زیتون ـ مهسا محمدی: شهردار تازه از راه رسیدهی تهران توصیهای از رهبر را آویزه گوش کرده و دستیاری برای خود اختیار کرده که، بنابر آنچه در حکم انتصابش آمده قرار است «ظرفیت بیبدیل شعر مومنانه و انقلابی» را شناسایی و حمایت کند و به واسطه «استعدادهای این عرصه در محلات و مساجد و محافل دینی و هنری، مسیر تحقق گفتمان انقلاب اسلامی را هموارتر» کند.
زاکانی روز گذشته در ادامه انتصابات بحث برانگیز روزهای اخیرش، پست جدیدی با عنوان «دستیار ویژه در حوزه شهر و ادبیات فارسی» در شهرداری تهران تعریف کرد و مرتضی امیری اسفندقه را در این سمت گماشت.
شهردار تهران در انتخاب فرد مورد نظر هم علایق رهبر جمهوری اسلامی را در نظر گرفته است. مرتضی امیری اسفندقه به همراه علیرضا قزوه، مدیر مرکز آفرینشهای ادبی و هنری حوزه هنری انقلاب اسلامی، از مقربترینها در محفل شعرخوانی رهبر هستند. معمولا این دو نفر افرادی را که اجازه ورود به محفل شاعرانه رهبر دارند، انتخاب و غربال کنند.
در جمهوری اسلامی شعر «هنر ملی» ایران است. فارغ از با مسما بودن یا نبودن، این عنوان بالاخص در محافل ایدئولوژیک – شاعرانه رهبر جمهوری اسلامی بسیار مقبول افتاده و تکرار میشود.
شعر، یا به عبارت بهتر شعر با تعریف مد نظر نظام، در میدان بیرقیبی که در آن همهی هنرهای دیگر از موسیقی و هنرهای تجسمی گرفته تا هنرهای نمایشی، اگر نگوییم حرام، مکروه به حساب میآیند و تار و مار میشوند، توانسته به لحاظ فرم و محتوا در چارچوبهای تنگ نظام جا بگیرد و در وضعیتی گلخانهای رشد کند.
به نظر میرسد به رسمیت شناختن شعر به عنوان هنر ملی ایران در جمهوری اسلامی، بابت کارآیی آن در بُعد تبلیغاتی بوده. اگر نه بخش اعظم میراث شعری ایران چه کلاسیک و چه نو در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی یا سانسور میشود و یا مورد بیاعتنایی قرار گرفته و بالاجبار منزوی میشود.
شعر خوب اما برای خامنهای شعری است که «موضع داشته باشد». او میگوید: «چنانچه ما شعری داشته باشیم که نسبت به مسائل جاری کشور هیچ موضعی نداشته باشد، این شعر به کار نیاز کشور نمیآید». او بر این موضوع به کرات در محافل شعر معروفاش که هر ساله در نیمه ماه رمضان برگزار میشود، تاکید کرده است.
هر چند در محافل ادبیِ رهبر حرف از ذوق شعری، نقادی تخصصی و لطافت طبع وی است و رسانههای اصولگرا بر این بعد از وجود رهبر جمهوری اسلامی اصرار دارند، اما در نهایت او میگوید شعری که در جمهوری اسلامی سروده شود باید درباره «مدافعین حرم»، «شیخ زکزاکی» یا «در زمینهی فلسطین، یا در زمینهی یمن، بحرین، و مانند اینها؛ یا در زمینهی خیانتهای آمریکا» باشد و از این رو یکسره در خدمت دستگاه تبلیغات نظام.
به نظر میرسد شعرها و سرودهای انقلابی سال ۵۷، مداحیها و سرودهای شورانگیز دوران جنگ ایران و عراق که جوانان و نوجوانان را دستهدسته راهی جبههها میکرد، مداحیها و شعرخوانیهای نیروهای انقلابی جوان از پشت تریبونهای رسمی نماز جمعه، عید فطر و قربان برای توپیدن به مخالفان داخلی و خارجی، باعث شده که از نظر دستگاه پروپاگاندای نظام این «هنر ملی» امتحان خود را در عرصه تبلیغاتی به خوبی پس بدهد و به شکل سیستماتیک به خدمت گرفته شود. از این روست که شهردار تهران سمتی تازه برای این منظور تعریف کرده و دستیار استخدام میکند.
