالیت منظمتر حزب اتحاد؛ فعالیت منظمتر جبهه اصلاحات؛ دعوت از فعالین خارج از کشور برای حضور در رسانههای داخلی؛ بازتر شدن فضای مطبوعاتی داخل؛ اجازه بیشتر به تظاهرات و اعتراضهای سندیکایی در محل کار و یا در برابر ساختمانهای دولتی؛گفتگوی بدون قید و شرط با فعالین سیاسی مخالف نظام در فضای مجازی؛ کاهش برخورد با حجاب اجباری و پذیرفتن انتقاد از رهبر در نامههای سرگشاده.
دانسته نیست که این استراتژی در کدام سطح از نظام و یا توسط کدام نهاد حکومتی اتخاذ شده و دنبال میشود. اما میتوان حدس زد که یک سیاست کلی در سطوح بالا گرفته شده و اجرای آن به عهده سازمانهای گوناگون و از جمله دستگاههای امنیتی واگذار شده است.
تاثیر این سیاست میتواند قابل توجه باشد و به تحولات کیفی برسد. این نوع فضا، امکان تغییر در روش برخورد حکومت با جامعه و نیروهای سیاسی را فراهم میآورد و امکان ورود نیروهای تازه نفس را مهیا میسازد.
به اضافه، این امکان را برای حکومت فراهم میآورد که در تغییر روش خود تسلط بیشتری داشته باشد و آنرا قابل مدیریت و کنترل بکند تا در صورت اشتباه و یا مشکل عقب بنشیند و یا آنرا تصحیح کند.
ایجاد حوزههایی برای تعامل میان حکومت با جامعه و نیروهای سیاسی این فرصت را فراهم میکند که نیروهای سیاسی امکان و توان تاثیرگذاری خود را به مرحله آزمایش بگذارند.
اینکه این تحول در روش حکومتداری به اجبار یا به اختیار است معالفارغ است. این تغییر میتواند حاصل عقل، تدبیر، تجربه و تسلط بر امور باشد و شاید حاصل ناچاری و شکست و بیچارگی و از کف دادن اوضاع است.
شاید حاکمیت به این نتیجه رسیده که داشتن اپوزیسیون وفادار مفید است اگر این اپوزیسیون قابل کنترل باشد و در یک محدوده مشخص کار کند و به عنوان سوپاپخطر برای جامعه نقش داشته باشد.
شاید هم حاکمیت به این نتیجه رسیده که نمیتواند جلوی اپوزیسیون را بگیرد و اپوزیسیون دیگر قابل کنترل نیست و زمین بازی خود را تعیین میکند و تمام این نشانی از احتمال انفجاری بزرگ در آینده است.
هر دو احتمال میتواند در شرایطی درست باشد و شاید در شرایط فعلی ایران باید هردوی این تفاسیر را کنار یکدیگر گذاشت و تا حدودی پذیرفت.
اما آنچه اهمیت دارد این است که تغییری در «پوسته» قابل رویت است که میتواند زمینه تحولات بعدی واقع شود.
البته ارزیابی اینکه این تحولات بتوانند تا چه حد تاثیر استراتژیک بر اوضاع کشور بگذارند دانسته نیست اما باید اهمیت آنرا در روند دراز مدتتر مورد نظر قرار داد و لحاظ کرد.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…