غزلی را با مطلع «من به خال لبت از ای دوست گرفتار شدم» که به آیتالله خمینی، رهبر پیشین جمهوری اسلامی، نسبت داده میشود ، رهبر فعلی هم ادامه داد. او در استقبال از این شعر، غزل دیگری با مطلع «تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی» سرود. به نظر میرسد تصویر رهبر سیاسی کاریزماتیک و در عین حال شاعری عارفمسلک، که از خمینی به جامعه ارائه شد، به مذاق رهبر فعلی هم بسیار خوش آمد و سعی کرد هر طور که هست خود را در این قالب جای دهد. در این مسیر از آوردههای خود از خراسان نیز مایه گذاشت. تصاویر و نقلقولهایی از حضور خامنهای در محافل ادبی مختلف در قبل و بعد از انقلاب وجود دارد که از بخشهای قابل قبول آن برای تاکید بر بعد شاعرانه وجودش استفاده میشود. خامنهایِ شاعر اما چیزی فراتر از خمینیِ شاعر است. او علاوه بر رهبر سیاسی و عارف مریدپرور، نمیتواند از خیر تصویر رهبرِ آشنا به امور و ضروریات زمانه خود هم بگذرد، در حالی که چنین دغدغهای هیچگاه در رهبر پیشین مشاهده نشد.
بیشتر بخوانید:
مهمانان بیدعوتِ زاکانی بر «سفره انقلاب»
در حاشیهنویسیهایی که در رسانههای اصولگرا بر محافل شعر خامنهای میشود، دایم بر شوخیهای او با شعرا، و تحسینهایی که از شعرهای نامتعارفتر مانند شعرهای «هجو» به عمل میآورد، تاکید میشود. به نظر میرسد خامنهای به این واسطه تلاش دارد لااقل در فرم، از نقش رهبر تکبعدی و دیکتاتورماب خارج شده و فضا را در اطراف خود تلطیف کند و شخصیتی چند وجهی از خود به نمایش بگذارد. با وجود این، همه این تلاشها در نهایت در خدمت همان هدف غاییِ تبلیغ و حفظ نظام است. مثلا او در شب شعر سال ۹۸ سرودن در رشتهی «هجو» را برای « برخی مسائل عجیب دنیای امروز» توصیه کرده و میگوید: «مسائلی مانند قرار گرفتن دولتی همچون عربستان سعودی در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، مسائلی است که بهجدّ، جای هجو دارند.»
شعرهای کسانی مانند، میثم مطیعی، جوان انقلابی که با تیزترین زبان ممکنه و از موضع اصولگرایان تندرو به منتقدان خارجی و داخلی رهبر و نظام میتازد، از سرودههای محبوب رهبر ایران است. او البته پیش از اینها هم از شاعران مورد علاقه خود سخن گفته بود و در جلسه پرسش و پاسخ با دانشجویان بعد از نام بردن از شعرایی مانند؛ «امیری فیروزکوهی»، «رهی معیّری»، «شهریار»، «ملکالشّعرای بهار» و «نیما یوشیج»، ضمن تاکید بر اینکه با مهدی اخوان ثالث آشنایی داشته و شعرش را میپسندیده گفت که از سرایندگان شعر نو نه اخوان و «نه آن یکی، دو نفر دیگری که من از ایشان اسم نیاوردم»، «صفای نیما» را نداشتند.
هر چند رهبر جمهوری اسلامی با تاکید بر دوستی خود با اخوان ثالث، که بنا بر گزارشهایی توسط اخوان تکذیب شد، و نامبردن از شعرای مردمیتر و تاکید بر «صفای نیما» سعی دارد تصویری جامع الاطراف از خود نشان دهد، اما در نهایت عدم انعطاف او و سیستم امنیتی و قضایی متبوعش در مواجهه با شعرا و نویسندگان منتقد و یا حتی مستقل این کارت را میسوزاند. قتلهای زنجیرهای روشنفکران، نویسندگان و شعرای در دهه ۷۰ و در دوران زعامت او اتفاق افتاد.
رهبر شعر را دوست دارد، اما شعرهایی که در مورد آمریکا، اسرائیل، برجام، و دشمنان و دوستانش سروده شده، میخواهد این شعرها ترجمه شود و به سرزمینهای دیگر فرستاده شود و شعر را به «ذخیرهی صندوق توسعهی ملّی» تشبیه میکند. حالا زاکانی هشیارانه به واسطه یکی از شعرای محبوب رهبر، خودش را به این صندوق مرتبط کرده تا به موقع از آن بهرهبرداری کند. سودهای حاصله از این سرمایهگذاری آنقدری هست که نقد و یا حتی تمسخر چند ناراضی و منتقد در شبکههای اجتماعی و سایتهای خبری محلی از اعتنا نباشد. انتخاب زاکانی این مصرع حافظ را به یاد میآورد که «شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد».
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…